صفحه 19 از 21

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۷/۹/۲۰ - ۱۵:۴۴
توسط omid h
با عرض جسارت مي خواستم يادآوري اي خدمتتان بكنم

فارسي اي كه ما الان بدان سخن مي گوييم، فارسي دري است كه از عهد ساساني به جاي مانده.
بعضي به اشتباه اين دو را يكي مي دانند و دري را ادامه ي جريان پهلوي مي پندارند
تازه بايد دقت كرد كه ما دو زبان پهلوي داريم: اشكاني(درشرق) و ساساني (در جنوب) كه مستشرقين براي عدم اشتباه به پهلوي اشكاني مختصرا پهلوي و به پهلوي ساساني ، پارسيك مي گويند.
در هر حال بايد مدنظر داشته باشيم كه قواعد دري با پارسيك بسيار متفاوت است پس نبايد آن را ادامه ي پارسيك متصور شد و لغات مهجور آن را كه نياكان ما به هر دليل طرد كردند، دوباره با زبان دري مان بياميزيم.
پس از دوستانم خواهش عاجزانه دارم، دري را به انحطاط نكشانند.


در ضمن واژگان ،‌ مانند اتومبيل نيستند كه مالب كسي باشند؛ پس لطفا زياد به سره گويي وسره نويسي اصرار نفرماييد
اين ذات دري است كه قابليت انطباق و تاثيرپذيري از ديگر زبانها را دارد و اين نه موجب انحطاط آن بل موجب اعتلا و رشد آن تا كنون شده ...

باسپاس

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۷/۹/۲۰ - ۱۶:۴۳
توسط سپنتا
omid h نوشته شده:با عرض جسارت مي خواستم يادآوري اي خدمتتان بكنم

فارسي اي كه ما الان بدان سخن مي گوييم، فارسي دري است كه از عهد ساساني به جاي مانده.
بعضي به اشتباه اين دو را يكي مي دانند و دري را ادامه ي جريان پهلوي مي پندارند
تازه بايد دقت كرد كه ما دو زبان پهلوي داريم: اشكاني(درشرق) و ساساني (در جنوب) كه مستشرقين براي عدم اشتباه به پهلوي اشكاني مختصرا پهلوي و به پهلوي ساساني ، پارسيك مي گويند.
در هر حال بايد مدنظر داشته باشيم كه قواعد دري با پارسيك بسيار متفاوت است پس نبايد آن را ادامه ي پارسيك متصور شد و لغات مهجور آن را كه نياكان ما به هر دليل طرد كردند، دوباره با زبان دري مان بياميزيم.
پس از دوستانم خواهش عاجزانه دارم، دري را به انحطاط نكشانند.


در ضمن واژگان ،‌ مانند اتومبيل نيستند كه مالب كسي باشند؛ پس لطفا زياد به سره گويي وسره نويسي اصرار نفرماييد
اين ذات دري است كه قابليت انطباق و تاثيرپذيري از ديگر زبانها را دارد و اين نه موجب انحطاط آن بل موجب اعتلا و رشد آن تا كنون شده ...

باسپاس
درود . . .
کمی روشنتر سخن بگویید و ریزه کاری های سخنتان را بهتر نمایان کنید تا ما نیز خوب تر مرادتان از این سخنان را بیابیم . . .
با سپاس.

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۸۷/۹/۲۸ - ۲۰:۲۳
توسط خروش
پاره برخ = كسر جزئی = partial fraction = Partialbruchzerlegung

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۸/۲/۱۴ - ۲۲:۴۳
توسط خروش
پيش نگاره = ( انگليسی ) sketch = ( آلمانی ) Skizze

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۷ - ۲۲:۴۹
توسط خروش
خودآيند = Stochastic = Stochastik
فراوانی = Frequency = Häufigkeit
پُرگاهی = احتمالات = Probability = Wahrscheinlichkeit
خويش چند = ویژه‌مقدار= Eigenvalue = Eigenwert
هم چيدن = kombinieren
هم چينش = Kombination
هم چيدارشناسی= ترکیبیات= Combinatorics = Kombinatorik
فرایند مارکف = Markov process
وابخشي= توزیع = distribution= Verteilung
بررسی كرانسوی = Marginalanalyse =Grenzwertbetrachtung?
رهپاره = مسير = path = Weg, Pfad
پُرگاهی فراگذر = Übergangswahrscheinlichkeit
فراگذر = Übergang
جداگر = Discriminant = Diskriminante
يكی پس از ديگری = به ترتيب = respective = der Reihe nach

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: شنبه ۱۳۸۸/۲/۲۶ - ۱۲:۵۴
توسط Mansouryar

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: شنبه ۱۳۸۸/۲/۲۶ - ۱۳:۱۷
توسط خروش
با سپاس از Mansouryar گرامی،

لينكی سودمند:
http://www.awti.org/bargardan_vajeh_parsi/index.htm

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: شنبه ۱۳۸۸/۲/۲۶ - ۱۷:۳۰
توسط خروش
آبگونه = مايع = liquid = flüssigkeit
آبگون, آبگونه = مايع = liquid = flüssig , adj
گِرانرَوی, روندگی = Viscosity = Viskosität
شارا = سيال = Fluid = Fluid
آويزا = معلق= Suspension = Suspension
سفت= جامد = solid = fest

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۸/۲/۲۸ - ۰۳:۲۴
توسط Mansouryar
از شما استاد خروش گرامی سپاسگزاری میکنم. این پیوند بسیار برایم سودمند بود. شوربختانه فــیـلتر است، اما من با فـیــلترشکن توانستم به آن دست یابم. به امید روزی که کشوری آزاد و آباد داشته باشیم.

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۸/۲/۲۸ - ۲۱:۵۸
توسط خروش
Mansouryar نوشته شده:
از شما استاد خروش گرامی سپاسگزاری میکنم. این پیوند بسیار برایم سودمند بود. شوربختانه فیلتر است، اما من با فیلترشکن توانستم به آن دست یابم. به امید روزی که کشوری آزاد و آباد داشته باشیم.
با درود به Mansouryar ارجمند،

همه واژه های آن لينك در فايل pdf زير گردآوری شده است.
يافتن واژه ها در آن لينك آسانتر است، اما دريغ كه، ...
vajehnameh_farhangiran.pdf

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: جمعه ۱۳۸۸/۵/۱۶ - ۱۷:۴۴
توسط Mansouryar
http://s000.tinyupload.com/index.php?fi ... 4416738654

یک نرم افزار یابنده ی هم ارزهای ناب برای واژگان زبان

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۸/۶/۲ - ۱۸:۰۰
توسط Mansouryar

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۸/۸/۲۰ - ۰۰:۳۶
توسط Mansouryar
http://www.wikiupload.com/download_page.php?id=190601

ﻭﺍﮊهﻨﺎﻣﻪ. ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﻙ. /. ﺍﺣﻤﺪ ﻛﺴﺮﻭی

بنمایه: http://www.kasravi.info/vajehnameh/vajenameh.pdf

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: شنبه ۱۳۸۸/۸/۳۰ - ۱۸:۵۸
توسط خروش
"دُژ" يا "دُش" به چم بد، زشت و پليد می باشد ودر پيشوند بسياری از واژه ها بكار برده می شود، مانند
دُشمن (بد ِ من)، دشوار (كه دشخوار بوده)، دشنام، دُژم (پژمان و اندوهگن و از غم فروپژمرده، افسرده)،
دژخيم، دُژ آباد، دُژ آهنگ، دُژكام، دُژ گوار...

http://mibosearch.com/Dictionary.aspx?w ... 8%AF%DA%98

هرمز پگاه گرامی در پستی، واژه "دُژآمد" را برابر فاجعه، Katastrophe = catastrophe
بكار گرفته است:
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... 6&start=45
ما می توانيم در رياضيات "نگره دُژآمد" را برابر
Katastrophentheorie = Catastrophe theory بكار گيريم.

http://en.wikipedia.org/wiki/Catastrophe_theory
http://de.wikipedia.org/wiki/Katastroph ... athematik)

Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض

ارسال شده: پنج‌شنبه ۱۳۸۸/۹/۵ - ۱۵:۳۲
توسط خروش
به گمانم، پیشتر در این تاپیك "كوهان" به جای "مخروط"، "كاب" به جای "مكعب"، "دراز كاب" به جای
"مكعب مستطیل" و "چار ر ُخ" به جای "چار وجهی" بكار برده شد.

در اینجا واژه "توره" را به جای net انگلیسی و یا Netz آلمانی در هندسه بكار می بریم.
نخست نگاه كنید به نمونه های از كاربرد این واژه:
توره یك درازكاب:
تصویر
توره یك چار ر ُخ:
تصویر
توره یك استوانه:
تصویر
توره یك كوهان:
تصویر

دقیقا ١١ توره برای یك كاب هست. نگاه كنید به این كاب-توره ها:
تصویر




استادی از زبان اینشتین می گفت: زبان دانش از پالودگی و بهبود بخشیدن زبان روزمره بدست می آید.
پس بد نیست كه اینجا ما واژه "توره" كه از "تور" + "ه" بدست آمده، بكار گیریم. از یك سوی، افزودن
"ه" در فارسی چندان دور نیست و از سوی دیگر با واژه های چون تور ماهیگری اشتباه نخواهد شد.