ترين انسان هاي سرتاسر تاريخ . ....

[user8604]

دوست عزیز بنده edwardfurlong جان عزیز با توجه به گفته های بالای بنده امیدوارم متوجه عرفان سعدی شده باشید.

بد نیست نظر خود را رابطه با عرفان(همون تعریفتان از عرفان) را در تایپیک زیر قرار دهید!
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... 7&start=30
احتمالا شما در برخورد با اساتید سعدی شناس منظور دیگه ای برداشت کردید و یا عرفان در نظر شما مفهومی دیگر دارد!
سعدی در دنیا معروف است به عاشق مجازی !نه عارف آسمانی.
شاگرد عارف بودن هم دلیلی بر عارف بودن کسی نداره!

فقط با خواندن کتاب های این بزرگ مرد متوجه منظور من خواهید شد و خواهید فهمید چرا صدها میلیون نفر از مردم کشور بسیار پر جمعیت چین این مرد بزرگ و عارف بلند مرتبه را پیامبر الهی می خوانند که در نهایت کفر و بت پرستی مردم چین ، آنها را به شریعت یگانه پرستی دعوت کرد و معارف بسیار در مظامین متنوع بدانان عرضه کرد.
جواب من فقط همین است.

فقط با خواندن رباعیات خیام بزرگ متوجه میشوید که او ابر مرد تاریخ است!
یعنی از نظر شما کسی که مردم رو بیشتر یگانه پرست کنه ابر مرد بزرگ تاریخ است!؟

[termeh]

فقط با خواندن رباعیات خیام بزرگ متوجه میشوید که او ابر مرد تاریخ است!

موافقم

در عالم ادبيات بيشتر مولانا خيام و حافظ شعرهاي عرفاني دارند (البته حافظ كمتر) منكر اين نميشم كه سعدي شعرهاي اخلاقي زيادي دارن اما همونجور كه كاربر عزيز edwardfurlong گفتند سعدي بيشتر معروف به داشتن معشوقه زميني بوده تا عشق آسماني .


جاودانه باشيد

[user8604]

فقط با خواندن رباعیات خیام بزرگ متوجه میشوید که او ابر مرد تاریخ است!

موافقم

در عالم ادبيات بيشتر مولانا خيام و حافظ شعرهاي عرفاني دارند (البته حافظ كمتر) منكر اين نميشم كه سعدي شعرهاي اخلاقي زيادي دارن اما همونجور كه كاربر عزيز edwardfurlong گفتند سعدي بيشتر معروف به داشتن معشوقه زميني بوده تا عشق آسماني .


جاودانه باشيد

اون حرف رو در مقابل حرف سینا زدم که میگفت فقط با خوندن کتابهای اون آقاهه! متوجه میشید ابر مرد تاریخه!

از حرفم بد برداشت نکنید:خیام به معنای آسمانی هرگز عارف نیست.
از دیدگاه من بزرگترین عارف خداوندگار مولانا است.(اصلا مگه عارف دیگه ای هم هست؟)

[mamy72]

بهترين فيزيك دان هوپا؟

[termeh]

ز حرفم بد برداشت نکنید:خیام به معنای آسمانی هرگز عارف نیست.

چرا عرفان بايد آسماني باشد ؟؟

[user8604]

ز حرفم بد برداشت نکنید:خیام به معنای آسمانی هرگز عارف نیست.

چرا عرفان بايد آسماني باشد ؟؟

برمیگرده به همون تعریفتون از عرفان.
در اینجا میتونید تعریفتون رو بیان کنید.
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... 7&start=30

[hhamid]

بهترين فيزيك دان هوپا؟

؟
محبوب ترین کاربر هوپا ؟

[garfield]

من از گارفیلد بخاطر حرفای قشنگش تشکر میکنم

...

شما لطف داری

[paulhenry]

چرا كنفسيوس ابر مرد بزرگ تاريخ است.؟

کنفسیوس ابر مرد بزرگ تاریخ هست.
شما میتوانید یکی از کتاب های او را تهیه کنید و ببینید تمام مسائل را چگونه به درستی در غالب موضوعات کوچک حل میکند.

[alijohar]

[qe="edwardfurlong"][o"]
از دیدگاه من بزرگترین عارف خداوندگار مولانا است.(اصلا مگه عارف دیگه ای هم هست؟)[/quo

عاليجناب مولانا ، بزرگترين عارف سرتاسرتاريخ است ، چرا ؟
ايا عارف بايد خدا پرست باشد ؟ اصلا خدا كيست و چيست ؟
عاليجناب مولانا پاسخ ميدهد :
در لا احب الافلين ، پاكي زصورت ها يقين
در پيش چشم هاي غيب بين ،‌ هر دم زتو تمثال ها
طبيعتا من افول كنندگان را دوست ندارم ؛ و تو از صورت ها پاك هستي ، اما ، در پيش چشم هاي غيب بين (چشم هايي كه عمق را مينگرند ، ) ،‌ هر دم از تو تمثال هاي مختلف قابل مشاهده است . يعني هر انساني ، نسبت به عمق بينش خود ؛ خدايي متصور خواهد بود.
شگفت انگيز ترين حالات روحاني يك انسان در ديوان شمس وجود دارد ، هيچيك از شعرا و عرفاي پارسي گويي را نديدم كه به گرد حضرتش در ديوان شمس برسند.
مثنوي ، مملو از زيبباترين حكمت هاي انسان شناسي ؛ جامعه شناسي و اوج بينش و تفكر يك انسان است.
وقت آن آمد كه من عريان شوم
نقش بگذارم سراسر جان شوم
بخوانيد و لذت ببريد :
مي وصلم بچشان ، تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه بهم در شكنم
انسان ؛ دربند زندان ابد ناآگهي خويشتن است ؛ آگاهي ؛ مي وصلي است كه او را آنچنان مست ميكند ؛ كه در اين زندان لعنتي را مي شكند و خلاصي ميابد.
بخوانبد و لذت ببريد:
اي نشسته در اين خانه پر نقش و خيال
خيز از اين خانه برو ؛ رخت ببند ، هيچ مگو !‌
بخوانيد و حيرت كنيد:
امواج خروشان از زمان هاي دور آمدند ؛ و باعث "بسته شدن " و پديدار گشتن جرم ها و جسم ها شدند ؛ در شكافت اتمي ! موج دوباره ايجاد و بر ميگردد.
آمد موج الست ؛ كشتي قالب ببست
باز چو كشتي شكست ، نوبت وصل و لقاست.
رابطه انسان و خدا را با هنرمندي هر چه تمام تر بيان ميكند ؛ بخوانيد و لذت ببريد :
گوي مني و ميروي ، در چوگان حكم من
در پي تو همي دوم ؛ گرچه كه ميدوانمت !
كنفسيوس بايد بيايد ؛ درس شناخت درون بگيرد :
تابش جان يافت دلم ؛ واشد و بشكافت دلم
اطلس نو بافت دلم ، دشمن اين ژنده شدم

[jeneral]

بهترين فيزيك دان هوپا؟

من به هرمز پگاه رای میدهم هر چند متاسفانه ایشون دیگه نمیان

[garfield]

در تالار فلسفه: هرمز پگاه (قطعا و بلامنازع!!)

[Sinasuperman]

چرا كنفسيوس ابر مرد بزرگ تاريخ است.؟

کنفسیوس ابر مرد بزرگ تاریخ هست.
شما میتوانید یکی از کتاب های او را تهیه کنید و ببینید تمام مسائل را چگونه به درستی در غالب موضوعات کوچک حل میکند.

paulhenry جان عزیز بسیار خوشحالم که کسی را یافتم که از کتاب های این بزگ مرد بی انتها چیزهایی خوانده است و این مرا بسیار خوشحال کرد زیرا نمی دانم چگونه می توانم مفاهیم کنفسیوس را در غالب کلمات بیان کنم!
مـــــــــــــــوفق باشید
سینا جمیل

[Sinasuperman]

کنفوسیوس (551-479 پیش از میلاد مسیح) در زبان چینی «کونگ فوتسه» یا «کونگ تسی» خوانده می شود ولی کشیشان ژزوئیت این کلمه را به شکل لاتین «کنفوسیوس» تبدیل کردند و از آن رو حکیم نامدار چینی در زبان های اروپایی به این نام معروف شد. خانواده ی وی به خاندان قدیم پادشاهان کشور «زونگ» منسوب بوده و پدرش را حکمران یکی از شهر های چین دانسته اند. کنفوسیوس پدرش را در سه سالگی از دست داد و مادرش در اجتماع پر آشوب آن زمان چین که هرج و مرج و پریشانی بر همه ی شئون آن حکمفرما بود تربیت او را به عهده گرفت. مادر و فرزند در اندک زمان دچار تنگدستی شدند و کنفوسیوس برای امرار معاش ناگذیر شد به کارهای پست و دشوار اشتغال ورزد. با وجود تنگدستی دانش و فضیلت و شرافت او روز به روز دقت انظار مردم را به خود جلب می کرد چندانکه در عنفوان جوانی آوازه ی قدرت و عظمت روحانی او در ممالک دور دست چنان پیچید که مردمان نامی از کشور های بیگانه به دیدین او می آمدند و از تعالیم فلسفی و اجتماعی او برخوردار می شدند ، از این روی در اندک زمان پیروان بسیار یافت.
کنفوسیوس بیشتر آثار خود را در آخرین دوره ی کوتاه زندگی خویش نوشته است. آثار مهمی که تصنیف و تفسیر آنها را به او نسبت داده اند به قرار زیر است:
کتاب های «اسناد» ، «سرودها» ، «فضایل اخلاقی» ، «موسیقی» ، «تبدیلات یا تحولات» ، «بهار و خزان» و «مکالمات».

چندی از گفتاورد های این استاد و عارف بلند مرتبه:

--------------------
«از مرد آزاده استقامت و پایداری انتظار می رود و نه اطاعت کورکورانه. او همیشه استوار است اما مرد متوسط همیشه جوشان و خروشان است.»
--------------------
«اگر کسی به شاگردی نزد من آید و من یک جهت مسأله‌ای را برای او بیان کنم و او خود سه جهت دیگر آن را با قوهٔ فکر خویش حل نکند من نمی‌توانم به او چیزی یاد بدهم.»
--------------------
«بزرگترین افتخار این نیست که هرگز سقوط نکنیم، بلکه پس از هر سقوط، دوباره بپاخیزیم.»
--------------------
«بهترین انسان کسی است که در حق همه نیکی کند.»
--------------------
«به عوض آن‌که به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید.»
--------------------
«پیشینیان که می‌خواستند فضایل عالی را در سرتاسر ملک تابان کنند، ابتدا دولت‌های خودشان را به وجهی نیکو سامان بخشیدند. چون خواستند دولت‌هاشان را به وجهی نیکو سامان دهند، ابتدا خانواده‌هاشان رانظم و ترتیب بخشیدند. چون خواستند خانواده‌هاشان رانظم و ترتیب بخشند، ابتدا نفوس خود را تربیت کردند. چون خواستند نفوس خود را تربیت کنند، ابتدا قلب‌هاشان را مصفا کردند. چون خواستند قلب‌هاشان را مصفا کنند،ابتدا درصدد بر آمدند اندیشه‌هاشان را قرین صدق و صفا سازند. چون خواستند اندیشه‌هاشان را قرین صدق و صفا سازند، ابتدا دایره معرفت خود را تا حد اعلی گستردند. این قسم گسترش دایره معرفت، در تحقیق از چیزها نهفته‌است. آن‌گاه که چیزها محل تحقیق واقع شدند، معرفت به کمال رسید. آن‌گاه که معرفت ایشان به کمال رسید، اندیشه‌هاشان قرین صدق و صفا شد. آن‌گاه که اندیشه‌هاشان قرین صدق و صفا شد، قلب‌هاشان مصفا گردید. آن‌گاه که قلب‌هاشان مصفا گردید، نفوسشان تربیت یافت. آن‌گاه که نفوسشان تربیت یافت، خانواده‌هاشان نظم و ترتیب حاصل کردند. آن‌گاه که خانواده‌هاشان نظم و ترتیب حاصل کردند، دولت‌هاشان به نیکی اداره گردید.(و سرانجام)آن‌گاه که دولت‌هاشان به نیکی اداره گردید، سرتاسر ملک به آرامش و سعادت رسید.»
--------------------
«چنان زندگی کن که وقت مردن آرزو خواهی کرد! و با هرکس چنان رفتار کن که از او توقع داری!»
--------------------
«شرافتمند هرچه را می‌خواهد در خود می‌جوید و مرد دون و فرومایه در دیگران جستجو می‌کند.»
--------------------
«کسی که مایل است خیر دیگران را تأمین کند خیر خودش را هم تأمین کرده است.»
--------------------
«مرد آزاده به هیچ‌وجه دست افزار کسی نمی‌شود یعنی برای وی شایسته نیست که خود را آلت مقاصد دیگران بسازد، او مقصد خویشتن است.»
--------------------
«مرد آزاده پیوسته می‌کوشد در گفتار خود آهسته و در کردار خود تند و سریع باشد.»
--------------------
«مرد بزرگ از سه چیز پرهیز می‌کند. شهوت در جوانی. ستیزه جوئی در ابتدای کهولت و جاه طلبی در پیری.»
--------------------
«مردی را که مهیای آموختن است تعلیم ندادن، انسانی را به هدر دادن است. مردی را که آماده آموختن نیست تعلیم دادن، سخن به هدر دادن است. خردمند نه انسان را به هدر می‌دهد نه سخن را.»
--------------------
«مردی که خصلت نیک دارد هرگز تنها نمی‌ماند زیرا همیشه دوستانی برای خود پیدا می‌کند.»
--------------------
«من از یاد دادن آنچه یاد گرفته‌ام هرگز خسته نشده‌ام. این یگانه خدمت ناچیزی است که من آن را نسبت به خود می‌توانم داد.»
--------------------
«میانه‌روی و اندازه نگاه داشتن، کمال طبیعت آدمی است.»
--------------------
«هرکه در باره اموری که پس از مدتی اتفاق خواهد افتاد پیش از وقت نیندیشد به زودی دچار سختی‌های بسیار ناگوار خواهد شد.»
--------------------
«همه حادثات جهان و ترقی‌ها و تنزل‌ها و خوشبختی و بدبختی‌های جامعه بشر و افراد آن در آغاز، سبب‌های کوچک و ساده داشته و به تدریج از صورت ساده به صورت امور پیچیده در آمده است. اگر کسی ریشه یا هسته نخستین هرچیز و هر حادثه را در آغاز تکوین آن بشناسد می‌تواند جریان و تأثرات آن حادثه را تا درجه‌ای تغییر بدهد. این اعتقاد، یکی از ارکان فلسفه کنفوسیوس است.»
--------------------

نگاره ها و تعالیم او مربوط به 500 سال پیش از میلاد مسیح(ع) و 1121 سال پیش از هجرت نبی اکرم(ص) و به تقریب 1700 سال پیش از میلاد مولانا جلال الدین محمد بن محمد بن بلخی ثم الرومی و تقریباً همدوره با سقراط است و سراسر شگفتی سخن های او بدین سبب است! عرفان و تعالیم مولانا در برابر تعالیم این استاد بزرگ همانند معرفت و دانش یک کودک است! دوستان کورکورانه برخورد نکنید بنده ارادت بسیاری به مولانا دارم و همان طور که می بینید در امضای بنده اشعار مولانا آورده شده ولی به جرأت می گویم تنها و تنها کنفوسیوس را می توان ابر بزرگ مرد تاریخ نامید.
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوفق باشید
ســــــــــــــــــــــــینا جمیل

[aht_Astronomy]

بهترین شما کسی است که زیباترین خصلت هر کس را برای خود برچیند.
خودم