philophysics نوشته شده:سلام آقای محققی
شما تا یه جایی توی نظریتون خیلی خوب جلو رفتین اما توی فرض های اولیه شما چند مشکل اساسی وجود داره که هم قوانین نیوتن و هم نسبیت رو نقض می کنه.
اول اینکه در فرمول بندی گرانش شما اگر جسم با سرعت نور جلوی منبع گرانشی حرکت کنه نیروی گرانش به سمت صفر میل میکنه که طبیعی هم هست ولی اگه با سرعت نور از پشت منبع گرانش رد بشه با جایگذاری سرعت نور در رابطه شما نیروی به دست آمده چهار برابر نیروی حالت سکون به دست میاد که یک عدد بی معنی و غیر قابل توجیه هست. این از اشکال ریاضی
دوم چون همزمان جسم m2 به سرعت جسم m1 میرسه پس این دو جسم در یک مرجع لخت قرار دارن پس از دید دو ناظر تمام قوانین برای اونا یکسانه اما شما نتیجه می گیرین که نیروی کنش و واکنش برابر نیست که هم قانون سوم نیوتن رو نقض می کنین هم نسبیت خاص رو در حالی که ادعا می کنین نظریتون بر اساس نسبیت و گرانش نیوتون بنا شده.
سوم اینکه شما بحث گرانش رو با امواج گرانشی قاطی کردین. وقتی جسم m1 از نقطه c شروع به حرکت می کنه به خاطر شتاب خیلی زیاد که اون رو به سرعت نور می رسونه یک موج گرانشی تولید می کنه و بعد از اون تا نقطه d با سرعت ثابت توی همون مرجع لخت خواهد موند و در طول این مسیر هیچ موج گرانشی جدیدی تولید نخواهد شد.اما شما فرض کردین که جسم m1 در تمام طول مسیر امواج گرانشی تولید میکنه و این فرض اشتباهه. و چیز دیگه ای که محاسبه نکردین اینکه که موج گرانشی تولید شده به همون اندازه که روی جسم m3 تاثیر می ذاره روی جسم m2 هم خواهد گذاشت و این طور نیست که چون جسم m1 با m2 توی یک مرجع لخت هستن پس امواج گرانشی روی جسم m2 تاثیر نمی ذاره بلکه این تاثیر باعث میشه قانون سوم نیوتون برقرار بمونه که البته به خاطر محدودیت سرعت نور با کمی تاخیر صورت میگیره.
اما در کل طرز تفکرتون جالبه و من نمی فهمم چرا به دنبال نقض قانون سوم نیوتن برای توجیه شتاب کیهان هستین در حالی که راه های خیلی بهتری هم وجود داره.
با سلام
با تشکر از اینکه این مطلب را مطالعه کردید و نظرتان را ارسال کردید.
اگر مطلب مورد نظر را با دقت خوانده باشید در میانه آن عبارت زیر به چشم می خورد:
"در اینجا ما فرض کردیم که سرعت حرکت هر دو جسم M1 و M2 برابر با سرعت حرکت امواج گرانشی و به عبارتی برابر با سرعت نور است که رسیدن به چنین سرعتی محال است ولی باید در نظر داشت که این فقط یک فرض است و چنین پدیده ای یعنی تغییر توازن تاثیر گرانشی اجسام در حال حرکت نسبت به اجسام در حال سکون حتی با سرعت های کمتر از سرعت نور هم به وجود می آید و فقط کافی است که حرکت دو جسم M1 و M2 به طور پیوسته ادامه داشته باشد."
بنابراین در خود این نظریه فقط و فقط فرض شده که این اجسام با سرعت نور حرکت می کنند تا حساب و کتاب برای تحلیل چگونگی وقوع این پدیده راحت تر صورت بگیرد و رسیدن به سرعت نور برای این اجسام محال بوده و فقط می توانند درصدی از این سرعت را داشته باشند مثلا 1000 کیلومتر در ثانیه و یا به عبارتی 1 میلیون متر در ثانیه که این سرعت ها در حال حاضر برای بسیاری از ستارگان موجود در لبه کهکشان ها بسیار متداول است در حالی که مبنای اصلی ایرادات گرفته شده توسط شما برای این نظریه این است که در سرعتی برابر سرعت نور شرایط غیر عادی می شود و ...
مشکل اساسی در درک این نظریه این است که به هیچ وجه کل مطالب موجود در این نظریه به دقت خوانده نمی شود و نکته دیگر هم این است که با آنکه در مقاله اصلی گفته شده که نباید این مسئله یعنی شعاع اثرگذاری گرانش بر فضای پیرامون یک جسم را با نکاتی مانند کند گذشتن زمان برای اجسام در حال حرکت قاطی کرد ولی همچنان این اتفاق رخ می دهد.
به منظور پاسخ به نکته دومی که در نظرتان ارسال کرده بودید با یک مثال امیدوارم که بتوانم منظورم را به خوبی بیان کنم:
فرض کنید که دو نفر به طور جداگانه در دو اتومبیل نشسته اند و با سرعت ثابت و یکسان در یک جهت حرکت می کنند و به دلیل اینکه زمان برای آنها کند می گذرد پس بنابراین سرعت هر کنش فیزیکی بین آنها مطابق زمانی است که در حالت سکون هم رخ می دهد که این نظریه با این قضیه مشکلی ندارد چون مبنای این نظریه به هیچ وجه اندازه گیری زمان نیست. حالا فرض کنید که چرخ ماشین جلویی به داخل یک چاله آب افتاده و مقداری آب را به هوا پخش می کند و حالا با توجه به فاصله ثابتی که بین دو اتومبیل است اگر دو اتومبیل با سرعت کمی حرکت می کردند در نتیجه قطرات آب پخش شده در هوا به اتومبیل دوم برخورد نمی کرد ولی چون اتومبیلها سرعتشان خیلی زیاد است بنابراین قطرات آب به اتومبیل دوم برخورد می کند و هرچه قدر هم این سرعت بیشتر شود قطرات آب بیشتری به اتومبیل عقب تر برخورد می کند. در مورد این نظریه هم دقیقا چنین مطلبی صادق است و چون عامل گرانش به صورت شعاعی و شبیه به یک کره و بدون نیاز اولیه به یک جسم مورد هدف گسترش پیدا کرده و پس از انتشار هم به صورت مستقل از منبع تولید شده رفتار می کند بنابراین در این وضعیت اگر جسمی که در دور دست است و مثلا قرار است که دو ثانیه بعد آثار گرانشی تولید شده بر روی آن اثر کند کمی به نقطه تولید این گرانش نزدیک تر شود آیا قبول دارید که آثار گرانشی بیشتری را احساس می کند؟ و در عین حال هم در این مدت جسم منبع گرانش هم از جسم مورد نظر دور شود تا همچنان فاصله بین آن دو جسم ثابت بماند.
با وجود اینکه این قضیه بر اساس بسیاری از مشاهدات و نتیجه گیری ها برای گرانش صادق است ولی احتمال بسیار کمی می دهم و حتی تقریبا بعید می دانم که این قضیه در مورد نور هم صادق باشد که از آوردن این نکته در مقاله برای جلوگیری از پیچیده شدن مبحث آن خودداری کردم و بنابراین نباید در این زمینه خاص رفتار نور را با گرانش یکسان فرض کرد که آن هم دلایل مربوط به خود را دارد.
همچنین در مورد این که گفته بودید "نکته سوم اینکه شما بحث گرانش رو با امواج گرانشی قاطی کردین" باید در نظر داشت که ریشه امواج گرانشی همان گرانش است با این تفاوت که به دلیل برخی از پدیده ها مانند چرخش سریع دو جسم به دور هم یا انفجارهای عظیم و ... موجب افزایش یا کاهش شدید گرانش در یک مقطع کوچک از زمان شده و در نتیجه باعث پدید آمدن نوسانات در قدرت آن می شود که ما آن را به صورت امواج گرانشی می بینیم و البته اگر توجه کرده باشید در مثال اصلی نظریه نسبیت هم گفته شده که اگر در یک لحظه خورشید ناپدید شود که البته این مسئله یک نوسان در گرانش ایجاد می کند که ما می توانیم آن را به صورت یک موج نیم قله ای از امواج گرانشی در نظر بگیریم.
همچنین در مورد انبساط شتاب دار کیهان ما به نیرو و انرژی فوق العاده زیادی نیاز داریم که منبع آن ناشناخته است و به راحتی این قضیه را می پذیریم ولی به نظریه ای که اساسا وجود چنین انرژی ناشناخته ای را نه تنها پیش بینی بلکه دلایل وجود آن را هم توجیه می کند با شک و تردید نگاه می کنیم. یکی از نکات زیبایی که در مورد نظریه گرانش حرکتی وجود دارد این است که دلیل چرخش کهکشان ها را با وجود نیروی فوق العاده عظیمی که برای چرخش آنها نیاز است را به راحتی توجیه می کند . امروزه دلیل چرخش کهکشان ها را چرخش سیاهچاله های مرکزی می دانند در حالی که این سیاهچاله های مرکزی حتی نمی توانند گرانش مورد نیاز یک کهکشان را تامین کنند که در نتیجه نیازی به قضیه ماده تاریک هم نداشته باشیم.
در درک مسائل و نظریه ها به هیچ وجه نباید به مسائل بی اهمیتی که فقط به عنوان فرض در نظر گرفته می شود توجه کرد و بیشتر باید به ریشه و اصول اساسی آن توجه کرد.
در زمان نیوتن بسیاری عقیده داشتند که ماده فقط حامل انرژی است در حالی که امروزه می دانیم ماده می تواند به انرژی هم تبدیل شود پس قانون سوم نیوتن و یا هر قانون دیگری در فیزیک هم ممکن است که روزی نقض شوند چون طبیعت اهمیتی به قوانین نوشته شده ما انسان ها نمی دهد و کار خودش را می کند و ما انسانها هستیم که باید بر اساس قوانین نوشته شده طبیعت حرکت کنیم و حقیقت گرا باشیم نه فرد گرا.
در گذشته دور همه افراد می خواستند که همه مسائل را براساس دیدگاه ارسطو و ارشمیدس حل کنند و هر کس که می گفت زمین گرد است را تمسخر می گرفتند تا آنکه وارد عصر نیوتنی شدیم و بعد از آن هم خواستند که همه مسائل را با دیدگاه نیوتن توجیه کنند و هرکس که می گفت زمان برای اجسام در حال حرکت کندتر می گذرد را غیر منطقی می دانستند تا آنکه وارد عصر اینشتینی شدیم و سپس هرکسی که می گفت در هم تنیدگی کوانتومی وجود دارد هم مردود شناخته می شد تا آنکه وارد عصر کوانتومی شدیم.
جهت مطالعه کامل نظریه می توانید به وبلاگ زیر مراجعه نمایید:
http://geranesheharkati.blogsky.comویا فایل پی دی اف آن را هم دانلود نمایید:
http://s6.picofile.com/file/8364231634/ ... C.pdf.html