جهان های موازی، نظر شما؟

[Ganymede]

سلام
مبحث جهان های موازی خیلی برام جالبه و دوست دارم اطلاعات هرچه بیشتر راجع بهش داشته باشم.
آیا واقعا کسانی مانند ما در جهان هایی دیگر وجود دارند؟
چطور امکان دسترسی به اونها هست؟ آیا از طریق سیاهچاله ها؟
نظر خودم اینه که سیاهچاله ها بهترین راه برای دستیابی به جهان های دیگس...حالا اگه ممکنه شماهم نظرتونو بگید.

[daneshpajooh]

چرا به نظر شما سياهچاله ها راه خوبي براي رسيدن به جهان هاي موازي هستش ؟

[Ganymede]

چون هنوز هیچ چیز راجع بهشون کشف نشده...ولی از اونجایی که گفتن ممکنه اون طرف سیاهچاله سفیدچاله باشه که درست برعکس سیاهچاله عمل می کنه اینو گفتم. شاید اگر وقتی به داخل سیاهچاله بریم و از سفیدچاله بیایم بیرون اون طرف یه جهان دیگه باشه. شما احتمال دیگه ای می دید؟ منظورم اونطرف سیاهچالس، حالا بگذریم از اینکه ممکنه داخلش نابود شیم، اگر زنده دربیایم چی می تونه پشت سیاهچاله باشه؟

[farnaspas]

ببین درک جهان های موازی کاری بس دشوار هستش
چه فایده ای داره ریاضیاتی متوجه ی این موضوع زیبا نشیم
والا خودمم آرزومه علمم به این درجه برسه
حالا بیخیال...
قضیه ی جهان های موازی در کتاب جهان های موازیبه طور کامل توضیح داده شده است قیمتشم زیاد نیست میتونی تهیه کنی و بخونی
دوست عزیز سیاهچاله ها یکی از راه هایی برای سفر در زمان هستش....
همزاد های ما که در جهانی موازی جهان ما قرار دارند همزمان با ما زندگی میکنند!!!!!

[mahsa.elec]

درک واقعیت جهان موازی بستگی شدیدی به درک ما ادم ها از زمان داره به گفته یه دانشمندی که اسمش "کرول" (نمی دونم درست نوشتم اسمشو یا نه ولی خرده مگیر ) هست ما زمان را به صورت واقعی احساس نمی کنیم، فقط شاهد گذشت اون هستیم. برای مثال گذشت زمان موقع یه مسابقه هیجان انگیز بسیار سریع و در سر کلاس یک درس کسل کننده کاملا کند . یا مثلا هنگامی که یکی سعی میکنه با تاخیر به ادارش نره ، دقیقه ها برای اون با سرعتی باور نکردنی می گذه اما چند دقیقه باقی مانده از ساعت کار به راحتی با چندین ساعت برابری می کنه
نظریه چند حالتی رو این پایه استوار که جهان فعلی طی مشاهده ادم ها متوقف شده وادم تنها یکی از واقعیات در حال وقوع را میبینه . برای مثال می تونه توپ فوتبال رو ببینه تو هوا درحال پرواز ، اما شاید در جهان موازی این توپ در همان لحظه سقوط کرده باشه و یا شاید اصلا فردی در آن لحظه مشغول بازی فوتبال نباشه.

[MAN222]

مبحث مورد علاقه من...
اصلاً خیلی ها با خود وجود جهانهای موازی مشکل دارند چه برسه به طریقه رفتن به سایر جهانها
نظر من به شخصه دلیل بر وجود این موضوعه چراکه برای هر انتخابی که از دست میره حتماً دلمون میخواست بدونیم اگه فلان انتخاب رو گزینش نمیکردیم سرانجامش چی میشد ! درسته؟
جالبی این قضیه در اینجاست که مرگ سایر همزاد هامون درست همزمان با مرگ ما به وقوع میپیونده !
اما راه رفتن به این جهانها شاید رسیدن به سرعت نور باشه!یا سیاهچاله ها!؟؟؟؟؟

[mamy72]

يك مشكلي كه هست اينه كه ما تعريفي از جهان موازي ارائه نميديم ، در دين جهاني كه اجنه در اون زندگي مي كنند جهاني موازي اين جهان شناخته ميشه (!!) همينطور برزخ ؛ يا وقتي ديراك وجود پادماده رو مطرح كرد در ذهنش جهاني رو موازي اين جهان و با ساختي از پادماده تصور كرد ، يا نظريات هاوكينگ كه عالم رو پر كرد از جهان هاي حبابي و ... تقريبا هر نظريه كيهاشناسي جهاني رو متناسب با نظريه خودش پيش بيني مي كنه اول جهان موازي رو تعريف كنيد بعد به فكر گرفتن پاسبورت براي رفتن به اون جهان باشيد

[COSMOLOGIST]

سلام و درود

اول این که موضوع تاپیک تکراری است و دوستان سعی کنند قبل از اقدام به ایجاد تاپیک جدید، کمی در تالار بگردند شاید جواب سوالشان را گرفتند !

دوم این که همان طور که قبلا هم گفتم،
دقت کنیم که جهان های موازی و سفر در جهان ها و پل ارتباطی بودن سیاه چاله ها و . . . همه و همه در فیزیک کوچک مقیاس ( یا فیزیک کوانتومی ) برقرار است

اگر بحث پل ارتباطی از طریق سیاه چاله ها به جهان های دیگر مطرح است ، برای ذره مطرح است نه برای من و شما !!

[alijohar]

مفهوم جهان موازی در کوانتوم مطرح است آنهم با مفهومی کاملا ریاضی و انتزاعی.
و به هیج وجه به این معنی نیست که مثلا جهانی دیگر وجود دارد و نسخه ای از من آنجا نشسته داره مطلب تایپ میکنه.

[marqos]

تفسیر دنیاهای چندگانه یکی از تفسیرهای مکانیک کوانتومی است.

این تفسیر را به این نام‌ها نیز می‌خوانند: فرمول‌بندی حالت نسبی، نظریهٔ تابع موج جهانی و دنیاهای موازی.
تفسیر دنیاهای چندگانه، فروکاهی تابع موج را نمی‌پذیرد و این فروکاهیِ ظاهری را با سازوکار واهمدوسی کوانتومی توضیح می‌دهد. برخی می‌گویند که با این تفسیر همهٔ پارادکس‌های مکانیک کوانتومی، از جمله پارادکس EPR‎‎ حل می‌شوند، زیرا هرکدام از نتیجه‌های ممکن برای یک رویداد در «جهان جداگانه‌ای» رخ می‌دهد. به زبان دیگر، شمار بسیار زیادی (شاید بی‌نهایت) جهان وجود دارد و هرآنچه می‌توانست در دنیای ما رخ دهد (و رخ نداده است) در جهان(های) دیگری رخ داده است.

طرفداران این تفسیر می‌گویند: که تفسیر دنیاهای چندگانه پاسخی به این پرسش است که «چگونه می‌توان با معادله‌های تعین‌گرایانهٔ مکانیک کوانتومی، پدیده‌های تصادفی (مانند واپاشی تصادفی اتم‌های پرتوزا) را توضیح داد؟» پیش از آن، رویدادها به شکل جهان‌خط‌های تکی دیده می‌شدند. ولی تفسیر دنیاهای چندگانه رویدادها را به شکل درخت‌هایی از جهان‌خط‌ها که شاخه‌شاخه شده‌اند می‌بیند.

فرمول‌بندی حالت‌های نسبی را هیوْ اِوِرِت در سال ۱۹۵۷ بارآورد. در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برویس د ویت این فرمول‌بندی را به نام دنیاهای چندگانه خواند و آن را همه‌گیر کرد. رهیافت واهمدوسی به تفسیر مکانیک کوانتومی پس از آن توسعه داده شد و دسته‌ای از تفسیرها را به وجود آورد. این تفسیر هم‌اکنون همراه با تفسیر کپنهاکی و دیگر تفسیرهای واهمدوسانه یکی از مهم‌ترین تعبیرهای مکانیک کوانتومی است.

[Ganymede]

واقعا ممنون از توضیحات و کمک هاتون...فوق العاده بود.

[شلغم الدین]

اگه اطلاعات ساده فهم و البته محدود برای تفهیم می خواین، کتاب صفر استاد مسعود ناصری نظریه ی جهان های موازی رو خیلی زیبا توصیف می کنه، خوندن کتاب صفر و یک استاد رو حتمن توصیه می کنم!

آقای ناصری می گن:« وقوع هر اتفاق دو شاخه می شه، اتفاقی که اتفاق می افته و اتفاقی که اتفاق نمی افته، اگه ما تو اتفاق افتاده شده قرار بگیریم اینجا جهان دو شاخه می شه که بطور موازی از هم قرار دارند و هیچ تداخلی با هم ندارند، لازمه ی رفتن به اون جهان برگشت زمان هستش...!» ببخشید که خیلی ساده بود، دوستان در بالا توصیفات بهتری داشتند.

[sepideh_A]

ببین شرایط زندگی واسه همه ی ما یکسان نیست.بذار این طور بگم که تاریخ و اجتماع و خیلی چیزایه دیگه تو شکلگیری ما نقش دارن.مثلا یه نفر جایی به دنیا میاد که اصلا نمی دونه اسلام یعنی چی یا شرایط اونو به طرف بد بودن سوق می دن درحالی که یه نفر خیلی شرایط خوبی داره.یا مثلا افرادی هستن که مشکلات خیلی بزرگی دارن به فرض معلولن یا جوون مرگ شدن.اما اونا چه گناهی دارن که باید فرصت تکامل و زندگی رو از دست بدن؟غرض اینکه می خوام بگم به اعتقاد من روح ما در قالب های مختلف در جهان های دیگه در ان واحد زندگ می کنه(من به زمان اعتقاد ندارم)منظورم تو شرایط متفاوته یعنی کاستی شرایط تو یه جهان تو اونیکی جبران میشه تا روح بالاخره به تکامل و شناخت برسه.از نظر من یا تناسخ رو باید قبول کنیم یا وجود جهانایه دیگرو.

[sadeghol]

اینا مثل پارادوکسه من که نظری ندارم

[Ganymede]

از نظر من یا تناسخ رو باید قبول کنیم یا وجود جهانایه دیگرو.

به نظر خودم قبول کردن وجود جهان های دیگه آسون تراز تناسخه...در هر حال ممنون از کمکتون