شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
يك پزشك، يك مهندس و يك انفورماتيكر با هم در باره آنكه، كداميك
از آنان پيش از همه در جهان بوده با هم گفتگو مي كردند.
پزشك: يقينا پزشك پيش از همه بوده، زيرا در انجيل آمده كه خدا حوا
را از دنده آدم آفريده است و اين چيزي غير از عمل جراحي نيست.
مهندس: در انجيل آمده اما، نخست هرج و مرج (chaos) بود. روشن است
كه براي سامان دادن آن نياز به يك مهندس است. بنابراين پيش از همه بايد
يك مهندس بوده باشد.
انفورماتيكر به پشت تكيه داد: شما فكر مي كنيد چه كسي آن هرج و مرج (chaos)
را ايجاد كرد؟؟؟
از آنان پيش از همه در جهان بوده با هم گفتگو مي كردند.
پزشك: يقينا پزشك پيش از همه بوده، زيرا در انجيل آمده كه خدا حوا
را از دنده آدم آفريده است و اين چيزي غير از عمل جراحي نيست.
مهندس: در انجيل آمده اما، نخست هرج و مرج (chaos) بود. روشن است
كه براي سامان دادن آن نياز به يك مهندس است. بنابراين پيش از همه بايد
يك مهندس بوده باشد.
انفورماتيكر به پشت تكيه داد: شما فكر مي كنيد چه كسي آن هرج و مرج (chaos)
را ايجاد كرد؟؟؟
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
پين
چوپاني مشغول چراندن گله گوسفندان خود در يك مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروكله يك اتومبيل جديد كروكي از ميان گرد و غبار جادههاي خاكي پيدا ميشود. راننده آن اتومبيل كه يك مرد جوان با لباس Brioni ، كفشهاي Gucci ، عينك Ray-Ban و كراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبيل بيرون آورد و پرسيد: اگر من به تو بگويم كه دقيقا چند راس گوسفند داري، يكي از آنها را به من خواهي داد؟
چوپان نگاهي به جوان تازه به دوران رسيده و نگاهي به رمه اش كه به آرامي در حال چريدن بود انداخت و با وقار خاصي جواب مثبت داد.
جوان، ماشين خود را در گوشهاي پارك كرد و كامپيوتر Notebook خود را به سرعت از ماشين بيرون آورد، آن را به يك تلفن راه دور وصل كرد، وارد صفحه NASA روي اينترنت، جايي كه ميتوانست سيستم جستجوي ماهوارهاي ( GPS ) را فعال كند، شد. منطقه چراگاه را مشخص كرد، يك بانك اطلاعاتي با 60 صفحه ي كاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پيچيده عملياتي را وارد كامپيوتر كرد.
بالاخره 150 صفحه اطلاعات خروجي سيستم را توسط يك چاپگر مينياتوري همراهش چاپ كرد و آنگاه در حالي كه آنها را به چوپان ميداد، گفت: شما در اينجا دقيقا 1586 گوسفند داري.
چوپان گفت: درست است. حالا همينطور كه قبلا توافق كرديم، ميتواني يكي از گوسفندها را ببري.
آنگاه به نظاره مرد جوان كه مشغول انتخاب كردن و قرار دادن آن در داخل اتومبيلش بود پرداخت. وقتي كار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او كرد و گفت: اگر من دقيقا به تو بگويم كه چه كاره هستي، گوسفند مرا پس خواهي داد؟
مرد جوان پاسخ داد: آري، چرا كه نه!
چوپان گفت: تو يك مشاور (مهندس صنايع )هستي.
مرد جوان گفت: راست ميگويي، اما به من بگو كه اين را از كجا حدس زدي؟
چوپان پاسخ داد:
كار ساده اي است. بدون اينكه كسي از تو خواسته باشد، به اينجا آمدي. براي پاسخ دادن به سوالي كه خود من جواب آن را از قبل ميدانستم، مزد خواستي. مضافا، اينكه هيچ چيز راجع به كسب و كار من نميداني، چون به جاي گوسفند، سگ مرا برداشتي !!!
چوپان نگاهي به جوان تازه به دوران رسيده و نگاهي به رمه اش كه به آرامي در حال چريدن بود انداخت و با وقار خاصي جواب مثبت داد.
جوان، ماشين خود را در گوشهاي پارك كرد و كامپيوتر Notebook خود را به سرعت از ماشين بيرون آورد، آن را به يك تلفن راه دور وصل كرد، وارد صفحه NASA روي اينترنت، جايي كه ميتوانست سيستم جستجوي ماهوارهاي ( GPS ) را فعال كند، شد. منطقه چراگاه را مشخص كرد، يك بانك اطلاعاتي با 60 صفحه ي كاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پيچيده عملياتي را وارد كامپيوتر كرد.
بالاخره 150 صفحه اطلاعات خروجي سيستم را توسط يك چاپگر مينياتوري همراهش چاپ كرد و آنگاه در حالي كه آنها را به چوپان ميداد، گفت: شما در اينجا دقيقا 1586 گوسفند داري.
چوپان گفت: درست است. حالا همينطور كه قبلا توافق كرديم، ميتواني يكي از گوسفندها را ببري.
آنگاه به نظاره مرد جوان كه مشغول انتخاب كردن و قرار دادن آن در داخل اتومبيلش بود پرداخت. وقتي كار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او كرد و گفت: اگر من دقيقا به تو بگويم كه چه كاره هستي، گوسفند مرا پس خواهي داد؟
مرد جوان پاسخ داد: آري، چرا كه نه!
چوپان گفت: تو يك مشاور (مهندس صنايع )هستي.
مرد جوان گفت: راست ميگويي، اما به من بگو كه اين را از كجا حدس زدي؟
چوپان پاسخ داد:
كار ساده اي است. بدون اينكه كسي از تو خواسته باشد، به اينجا آمدي. براي پاسخ دادن به سوالي كه خود من جواب آن را از قبل ميدانستم، مزد خواستي. مضافا، اينكه هيچ چيز راجع به كسب و كار من نميداني، چون به جاي گوسفند، سگ مرا برداشتي !!!
-
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۶/۹/۱۴ - ۲۱:۲۳
پست: 125-
سپاس: 9
تماس:
استاد:ماه سود بيشتري براي ما دارد يا خورشيد ؟
شاگرد:ماه
استاد :چرا؟
شاگرد :چون ماه تو شب مياد كه همه جا تاريكه ولي خورشيد تو روز مياد كه همه جا روشنه!
شاگرد:ماه
استاد :چرا؟
شاگرد :چون ماه تو شب مياد كه همه جا تاريكه ولي خورشيد تو روز مياد كه همه جا روشنه!
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم
----------------------------------------
هرگاه پرسشی را کودکانه یافتی پیش از پاسخ کودکانه به این بیاندیش که پرسش کودکانه است یا درک تو.
که گر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم
----------------------------------------
هرگاه پرسشی را کودکانه یافتی پیش از پاسخ کودکانه به این بیاندیش که پرسش کودکانه است یا درک تو.