بلاک چین و رمز ارزها چه هستند؟
ارسال شده: پنجشنبه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ - ۱۳:۱۷
بلاک چین و رمز ارزها چه هستند؟
از همان روز های اولیه ی تاسیس تشکیلات وزارت دفاع ایالات متحده امریکا در ساختمان پنج ضلعی پنتاگون (Pentagon) مشکلی بسیار حاد و امنیتی گریبانگیر ارتش امریکا شد و آن اینکه اگر این ساختمان مورد حمله قرار میگرفت و تخریب می شد تکلیف فرماندهی ارتش امریکا و اطلاعات با ارزش موجود در این ساختمان چه میشد؟ برای حل و فصل این مشکل بسیار بزرگ، پروژه ای موسوم به آرپانت (ARPANET ، سازمان پروژه های تحقیقاتی پیشرفته ی شبکه) مورد توجه و در دست برسی و توسعه قرار گرفت. آرپانت یک پروتکل شبکه رایانه ای مبتنی بر تکنولوژی TCP/IP بود. این شبکه کامپیوتری تبادل دیتا یا اطلاعات هیچ مرکزیتی نداشت. بلکه شبکه درست مثل کرم خاکی طراحی و اجرا شده بود. چنانچه یک کرم خاکی به دو یا چند قسمت تقسیم شود، نه تنها نمیمیرد بلکه هر قسمت به یک کرم کامل تبدیل شده و به حیات خود ادامه میدهد. از طرفی تمامی اطلاعات مهم و با ارزش روی شبکه توزیع شده بود. در واقع هر کامپیوتر متصل به شبکه همانند یک سرور، یک کپی از تمامی اطلاعات محرمانه را در حافظه خود نگه میداشت و به تعداد زیاد در مراکز فرماندهی، پایگاه های نظامی و حتی ناوهای جنگی مستقر شده بود و خود پنتاگون یکی از کاربران متصل به این شبکه بود. اینک اگر ساختمان پنتاگون مورد حمله و تخریب قرار میگرفت، نه تنها در عملکرد این شبکه اختلالی به وجود نمی آمد بلکه سایر سرور ها از طریق این شبکه میتوانستند تبادل اطلاعات یا دیتا داشته باشند و از طرف دیگر اطلاعات از بین نمی رفت و هر زمان در دسترس بود و فرماندهان نظامی دیگر میتوانستند به راحتی جایگزین وزیر دفاع شده و به ماموریت و فرماندهی خود ادامه دهند و ماشین جنگی را کنترل و سر و سامان دهند. در واقع با کشته شدن وزیر دفاع یا فرماندهان ارشد ارتش، فرماندهی به رده های پایین تر انتقال می یافت و آنها نیز دسترسی کامل به دستورالعمل های از پیش تعیین شده داشتند. اما مشکل دیگری بروز کرد و آن نداشتن امنیت در شبکه بود. یعنی چنانچه یک یا چند کاربر غیر مجاز میتوانستند به شبکه دسترسی پیدا کنند و به آن رخنه کنند، نتنها میتوانستند به تمامی اطلاعات محرمانه دسترسی داشته باشند حتی میتوانستند آنها را پاک یا دستکاری کنند و از همه بدتر، فرامین و دستورالعمل های نادرست صادر کرده و جلوی فرامین درست را بگیرند و به نوعی اختلال در عملکرد آن ایجاد کنند که به یقین منجر به بروز فاجعه ای بزرگ و جبران ناپذیر میشد و از آنجایی که این شبکه، ابتدایی و نا کارآمد و غیر امن بود، وزارت دفاع امریکا علیرغم صرف هزینه های زیاد، آن را رها کرد. بعدا محققین فعال در سرن (CERN) سازمان اروپایی پژوهش های هسته ای از وجود آن مطلع و این شبکه را برای به اشتراک گذاشتن نتیجه تحقیقات خود با سایر مراکز پژوهشی و دانشگاه ها مفید دانستند و مالک آن شده و آن را توسعه دادند و آن را word wide web نام گذرای کردند. بعدها این شبکه برای بانک ها و خیلی جاهای دیگر جذاب شد ولی مشکل امنیتی، کاربرد آن را خیلی محدود میکرد تا اینکه پروتکل های رمز نگاری اطلاعات توسعه یافت. مهمترین پروتکل های امنیتی فرآیند هشینگ و سیستم رمزنگاری زوج کلید و امضای دیجیتال بود. با توسعه، بهینه شدن و تکامل، این شبکه اینترنت نام گرفت و بعد از پویا شدن، برای SIA سازمان اطلاعات مرکزی امریکا جذابیت پیدا کرد و سیستم رمز نگاری یا هشینگ SHA را توسعه دادند و آن را به خدمت خود گرفتند. بعدها سیستم بایگانی یا دیتا بیس مرسوم جای خود را به بلاک و بلاکچین جدید داد و امنیت داده ها و اطلاعات در شبکه داخلی خیلی بالا رفت و این بار از ترکیب بلاکچین، فرآیند هشینگ سیا و پروتکل رمزنگاری زوج کلید ها و امضای دیجیتال، امکان این وجود داشت که بر روی سرورهای اصلی شبکه اینترنت، سرورهای مجازی Node را طراحی و راه اندازی کنند. به گونه ای که تمامی اطلاعات قابل رویت باشد ولی غیر قابل خواندن، غیر قابل پاک کردن حتی غیر قابل دست کاری و تغییر، مگر توسط کاربران مجاز و تعریف شده. ولی مشکل اصلی این بود که این سیستم میبایست اولا انجام و عملی شود و دوما تست شده و امتحان خود را بخوبی پس دهد. بهترین راه کار و شگرد، نوشتن نرم افزار در حالت بتا و کد باز بود تا در اختیار همگان درآید و دسترسی به آن کار دشواری نباشد و از همه مهمتر جا گزاری چیزهای با ارزش دیگر به غیر از اطلاعات محرمانه پنتاگون در بلاک ها بود. در واقع بجای اطلاعات با ارزش و محرمانه پنتاگون، کوین ها یا سکه های مجازی در بلاک ها جا گرفتند حالا یا خودشان یا سابقه نقل و انتقال و مالک فعلی شان در کل اطلاعات شان. به طور مثال اطلاعات موجود در پنتاگون برای عده بسیار کمی دارای ارزش است و مسلما عده بسیار کمی بدنبال دست یابی به آن خواهند بود. ولی چیزهای دیگر مثل ارز های دیجیتال، دارای ارزش عمومی و قابل مبادله با ارز های رایج و کالاهای با ارزش، برای هکرها و سارقان اینترنتی بسیار جلب توجه میکرد. از این رو در این سیستم طراحی شده آزمایشی، ارز رمزها جایگزین اطلاعات محرمانه و با ارزش نظامی شد تا گروهی کثیر از هکرها و سارقین اینترنتی را به سوی خود جلب کند و طراحان سیستم اولا از کارآمد بودن ساختار امنیتی آن مطمئن شوند و دوما در صورت وجود حفره یا نقطه ضعف امنیتی، آن را شناسایی، ترمیم و برطرف کنند و در نهایت اگر سیستم درست کار کرده و جواب داد آن را به خدمت پنتاگون و ارتش امریکا در آورند. در واقع سیاست کلی این است که امروزه ساختمان پنتاگون نقش نمادین داشته و همانند یک ماکت نظامی برای انحراف ذهن دشمن فرضی درآید ولی در عمل، وظیفه خطیر فرماندهی و صد البته اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده، روی سیستمی مشابه رمز ارز ها توزیع و تقسیم شده است البته به دور از چشم و جلب توجه هکرها و ارتش های سایبری رقیب یا دشمن فرضی. این شبکه مجازی طراحی شده داخل شبکه جهانی وب یا همان اینترنت میتواند تشخیص دهد که آیا اطلاعات داده شده واقعی هستند یا اینکه دروغ و یا ساختگی. اطلاعات درست برای ورود نیاز به تایید دارند زیرا ساختار سیستم، قوی و مستحکم است و امنیت بسیار بالایی دارد. تاریخچه نقل و انتقال اطلاعات توسط کاربران برای بازبینی های بعدی به خوبی حفظ میشود. به طور مثال کوین های انتقالی در شبکه میتوانند حاوی فرامین نظامی یا اطلاعات محرمانه ای باشند البته در محیط دیگری که برای این منظور طراحی شده است نه شبکه بیت کوین فعلی. بیت کوین تا به امروز کارکرد عالی و بسیار خوبی داشته و بسیار محبوب شده و گزینه بسیار مناسبی برای شبکه تبادل اطلاعات و فرماندهی نظامی میباشد البته با اعمال بعضی تغییرات در کد نویسی آنهم در محیط و شبکه ای دیگر و هرچند که فعلا از عملکرد کاملا صحیح و بدون خطای آن اطمینان صد در صدی بدست نیامده و اگر چنانچه هکر یا گروهی از هکرها یا سارقین اینترنتی و ارتش های سایبری موفق به نفوذ به آن و سرقت کوین ها شوند، نه تنها دیگر گزینه مناسبی برای پنتاگون نخواهد بود، بلکه سرمایه و ثروت دارندگان بیت کوین به مخاطره می افتد. به همین دلیل مهم است که موسسات مالی و خزانه داری ها و سازمان ها و ….. هشدارهای لازم را ارایه و عنوان نموده اند که بیت کوین ارز نبوده بلکه به نوعی کالای دیجیتال در دنیای مجازی است. به باور ما شبکه ای مشابه به ساختار بیت کوین هم اکنون در خدمت پنتاگون و سازمان سیا قرار گرفته که تمامی تغییرات، توسعه و بهینه سازی های بیت کوین بر روی آن نیز اعمال میشود و در حال تکامل و خارج شدن از حالت بتا است. امروزه در مورد بیت کوین یک تئوری توطئه وجود دارد مبنی بر اینکه سازمان سیا برای انتقال پول های کثیف برای نیل به اهداف سیاسی از آن استفاده می کند که به باور ما نادرست است و ممکن است خیلی ها نیز این نظریه ما را به نوعی تئوری توطئه و نادرست بدانند. ولی یاد آوری این نکته لازم است که کد نویسی و طراحی و اجرای بیت کوین نمیتواند کار یک شخص یا فرد بوده و به یقین یک پروژه گروهی میباشد و آنهم با صرف هزینه و زمان بسیار زیاد که اینگونه پروژه ها در نهایت اهداف مالی تجاری یا سیاسی نظامی دارند که به باور ما دو هدف سیاسی و نظامی مقبول تر از اهداف مالی و تجاری است. علت بر اینکه هویت پدید آورنده گان آن در هاله ای از ابهام است و دست یابی به هویت واقعی پدید آورند گان آن غیر ممکن شده است و امروزه این رمز ارز از حمایت بسیار قوی از لحاظ پشتیبانی نرم افزاری و راه اندازی شبکه ای دارد. در واقع به باور ما هر سیستم سخت افزاری یا نرم افزاری یا شبکه ای و هر پروتکلی که تمرکز زدایی شده و اطلاعات و محتوای آن رمز نگاری و در روی شبکه توزیع شده است، خود آن سیستم یا زیر مجموعه های آن سیستم، به نوعی وابسته به وزارت دفاع امریکا است. یا در حال خدمت است یا اینکه بازنشسته و رها شده یا در حال ویرایش و توسعه و تکامل است. با توجه به اینکه در قراردادهای حقوقی و معاملات قانونی و شفاف تجاری، نمیتوان از رمز ارز ها استفاده کرد و علت بر اینکه رمز ارز ها توسط دولت ها و محاکم قضایی به رسمیت شناخته نشده اند، چون در صورت صدور حکم، هیچ راهی برای توقیف و الزام به دستور پرداخت آن وجود ندارد و چون سرمایه و دارایی غیر قابل شناسایی و ره گیری و غیر قابل استعلام است و از طرفی ارزش و بهای آن بسیار پر نوسان و دارایی پر ریسکی است، انجام هرگونه معامله با آن عقلانی و منطقی به نظر نمیرسد و خرید و فروش آن به درد فعالان بازار بورس مخصوصا فارکسی ها و صرافی ها میخورد. به بیان خیلی ساده، سرمایه دارندگان (خریداران یا فروشندگان در بازار دو طرفه) بیت کوین وارد پروژه تست امنیت شبکه ای میشود که هر لحظه امکان نفوذ یا هک در هسته (Core)و سرورهای مجازی یعنی نودهای (Nodes) آن وجود دارد هر چند که در حد صفر یا غیر ممکن باشد که در صورت سقوط ارزش بیت کوین یا نوسانات بسیار شدید آن در بازار، ضرر و زیان بسیار بزرگی نصیب فعالان در بازار آن شده و جبران خسارات وارده، متوجه هیچ شخص و گروهی نمیشود. چون ساختار، اساس و بنیان آن اینگونه طراحی و ارایه شده است که به هیچ جایی وابسته نباشد. کاربرد عملی بیت کوین در معاملات غیر قانونی، غیر شفاف، غیر قابل ره گیری و غیر قابل پیگیری از طرف محاکم قضایی و دوایر اجرای است که پدید آورندگان و اداره کنندگان آن را به شدت نگران کرده که شاید روزی تصمیم به بر چینی آن بگیرند. در نتیجه درخواست جبران خسارت هم ممکن نخواهد بود و کسی مسئولیت آن را به دوش نخواهد کشید. و نکته جالب تر اینکه در صورت موفقیت کامل این پروژه، سازمانها، نهادها و واحدهای اطلاعاتی و نظامی دیگر خارج از امریکا نیز میتوانند سیستمی خاص و مخصوص به خود طراحی و اجرا کنند و دلیل آن اینکه رمز ارز های دیگر همین ساختار اصلی بیت کوین را سرلوحه سیستم جدید خود قرار داده اند.
لازم به توضیح است که اکثر این نوع پروژه های پر هزینه و بزرگ کاربرد چندگانه و چند منظوره ای دارند. به باور ما کاربرد نوع دوم پروژه جنجالی بیت کوین، آرام کردن بازارهای مالی و عمومی متشنج شده و یا به آشوب کشاندن بازارهای مالی و عمومی با ثبات است.
اما قبل از توضیح این موضوع بسیار مهم، میبایست توضیحاتی در مورد روانشناسی بازار یا فعالان بازار از هر نوعی ارایه کرد. از لحاظ روحی و روانی انسانها موجوداتی طمع کار هستند. یعنی یک انسان به واسطه داشتن آرزوهای بزرگ جهت کسب مال، ثروت، قدرت، رفاه، موقعیت اجتماعی و شهرت در محبوبیت مردمی یا سیاسی حتی مقام نظامی به طرف بازارهای مالی و عمومی کشانده شده و سوق داده میشود. هدف نهایی بالا بردن و ارتقا جایگاه اجتماعی است. ممکن است این جایگاه دولتی حتی در نهادهای بانکی و موسسات حقوقی و قضایی هم باشد. چرا که انسان به واسطه داشتن عمر کوتاه و محدود، موجودی عجول است و قصد دارد در کوتاه ترین فرصت ممکن به اهداف عالی خود برسد. از نظر تئوری به این گروه از فعالان بازار “گاو Cow” گفته میشود. اما چرا گاو؟
گاو چرانها در غرب وحشی چالشی بزرگ داشتند و آن به چرا بردن تعداد بسیار زیادی از گاو های نیمه اهلی نیمه وحشی بود. اما مشکل بزرگ وقتی روی می داد که یک یا چند گاو با حمله روباه، کایوت، گرگ و حتی خرس و …. مواجه می شدند. حتی مشاهده خزندگانی همچون مار، تمساح و …. در این هنگام حس ترس، وحشت و فرار برای نجات جان، سریعا به کل گله سرایت پیدا می کرد و به هیچ عنوان قادر به کنترل گله نبودند. هر چیزی سر راه گله قرار میگرفت، اعم از کلبه، مزرعه، پل، حصار و سد چوبی و … تخریب می شد. خسارات باورنکردنی ولی چیزی عادی و تکراری شده بود. و گاو چرانها از روی تجربه آموخته بودند که تنها کار ممکن، تعقیب گله رم کرده و در حال فرار است. چرا که بعد از مدتی، انرژی عضلانی گاوها تخلیه شده و بعد از خستگی مفرط، گله آرام می شد و میتوانستند گاو های رنجیده را جمع آوری و دوباره سازماندهی کنند. در بازارهای مالی و عمومی نیز این اتفاق مشابه برای انسانها مکررا می افتد. چه بسا به دلایل تکنیکال یا فاندمنتال ارزش کالا، سهام، ارز و هر چیز دیگری افزایش می یافت و روندی را شروع می کرد که عکس العمل بازار، هجوم برای خرید آن بود. که قیمت ها حباب گونه افزایش پیدا می کرد. نمونه بارز آن جنون گل لاله است (Tulip mania). در واقع خریداران صرفا هدفشان از خرید، کسب سود بود و با دلایل افزایش قیمت، ارزش و بهای واقعی و ذاتی آن چیز، سر و کاری نداشتند و علاقمند جهت دانستن چرایی آن نیز نبودند. به قول معروف امروز بخر که فردا سود کنی، نخری ضرر کردی، فردا خیلی دیره. به این حس گله ای طمع کارانه جهت کسب سود با هدف خرید، نیروی گاوها گفته میشود (Cows force). اما عکس این قضیه نیز صادق است، یعنی انسانها از زیان، خسارت و ضرر مالی و جانی بشدت ترس و هراس دارند. چون با از دست دادن سرمایه خود، مفلس و مال باخته و ورشکسته میشوند و آرزو هایشان تا به ابد نقش بر آب میشود و دچار افسردگی شدید شده و حتی حس خود سوزی و خود کشی پیدا می کنند. چنانچه در بازارهای مالی و عمومی چیزی به هر دلیلی شروع به ارزان شدن شود، این بار فعالان بازار جهت جلوگیری از زیان بیشتر، اقدام به فروش می کنند. که به این رفتار آنها هراس یا نیروی خرس ها گفته میشود (Bulls Power). چرا که یک خرس ماده که توله شیر خوار دارد، همین رفتار را از خود نشان میدهد. از هر موجودی که احساس خطر کند با تمام قدرت به طرف آن حمله ور میشود. برای اینکه هراس از دست دادن فرزند دارد. با توجه به اینکه همینک بازارها دو طرفه عمل می کنند (Forex)، یعنی با انجام فروش نیز می توان کسب سود کرد، در هر حالتی فشار گاوها و خرس ها ممکن است روی دهد. نیروی هر گروه قوی تر باشد، روند به نفع آنها حرکت می کند.
ولی موضوع اصلی اینجاست که قلب تپنده یک کشور صنعتی یا سرمایه داری، بازار بورس آن است، که اگر متزلزل شود، فاجعه روی می دهد و کل آن کشور با تمام دارایی، اموال، اعتبار و قدرت همانند یک کشتی قرق میشود. و همچنین است اگر بتوان بازار بورس با ثبات یک کشور را به آشوب و فروپاشی کشاند. کل آن کشور قرق خواهد شد. از این رو فهم روانشناسی انسانها یعنی همان فعالان در بازارهای مالی و عمومی ارزش استراتژیکی دارد. یعنی قدرت این علم به مراتب بیشتر از جنگ افزار نظامی و یا خود نیروی نظامی است. اما چگونه میتوان این علم را کسب کرد. تنها راه کسب این دانش، مطالعه بازار یعنی رفتار منحنی قیمت ها و پیدا کردن دلایل و سبب تغییرات آن است. به طور مثال اگر قیمت ها و شاخص ها در بازار در حال سقوط است، میبایست جلوی سقوط آن گرفته شود یا اینکه به تراز قبلی خود برسند و جلوی فجایع بعدی گرفته شود. و بالعکس اگر قیمت ها و شاخص ها با ثبات هستند، چطور می توان آنها را ساقط نمود و به سرعت و شتاب سقوط آن افزود تا بازاری دچار فاجعه شود. شاید جواب سوال راحت باشد و آن مداخله در بازار و اعمال جبر و زور حتی خشونت باشد. اما سوال دوم اینکه، مداخله می بایست چگونه و به چه شکل و چه مقداری باشد و هزاران سوال دیگر و مهمتر از همه اینکه، چگونه میتوان با عوامل روانی حاکم بر بازار مواجهه کرد یا آنها را ایجاد نمود و در ذهن انسانها پرورش داده و به آنها بقبولاند.
تمامی این چالشها به یک طرف، مشکل اصلی شناخت خود بازار است. به طور مثال ما بدنبال تحقیق در مورد چگونگی زاد و ولد و تکثیر گونه ای از جانداران هستیم. احتمال موفقیت در این نوع تحقیقات بسیار کم است. چون عواملی همچون بیماری، امراض، شکارچی و خورده شدن توسط موجودات دیگر، در کل عوامل زیست محیطی مانع کار میشوند. پس ما نیاز به محیطی همچون آکواریوم، استخر و یا دریاچه مصنوعی و یا یک باغ وحش یا پارک جنگلی حفاظت شده داریم. تا آن نوع یا گونه مورد مطالعه را از سایر موجودات گزنده و عوامل آسیب دهند جدا و ایزوله کنیم. به طور مثال ما در حال مطالعه و تحلیل بازار غلات هستیم. بروز یک پدیده طبیعی همچون سیل، طوفان، زلزله، خشک سالی و آتشسوزی میتواند در روند قیمت ها تغییر ایجاد کند و همه تلاشها شکست بخورد. در مورد نفت، گاز و … بروز سونامی، جنگ، مداخلات سیاسی و نظامی، اطلاعاتی، فعالیت تروریستی، مافیایی و حتی بروز اپیدمی بیماری زا در جوامع بشری، تمامی مطالعات و تحقیقات را ناکارآمد و در نطفه خفه خواهد کرد. پس ما اولا نیاز به یک نوع بازار سازی مجازی داریم که آن مارکت از تمامی عوامل فاندمنتال بیرونی ایزوله و جدا شده باشد. دوما کالای قابل عرضه در آن بازار ارزش سازی شود و به انسانها بقبولانیم که آن شی، ارزش خرید و فروش (معاملاتی) و کسب سود و حتی زیان دارد تا کاملا طبیعی و حقیقی بنظر برسد. از این رو چنین تصور میشود که بیت کوین به این خاطر خلق شده است. اما جالب است که منطق ارایه شده توسط خود بیت کوین را تجزیه و تحلیل کنیم.
بیت کوین خود را یک نوع پول دیجیتالی نا متمرکز یا رمز ارز در دنیای مجازی و در بستر وب معرفی می کند. اما وزارت خزانه داری امریکا می گوید که بیت کوین یک نوع کالای دیجیتال در دنیای مجازی وب است. پول ها توسط خزانه داری ها چاپ میشوند ولی بیت کوین ماین یا استخراج میشود. پس منطق خود بیت کوین در مورد خودش، غلط و فریب کارانه است و قصد انحراف ذهن انسانها را دارد. حق کاملا با وزارت خزانه داری امریکا است. بیت کوین یک کالا همچون طلا و فلزات دیگر است که استخراج میشود و از من و شما میخواهند به چشم یک کالا به آن بنگریم و تفکر و رفتار کنیم تا پروژه با تمام قدرت و موفقیت چشمگیری پیشرفت و اتمام داشته باشد.
بیت کوین می گوید مقدار استخراج شده نهایی آن محدود است و از حد مجازی هرگز فراتر نخواهد رفت (21m) و میتوان اینچنین نتیجه گیری کرد که ارزش آن از طلا نیز بیشتر است. چرا که اگر خبری از کشف و استخراج معادن جدید طلا منتشر شود، قیمت طلا در بازارهای بورس سریعا سقوط می کند. چون قرار بر این است که در آینده، حجم زیادی طلا جهت فروش وارد بازار شود. آنهایی که طلا دارند با فروش آن از ضرر آینده فرار می کنند و بعضی ها که طلا ندارند نیز اقدام به فروش می کنند تا از پایین آمدن قیمت سود کنند (معاملات آتی future). پس بیت کوین از اینگونه تغییرات قیمت ناگهانی و غافل گیرانه در امان است. پس قدرت تحلیلی و پیش بینی و استخراج اطلاعات آماری، عددی و ریاضی فوق العاده بالایی دارد و مسلما ریسک پایینی نیز در معاملات خواهد داشت و اکثر پیشگویی ها درست از آب در خواهد آمد. نمونه آن اینکه آماتور ها در این بازار خوب عمل کرده و موفقیت چشمگیری دارند. از این رو این باور ایجاد شده که خرید بیت کوین امن تر و صحیح تر از خرید طلا است و به دلیل محدود بودن آن، بهایی نجومی و باور نکردنی در آینده نزدیک خواهد داشت. به باور ما این سیاست استخراج شدن و محدود بودن بیت کوین در این رابطه است که چگونه روح و روان انسانها ابتدا به ساکن به چیزهایی که واقعا ارزش ذاتی ندارند یا بهتر است بگوییم اصلا وجود خارجی ندارند، ارزش ذاتی، قراردادی یا توافقی می دهد. به طور مثال استخراج بیت کوین همان استخراج طلا را در ذهن انسانها ایجاد می کند. چرا که جهت استخراج طلا اولا نیاز به معدن، دوما نیاز به کسب اجازه، سوما نیاز به تجهیزات، نیروی کار و سرمایه اولیه داریم. برای استخراج بیت کوین، انسانها نیاز به سرمایه اولیه جهت خرید ماشین پردازش، اتصال به بستر وب، پرداخت دستمزد نیروی کار ماهر و هزینه قبض برق و …. دارند. که نتیجه این سرمایه گذاری جانی و مالی، بیت کوین است. که خود این برای با ارزش شدن و تبدیل شدن به کالایی جهت خرید، فروش و مبادله کافی است. پس در این مورد بخصوص انسانها اگر جهت کسب چیزی سرمایه گذاری جانی و مالی بکنند، آن چیز بدست آورده را در باور خود با ارزش می پندارند و به آن بها و ارزش مادی و ذاتی می دهند. که در حقیقت، بیت کوین هیچگونه ارزش ذاتی یا حتی وجود خارجی هم ندارد. بلکه ارزش آن قراردادی و توافقی صرفا در ذهن، باور، روح و روان انسانها ایجاد و جای میگیرد. بهتر است بگوییم تلقین یا قبولانده و تحمیل میشود. به طور مثال طلا یک ماتریال و در ساخت زیورآلات و جواهرآلات و تجهیزات الکترونیکی و صنعتی کاربرد دارد. ولی بیت کوین همانند پول هیچ ارزش صنعتی ندارد. چون بازیافت پول نیز کاری سخت و مشکل است. منجمله خمیر کردن و رنگ بری آن. فقط بدرد سوزاندن در کوره های گرمازا میخورد. چرا که ارزش پول نیز توافقی و قراردادی است و هیچگونه ارزش ذاتی ندارد و بسیار جالب است که بیت کوین مدعی است که از پول با ارزش تر است. این در حالی است که هیچ نوع انرژی از بیت کوین قابل استخراج نیست. ولی استخراج بیت کوین خود بسیار انرژی و زمان بر است. ولی پول کاغذی مقادیر قابل توجهی از انرژی مصرف شده برای تولید و چاپ شدنش را مسترد می کند.
بیت کوین مدعی است چون مقدار آن محدود بوده و غیر ممکن است مقدار آن از حد مجاز و معینی فراتر رود، هرگز همانند پول دچار تورم نمی شود. اما به باور ما این منطق بیت کوین نیز عملا شکست خورده است. چون ساختار (کد نویسی، برنامه نویسی) آن در بستر وب، کپی شده و با نام های دیگری معرفی و جاری شده است. همینک 4999 رمز ارز همانند و مشابه بیت کوین به وجود آمده است (https://coinsara.com/marketcap/all). یعنی رمز ارز های رقیب و سرسخت آن، همانندش عمل می کنند. آنهم بدون کوچکترین خطا و انحرافی و به قول معروف “بر خرمگس نوع اول معرکه لعنت” تنها، اختلافات بسیار جزیی در ساختار آنها مشهود است. ولی منطق کلی همان است. و هر چند که مشکلات بزرگی برای پروژه اصلی بیت کوین ایجاد کرده اند. این گونه های جدید، چندین هزار برابر آن در خود رمز ارز با نام مستعار، مشابه یا جدید جای میدهند. به باور ما این خود بگونه ای تورم محسوب می شود. چون همگی پایه، اساس و منطق واحدی داشته و همگی از یک نوع و گونه محسوب میشوند. البته تورمی بسیار شدید و حادتر نسبت به پول های رایج. یعنی در آینده نزدیک به ازای هر انسان روی سیاره زمین، میلیاردها میلیارد واحد پول دیجیتال نا متمرکز یا رمز ارز خواهیم داشت که میلیاردها برابر بیشتر از تورم کل پول ها و ارز های رایج فعلی خواهد بود. یعنی شاید ارز های فعلی برای تورم خود، خط قرمز و محدودیتی تعریف شده داشته باشند، ولی رمز ارز ها در نوع و نام خود هیچ محدودیت و خط قرمزی ندارند و محدودیتی نمی شناسند. هر انسان یا نهادی میتواند برای خود نوع جدیدی از رمز ارز ایجاد و اداره کند. پس در آینده نزدیک شاهد انبساط و تورم افسار گسیخته ای از گونه های جدید و قدیم رمز ارز ها خواهیم بود. که رمز ارز را تبدیل به پوچ ترین، بی مفهوم ترین، بی ارزش ترین و بی محتوا ترین موجود توهمی ساخته شده در عالم تخیلی و ذهنیت بشری خواهد کرد. موضوع دیگر انجام معاملات رمز ارز ها در نزد بروکرهای فارکس است. این کارگزاران با در اختیار گذاردن ابزار اهرم یا لوراج (وام چندین برابر سرمایه اولیه) به مشتریان خود این امکان را فراهم می کنند که چندین برابر دارایی مد نظر خود، معامله انجام دهند و این خود به معنی افزایش حجم چندین برابری معاملات و تورم کاذب برای رمز ارز ها است. که مسلما نوسانات قیمت را چندین برابر می کند (خرمگس نوع دوم).
از همان روز های اولیه ی تاسیس تشکیلات وزارت دفاع ایالات متحده امریکا در ساختمان پنج ضلعی پنتاگون (Pentagon) مشکلی بسیار حاد و امنیتی گریبانگیر ارتش امریکا شد و آن اینکه اگر این ساختمان مورد حمله قرار میگرفت و تخریب می شد تکلیف فرماندهی ارتش امریکا و اطلاعات با ارزش موجود در این ساختمان چه میشد؟ برای حل و فصل این مشکل بسیار بزرگ، پروژه ای موسوم به آرپانت (ARPANET ، سازمان پروژه های تحقیقاتی پیشرفته ی شبکه) مورد توجه و در دست برسی و توسعه قرار گرفت. آرپانت یک پروتکل شبکه رایانه ای مبتنی بر تکنولوژی TCP/IP بود. این شبکه کامپیوتری تبادل دیتا یا اطلاعات هیچ مرکزیتی نداشت. بلکه شبکه درست مثل کرم خاکی طراحی و اجرا شده بود. چنانچه یک کرم خاکی به دو یا چند قسمت تقسیم شود، نه تنها نمیمیرد بلکه هر قسمت به یک کرم کامل تبدیل شده و به حیات خود ادامه میدهد. از طرفی تمامی اطلاعات مهم و با ارزش روی شبکه توزیع شده بود. در واقع هر کامپیوتر متصل به شبکه همانند یک سرور، یک کپی از تمامی اطلاعات محرمانه را در حافظه خود نگه میداشت و به تعداد زیاد در مراکز فرماندهی، پایگاه های نظامی و حتی ناوهای جنگی مستقر شده بود و خود پنتاگون یکی از کاربران متصل به این شبکه بود. اینک اگر ساختمان پنتاگون مورد حمله و تخریب قرار میگرفت، نه تنها در عملکرد این شبکه اختلالی به وجود نمی آمد بلکه سایر سرور ها از طریق این شبکه میتوانستند تبادل اطلاعات یا دیتا داشته باشند و از طرف دیگر اطلاعات از بین نمی رفت و هر زمان در دسترس بود و فرماندهان نظامی دیگر میتوانستند به راحتی جایگزین وزیر دفاع شده و به ماموریت و فرماندهی خود ادامه دهند و ماشین جنگی را کنترل و سر و سامان دهند. در واقع با کشته شدن وزیر دفاع یا فرماندهان ارشد ارتش، فرماندهی به رده های پایین تر انتقال می یافت و آنها نیز دسترسی کامل به دستورالعمل های از پیش تعیین شده داشتند. اما مشکل دیگری بروز کرد و آن نداشتن امنیت در شبکه بود. یعنی چنانچه یک یا چند کاربر غیر مجاز میتوانستند به شبکه دسترسی پیدا کنند و به آن رخنه کنند، نتنها میتوانستند به تمامی اطلاعات محرمانه دسترسی داشته باشند حتی میتوانستند آنها را پاک یا دستکاری کنند و از همه بدتر، فرامین و دستورالعمل های نادرست صادر کرده و جلوی فرامین درست را بگیرند و به نوعی اختلال در عملکرد آن ایجاد کنند که به یقین منجر به بروز فاجعه ای بزرگ و جبران ناپذیر میشد و از آنجایی که این شبکه، ابتدایی و نا کارآمد و غیر امن بود، وزارت دفاع امریکا علیرغم صرف هزینه های زیاد، آن را رها کرد. بعدا محققین فعال در سرن (CERN) سازمان اروپایی پژوهش های هسته ای از وجود آن مطلع و این شبکه را برای به اشتراک گذاشتن نتیجه تحقیقات خود با سایر مراکز پژوهشی و دانشگاه ها مفید دانستند و مالک آن شده و آن را توسعه دادند و آن را word wide web نام گذرای کردند. بعدها این شبکه برای بانک ها و خیلی جاهای دیگر جذاب شد ولی مشکل امنیتی، کاربرد آن را خیلی محدود میکرد تا اینکه پروتکل های رمز نگاری اطلاعات توسعه یافت. مهمترین پروتکل های امنیتی فرآیند هشینگ و سیستم رمزنگاری زوج کلید و امضای دیجیتال بود. با توسعه، بهینه شدن و تکامل، این شبکه اینترنت نام گرفت و بعد از پویا شدن، برای SIA سازمان اطلاعات مرکزی امریکا جذابیت پیدا کرد و سیستم رمز نگاری یا هشینگ SHA را توسعه دادند و آن را به خدمت خود گرفتند. بعدها سیستم بایگانی یا دیتا بیس مرسوم جای خود را به بلاک و بلاکچین جدید داد و امنیت داده ها و اطلاعات در شبکه داخلی خیلی بالا رفت و این بار از ترکیب بلاکچین، فرآیند هشینگ سیا و پروتکل رمزنگاری زوج کلید ها و امضای دیجیتال، امکان این وجود داشت که بر روی سرورهای اصلی شبکه اینترنت، سرورهای مجازی Node را طراحی و راه اندازی کنند. به گونه ای که تمامی اطلاعات قابل رویت باشد ولی غیر قابل خواندن، غیر قابل پاک کردن حتی غیر قابل دست کاری و تغییر، مگر توسط کاربران مجاز و تعریف شده. ولی مشکل اصلی این بود که این سیستم میبایست اولا انجام و عملی شود و دوما تست شده و امتحان خود را بخوبی پس دهد. بهترین راه کار و شگرد، نوشتن نرم افزار در حالت بتا و کد باز بود تا در اختیار همگان درآید و دسترسی به آن کار دشواری نباشد و از همه مهمتر جا گزاری چیزهای با ارزش دیگر به غیر از اطلاعات محرمانه پنتاگون در بلاک ها بود. در واقع بجای اطلاعات با ارزش و محرمانه پنتاگون، کوین ها یا سکه های مجازی در بلاک ها جا گرفتند حالا یا خودشان یا سابقه نقل و انتقال و مالک فعلی شان در کل اطلاعات شان. به طور مثال اطلاعات موجود در پنتاگون برای عده بسیار کمی دارای ارزش است و مسلما عده بسیار کمی بدنبال دست یابی به آن خواهند بود. ولی چیزهای دیگر مثل ارز های دیجیتال، دارای ارزش عمومی و قابل مبادله با ارز های رایج و کالاهای با ارزش، برای هکرها و سارقان اینترنتی بسیار جلب توجه میکرد. از این رو در این سیستم طراحی شده آزمایشی، ارز رمزها جایگزین اطلاعات محرمانه و با ارزش نظامی شد تا گروهی کثیر از هکرها و سارقین اینترنتی را به سوی خود جلب کند و طراحان سیستم اولا از کارآمد بودن ساختار امنیتی آن مطمئن شوند و دوما در صورت وجود حفره یا نقطه ضعف امنیتی، آن را شناسایی، ترمیم و برطرف کنند و در نهایت اگر سیستم درست کار کرده و جواب داد آن را به خدمت پنتاگون و ارتش امریکا در آورند. در واقع سیاست کلی این است که امروزه ساختمان پنتاگون نقش نمادین داشته و همانند یک ماکت نظامی برای انحراف ذهن دشمن فرضی درآید ولی در عمل، وظیفه خطیر فرماندهی و صد البته اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده، روی سیستمی مشابه رمز ارز ها توزیع و تقسیم شده است البته به دور از چشم و جلب توجه هکرها و ارتش های سایبری رقیب یا دشمن فرضی. این شبکه مجازی طراحی شده داخل شبکه جهانی وب یا همان اینترنت میتواند تشخیص دهد که آیا اطلاعات داده شده واقعی هستند یا اینکه دروغ و یا ساختگی. اطلاعات درست برای ورود نیاز به تایید دارند زیرا ساختار سیستم، قوی و مستحکم است و امنیت بسیار بالایی دارد. تاریخچه نقل و انتقال اطلاعات توسط کاربران برای بازبینی های بعدی به خوبی حفظ میشود. به طور مثال کوین های انتقالی در شبکه میتوانند حاوی فرامین نظامی یا اطلاعات محرمانه ای باشند البته در محیط دیگری که برای این منظور طراحی شده است نه شبکه بیت کوین فعلی. بیت کوین تا به امروز کارکرد عالی و بسیار خوبی داشته و بسیار محبوب شده و گزینه بسیار مناسبی برای شبکه تبادل اطلاعات و فرماندهی نظامی میباشد البته با اعمال بعضی تغییرات در کد نویسی آنهم در محیط و شبکه ای دیگر و هرچند که فعلا از عملکرد کاملا صحیح و بدون خطای آن اطمینان صد در صدی بدست نیامده و اگر چنانچه هکر یا گروهی از هکرها یا سارقین اینترنتی و ارتش های سایبری موفق به نفوذ به آن و سرقت کوین ها شوند، نه تنها دیگر گزینه مناسبی برای پنتاگون نخواهد بود، بلکه سرمایه و ثروت دارندگان بیت کوین به مخاطره می افتد. به همین دلیل مهم است که موسسات مالی و خزانه داری ها و سازمان ها و ….. هشدارهای لازم را ارایه و عنوان نموده اند که بیت کوین ارز نبوده بلکه به نوعی کالای دیجیتال در دنیای مجازی است. به باور ما شبکه ای مشابه به ساختار بیت کوین هم اکنون در خدمت پنتاگون و سازمان سیا قرار گرفته که تمامی تغییرات، توسعه و بهینه سازی های بیت کوین بر روی آن نیز اعمال میشود و در حال تکامل و خارج شدن از حالت بتا است. امروزه در مورد بیت کوین یک تئوری توطئه وجود دارد مبنی بر اینکه سازمان سیا برای انتقال پول های کثیف برای نیل به اهداف سیاسی از آن استفاده می کند که به باور ما نادرست است و ممکن است خیلی ها نیز این نظریه ما را به نوعی تئوری توطئه و نادرست بدانند. ولی یاد آوری این نکته لازم است که کد نویسی و طراحی و اجرای بیت کوین نمیتواند کار یک شخص یا فرد بوده و به یقین یک پروژه گروهی میباشد و آنهم با صرف هزینه و زمان بسیار زیاد که اینگونه پروژه ها در نهایت اهداف مالی تجاری یا سیاسی نظامی دارند که به باور ما دو هدف سیاسی و نظامی مقبول تر از اهداف مالی و تجاری است. علت بر اینکه هویت پدید آورنده گان آن در هاله ای از ابهام است و دست یابی به هویت واقعی پدید آورند گان آن غیر ممکن شده است و امروزه این رمز ارز از حمایت بسیار قوی از لحاظ پشتیبانی نرم افزاری و راه اندازی شبکه ای دارد. در واقع به باور ما هر سیستم سخت افزاری یا نرم افزاری یا شبکه ای و هر پروتکلی که تمرکز زدایی شده و اطلاعات و محتوای آن رمز نگاری و در روی شبکه توزیع شده است، خود آن سیستم یا زیر مجموعه های آن سیستم، به نوعی وابسته به وزارت دفاع امریکا است. یا در حال خدمت است یا اینکه بازنشسته و رها شده یا در حال ویرایش و توسعه و تکامل است. با توجه به اینکه در قراردادهای حقوقی و معاملات قانونی و شفاف تجاری، نمیتوان از رمز ارز ها استفاده کرد و علت بر اینکه رمز ارز ها توسط دولت ها و محاکم قضایی به رسمیت شناخته نشده اند، چون در صورت صدور حکم، هیچ راهی برای توقیف و الزام به دستور پرداخت آن وجود ندارد و چون سرمایه و دارایی غیر قابل شناسایی و ره گیری و غیر قابل استعلام است و از طرفی ارزش و بهای آن بسیار پر نوسان و دارایی پر ریسکی است، انجام هرگونه معامله با آن عقلانی و منطقی به نظر نمیرسد و خرید و فروش آن به درد فعالان بازار بورس مخصوصا فارکسی ها و صرافی ها میخورد. به بیان خیلی ساده، سرمایه دارندگان (خریداران یا فروشندگان در بازار دو طرفه) بیت کوین وارد پروژه تست امنیت شبکه ای میشود که هر لحظه امکان نفوذ یا هک در هسته (Core)و سرورهای مجازی یعنی نودهای (Nodes) آن وجود دارد هر چند که در حد صفر یا غیر ممکن باشد که در صورت سقوط ارزش بیت کوین یا نوسانات بسیار شدید آن در بازار، ضرر و زیان بسیار بزرگی نصیب فعالان در بازار آن شده و جبران خسارات وارده، متوجه هیچ شخص و گروهی نمیشود. چون ساختار، اساس و بنیان آن اینگونه طراحی و ارایه شده است که به هیچ جایی وابسته نباشد. کاربرد عملی بیت کوین در معاملات غیر قانونی، غیر شفاف، غیر قابل ره گیری و غیر قابل پیگیری از طرف محاکم قضایی و دوایر اجرای است که پدید آورندگان و اداره کنندگان آن را به شدت نگران کرده که شاید روزی تصمیم به بر چینی آن بگیرند. در نتیجه درخواست جبران خسارت هم ممکن نخواهد بود و کسی مسئولیت آن را به دوش نخواهد کشید. و نکته جالب تر اینکه در صورت موفقیت کامل این پروژه، سازمانها، نهادها و واحدهای اطلاعاتی و نظامی دیگر خارج از امریکا نیز میتوانند سیستمی خاص و مخصوص به خود طراحی و اجرا کنند و دلیل آن اینکه رمز ارز های دیگر همین ساختار اصلی بیت کوین را سرلوحه سیستم جدید خود قرار داده اند.
لازم به توضیح است که اکثر این نوع پروژه های پر هزینه و بزرگ کاربرد چندگانه و چند منظوره ای دارند. به باور ما کاربرد نوع دوم پروژه جنجالی بیت کوین، آرام کردن بازارهای مالی و عمومی متشنج شده و یا به آشوب کشاندن بازارهای مالی و عمومی با ثبات است.
اما قبل از توضیح این موضوع بسیار مهم، میبایست توضیحاتی در مورد روانشناسی بازار یا فعالان بازار از هر نوعی ارایه کرد. از لحاظ روحی و روانی انسانها موجوداتی طمع کار هستند. یعنی یک انسان به واسطه داشتن آرزوهای بزرگ جهت کسب مال، ثروت، قدرت، رفاه، موقعیت اجتماعی و شهرت در محبوبیت مردمی یا سیاسی حتی مقام نظامی به طرف بازارهای مالی و عمومی کشانده شده و سوق داده میشود. هدف نهایی بالا بردن و ارتقا جایگاه اجتماعی است. ممکن است این جایگاه دولتی حتی در نهادهای بانکی و موسسات حقوقی و قضایی هم باشد. چرا که انسان به واسطه داشتن عمر کوتاه و محدود، موجودی عجول است و قصد دارد در کوتاه ترین فرصت ممکن به اهداف عالی خود برسد. از نظر تئوری به این گروه از فعالان بازار “گاو Cow” گفته میشود. اما چرا گاو؟
گاو چرانها در غرب وحشی چالشی بزرگ داشتند و آن به چرا بردن تعداد بسیار زیادی از گاو های نیمه اهلی نیمه وحشی بود. اما مشکل بزرگ وقتی روی می داد که یک یا چند گاو با حمله روباه، کایوت، گرگ و حتی خرس و …. مواجه می شدند. حتی مشاهده خزندگانی همچون مار، تمساح و …. در این هنگام حس ترس، وحشت و فرار برای نجات جان، سریعا به کل گله سرایت پیدا می کرد و به هیچ عنوان قادر به کنترل گله نبودند. هر چیزی سر راه گله قرار میگرفت، اعم از کلبه، مزرعه، پل، حصار و سد چوبی و … تخریب می شد. خسارات باورنکردنی ولی چیزی عادی و تکراری شده بود. و گاو چرانها از روی تجربه آموخته بودند که تنها کار ممکن، تعقیب گله رم کرده و در حال فرار است. چرا که بعد از مدتی، انرژی عضلانی گاوها تخلیه شده و بعد از خستگی مفرط، گله آرام می شد و میتوانستند گاو های رنجیده را جمع آوری و دوباره سازماندهی کنند. در بازارهای مالی و عمومی نیز این اتفاق مشابه برای انسانها مکررا می افتد. چه بسا به دلایل تکنیکال یا فاندمنتال ارزش کالا، سهام، ارز و هر چیز دیگری افزایش می یافت و روندی را شروع می کرد که عکس العمل بازار، هجوم برای خرید آن بود. که قیمت ها حباب گونه افزایش پیدا می کرد. نمونه بارز آن جنون گل لاله است (Tulip mania). در واقع خریداران صرفا هدفشان از خرید، کسب سود بود و با دلایل افزایش قیمت، ارزش و بهای واقعی و ذاتی آن چیز، سر و کاری نداشتند و علاقمند جهت دانستن چرایی آن نیز نبودند. به قول معروف امروز بخر که فردا سود کنی، نخری ضرر کردی، فردا خیلی دیره. به این حس گله ای طمع کارانه جهت کسب سود با هدف خرید، نیروی گاوها گفته میشود (Cows force). اما عکس این قضیه نیز صادق است، یعنی انسانها از زیان، خسارت و ضرر مالی و جانی بشدت ترس و هراس دارند. چون با از دست دادن سرمایه خود، مفلس و مال باخته و ورشکسته میشوند و آرزو هایشان تا به ابد نقش بر آب میشود و دچار افسردگی شدید شده و حتی حس خود سوزی و خود کشی پیدا می کنند. چنانچه در بازارهای مالی و عمومی چیزی به هر دلیلی شروع به ارزان شدن شود، این بار فعالان بازار جهت جلوگیری از زیان بیشتر، اقدام به فروش می کنند. که به این رفتار آنها هراس یا نیروی خرس ها گفته میشود (Bulls Power). چرا که یک خرس ماده که توله شیر خوار دارد، همین رفتار را از خود نشان میدهد. از هر موجودی که احساس خطر کند با تمام قدرت به طرف آن حمله ور میشود. برای اینکه هراس از دست دادن فرزند دارد. با توجه به اینکه همینک بازارها دو طرفه عمل می کنند (Forex)، یعنی با انجام فروش نیز می توان کسب سود کرد، در هر حالتی فشار گاوها و خرس ها ممکن است روی دهد. نیروی هر گروه قوی تر باشد، روند به نفع آنها حرکت می کند.
ولی موضوع اصلی اینجاست که قلب تپنده یک کشور صنعتی یا سرمایه داری، بازار بورس آن است، که اگر متزلزل شود، فاجعه روی می دهد و کل آن کشور با تمام دارایی، اموال، اعتبار و قدرت همانند یک کشتی قرق میشود. و همچنین است اگر بتوان بازار بورس با ثبات یک کشور را به آشوب و فروپاشی کشاند. کل آن کشور قرق خواهد شد. از این رو فهم روانشناسی انسانها یعنی همان فعالان در بازارهای مالی و عمومی ارزش استراتژیکی دارد. یعنی قدرت این علم به مراتب بیشتر از جنگ افزار نظامی و یا خود نیروی نظامی است. اما چگونه میتوان این علم را کسب کرد. تنها راه کسب این دانش، مطالعه بازار یعنی رفتار منحنی قیمت ها و پیدا کردن دلایل و سبب تغییرات آن است. به طور مثال اگر قیمت ها و شاخص ها در بازار در حال سقوط است، میبایست جلوی سقوط آن گرفته شود یا اینکه به تراز قبلی خود برسند و جلوی فجایع بعدی گرفته شود. و بالعکس اگر قیمت ها و شاخص ها با ثبات هستند، چطور می توان آنها را ساقط نمود و به سرعت و شتاب سقوط آن افزود تا بازاری دچار فاجعه شود. شاید جواب سوال راحت باشد و آن مداخله در بازار و اعمال جبر و زور حتی خشونت باشد. اما سوال دوم اینکه، مداخله می بایست چگونه و به چه شکل و چه مقداری باشد و هزاران سوال دیگر و مهمتر از همه اینکه، چگونه میتوان با عوامل روانی حاکم بر بازار مواجهه کرد یا آنها را ایجاد نمود و در ذهن انسانها پرورش داده و به آنها بقبولاند.
تمامی این چالشها به یک طرف، مشکل اصلی شناخت خود بازار است. به طور مثال ما بدنبال تحقیق در مورد چگونگی زاد و ولد و تکثیر گونه ای از جانداران هستیم. احتمال موفقیت در این نوع تحقیقات بسیار کم است. چون عواملی همچون بیماری، امراض، شکارچی و خورده شدن توسط موجودات دیگر، در کل عوامل زیست محیطی مانع کار میشوند. پس ما نیاز به محیطی همچون آکواریوم، استخر و یا دریاچه مصنوعی و یا یک باغ وحش یا پارک جنگلی حفاظت شده داریم. تا آن نوع یا گونه مورد مطالعه را از سایر موجودات گزنده و عوامل آسیب دهند جدا و ایزوله کنیم. به طور مثال ما در حال مطالعه و تحلیل بازار غلات هستیم. بروز یک پدیده طبیعی همچون سیل، طوفان، زلزله، خشک سالی و آتشسوزی میتواند در روند قیمت ها تغییر ایجاد کند و همه تلاشها شکست بخورد. در مورد نفت، گاز و … بروز سونامی، جنگ، مداخلات سیاسی و نظامی، اطلاعاتی، فعالیت تروریستی، مافیایی و حتی بروز اپیدمی بیماری زا در جوامع بشری، تمامی مطالعات و تحقیقات را ناکارآمد و در نطفه خفه خواهد کرد. پس ما اولا نیاز به یک نوع بازار سازی مجازی داریم که آن مارکت از تمامی عوامل فاندمنتال بیرونی ایزوله و جدا شده باشد. دوما کالای قابل عرضه در آن بازار ارزش سازی شود و به انسانها بقبولانیم که آن شی، ارزش خرید و فروش (معاملاتی) و کسب سود و حتی زیان دارد تا کاملا طبیعی و حقیقی بنظر برسد. از این رو چنین تصور میشود که بیت کوین به این خاطر خلق شده است. اما جالب است که منطق ارایه شده توسط خود بیت کوین را تجزیه و تحلیل کنیم.
بیت کوین خود را یک نوع پول دیجیتالی نا متمرکز یا رمز ارز در دنیای مجازی و در بستر وب معرفی می کند. اما وزارت خزانه داری امریکا می گوید که بیت کوین یک نوع کالای دیجیتال در دنیای مجازی وب است. پول ها توسط خزانه داری ها چاپ میشوند ولی بیت کوین ماین یا استخراج میشود. پس منطق خود بیت کوین در مورد خودش، غلط و فریب کارانه است و قصد انحراف ذهن انسانها را دارد. حق کاملا با وزارت خزانه داری امریکا است. بیت کوین یک کالا همچون طلا و فلزات دیگر است که استخراج میشود و از من و شما میخواهند به چشم یک کالا به آن بنگریم و تفکر و رفتار کنیم تا پروژه با تمام قدرت و موفقیت چشمگیری پیشرفت و اتمام داشته باشد.
بیت کوین می گوید مقدار استخراج شده نهایی آن محدود است و از حد مجازی هرگز فراتر نخواهد رفت (21m) و میتوان اینچنین نتیجه گیری کرد که ارزش آن از طلا نیز بیشتر است. چرا که اگر خبری از کشف و استخراج معادن جدید طلا منتشر شود، قیمت طلا در بازارهای بورس سریعا سقوط می کند. چون قرار بر این است که در آینده، حجم زیادی طلا جهت فروش وارد بازار شود. آنهایی که طلا دارند با فروش آن از ضرر آینده فرار می کنند و بعضی ها که طلا ندارند نیز اقدام به فروش می کنند تا از پایین آمدن قیمت سود کنند (معاملات آتی future). پس بیت کوین از اینگونه تغییرات قیمت ناگهانی و غافل گیرانه در امان است. پس قدرت تحلیلی و پیش بینی و استخراج اطلاعات آماری، عددی و ریاضی فوق العاده بالایی دارد و مسلما ریسک پایینی نیز در معاملات خواهد داشت و اکثر پیشگویی ها درست از آب در خواهد آمد. نمونه آن اینکه آماتور ها در این بازار خوب عمل کرده و موفقیت چشمگیری دارند. از این رو این باور ایجاد شده که خرید بیت کوین امن تر و صحیح تر از خرید طلا است و به دلیل محدود بودن آن، بهایی نجومی و باور نکردنی در آینده نزدیک خواهد داشت. به باور ما این سیاست استخراج شدن و محدود بودن بیت کوین در این رابطه است که چگونه روح و روان انسانها ابتدا به ساکن به چیزهایی که واقعا ارزش ذاتی ندارند یا بهتر است بگوییم اصلا وجود خارجی ندارند، ارزش ذاتی، قراردادی یا توافقی می دهد. به طور مثال استخراج بیت کوین همان استخراج طلا را در ذهن انسانها ایجاد می کند. چرا که جهت استخراج طلا اولا نیاز به معدن، دوما نیاز به کسب اجازه، سوما نیاز به تجهیزات، نیروی کار و سرمایه اولیه داریم. برای استخراج بیت کوین، انسانها نیاز به سرمایه اولیه جهت خرید ماشین پردازش، اتصال به بستر وب، پرداخت دستمزد نیروی کار ماهر و هزینه قبض برق و …. دارند. که نتیجه این سرمایه گذاری جانی و مالی، بیت کوین است. که خود این برای با ارزش شدن و تبدیل شدن به کالایی جهت خرید، فروش و مبادله کافی است. پس در این مورد بخصوص انسانها اگر جهت کسب چیزی سرمایه گذاری جانی و مالی بکنند، آن چیز بدست آورده را در باور خود با ارزش می پندارند و به آن بها و ارزش مادی و ذاتی می دهند. که در حقیقت، بیت کوین هیچگونه ارزش ذاتی یا حتی وجود خارجی هم ندارد. بلکه ارزش آن قراردادی و توافقی صرفا در ذهن، باور، روح و روان انسانها ایجاد و جای میگیرد. بهتر است بگوییم تلقین یا قبولانده و تحمیل میشود. به طور مثال طلا یک ماتریال و در ساخت زیورآلات و جواهرآلات و تجهیزات الکترونیکی و صنعتی کاربرد دارد. ولی بیت کوین همانند پول هیچ ارزش صنعتی ندارد. چون بازیافت پول نیز کاری سخت و مشکل است. منجمله خمیر کردن و رنگ بری آن. فقط بدرد سوزاندن در کوره های گرمازا میخورد. چرا که ارزش پول نیز توافقی و قراردادی است و هیچگونه ارزش ذاتی ندارد و بسیار جالب است که بیت کوین مدعی است که از پول با ارزش تر است. این در حالی است که هیچ نوع انرژی از بیت کوین قابل استخراج نیست. ولی استخراج بیت کوین خود بسیار انرژی و زمان بر است. ولی پول کاغذی مقادیر قابل توجهی از انرژی مصرف شده برای تولید و چاپ شدنش را مسترد می کند.
بیت کوین مدعی است چون مقدار آن محدود بوده و غیر ممکن است مقدار آن از حد مجاز و معینی فراتر رود، هرگز همانند پول دچار تورم نمی شود. اما به باور ما این منطق بیت کوین نیز عملا شکست خورده است. چون ساختار (کد نویسی، برنامه نویسی) آن در بستر وب، کپی شده و با نام های دیگری معرفی و جاری شده است. همینک 4999 رمز ارز همانند و مشابه بیت کوین به وجود آمده است (https://coinsara.com/marketcap/all). یعنی رمز ارز های رقیب و سرسخت آن، همانندش عمل می کنند. آنهم بدون کوچکترین خطا و انحرافی و به قول معروف “بر خرمگس نوع اول معرکه لعنت” تنها، اختلافات بسیار جزیی در ساختار آنها مشهود است. ولی منطق کلی همان است. و هر چند که مشکلات بزرگی برای پروژه اصلی بیت کوین ایجاد کرده اند. این گونه های جدید، چندین هزار برابر آن در خود رمز ارز با نام مستعار، مشابه یا جدید جای میدهند. به باور ما این خود بگونه ای تورم محسوب می شود. چون همگی پایه، اساس و منطق واحدی داشته و همگی از یک نوع و گونه محسوب میشوند. البته تورمی بسیار شدید و حادتر نسبت به پول های رایج. یعنی در آینده نزدیک به ازای هر انسان روی سیاره زمین، میلیاردها میلیارد واحد پول دیجیتال نا متمرکز یا رمز ارز خواهیم داشت که میلیاردها برابر بیشتر از تورم کل پول ها و ارز های رایج فعلی خواهد بود. یعنی شاید ارز های فعلی برای تورم خود، خط قرمز و محدودیتی تعریف شده داشته باشند، ولی رمز ارز ها در نوع و نام خود هیچ محدودیت و خط قرمزی ندارند و محدودیتی نمی شناسند. هر انسان یا نهادی میتواند برای خود نوع جدیدی از رمز ارز ایجاد و اداره کند. پس در آینده نزدیک شاهد انبساط و تورم افسار گسیخته ای از گونه های جدید و قدیم رمز ارز ها خواهیم بود. که رمز ارز را تبدیل به پوچ ترین، بی مفهوم ترین، بی ارزش ترین و بی محتوا ترین موجود توهمی ساخته شده در عالم تخیلی و ذهنیت بشری خواهد کرد. موضوع دیگر انجام معاملات رمز ارز ها در نزد بروکرهای فارکس است. این کارگزاران با در اختیار گذاردن ابزار اهرم یا لوراج (وام چندین برابر سرمایه اولیه) به مشتریان خود این امکان را فراهم می کنند که چندین برابر دارایی مد نظر خود، معامله انجام دهند و این خود به معنی افزایش حجم چندین برابری معاملات و تورم کاذب برای رمز ارز ها است. که مسلما نوسانات قیمت را چندین برابر می کند (خرمگس نوع دوم).