حال و حوصله ی جرّ و بحث با بعضیا (علیرضا) رو ندارم
ولی:
و این انجمن چند وقتیه مد شده بهافرادی که بهمطالعهیِ اصولیِ مفاهیمِ علمی تأکید دارن خرده بگیریم و بگیم اینا یا خودشون چیزی حالیشون نیست یا میخوان ملّتِ علاقهمند رو از فیزیک دور نگه دارن مثلاً:
کسی اینجا چیزی رو مد نمی کنه، هرکسی عقاید خودش رو میذاره و به اندازه ی شعور و تواناییِ خودش فکراشو ثابت می کنه یا از اونا دفاع می کنه.
یه راه دیگه اینه که حافظ رو به یهزبانِ دیگه بخونی. درسته، مفهومِ کلیِ شعر رو خب میشه فهمید. ولی نمیشه گفت که درکِ دقیقی از شعر پیدا میکنی، چون تمامیِ جنبههایِ هر لغت رو نمیشه بهدرستی ترجمه کرد.
فیزیک هم مثلِ همینه. زبانِ فیزیک ریاضیه. بدونِ ریاضی و مفاهیمِ فیزیکیِ وابسته به اونا نمیشه فیزیک رو بهدرستی خوند.
بقول الهی قمشه ای: "از دانشگاههای امروز هزارتا
نظامی شناس بیرون میاد ولی یه
نظامی بیرون نمیاد"
حالا بعضیا برن هزارجور ته و توی چینِشه کلمات و معنیشون و آهنگ و کوفت و زهر مار
شعر حافظ و کشف و درک کنن ولی آخرش از درک
هدف علم معرفت غافل بمونن. همین شناخت هدف و اصوله اون علمه که باعث می شه کسی به خودش اجازه نده که معرفتِ شعرِ سهراب سپری رو به خاطر ضعف در وزن و قافیه که فقط یه ابزار تو شعره، با پیچدگی شعر حافظ و مولوی از نظر استفاده ی اعلای زبان، مقایسه کنه. یا بیاد بگه چون رقص آهنگ توی دیوان شمس بیشتر از دیوان حافظه پس زبان مولوی پیچیده تره پس معرفتش برتر از حافظه!. همه ی این افراد، حافظ و مولوی و سپهری، هدفشون رو خوب شناختن و از ابزار (زبان) منطبق با شناخت خودشون استفاده کردن. (مگر اینکه یه فرد باسواد بخواد این سه رو از نظر
مقدار و عمق معرفت مقایسه و رتبه بندی کنه که اولاً کار هر کسی نیست، ثانیاً حداقل در وهله ی اول به پیچیدگیه زبانشون کاری نداره) ریاضی هم برای فیزیک یه ابزاره فقط بدبختانه یا خوشبختانه با این تفاوت که مثل زبان از قافیه و آهنگ هم برخوردار نیست که لااقل بگیم هر چی پیچیده تر بشه پس لزوماً دلنشین تر می شه.
آقا جان اگه هدف مثلاً زودتر رسیدن به خط پایان توی یه مسابقه ی رالی باشه کسی نباید به راننده ی بنز به خاطر پیچیده تر بودن ماشینش مدال بده در حالی که سوارکارِ قاطر توی همون مسابقه چون عقلش خوب کار کرده و هدف رو و اصول مسابقه رو بهتر فهمیده و از یه راه میونبر استفاده کرده، زودتر از بنزیه رسیده.
اگه ماخ میومد به من می گفت: "اگه تو دور خودت بچرخی فیزیک یکسانی رو تجربه می کنی با وقتی که تو ثابت باشی و یکی همه ی عالم رو دورت بچرخونه" من هیچ وقت به خودم این اجازه رو نمی دادم که مسخرش کنم بگم: "برو مرتیکه اول ریاضی یاد بگیر بعد نظریه بده!
" حتی به خودم اجازه نمی دادم بهش بخاطر آزمایش ناپذیر بودن نظریش خرده بگیرم چون حرفی که داره می زنه جدای از ابزار (ریاضی) و حتی امکان تحقق، کاملاً فیزیکیه و در علم فیزیک براش جایی هست. همین اندیشه های ماخ بود که محرک انیشتین برای بیان نسبیتش شد. نمی دونم بعضیا این جمله ی اینشتین رو چطوری می خوان توجیه کنن:
"اندیشه کردن در سوال زیر سخت شایسته ی توجه است: آیا اگر فارادی (از نظر ریاضی کم سواد) آموزش منظم دانشگاهی دیده بود، قانون القای الکترو مغناطیسی را کشف می کرد؟ او که از شیوه ی تفکر سنتی رها بود، دریافت که وارد کردن مفهوم میدان، به عنوان جزء مستقلی از واقعیت، در تنظیم حقایق تجربی به او کمک می کند"
فیزیک و واقعیت، اینشتین، خوارزمی 1377، صفحه ی 176
آیا باید به این جمله
؟!!
به نظر من این جمله حقیقت بزرگی رو داره میگه که درکش بستگی به میزان دانش مخاطب داره.
و در عین حال هم نمی شه ازش نتیجه گرفت که هر دانشگاه رفته ای لزوماً گمراهه (همونطور که خود انیشتین تحصیلات دانشگاهی داشت).
یهعالمه کتاب واسه سودِ مادّی و الخ، امثالِ کاکو مینویسن. ولی اینا واسه برانگیختنِ علاقه در فرد مفیدند، نه اینکه فرد بخواد با اینا فیزیک یاد بگیره، چون اینا هدفشون این نیست که مدلسازیهایِ ریاضیاتیِ گذشتگان رو به فرد یاد بدن بلکه هدفشون اینه خفنترین نتایجِ این مدلسازیها رو طوری جملهبندی کنن که طرف کف کنه و پولبده کتابایِ بعدیشون رو بخره!
بله با این حرف موافقم ولی به این خاطر که خود میچیو کاکو هم درک درستی از اصول علم فیزیک نداره. چرا کتابای عامه فهمه بهتری رو که مثلاً خود اینشتین نوشته مثال نمی زنی مثل
تکامل فیزیک و
فیزیک و واقعیت (انتشارات خوارزمی)؟ که خفن ترین نتایج نسبیت رو به صورت کاملاً علمی و ساده بیان کرده یا مثلاً کتاب
الکترودینامیک کوانتومی فاینمن (انتشارات فاطمی) که نظریه های خودش رو خیلی ساده توش بیان کرده یا
ستارگان بر مسیر خویش آسیموف که نسبیت و چیزای دیگه ای رو به زبان ساده توضیح داده. به نظر من همه ی این کتاب ها رو یه بچه ی اول دبیرستانیِ مشتاق می تونه درک کنه. بابا جان توی همین هوپا یکی (thetime) اومده بود نسبیت ماخ رو به قول خودش کشف و اون هم با یه شکل ساده کاملاً درست توضیح داده بود، وقتی بهش توی پیام خصوصی گفتم که درست میگه و قبلاً ماخ این رو گفته بود؛ ماخ رو نمی شناخت و وقتی سنش رو ازش پرسیدم گفت 17 سالشه!
خوب چه جوری میشه این نوع استعدادها رو توضیح داد؟