«ترجیح میدهم فکر کنم ماه، حتی وقتی نگاهش نمیکنم، باز وجود دارد».
.
این سخن انیشتین هس درباره ی کوانتوم یعنی با توجه به کپنهاگ ، این تصور که هر چیزی در جهان ما در صورت مشاهده نشدن ماهیتی مستقل ندارد انیشتین را وادار کرد که این حرف رو بزنه
.
خب مگه فیزیک کوانتومی بیشتر برای چیز های میکروسکوپی قابل مشاهده نیس؟!
یک فوتون که روی یه سیاره ی دیگه هست رو ما تو یه لحظه میبینیم و امکان ظهورش رو برای همیشه در چشم دیگران از بین بردیم
اون یک فوتون بسیار کوچک هست
اما درباره ی ماه اینطور نیست . هست؟!
ممنون میشم اگه جوابم رو بدید
سخن انیشتین و فیزیک کوانتومی
Re: سخن انیشتین و فیزیک کوانتومی
خوب؛ اینشتین عادت داشت برای نقد گفتمان غیر شهودی کوآنتوم و مکتب کپنهاگ در مورد رفتار دنیای میکروسکوپیک، از مثالهای دنیای ماکروسکوپیک استفاده کند.
بنابراین واضح است که رفتار ماه، با رفتار ریزگانهای زیر اتمی یکسان نیست و این مثالها تنها برای روشن سازی اذهان مطرح شده اند. مثلا در همین ارتباط، سوالی مطرح شده بود با این مضمون:
اگر نیمه شبی در میانه های یک جنگل دور افتاده درختی بیفتد، آیا اگر کسی نباشد صدای افتادنش را بشنود، صدائی وجود دارد؟
بنابراین واضح است که رفتار ماه، با رفتار ریزگانهای زیر اتمی یکسان نیست و این مثالها تنها برای روشن سازی اذهان مطرح شده اند. مثلا در همین ارتباط، سوالی مطرح شده بود با این مضمون:
اگر نیمه شبی در میانه های یک جنگل دور افتاده درختی بیفتد، آیا اگر کسی نباشد صدای افتادنش را بشنود، صدائی وجود دارد؟
اگر دانش را به خاطر کسب درآمد فرا میگیرید؛ به حق آنهایی که به خاطر خود، علم و دانش اندوختهاند تجاوز کردهاید - آندره ژید
Re: سخن انیشتین و فیزیک کوانتومی
همچنین نقل است که انیشتن در رد کوانتوم گفته بود: «خدا برای کارهایش تاس نمی ریزد.»
و بوهر هم بعدا به او جواب داده بود: «به خدا نگویید چکار کند!»
همه این نقل قول ها نشان از تغییر بنیادینی است که کوانتوم با آن تبعات فلسفی خاصش در علم و حتی منطق بشری ایجاد کرده است. علم فیزیک مانند کاخی بود که نیوتن و گالیله سنگ بنای آن را گذاشته بودند و در طی سده ها هر دانشمند و یا فیزیکدانی بارویی به آن می افزود. و آخرین آنها ماکسول بود که با فرمول بندی الکترومغناطیس، بنای کاخ را تقریبا تمام کرد. و پس از او نیز انیشتن به تنهایی کاخ رفیع دیگری به نام نسبیت در کنار ساختمان قدیمی ساخت. انیشتن نمی توانست باور کند که کوانتوم تمام این معبد مقدس را ویران کند و با تردید در بدیهی ترین اصول آن، پایه های آن را نیز بر باد دهد.
اما متاسفانه داور، بسیار بیرحم تر از آن بود که احترام تلاش ها و نبوغ انیشتن را نگه دارد. «تجربه» بین فیزیک کلاسیک و کوانتوم داوری کرد و فیزیک کلاسیک با ناباوری شکست خورد!
این ماجرا دقیقا زمانی رخ داد که دانشمندان بیش از هر زمان دیگری به دانسته های خود اطمینان داشتند و سؤالات بی پاسخ را «جزئی و بی اهمیت» می دانستند. و این می تواند برای ما درسی از فروتنی در برابر جهان با عظمت پیش رویمان باشد.
علیرغم این که تجربه درستی کوانتوم را ثابت کرده، از دیدگاه های انیشتن خوشم می آید. او همیشه با دیدی باز و کلی نگر به مسائل می پرداخت. مثلا قضیه ای که هوشمندانه در ترمودینامیک بررسی کرده را می توان با صفت «با شکوه» توصیف کرد.
نسبیت که دیگر جای خودش را دارد. روش نسبیت نشان می دهد که چطور می شود همه چیز را از اول اول اول شروع کرد. با کمترین فرض ها.
و بوهر هم بعدا به او جواب داده بود: «به خدا نگویید چکار کند!»
همه این نقل قول ها نشان از تغییر بنیادینی است که کوانتوم با آن تبعات فلسفی خاصش در علم و حتی منطق بشری ایجاد کرده است. علم فیزیک مانند کاخی بود که نیوتن و گالیله سنگ بنای آن را گذاشته بودند و در طی سده ها هر دانشمند و یا فیزیکدانی بارویی به آن می افزود. و آخرین آنها ماکسول بود که با فرمول بندی الکترومغناطیس، بنای کاخ را تقریبا تمام کرد. و پس از او نیز انیشتن به تنهایی کاخ رفیع دیگری به نام نسبیت در کنار ساختمان قدیمی ساخت. انیشتن نمی توانست باور کند که کوانتوم تمام این معبد مقدس را ویران کند و با تردید در بدیهی ترین اصول آن، پایه های آن را نیز بر باد دهد.
اما متاسفانه داور، بسیار بیرحم تر از آن بود که احترام تلاش ها و نبوغ انیشتن را نگه دارد. «تجربه» بین فیزیک کلاسیک و کوانتوم داوری کرد و فیزیک کلاسیک با ناباوری شکست خورد!
این ماجرا دقیقا زمانی رخ داد که دانشمندان بیش از هر زمان دیگری به دانسته های خود اطمینان داشتند و سؤالات بی پاسخ را «جزئی و بی اهمیت» می دانستند. و این می تواند برای ما درسی از فروتنی در برابر جهان با عظمت پیش رویمان باشد.
علیرغم این که تجربه درستی کوانتوم را ثابت کرده، از دیدگاه های انیشتن خوشم می آید. او همیشه با دیدی باز و کلی نگر به مسائل می پرداخت. مثلا قضیه ای که هوشمندانه در ترمودینامیک بررسی کرده را می توان با صفت «با شکوه» توصیف کرد.
نسبیت که دیگر جای خودش را دارد. روش نسبیت نشان می دهد که چطور می شود همه چیز را از اول اول اول شروع کرد. با کمترین فرض ها.
آنچه دانه را شکافت، آن خدای من است.