ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط [email protected] »

*به نام خداوند بخشنده ی مهربان*


با سلام smile135
در این جستار می خواهیم ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص را بررسی کنیم. بنده عمیقاً معتقدم که نسبیت در جوابگویی به نقائص و پارادوکس های زیر ناتوان است. بنابراین در ابتدا هر نقص یا پارادوکس را عنوان و نظرم را راجع به آن مختصراً بیان می کنم و از کابران محترم تقاضا دارم که در صورت مخالفت، با ذکر عنوان نقص مربوطه، دلایل خود را باز گو نمایند. برخی از این پارادوکس ها و نقایص معروف، برخی کمتر شناخته شده و برخی ناشناخته اند.

معروف: مواردی که چند ده سال است که مطرح شده اند و تا به امروز درباره ی آنها بحث های بسیاری صورت گرفته.
کمتر شناخته شده: مواردی اند که فقط در برخی انجمن ها و سایت های خصوصی می توان راجع به آن ها مطالبی خواند و عمدتاً در کتب مرجع نسبیت به ندرت می توان اثری از آن ها پیدا کرد.
ناشناخته: منظور مواردی اند که بنده تا به امروز نتوانستم منبع مناسبی راجع به آن ها پیدا و مطالعه کنم و صرفاً ناشی از تفکرات شخصی اینجانب می باشند و حتی عنوان آن ها را نیز به اختیار خود انتخاب کرده ام؛ ممکن است برخی از کاربران محترم با تعدادی از این باصطلاح ناشناخته ها قبلاً برخورد کرده باشند که در این صورت تقاضا دارم منبع مربوطه را ذکر و بنده را مطلع نمایند. هر چند که این نقائصِ ناشناخته در نظریه ی ساعت نوری خارجی به تفصیل توضیح داده شده اند ولی مناسب دیدم جهت آشنایی خوانندگان محترم، این ایرادات را قبل از ارائه ی مقالات مربوطه مطرح کنم.

--------------------(معروف ها)--------------------

1- پارادوکس زمان (دوقلوها):
طبق نسبیت اگر دو ناظر نسبت به هم لخت (دارای سرعت ثابتی) باشند، به این علت که هر یک از ناظران مجازند خود را ثابت و دیگری را متحرک اعلام نمایند، پدیده ی اتساع زمان را هر یک می تواند به دیگری نسبت دهد و بنابراین ناظران در نسبت دادن "جوان تر ماندن" به یکدیگر دچار ابهام و سردر گمی می شوند. این پارادوکس در ابتدا ظاهراً به توسط Paul Langevin و در سال 1911 معرفی شد. بد بختیِ اول smile021 اینجاست که خود آلبرت اینشتین هر چند که گفته می شود با پارادوکس بودن این موضوع مخالفت کرده ولی آن را پدیده ای "عجیب و غریب" دانسته!!: (یکی نیست بگه آخه مرد حسابی اگه پارادوکس نیست پس چرا عجیب و غریبه؟! خودشم فهمیده که یه جای کار میلنگه! smile055 )

Neither Einstein nor Langevin considered such results to be literally paradoxical: Einstein only called it "peculiar" while Langevin presented it as a consequence of absolute acceleration.[A 10] A paradox in logical and scientific usage refers to results which are inherently contradictory (that is, logically impossible), and both men argued that, from the time differential illustrated by the story of the twins, no self-contradiction could be constructed. In other words, neither Einstein nor Langevin saw the story of the twins as constituting a challenge to the self-consistency of relativistic physics
.




بد بختی دوم smile021 هنگامیست که متوجه می شویم برای حل این پارادوکس یک جواب و راه حل مشخص وجود ندارد. ادعا می شود که به روش های زیر این پارادوکس قابل حل است:

1- در نظر گرفتن نسبیت عام در مراحلی که ناظرها به صورت جزئی دچار شتاب می شوند (ماکس بورن)
2- استفاده از پدیده ی اثر نسبیتی داپلر در فرستادن پیغام تولد از جانب هر یک از ناظران در یک سفر طولانی (ریندلر، رزنیک، کرین، الیس، ویلیامز)
3- ادعای عدم تقارن بین دو ناظر به علت شتاب های وارده فقط بر یکی از آن ها (سروی، موسس، مویر، رزنیک)

و بد بختی سوم smile021 از اینجا ناشی می شود که هر یک از روش های فوق غیر منطقیست:

درباره ی مورد اول: این کار درست است ولی اولاً باید متوسل به تقریب زنی شد و ثانیاً می شود نشان داد که فقط در یک حالت خاص صادق است.
درباره ی مورد دوم: خود حاوی نوعی پارادوکس از نوع ناشناخته است که در ادامه توضیح داده می شود.
درباره ی مورد سوم: برو بابا! تو ام دلت خوشه smile058 . موضوع این است که نسبیت بین پدیده های متقارن و نامتقارن تحت تبدیلات لورنس فرقی قائل نمی شود و اساساً توضیح دادن این پدیده ها با این معادلات امکانپذیر نیست.

2- پارادوکس طول (نردبان):
طبق نسبیت اگر یک نردبان و یک گاراژ مثلاً دارای طول های اولیه ی ثابتی باشند و سپس نردبان با سرعت زیاد به سمت گاراژ حرکت کند، اینکه از دید ناظر ایستاده روی گاراژ نردبان کوتاه شده و داخل گاراژ جای می گیرد و می توان درب گاراژ را بست با دیدگاه ناظر نردبان به دست که گاراژ را کوتاه شده می بیند و مدعیست که نردبان در داخل گاراژ اصلاً جای نمی گیرد، مغایر است. این پارادوکس در ابتدا ظاهراً به توسط Wolfgang Rindler و در سال 1961 (پنجاه سال بعد از پارادوکس دوقلوها!) ارائه شد. عمدتاً برای رفع این پارادوکس از مفهوم همزمانی استفاده می شود که البته خود جای سوال دارد مثلاً ویکی پدیا از گاراژی استفاده می کند که دو در دارد و مفهوم همزمانی را برای باز و بسته شدن این دو در بررسی کرده و استفاده از انبار یک در را با دلیل ناموجهِ نالخت شدن حرکت نردبان در هنگام برخورد با ته گاراژ مردود می شمارد و برای توجیه این اقدام دلایلی می آورد که شدیداً سوال برانگیز است. خود ریندلر در کتاب خود، پس از توضیح این مثال با گاراژ یک در! و بدون اشاره به مفهوم همزمانی چنین می گوید:

این داستان یک نتیجه ی مهم دارد و آن اینکه هر نتیجه ای که با استدلال صحیح در یک چارچوب دلخواه به دست می آوریم باید درست باشد! به خصوص هنگامی که از یک چارچوب دیگر به آن می نگریم باید درست باشد!! تا وقتی که قوانین فیزیکی که بکار می بریم لورنتس ناوردا هستند، باید هر نتیجه ای در هر دستگاه دیگری به نحوی قابل توجیه باشد، هر چند شاید آن توجیه با توجیهی که نتیجه در دستگاه اول دارد به کلی متفاوت باشد!!

خواننده باید تا کنون متوجه ضد و نقیض گویی های ارباب قلم شده باشد!: (ویکی پدیا استفاده از گاراژ یک در را مردود می داند، ریندلر از آن استفاده می کند!؛ ویکی پدیا مفهوم همزمانی را دخیل می کند، ریندلر از آن استفاده نمی کند!)

3- پارادوکس بل:
دو سفینه را فرض کنید که با یک نخ ظریف به هم بسته شده اند. اگر این دو سفینه همزمان باهم و با سرعتی نزدیک نور حرکت کنند چه بلایی بر سر این نخ می آید؟! دو پاسخ برای این سوال وجود دارد که امکان صحت هر یک منجر به پارادوکس می شود:
الف- اگر نخ را جزء ساختمان دو هواپیما فرض کنیم در آن صورت به نظر می رسد که نخ پاره نخواهد شد و همه ی مجموعه ی نخ و دو هواپیما نسبت به مرکز جرم که احتمالاً جایی نزدیک وسط نخ می باشد طبق دستور لورنتس منقبض می شوند.
ب- اگر نخ را جزو ساختمان دو هواپیما ندانیم، بنابراین فاصله ی بین دو هواپیما از انقباض لورنتس پیروی نمی کند ولی خود هواپیماها دچار انقباض خواهد شد که این منجر به پاره شدن طناب می شود! حال کدام رویداد واقعاً درست است. این ایده به توسط John Stewart Bell در سال 1987 ارائه شد که فرم تغییر یافته ی پارادوکسی بود که ابتدا به توسط Edmond M. Dewan و Michael J. Beran در سال 1959 مطرح گردید. در این مورد نیز دو دستگی وجود دارد و افرادی طرفدار شِق اول و عده ای شق دوم را می پذیرند. برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:



4- پارادوکس ساپلی (زیر دریایی):
ظاهراً در سال 1989 به توسط James M. Supplee مطرح شد. در این مثال، گلوله ای با سرعت زیاد در یک مایع واقع در میدان گرانشی (مثل دریا) شلیک می شود (فرض کنید چگالی گلوله و مایع تقریباً یکسان است). از دیدگاه ناظری که نسبت به مایع ساکن است، طبق نسبیت، چگالی گلوله با ضریب [tex]{\gamma^{2}}[/tex] افزایش می یابد و گلوله مسیر منحنی ای به ته دریا را طی می کند حال آنکه از دید گلوله، چگالی مایع با ضریب [tex]{\gamma^{2}}[/tex] افزایش یافته و گلوله مسیری منحنی به سطح آب را طی می کند!... کدام درست است؟! برخی از نسبیت عام برای حذف پارادوکس استفاده کرده اند بدین طریق که از دید مایع، گلوله تغییر شکل داده و یا مثلاً از دید گلوله کف مایع (دریا) به سمت بالا دارای انحنا می شود. که خودم هم از محتوای علمی چنین مقالاتی اطلاع کامل ندارم ولی بعید می دانم که راه حل قطعی ای راجع به این پارادوکس ارائه کرده باشند. می توانید یکی از مهمتری این مقالات که در سال 2008 (حدود بیست سال بعد از طرح پارادوکس!) منتشر شده را در آدرس زیر دانلود کنید:



5- پارادوکس اهرنفست:
یکی از قدیمی ترین پارادوکس هاست که به توسط Paul Ehrenfest و در سال 1909 (تنها چهار سال بعد از ظهور نسبیت خاص) ارائه شد. این پارادوکس مربوط به صفحه ی صلب (بورن-صلب) دواریست که طبق نسبیت خاص هیچ شعاعی از این صفحه دستخوش انقباض لورنتسی نمی شود ولی محیط این جسم صلب و نیز تمام دایره های هم مرکز فرضی رسم شده بر روی این صفحه، چون در راستای حرکت اند باید با ضریب لورنتس (هر دایره با توجه به سرعت خطی خودش) منقبض شود. مورد پارادوکس اینجاست که از دید ناظر بیرون از صفحه نسبت محیط به قطر این صفحه عددی غیر از [tex]{\pi}[/tex] می باشد که با هندسه ی اقلیدسی سازگار نیست. همین پارادوکس یکی از محرک های اینشتین برای تفسیر هندسه ی نااقلیدسی برای چاچوب های نالخت شد ولی با این وجود به نظر می رسد که این تفسیر نیز کمکی به ناظر بیرون از صفحه نمی کند چون این ناظر برای توجیه کمتر بودن نسبت محیط به شعاع از عدد [tex]{\pi}[/tex] ، باید قائل به تکه تکه شدن صفحه ی دوار شود: فرض کنید دایره ای (قرص مستدیری) را به هزاران قسمت مساوی همانند یک کیکِ تولد تقسیم کرده اید، حال هر قسمت را به صورت یکی در میان به رنگ های سفید و سیاه در آورید؛ قسمت های سیاه قاعدتاً نشانگر خلاء اند و قسمت های سفید نشانگر جسم! به این ترتیب می توان کوچک بودن نسبت محیط به شعاع را از عدد [tex]{\pi}[/tex] توجیه کرد ولی این قضیه دو ضعف دارد: 1- بورن-صلبیت را همانگونه که اهرنفست ادعا کرده به زیر سوال می برد 2- معلوم نیست که این تکه تکه شدن جسم صلب با چه اندازه هایی صورت می گیرد! برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:



--------------------(کمتر شناخته شده ها)--------------------

1- پارادوکس میوئون:
این پارادوکس یکی از مهمترین پارادوکس هاییست که بنده تا کنون با آن مواجه شدم. به نظر من قدرت این پارادوکس به حدیست که نشانگر نوعی بی نظمی و عدم رعایت منطق در نسبیت است. خود من بعد از تدوین ساعت نوری خارجی، متوجه آن شدم آن هم به صورت ناخواسته و از طریق یک سایت خصوصی! کاملاً شگفت زده شده بودم. وقتی که موضع نظریه ی خودم را در قبال این پارادوکس بررسی کردم و متوجه شدم که ساعت نوری خارجی حاوی این پارادوکس نیست، بیشتر شگفت زده شدم! به نظر من علتِ کمتر مطرح شدن این پارادوکس، قدرت و منطق آن در به زیر سوال بردن اساس نسبیت خاص می باشد:
گفته می شود که از دید میوئون (یا هر شیء دیگر که با سرعت زیاد حرکت می کند)، هنگامی که سفر خود را از بالای جو به سمت زمین آغاز می کند، فاصله ی بین زمین و میوئون با ضریب لورنتس منقبض می شود اما نکته اینجاست که این سرعت نسبیِ برآوردیِ میوئون از کجا به دست آمده؟ در اصل میوئون شاهد است که سیاره ی زمین مثلاً با سرعت [tex]0.999C[/tex] به سمت او می آید، میوئون اجازه دارد که از این سرعت برای محاسبه ی میزان انقباض لورنتس بهرمند شود: [tex]{\gamma}=\sqrt {1-0.999^{2}}=0.045[/tex]. حال فرض کنید ذره ی دوم دیگری دقیقاً در پشت سیاره ی زمین قرار دارد که با سرعت سرسام آوری در حال حرکت به سوی زمین است به طوری که برایند سرعت نسبی میوئون با این ذره مثلاً می شود [tex]0.999999999C[/tex] و هر سه جسمِ میوئون، زمین و ذره ی سریع السیر دوم در یک راستا قرار دارند. حال سوال اینجاست که اگر میوئون به جای زمین، سرعت نسبی خود با این ذره دومی که در پشت زمین قرار دارد و به سمت او حرکت می کند را در نظر بگیرد، آنگاه فاصله ی میوئون و ذره ی دوم با اعمال ضریب لورنتس، دارای مقداری متفاوت با مقدار قبل، از دید میوئون بر آورد می شود: [tex]{\gamma}=\sqrt {1-0.999999999^{2}}=0.000045[/tex] و چون فاصله ی زمین تا میوئون دقیقاً منطبق بر همین راستا می باشد باید این فاصله هم با این ضریب اخیر منقبض شود! حال سوال اینجاست که میوئون باید برای محاسبه ی میزان انقباض فاصله تا زمین از کدام سرعت نسبی استفاده کند؟ حال تصور کنید که ممکن است در همان راستای مذکور میلیون ها ذره ی دیگر با سرعت های متفاوت وجود داشته باشند که میوئون را در اتخاذ سرعت نسبی مناسب برای تعیین ضریب گامای انقباض طول، کاملاً سردرگم کند. این قضیه نحوه ی محاسبه و نسبت دادن انقباض طول از دید ناظران را طبق نسبیت به زیر سؤال می برد. دقت کنید که اصلاً معقول نیست برای یک طول (فاصله) مشخص، میلیون ها ضریب انقباض لورنتس کاندید باشند! کاملاً غیر طبیعی و خارج از تصور است. برای اطلاعات بیشتر به قسمت Muon Decay In The Atmosphere در لینک زیر مراجعه کنید:




2- (نقص) عدم قطعیت در ساعت نوری اینشتین:
در توضیح اثرات انقباض طول و اتساع زمان، آزمایش ذهنی آلبرت اینشتین یکی از ساده ترین و کارامدترین هاست. ابتدا فرض می شود که ارتفاع ساعت نوری ساخته شده از یک آینه و دریافت کننده، در حین حرکت ساعت نوری از دید ناظر بیرونی ثابت می ماند. مسیر نور که در حین حرکت ساعت، مورب و در راستای وتر یک مثلث قائم الزاویه است، عامل توضیح دهنده ی اتساع زمان می باشد. برای توضیح انقباض طول، همین ساعت، نود درجه چرخیده طوری که مسیر حرکت نور در راستای حرکت شیء قرار گیرد. سپس با حفظ نتیجه ی به دست آمده از نتیجه ی اتساع زمان در حالت قبل، توضیح داده می شود که طول در راستای حرکت باید منقبض شود تا اتساع زمان مقدار خود را حفظ نماید. سوال اینجاست که ما می توانیم در ابتدا آینه را طوری قرار دهیم که مسیر نور در امتداد حرکت بوده و سپس ادعا کنیم که طول در راستای حرکت تغییر نمی کند. از این طریق ابتدا میزان اتساع زمان را پیدا می کنیم؛ سپس آینه را به حالت اول باز گردانده (یعنی حالتی که نور از دید ناظر بیرون مسیر مورب را طی می کند) و با حفظ مقدار تغییر زمان درباره ی تغییر ارتفاع قضاوت می کنیم. یعنی در این حالت زمان رو در راستای حرکت و تغییر طول رو در راستای عمود بر حرکت در نظر می گیریم که برعکس ساعت نوری اینشتین می باشد. جالب اینجاست با محاسبات ساده ای که خودم انجام دادم در این حالت زمان متسع میشود ولی با ضریب [tex]{\gamma^{2}}[/tex] و نه با [tex]{\gamma}[/tex] و ثانیاً ارتفاع ساعت نوری با ضریب [tex]1/{\gamma}[/tex] منبسط میشود! سوال اینجاست که کدام یک از این حالات صحیح است؟! اسم این ضعف رو بنده به دلخواه عدم قطعیت در ساعت نوری اینشتین گذاشتم. معلوم نیست که با این روش جدید آیا همچنان می شود معادلات ناوردای جدیدی همانند معادلات لورنتس را تنظیم کرد یا نه ولی حداقل این نکته را نشان می دهد که نسبیت برای تعیین تغییرات زمان و طول، شرایط فیزیکی را نمی تواند به قدر کافی محدود کند به طوری که تنها یک روش یکتا برای محاسبه ی تغییرات طول و زمان باقی بماند.



جستار در حال تکمیل و ویرایش می باشد. شما می توانید تا این جای کار نظرات خود را بازگو نمایید.


با تشکر
جوانشیری
آخرین ویرایش توسط [email protected] یک‌شنبه ۱۳۹۴/۶/۱ - ۰۲:۴۴, ویرایش شده کلا 9 بار

Paradoxy

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۲ - ۲۲:۱۷


پست: 2211

سپاس: 1012

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط Paradoxy »

آخ جان مبحث مورد علاقم!
راجب پارادوکس دوقولو ها همونطور که خودتم اشاره کردی مورد اول راه حلشه و درسته که تویه یه حالت صادقه ولی لزوما اون حالت همیشه باید اتفاق بیوفته علتم سادست به نقل از خودم!(ویکی پدیا اصلا خوب توضیح نداده این پارادوکس رو)
وقتی دو برادر متوجه تفاوت سنیشون میشن که اونی که با سرعت بالا در حرکته بایسته (درست تو جایی که نفر اول ایستاده) اگه نایسته نمیتونن همدیگر رو بسنجن چون تو دو مرجع متمایزن!تفاوت سنی تا زمانی که حرکت شتاب دار(کاهنده) برادر دونده اتفاق نیوفته و تا زمانی که تویه یه مرجع یکسان با اونیکی برادرش قرار نگیرهنشون داده نمیشه!بدیهیه تنها راه رسیدن به مرجع یکسان شتابه!
لپ کلام رو میگم برای مقایسه همیشه باید شرایط بجز مورد آزمایش برای مسائل آزمایش برابر باشه (علته اینم بگم؟ smile039 ) البته بازم میشه تفاوت سنی دوتا برادر رو در زمان حرکتشون تشخیص داد فقط یه مرجع ساکن مطلق کوچولو میخواد شما پیدا کردی بیا خودم نسبت به اون برات تفاوت سنی برادر هارو میسنجم مسئله ی دیگه ای هم که چشم تیز بین میخواد اینه که دو برادر نمیتون یهویی!نسبت به هم با سرعتایه مختلف و ثابت حرکت کنن بالاخره شروعی برای این حرکتا وجود داشته و اون حرکت شتاب دار بوده
پس این پارادوکس بنظر میرسه قدرتش رو از دست میده!

2- پارادوکس طول:پارادوکسه خوبیه اما خوب توضیحش ندادی! بنظرم بهتره فرض دوم (یکدر) رو بررسی کنیم چون رویه اون دست گذاشتی اونیکی حالا بهر علتی هست که توضیحش داده شده یه جورایی حل شده
در فرض دو دو حالت وجود داره یا کشاورز بعد از برخورد نرده با دیوار میتونه در رو ببنده یا قبل از برخورد کامل میتونه در رو ببنده اگه بعد از برخورد باشه که مسئله حله (شتاب و ... ) اگه قبل از برخورد باشه بنظر میرسه انتهای نرده هنوز از در انبار رد نشده و کشاورز هم نمیتونه در رو ببنده بنظرم با رابطه انقباض و دست نیافتینی بودن سرعت فراتر از نور بنظرم اینیکی رو میشه ثابت کرد اگه وقت کردم میرم سراغش اگه نه که ... با پیچوندن مفاهیم سعی میکنم مسئله رو حل کنم smile039 اینطوری
وقتی دونده با سرعت نور حرکت میکنه زمان براش نسبت به کشاورز دیرتر میگذره بنابرین تو فرضی که خوده دونده تصور میکنه هنوز به دیوار برخورد نکرده کشاورز میبینه که دونده به دیوار خورده ولی دونده که از قاعده عقبه فکر میکنه هنوز به دیوار نخورده!کشاورزم در رو پشت سرش میبنده و یهو فرد دونده میبینه تمام بدنش به لرزش درومده و میبینه که نرده ی تو دستش به شدت فشرده شده یا شکسته اگه ازین دید به مسئله نگاه کنیم در هر صورت برخورد پدید اومده چه در حالی که دونده و کشاورز همزمان برخورد نرده رو به دیوار میبنن (البته این غلطه از اساس)چه در حالی که به طور نسبی پدیده هارو میبینن و اتفاقا در حالت های مختلف براشون میوفته (کشاورز برخورد رو زودتر میبینه)برخورد صورت میگیره البته به طور نسبی . تو فرض سومی که میشه برای این مسئله گفت (کذایی)اینه که هیچ کدوم برخورد رو درک نکنند و در عینه حال کشاورز در رو ببنده رویه دونده در این صورت بازم کشاورز چون پدیده انقباض نرده رو زودتر تجربه میکنه نسبت به انقباض اتاق برای دونده (بخاطر همون اتساع زمانه) در واقع میتونه تو زمان پیشدستی کنه و قبل اینکه دونده از همه جا بیخبر بفهمه سرنوشتش چطوری قراره رقم بخوره کشاورز به نوعی سرنوشت برخورده حتمی نردبان با دیوار رو برای دونده میسازه به طوری که لحظه ای که در رو میبنده درست لحظه برخورد دونده با دیواره (یعنی همون فرضه 2 ه تقریبا) دوستانی که عدم قطعیت رو مطالعه کرده باشند حتما به پدیده های این شکلی (فرض 3 )برخورد کردن
نکته:بحث رو فلسفی نکنین smile051
نکته 2:میدونم ,وقتی خودم یه ساعت رو مطلبی که نوشتم فکر کردم 100% نمیتونم منظورم رو تو 5 دقیقه برای شخصی که داره پستم رو مطالعه میکنه روشن کنم smile054
منتظر پارادوکسایه دست سازت هستم این معروف هارو بیخیال!بحث زیاد شده راجبش smile058 smile058 smile058 اگه قدرت زمین زدن نسبیت رو داشتن خیلی وقت پیش میزدنش زمین! بهرحال هر علمی نقصانایه خودش رو داره و به تدریج تکامل پیدا میکنه چطوره با مطرح کردن چندتا پارادوکس قوی نسبیت رو بطور کامل رد کنی؟!

امید سیدیان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۱۵ - ۲۰:۲۷


پست: 495

سپاس: 565

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط امید سیدیان »

درود،

یک نکته اینه که شما از همون ابتدا پیشداوری کردید و نام تاپیک رو زدید :
ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

این نشون می ده که احتمالاً شما با هیچ توضیحی قانع نخواهید شد،
زیرا از ابتدا فرض کردید که نسبیت ایراد داره و می خواید زیرآب اون رو بزنید!

این ها پارادکس نیستند و پاسخ دارند.
این که پاسخ ها گوناگون هست دلیل نمی شه که غلط باشن.

اگر فکر می کنید که پاسخ ها منطقی نیست،
این مشکل شخصی شما است و مربوط به نسبیت نیست.

علت حرفی که زدم این نیست که پاسخ ها فقط به نظر خود من کاملاً منطقی هستند.
بلکه این هست که این پاسخ ها از نظر جامعه ی فیزیکدانان و ریاضی دانان منطقی و پذیرفتنی است.
یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بندگی است

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط [email protected] »

آقای سیدیان نوشته شده:یک نکته اینه که شما از همون ابتدا پیشداوری کردید و نام تاپیک رو زدید :
ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص


بله پیش داوری کردم البته در اصل به معنای واقعی داوری کردم نه پیش داوری! چون خودم نظریه ی جایگزینی دارم که حاوی بسیاری از این پارادوکس ها نیست.
آقای سیدیان نوشته شده:این نشون می ده که احتمالاً شما با هیچ توضیحی قانع نخواهید شد،
زیرا از ابتدا فرض کردید که نسبیت ایراد داره و می خواید زیرآب اون رو بزنید!

بله قانع نخواهم شد مگر اینکه شما یا افراد توانا بتوانند نظریه ی خودم که ان شاءالله تا سه سال دیگر منتشر می شود رو به زیر سوال ببرید اون هم به طریقی کاملاً علمی!
آقای سیدیان نوشته شده:این ها پارادکس نیستند و پاسخ دارند.
این که پاسخ ها گوناگون هست دلیل نمی شه که غلط باشن.

اگر فکر می کنید که پاسخ ها منطقی نیست،
این مشکل شخصی شما است و مربوط به نسبیت نیست.

علت حرفی که زدم این نیست که پاسخ ها فقط به نظر خود من کاملاً منطقی هستند.
بلکه این هست که این پاسخ ها از نظر جامعه ی فیزیکدانان و ریاضی دانان منطقی و پذیرفتنی است.

حالا تا چند سال دیگه معلوم میشه چون احتمالاً شما در قبال نظریه ی جایگزین بنده سکوت اختیار می کنید و یا باز مدعی می شوید که نظریه ی من هم منطقیست!

امید سیدیان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۱۵ - ۲۰:۲۷


پست: 495

سپاس: 565

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط امید سیدیان »

[email protected] نوشته شده:
آقای سیدیان نوشته شده:یک نکته اینه که شما از همون ابتدا پیشداوری کردید و نام تاپیک رو زدید :
ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص


بله پیش داوری کردم البته در اصل به معنای واقعی داوری کردم نه پیش داوری! چون خودم نظریه ی جایگزینی دارم که حاوی بسیاری از این پارادوکس ها نیست.
آقای سیدیان نوشته شده:این نشون می ده که احتمالاً شما با هیچ توضیحی قانع نخواهید شد،
زیرا از ابتدا فرض کردید که نسبیت ایراد داره و می خواید زیرآب اون رو بزنید!

بله قانع نخواهم شد مگر اینکه شما یا افراد توانا بتوانند نظریه ی خودم که ان شاءالله تا سه سال دیگر منتشر می شود رو به زیر سوال ببرید اون هم به طریقی کاملاً علمی!
آقای سیدیان نوشته شده:این ها پارادکس نیستند و پاسخ دارند.
این که پاسخ ها گوناگون هست دلیل نمی شه که غلط باشن.

اگر فکر می کنید که پاسخ ها منطقی نیست،
این مشکل شخصی شما است و مربوط به نسبیت نیست.

علت حرفی که زدم این نیست که پاسخ ها فقط به نظر خود من کاملاً منطقی هستند.
بلکه این هست که این پاسخ ها از نظر جامعه ی فیزیکدانان و ریاضی دانان منطقی و پذیرفتنی است.

حالا تا چند سال دیگه معلوم میشه چون احتمالاً شما در قبال نظریه ی جایگزین بنده سکوت اختیار می کنید و یا باز مدعی می شوید که نظریه ی من هم منطقیست!

با این که هیچ امیدی ندارم،
اما اگر چیز بهتری بدید
خوشحال می شم. :)
یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بندگی است

Paradoxy

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۲ - ۲۲:۱۷


پست: 2211

سپاس: 1012

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط Paradoxy »

تا شما نتونی نظریه فعلی رو که هزاران دانشمند روش تحقیق کردن و به هزارن شکل ثابت شده رو رد کنی تضمین میکنم نظریت هیچ جایی پیدا نخواهد کرد!بعد هم قانع نمیشم بنظرم جمله ی زیبایی نیست دوروز دیگه که شما نظریت رو مطرح کنی هرچقدرم خوب باشه دوستان صاحب نظر اگه به شما بگن ما قانع نمیشیم هرچقدرم خوب باشه چه حالی بهت دست میده؟پس خوب به حرفه مخالفات گوش کن و حتی اگه سخنشون منظقی بود بپذیر بنظرم سعی کن با پارادوکسایی که ادعا میکنی خودت ابداعشون کردی این نظریه رو زیره سوال ببری!ما همه سراپا گوشیم،اینم بگم قصد بی احترامی به شخصت نداشتم میدونم که همه ی اینارو خودت میدونی تنها گوش زد کردم موفق باشی
یه سوالم راجب پارادوکس بل میکنم مگه نخ همراهه اونا با سرعت نور حرکت نمیکنه؟البته پارادوسکش رو زیاد خوب بیان نکردیدکاش یه پارادوک یه پارادوکس میزاشتی میدیدم واقعا پارادوکسه بدون حلی وجود داره یا نه؟

نمایه کاربر
mamooli

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۴/۵/۱۳ - ۰۰:۰۶


پست: 39

سپاس: 28

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط mamooli »

[email protected] نوشته شده:
آقای سیدیان نوشته شده:یک نکته اینه که شما از همون ابتدا پیشداوری کردید و نام تاپیک رو زدید :
ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص


بله پیش داوری کردم البته در اصل به معنای واقعی داوری کردم نه پیش داوری! چون خودم نظریه ی جایگزینی دارم که حاوی بسیاری از این پارادوکس ها نیست.
آقای سیدیان نوشته شده:این نشون می ده که احتمالاً شما با هیچ توضیحی قانع نخواهید شد،
زیرا از ابتدا فرض کردید که نسبیت ایراد داره و می خواید زیرآب اون رو بزنید!

بله قانع نخواهم شد مگر اینکه شما یا افراد توانا بتوانند نظریه ی خودم که ان شاءالله تا سه سال دیگر منتشر می شود رو به زیر سوال ببرید اون هم به طریقی کاملاً علمی!
آقای سیدیان نوشته شده:این ها پارادکس نیستند و پاسخ دارند.
این که پاسخ ها گوناگون هست دلیل نمی شه که غلط باشن.

اگر فکر می کنید که پاسخ ها منطقی نیست،
این مشکل شخصی شما است و مربوط به نسبیت نیست.

علت حرفی که زدم این نیست که پاسخ ها فقط به نظر خود من کاملاً منطقی هستند.
بلکه این هست که این پاسخ ها از نظر جامعه ی فیزیکدانان و ریاضی دانان منطقی و پذیرفتنی است.

حالا تا چند سال دیگه معلوم میشه چون احتمالاً شما در قبال نظریه ی جایگزین بنده سکوت اختیار می کنید و یا باز مدعی می شوید که نظریه ی من هم منطقیست!


چند وقت پيش كامران وفا اومده‌بود دانشكده‌ى فيزيک شريف. پرسش و پاسخ بود. اولين سؤال رو يه نفر پرسيد و گفت:« سلام آقاى وفا. من يه نظريه دارم، چه طور بايد ارائه اش كنم؟» بعد كامران وفا نقل به مضمون جواب داد:«شما بايد فيزيک بخونيد و كلى دردسر بكشيد تا بتونيد به اون مرزهاى دست‌نخورده برسيد. سالانه كلى نامه با مضمون رد نسبيت، انيشتين بعدى منم، و از اين دست به دست من مى‌رسه و من هم اهميت خاصى به ادعاشون نمى‌دم هر چند براى علاقه شون ارزش قائلم. من پيش‌نهاد مى‌كنم براى به كرسى نشوندن نظريه‌تون درس بخونيد اول. چون جامعه‌ى علمى حرف صنف خودش رو قبول مى‌كنه.» كه البته جواب جديدى نيست. نمى‌خوام بگم نظريه‌ى شما اشتباهه يا ارزش نداره يا مثه چن نفر اين جا مسخره تون كنم، ابدن. خودم رو مى‌گم، خيلى خوبه اگه وقتى متوجه شدم كوانتوم ايراد داره فرضن، اول به خودم شک كنم. حتى اگه مطمئنم شک دارم بيشتر بخونم. يا ضمن مطالعه شکم برطرف مى‌شه كه خب خوبه چون يه چيزى ياد گرفتم. يا نه، كه فبها المراد! چون متأسفانه يا خوشبختانه تا دكتر نباشى شکت رو جدى نمى‌گيرن! منطقى و طبيعى هم هست رفتارشون.

با اين حال، من كاملن درک مى‌كنم كه چه حس خوبى داره آدم در مورد تناقض با بقيه حرف بزنه! مثه حس نشون دادن بدر به بقيه است! پس خوشحال مى‌شم اون چيزى كه از نظريه‌ى خودتون تو ذهنتون هست رو بدونم.

موفق باشيد.
انسانی معمولی.
ایده بزن ببر! [url]anidea.ir[/url]

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط [email protected] »

mamooli نوشته شده:چون متأسفانه يا خوشبختانه تا دكتر نباشى شکت رو جدى نمى‌گيرن! منطقى و طبيعى هم هست رفتارشون.

متاسفانه اینطوری نیست چون اگه دکتر هم باشید و به هر نحوی بخواید نسبیت رو زیر سوال ببرید، شما رو به اجبار به حاشیه می رونن. من با افراد زیادی از این دست مواجه شدم و دیدم که برای ادامه ی کارشون مجبور شدن به صورت خصوصی افکارشون رو نشر بِدن... موسس مجله ی Hadronic Journal به نام Ruggero Santilli یکی از همین هاست که مجبور شد برای انتشار برخی عقاید ضد نسبیتیش، خودش یه مجله تاسیس کنه. با اینکه خودش تحصیل کرده ی هاروارده، تضاد و در گیریهاش با انجمن فیزیک آمریکا برای نشر عقایدش قابل توجهه:



در هر حال از نظرتون ممنونم smile072
آخرین ویرایش توسط [email protected] یک‌شنبه ۱۳۹۴/۶/۱ - ۱۳:۲۱, ویرایش شده کلا 2 بار

نمایه کاربر
mamooli

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۴/۵/۱۳ - ۰۰:۰۶


پست: 39

سپاس: 28

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط mamooli »

[email protected] نوشته شده:
mamooli نوشته شده:چون متأسفانه يا خوشبختانه تا دكتر نباشى شکت رو جدى نمى‌گيرن! منطقى و طبيعى هم هست رفتارشون.

متاسفانه اینطوری نیست چون اگه دکتر هم باشید و به هر نحوی بخواید نسبیت رو زیر سوال ببرید، شما رو به اجبار به حاشیه می رونن. من با افراد زیادی از این دست مواجه شدم و دیدم که برای ادامه ی کارشون مجبور شدن به صورت خصوصی افکارشون رو نشر بِدن... موسس مجله ی Hadronic Journal به نام Ruggero Santilli یکی از همین هاست که مجبور شد برای انتشار برخی عقاید ضد نسبیتیش، خودش یه مجله تاسیس کنه. با اینکه خودش تحصیل کرده ی هاروارده تضاد و در گیریهاش با انجمن فیزیک آمریکا برای نشر عقایدش قابل توجهه:



در هر حال از نظرتون ممنونم smile072


ممنون!
نه، موافق نيستم! مثال بوميش دكتر گلشنى. مثال فرنگيش هم خود انيشتين و بوهم. تهش بايد زحمت كشيد، چون مخالف بودن كلن سخته.

ولى من كلن يه چيزى رو متوجه نمى‌شم. وقتى نظريه‌ى يه عده تو يه زمينه‌اى موفق بوده تا الان، چرا ما بايد سعى كنيم همه‌ى زيربناش رو بريزيم پايين؟ فيزيک همه‌اش انقلاب علمى نيست والا! انقلاب علمى تقريبن هر صد سال يه بار اتفاق افتاده و تازه آدماى دخيل هم از مرتبه ده اند. به هر حال من اين اخلاق خودم و شما رو نمى‌فهمم!
انسانی معمولی.
ایده بزن ببر! [url]anidea.ir[/url]

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط [email protected] »

mamooli نوشته شده:نه، موافق نيستم! مثال بوميش دكتر گلشنى. مثال فرنگيش هم خود انيشتين و بوهم. تهش بايد زحمت كشيد، چون مخالف بودن كلن سخته.


ببینید آقای گلشنی رو نمی شه با انیشتین مقایسه کرد، انیشتین صاحب نظریه ای عمیقه ولی گلشنی خیر. اتفاقاً من دو تا از کتابای گلشنی رو خوندم و حضوراً هم باهاشون ملاقاتی داشتم... خوب، جالبیه این فرد توی این بود که وقتی از سیستم آکادمیک و رفتارهای ابلهانه ی برخی از اساتید گروه فیزیک دانشگاه شریف صحبت کردم با من موافق بود! به نظرم میرسه که انگار خود ایشون گروه فلسفه ی علم رو برای این تاسیس کرده تا خودش رو یه جورایی از گروه فیزیک دور کنه. قبول دارم که آقای گلشنی نسبت به خیلی از اساتید دیگه فکرش باز تره و اتفاقاً اولین فردی هم بود که همین نظریه ی غلظت رو تایید کرد و ازم خواست که برای تحکیم این نظریه یه کاری انجام بدم که کاملاً معقول بود...
موافقم که باید توی این راه سختی کشید ولی تاریخ هم نشون داده که ارتباط عمیقی بین تحصیلات دانشگاهی با مثلاً فیزیکدان یا ریاضیدان شدن نیست نمونش هم فارادی یا دیراک، که فارادی اصلاً تحصیلات مناسبی نداشت و دیراک هم رشته اش بی ربط بود ولی کارهای مهمی توی فیزیک کردن...
ببین اینشتین رو هم، همه ی مردم درک نکردن، بلکه فردی مثل پلانک درکش کرد و ازش خواست برگرده آلمان و اینشتین هم با اینه تاقچه بالا گذاشت و گفت اگه گل های زرد دستم بود یعنی پیشنهادتون رو رد می کنم و اگه قرمز، موافقت می کنم و به آلمان برمیگردم (رنگ گلها رو شاید اشتباه گفته باشم smile030 ) ولی با این وجود به پلانک با اون عظمت علمی و سن و سالش بر نخورد و به استقبال انیشتین توی ایستگاه قطار رفت چون عظمت نسبیت رو درک کرده بود. اما امروزه مشکل اینکه اگه اینشتینی هم پیدا بشه، پلانکی نیست که ازش حمایت کنه و این کار رو سخت تر می کنه ولی در هر حال اگه این فرد واقعاً به حق باشه بالاخره جایگاه خودش رو پیدا می کنه...
mamooli نوشته شده:ولى من كلن يه چيزى رو متوجه نمى‌شم. وقتى نظريه‌ى يه عده تو يه زمينه‌اى موفق بوده تا الان، چرا ما بايد سعى كنيم همه‌ى زيربناش رو بريزيم پايين؟ فيزيک همه‌اش انقلاب علمى نيست والا! انقلاب علمى تقريبن هر صد سال يه بار اتفاق افتاده و تازه آدماى دخيل هم از مرتبه ده اند. به هر حال من اين اخلاق خودم و شما رو نمى‌فهمم!

ببینید مکانیک نیوتن هم در زمان اینشتین درست کار می کرده ولی اون چیزی که انیشتین رو به وضع نظریه ای جدید وا داشت حس حقیقت جوییه این فرد بود اون صرفاً احساس می کرد که برخی گفته های نیوتن ممکنه نادرست باشه و از طرفی هم می دید که ماخ داره درست میگه و اصول مهمی رو معرفی کرده که در نهایت همه ی این ها باعث شد که انیشتین به نسبیت برسه. ببینید برای ایجاد تحولی درست و درمون و ارزشمند توی هر علمی باید حداقل تا حدودی انقلابی بود، تحول=انقلاب، ولی اگه این روحیه و طرز فکر توی فرد نباشه کم کم نظریه هاش فراموش می شن و نقش اساسی ای هم توی اون علم بازی نمی کنه. این انقلاب میتونه هر صد سال یه بار یا هر ده سال یه بار رخ بده این بستگی به من و شما داره که چقدر خودمونو باور داریم و تلاش برای درک حقیقت برامون مقدسه.

من هم این اخلاق خودم و شما رو درست نفهمیدم! smile021

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط [email protected] »

سلام
می خواستم دیدگاه (احتمالاً) جدیدی رو راجع به پارادوکس بل مطرح کنم. این پارادوکس هم خیلی عجیبه، من خودم حدود یکی دو ساله که باهاش آشنا شدم و تا الان حتی نتونستم موضع نظریه ی خودم رو راجع بهش پیدا کنم!
ولی روی هم رفته فکر کنم ایراد اصلی باز به نسبیت بر می گرده (البته این یه دیدگاهه و ممکنه با دیدگاههای دیگه فرق داشته باشه): نسبیت نمی تونه به درستی بگه که انقباض یه شیء متحرک اصولاً نسبت به کدوم قسمت شیء صورت میگیره! این قضیه در بدو امر نامهم و پیش پا افتاده جلوه می کنه چون شیء نسبت به هر قسمتش اگه منقبض بشه، مهم اینه که کوچیک میشه، ولی وقتی دقیقتر میشیم می بینیم که انقباض طول بر اساس نسبیت فقط به موقعیت مبداء مختصات وابستست و این مبداء می تونه به صورت دلخواه در ابتدا، وسط یا انتهای (یا هرجای دیگه از) جسم متحرک قرار بگیره، اما این دلخواه بودن وضعیت مختصات، می تونه درد سر ساز بشه و طبق شکل زیر پارادوکس بل رو ایجاد کنه:

Bell paradox.png


البته به نظرم وارد کردن مفهوم همزمانی توی این ماجرا هم احتمالاً دردی رو دوا نمی کنه. که باید بیشتر روش فکر کنیم.
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
آخرین ویرایش توسط [email protected] دوشنبه ۱۳۹۴/۶/۲ - ۱۵:۰۸, ویرایش شده کلا 3 بار

نمایه کاربر
mamooli

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۴/۵/۱۳ - ۰۰:۰۶


پست: 39

سپاس: 28

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط mamooli »

[email protected] نوشته شده:
mamooli نوشته شده:نه، موافق نيستم! مثال بوميش دكتر گلشنى. مثال فرنگيش هم خود انيشتين و بوهم. تهش بايد زحمت كشيد، چون مخالف بودن كلن سخته.


ببینید آقای گلشنی رو نمی شه با انیشتین مقایسه کرد، انیشتین صاحب نظریه ای عمیقه ولی گلشنی خیر. اتفاقاً من دو تا از کتابای گلشنی رو خوندم و حضوراً هم باهاشون ملاقاتی داشتم... خوب، جالبیه این فرد توی این بود که وقتی از سیستم آکادمیک و رفتارهای ابلهانه ی برخی از اساتید گروه فیزیک دانشگاه شریف صحبت کردم با من موافق بود! به نظرم میرسه که انگار خود ایشون گروه فلسفه ی علم رو برای این تاسیس کرده تا خودش رو یه جورایی از گروه فیزیک دور کنه. قبول دارم که آقای گلشنی نسبت به خیلی از اساتید دیگه فکرش باز تره و اتفاقاً اولین فردی هم بود که همین نظریه ی غلظت رو تایید کرد و ازم خواست که برای تحکیم این نظریه یه کاری انجام بدم که کاملاً معقول بود...
موافقم که باید توی این راه سختی کشید ولی تاریخ هم نشون داده که ارتباط عمیقی بین تحصیلات دانشگاهی با مثلاً فیزیکدان یا ریاضیدان شدن نیست نمونش هم فارادی یا دیراک، که فارادی اصلاً تحصیلات مناسبی نداشت و دیراک هم رشته اش بی ربط بود ولی کارهای مهمی توی فیزیک کردن...
ببین اینشتین رو هم، همه ی مردم درک نکردن، بلکه فردی مثل پلانک درکش کرد و ازش خواست برگرده آلمان و اینشتین هم با اینه تاقچه بالا گذاشت و گفت اگه گل های زرد دستم بود یعنی پیشنهادتون رو رد می کنم و اگه قرمز، موافقت می کنم و به آلمان برمیگردم (رنگ گلها رو شاید اشتباه گفته باشم smile030 ) ولی با این وجود به پلانک با اون عظمت علمی و سن و سالش بر نخورد و به استقبال انیشتین توی ایستگاه قطار رفت چون عظمت نسبیت رو درک کرده بود. اما امروزه مشکل اینکه اگه اینشتینی هم پیدا بشه، پلانکی نیست که ازش حمایت کنه و این کار رو سخت تر می کنه ولی در هر حال اگه این فرد واقعاً به حق باشه بالاخره جایگاه خودش رو پیدا می کنه...
mamooli نوشته شده:ولى من كلن يه چيزى رو متوجه نمى‌شم. وقتى نظريه‌ى يه عده تو يه زمينه‌اى موفق بوده تا الان، چرا ما بايد سعى كنيم همه‌ى زيربناش رو بريزيم پايين؟ فيزيک همه‌اش انقلاب علمى نيست والا! انقلاب علمى تقريبن هر صد سال يه بار اتفاق افتاده و تازه آدماى دخيل هم از مرتبه ده اند. به هر حال من اين اخلاق خودم و شما رو نمى‌فهمم!

ببینید مکانیک نیوتن هم در زمان اینشتین درست کار می کرده ولی اون چیزی که انیشتین رو به وضع نظریه ای جدید وا داشت حس حقیقت جوییه این فرد بود اون صرفاً احساس می کرد که برخی گفته های نیوتن ممکنه نادرست باشه و از طرفی هم می دید که ماخ داره درست میگه و اصول مهمی رو معرفی کرده که در نهایت همه ی این ها باعث شد که انیشتین به نسبیت برسه. ببینید برای ایجاد تحولی درست و درمون و ارزشمند توی هر علمی باید حداقل تا حدودی انقلابی بود، تحول=انقلاب، ولی اگه این روحیه و طرز فکر توی فرد نباشه کم کم نظریه هاش فراموش می شن و نقش اساسی ای هم توی اون علم بازی نمی کنه. این انقلاب میتونه هر صد سال یه بار یا هر ده سال یه بار رخ بده این بستگی به من و شما داره که چقدر خودمونو باور داریم و تلاش برای درک حقیقت برامون مقدسه.

من هم این اخلاق خودم و شما رو درست نفهمیدم! smile021


منظور من از مثال دکتر گلشنی، مخالفت ایشون با برداشت فلسفی از کوانتوم هست که می‌آن سخنرانی هم می‌کنن، کلی دانشجو و دکتر از رشته‌های دیگه هم می‌آن تا ببینن چرا مخالف هستند ایشون. من شخصن سر سخنرانی ایشون راجع به کوانتوم بودم و این که به نظر من اگه این حرف‌ها رو از زبون یه دانشجو مثل شما بشنویم، خیلی فرق داره با از زبون گلشنی. و منظور من این بخش قضیه بود، نه استعداد و این حرفا.

در مورد بقیه‌ی موضوع‌ها هر چند باهاتون هم‌عقیده نیستم (مثل نظرتون راجع به انقلاب علمی)، ولی به نظرم نظراتتون جالبه! و محرک برای خیلی‌ها. ایشالا یه روزی موفقیتتون رو ببینیم!
انسانی معمولی.
ایده بزن ببر! [url]anidea.ir[/url]

meaning

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۰/۱۱/۹ - ۱۳:۵۴


پست: 898

سپاس: 223


تماس:

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط meaning »

هم ارزی جرم و انرژی پیشتر توسط یک زمین شناس و فیزیکدان ایتالیایی کشف شده بود؛ چرا این تئوری برای آقای آینشتاین ثبت شده است؟
https://en.wikipedia.org/wiki/Olinto_De_Pretto
“ Two things awe me most, the starry sky above me and the moral law within me“.
Immanuel Kant
Critique of Practical Reason, 1788

نمایه کاربر
[email protected]

نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی

محل اقامت: تهران

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹


پست: 1454

سپاس: 514

جنسیت:

تماس:

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط [email protected] »

meaning نوشته شده:هم ارزی جرم و انرژی پیشتر توسط یک زمین شناس و فیزیکدان ایتالیایی کشف شده بود؛ چرا این تئوری برای آقای آینشتاین ثبت شده است؟
https://en.wikipedia.org/wiki/Olinto_De_Pretto

سلام
من خودمم نمی دونستم smile048 ... برام جالب بود. اما اینکه این معادله به اسم اینشتین تموم شد، فکر کنم دو تا علت می تونسته داشته باشه: یکی اینکه شاید نسبیت با فلسفه ی عمیق تری تونست این معادله رو توجیه کنه یعنی همون نسبیت خاص. ثانیاً احتمال می دم نسبیت چون با وجود اتر مخالفت می کرد مثل یه سایه ی سنگینی روی کار های خیلی های دیگه افتاد و همه ی اون ها نادیده گرفته شدن. مثلاً تا حالا شده فکر کنیم که حتی این معادلات لورنتس رو که قبل از اینشتین پیدا شده بود اون هم با فرض اتر به عنوان یه چارچوب مطلق، لورنتس چه طوری کشف کرد و مقاله هاش کجان؟ نظریه ی مک کولاگ (James MacCullagh-1839: https://en.wikipedia.org/wiki/James_MacCullagh) هم یکی دیگست که نتایج بزرگی داشت این فرد حتی 25 سال قبل از نظریه ی ماکسول، ایده هاش رو مطرح کرد. شاید نظریه ی اتر-بنیان این دانشمند ایتالیایی هم دچار این بد بیاری شده بود! البته بازم این موضوع برام جالبه و باید بیشتر روش فکر کنم
آخرین ویرایش توسط [email protected] دوشنبه ۱۳۹۴/۶/۲ - ۱۴:۲۸, ویرایش شده کلا 2 بار

امید سیدیان

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۹۱/۴/۱۵ - ۲۰:۲۷


پست: 495

سپاس: 565

Re: ایرادها و پارادوکس های نسبیت خاص

پست توسط امید سیدیان »

[email protected] نوشته شده:من بعید می دونم که مسئله ی شتاب بتونه این پارادوکس رو حل کنه. این پارادوکس هم خیلی عجیبه، من خودم حدود یکی دو ساله که باهاش آشنا شدم و تا الان حتی نتونستم موضع نظریه ی خودم رو راجع بهش پیدا کنم!
ولی روی هم رفته فکر کنم ایراد اصلی باز به نسبیت بر می گرده (البته این یه دیدگاهه و ممکنه با دیدگاههای دیگه فرق داشته باشه): نسبیت نمی تونه به درستی بگه که انقباض یه شیء متحرک اصولاً نسبت به کدوم قسمت شیء صورت میگیره!

نمی تونه به درستی بگه؟!
مگه شما نسبیت رو نخوندید؟

خیلی عذر می خوام از خدمت شما.
از سخن بالای شما، و سخنان پیش ترتان،
نتیجه می شه که شما نسبیت را اصلاً نمی دانید!
یعنی به طور کلی اصلاً فیزیک بلد نیستید!

باور کنید قصد توهین و یا تمسخر ندارم!
خیلی ببخشید ... خیلی غذر می خوام از شما ...
ولی خوب هر چی فکر می کنم می بینم که شما کلاً از ابتدا دارید پرت و پلا و مبهمات می گید!

ادعاهای نسبیت، بر خلاف ادعاهای شما، روشن و منطقی اند.
در زمینه ی عملی هم، هم اکنون به صورت فناوری وجود دارند.

[email protected] نوشته شده:وقتی از سیستم آکادمیک و رفتارهای ابلهانه ی برخی از اساتید گروه فیزیک دانشگاه شریف صحبت کردم با من موافق بود!
خود ایشون گروه فلسفه ی علم رو برای این تاسیس کرده تا خودش رو یه جورایی از گروه فیزیک دور کنه.

در ضمن؛
این گونه داوری کردن و سخن گفتن هم زیبا نیست!
دست کم پای آقای گلشنی را باز نکنید.

کسی که سهمی انکار نکردنی در نسبیت داشت، هنری پوانکاره بود.
اما با همه ی این بسیار فروتن بود و قشقرق بر پا نمی کرد و گستاخی نمی نمود!
چه رسد به آنکه کوچکی به نظریه ای واهی که سه سال بعد منتشر خواهد شد، بنازد!
یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بندگی است

ارسال پست