برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
COSMOLOGIST

نام: محمد میرزایی

محل اقامت: تهران - شیراز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷


پست: 4983

سپاس: 153

جنسیت:

تماس:

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط COSMOLOGIST »

rrkh نوشته شده: اگر بخواهیم بگوییم:
هوا منفی 5 درجه است چه بگوییم؟
درود فراوان .

به جای واژه ی درجه می توان از واژه ی زینه استفاده نمود .


smile072

نمایه کاربر
rrkh

محل اقامت: اتاق

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۶/۲۹ - ۱۲:۲۷


پست: 1514

سپاس: 13

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط rrkh »

سلام

ممنون ولی منظور من کل جمله است.
چی بگیم؟

امروز هوا کاهنده ی 5 زینه است؟
امروز هوا 5 زینه از هیچ کمتر است؟
...؟

در پناه خدا
تصویر
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

شايد كمي خنده دار و براي گوش آشنا نباشد. اما آنگاه
كه واژه هاي چون كاهند و زينه در دبستان و دبيرستان، يك دوره
آموزشي به كار برده شدند، ديگر رسته هاي (جمله هاي) چون
"زينه دما، امروز كاهند پنج مي باشد" خنده دار نيست.
با آقای 70 ساله اي از دستور زبان پارسي گپ مي زدم،
و هنگامي كه از "نهاد" و "گزاره" سخن گفتم، او گفت
كه با اين واژه ها ي كه پرويز ناتل خانلري در دستور زبان
فارسي آورده، آشنا نيست.
زبان دانشيك (علمي) پارسي، داراي كاستي هاي بسيار است.
چندي پيش در ويكيپديا به دنبال واژه Rotation و Wirbel
گشتم. ديدم كه براي نمونه در زبان آلماني در رشته هاي
فيزيك، رياضي، پزشكي، ستاره شناسي و چندين زمينه ديگر همنهي (تعريف)
داده شده است. اين بيچارگي زبان فارسي كم و بيش در همه زمينه ها هست.
با اين هم از آنجا كه زبان پارسي، بالقوه، داراي توانايي هاي بسيار است
(در اين باره نگاه كنيد به نوشته دكتر حسابي
http://hupaa.com/forum/viewtopic.php?f=12&t=15644) بايد آستين ها را
بالا زد.
كار فرهنگستان كنوني بسيار ناچيز و پاسخگوي كمبود هاي زبان ما نيست.
آخرین ویرایش توسط خروش یک‌شنبه ۱۳۸۷/۶/۳ - ۰۰:۴۴, ویرایش شده کلا 2 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
COSMOLOGIST

نام: محمد میرزایی

محل اقامت: تهران - شیراز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷


پست: 4983

سپاس: 153

جنسیت:

تماس:

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط COSMOLOGIST »

خروش نوشته شده:شايد كمي خنده دار و براي گوش آشنا نباشد. اما آنگاه
كه واژه هاي چون كاهند و زينه در دبستان و دبيرستان، يك دوره
آموزشي به كار برده شدند، ديگر رسته هاي (جمله هاي) چون
"زينه دما، امروز كاهند پنج مي باشد" خنده دار نيست.
با آقای 70 ساله اي از دستور زبان پارسي گپ مي زدم،
و هنگامي كه از "نهاد" و "گزاره" سخن گفتم، او گفت
كه با اين واژه ها ي كه پرويز ناتل خانلري در دستور زبان
فارسي آورده، آشنا نيست.
زبان دانشيك (علمي) پارسي، داراي كاستي هاي بسيار است.
چندي پيش در ويكيپديا به دنبال واژه Rotation و Wirbel
گشتم. ديدم كه براي نمونه در زبان آلماني در رشته هاي
فيزيك، رياضي، پزشكي، ستاره شناسي و چندين زمينه ديگر همنهي (تعريف)
داده شده است. اين بيچارگي زبان فارسي كم و بيش در همه زمينه ها هست.
با اين هم از آنجا كه زبان پارسي، بالقوه، داراي توانايي هاي بسيار است
(در اين باره نگاه كنيد به نوشته دكتر حسابي) بايد دست ها را بالا زد.
كار فرهنگستان كنوني بسيار ناچيز و پاسخگوي كمبود هاي زبان ما نيست.
درود فراوان . smile072


نیاز به فرهنگ سازی است .


کلام شما هم کاملا شیوا و متین . smile072

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

پيگر (تابع)
تصویر
را پيگري يك به يك مي نامند، آنگاه كه براي هر دو مهره دلبخواه و نابرابر

تصویر

تصویر
بدست آيد.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

پين نوشته شده:درود خروش گرامي

من هم كنجكاوم كه آيا ميتوان (يا لازم است) ،براي درك بهتر از واحدها،برابر هايي براي "سانتي" در عباراتي چون سانتيمتر/سانتي گراد در نظر گرفت؟*

*البته شايد چنين آشتي تا به حال در فارسي برقرار نبوده به عنوان مثال واژه هزارپا را در انگليسي صدپا ميگويند

متشكرم-پين
با درود به پين ارجمند،

در زبان آلماني نيز، برابر هزارپا ي پارسي از واژه هاي "هزار" و "پا" ي Tausend+fuß
آلماني ساخته شده است.
millepede = Tausendfüßler = هزارپا
دل استوار نيستم كه در زبان انگليسي از واژه "صد" و "پا" ساخته شده باشد.
آيا "mille" به چم "صد" مي باشد؟

در باره برگردان يكه (يكا، واحد) ها از زبان هاي يوناني و لاتين به پارسی،
من آنرا كمي زيادروي مي دانم و يا دست كم هنوز زود مي دانم. چرا كه
من به داد و ستد فرهنگي ي كه با زور همراه نباشد باور دارم.
با سپاس
خروش
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
rrkh

محل اقامت: اتاق

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۶/۲۹ - ۱۲:۲۷


پست: 1514

سپاس: 13

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط rrkh »

خروش نوشته شده:شايد كمي خنده دار و براي گوش آشنا نباشد. اما آنگاه
كه واژه هاي چون كاهند و زينه در دبستان و دبيرستان، يك دوره
آموزشي به كار برده شدند، ديگر رسته هاي (جمله هاي) چون
"زينه دما، امروز كاهند پنج مي باشد" خنده دار نيست.
با آقای 70 ساله اي از دستور زبان پارسي گپ مي زدم،
و هنگامي كه از "نهاد" و "گزاره" سخن گفتم، او گفت
كه با اين واژه ها ي كه پرويز ناتل خانلري در دستور زبان
فارسي آورده، آشنا نيست.
زبان دانشيك (علمي) پارسي، داراي كاستي هاي بسيار است.
چندي پيش در ويكيپديا به دنبال واژه Rotation و Wirbel
گشتم. ديدم كه براي نمونه در زبان آلماني در رشته هاي
فيزيك، رياضي، پزشكي، ستاره شناسي و چندين زمينه ديگر همنهي (تعريف)
داده شده است. اين بيچارگي زبان فارسي كم و بيش در همه زمينه ها هست.
با اين هم از آنجا كه زبان پارسي، بالقوه، داراي توانايي هاي بسيار است
(در اين باره نگاه كنيد به نوشته دكتر حسابي
http://hupaa.com/forum/viewtopic.php?f=12&t=15644) بايد آستين ها را
بالا زد.
كار فرهنگستان كنوني بسيار ناچيز و پاسخگوي كمبود هاي زبان ما نيست.
ممنون smile072
تصویر
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)

پين

محل اقامت: تهران

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۱۰/۷ - ۰۱:۱۶


پست: 974

سپاس: 611

جنسیت:

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط پين »

با عرض سلام خدمت خروش گرامي و ديگر حاضرين
دل استوار نيستم كه در زبان انگليسي از واژه "صد" و "پا" ساخته شده باشد.
آيا "mille" به چم "صد" مي باشد؟
خير،همانگونه كه فرموديد در واژه millipede همان هزارپا مدنظر است اما مقصود من در آن مثال ،واژه centipede بود:
http://www.merriam-webster.com/dictionary/centipede

اين پيشوند حكايت از 100قسمتي بودن دارد (همچنين در كلمات centimeter يا
centigrade ).

حال سوال من اينجاست كه شايد بتوان معادلي براي اين پيشوندها كه معرف نحوه تقسيمات هستند (و نه خود يكاهاي اصلي مانند متر و درجه و ...) در نظر گرفت ،ميخواستم نظر شما را نيز در اين موضوع بدانم.

متشكرم-پين

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

با درود به پين گرامي،

- ديدگاه خود در باره دسي-، سنتي-، ميلي-، ميكرو-، ...پيش از يك يكاي
را در بالا نوشتم.
- من برابر centipede را به پارسي نمي دانم، شايد به آن سدپا بگويند.
نه از آنرو كه به جاي يكسدم، سد گذاشته باشم، بلكه بيشتر از آنرو كه
در زبان آلماني به آن Hundertfüßer كه برگردان پارسي آن كم و بيش سدپا مي شود.
بايد از جانور شناسان پرسيد كه نام اين زير انبوهه ي هزارپايان چيست.
50-60 سال پيش زنده ياد استاد حسين گل گلاب (سراينده چامه "اي ايران اي مرز پرگهر "
http://www.iranianalliance.org/EyIran.asp )
و دوستان او واژه هاي گياهي و جانوري بسيار زيادي را در كتاب هاي دبيرستان نوشتند.
آيا واژه اي هم برابر centipede در آن ميان بود؟

نسخه كلي براي برگردان چنين واژه هاي نمي شناسم. بايد نمونه هاي بيشتري داشت،
و تك تك آنها را بررسي كرد و ديد كه آيا براستي در زبان پارسي و گويش هاي بي شمار
آن واژه اي درخور براي آن نيست، آنگاه به انديشه ساختن واژه نو افتاد.

آيا نمونه هاي ديگري كه با پيشوند هاي دسي-، سنتي-، ميلي-، ميكرو-،...
آغاز شوند و به يكاي پايان نگيرند و برابرهاي پارسي آنان ناروشن باشند،
مي شناسيد؟


با سپاس
خروش
آخرین ویرایش توسط خروش دوشنبه ۱۳۸۷/۶/۴ - ۲۲:۰۵, ویرایش شده کلا 2 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

Kheng Khoda

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰


پست: 11



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Kheng Khoda »

خروش نوشته شده:
Kheng Khoda نوشته شده:دوستان گرامی کسی واژه​ی پارسی هم​ارز برای واژه​های زير سراغ دارد:

صفر
مثبت
منفی
جذر
مجذور

شاد باشيد
ريشه دوم = جذر
توان دوم = چارگوش (مربع) = مجذور
كاهند = منفی
فزايند = مثبت
فرهنگ پايه واژه هايی "پوچ"، "تهی" و "هيچ" را برابر صفر
آورده است. كداميك از اين سه و يا كدام واژه ديگر برای "صفر"
در اَفمارش (حساب) درخوراست، هنوز نمي دانم، به زبان ديگر
هنوز دل استوار نيستم.

فرهنگ دهخدا در باره صفر مي نويسد:
قدما علامت صفريعني نماينده هيچ نداشتند. اين علامت را هنديان اختراع کردند بنام صونيا يعني تهي و ايرانيان که کتب رياضي هندي را به عربي ترجمه و نقل کرده اند، آن را به صفر عربي که هم بمعني تهي است ترجمه کردند و چون ترجمه آنان به لاتيني برگشت ، صفر عربي را در لاتيني شکسته و از آن زرو ساختند.
http://mibosearch.com/Dictionary.aspx?w ... 9%81%d8%b1
از خروش گرامی برای واژه​های هم​ارز پيشنهادی سپاسگزارم.
شاد باشيد

پين

محل اقامت: تهران

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۱۰/۷ - ۰۱:۱۶


پست: 974

سپاس: 611

جنسیت:

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط پين »

با سلام خدمت استاد خروش گرامي
از بابت تاخيرم از شما پوزش ميخواهم،شما بهتر از بنده ميدانيد كه گاهي فرصت چقدر محدود ميشود.
ديدگاه خود در باره دسي-، سنتي-، ميلي-، ميكرو-، ...پيش از يك يكاي
را در بالا نوشتم.
بله،از همفكري كه با بنده داشتيد(و همچنين اطلاعات باارزشي كه مثل هميشه در اختيار گزارديد) بسيار سپاسگذارم

پافشاري بنده در اين موضوع (و سعي در تغيير دادن نظر شما!) بيشتر به اين خاطر بود كه نمونه هاي بسياري (از ميان نوآموزان)را ديده ام كه به عنوان مثال فراموش ميكنند كه هر متر چند سانتيمتر است! (در حالي كه اگر معادلي مناسب براي "سانتي" داشتيم، ديگر چنين اشتباه هايي را ميان دانش آموزان شاهد نبوديم)
بايد از جانور شناسان پرسيد كه نام اين زير انبوهه ي هزارپايان چيست.
با جستجويي كه بنده انجام دادم به نظر ميرسد اغلب واژه نامه هاي معتبر centipede و millipede را تقريبا به يك معني ميدانند! (احتمالا محققان هنوز درباره تعداد پاهاي اين جانور به اتفاق نظر نرسيده اند! smile038 )
آيا نمونه هاي ديگري كه با پيشوند هاي دسي-، سنتي-، ميلي-، ميكرو-،...
آغاز شوند و به يكاي پايان نگيرند و برابرهاي پارسي آنان ناروشن باشند،
مي شناسيد؟
در حال حاضر چيزي در خاطر ندارم،اما اين موضوع شايسته تحقيق است و اگر فرصتي پيدا كنم، زمان بيشتري براي تحقيق بر آن خواهم گذاشت.

با تشكر فراوان-پين

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط خروش »

سایش = اصطکاک
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

سپنتا

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۸/۳ - ۱۵:۱۶


پست: 60



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط سپنتا »

خروش نوشته شده:سایش = اصطکاک
همچنین

اصطکاک = مالیدگی.

Kheng Khoda

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰


پست: 11



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط Kheng Khoda »

دوستان گرامی با درود آیا کسی برابر پارسی برای واژه​های زیر سراغ دارد:

اعشار
اعشاری
ممیز

با سپاس،
خنگ خدا

سپنتا

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۸/۳ - ۱۵:۱۶


پست: 60



Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

پست توسط سپنتا »

Kheng Khoda نوشته شده:دوستان گرامی با درود آیا کسی برابر پارسی برای واژه​های زیر سراغ دارد:

اعشار
اعشاری
اعشار، افزونی(جمع) عشر به چم(معنی) "یک دهم" است.

اگر بخواهیم اعداد اعشاری، بهتر است بگوییم:

شمارکان یک دهمی.

با سپاس.

ارسال پست