چهره‌های مشهور علمی

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
Enjoy-physics

عضویت : دوشنبه ۱۴۰۰/۱/۲۳ - ۰۵:۵۳


پست: 56

سپاس: 27

چهره‌های مشهور علمی

پست توسط Enjoy-physics »

اینجا زندگینامه یا داستانهایی از افراد مشهور تو زمینه علمی رو بزاریم.

نیوتون
نیوتون.jpg
نیوتون کارهای علمی بزرگی انجام داد که گفته میشود هر یک به تنهایی برای اثبات نبوغ وی کافی بود. او علم فیزیک را بر پایه ریاضیات بنا نهاد؛ ریاضیاتی که خود سازنده آن بود. نیوتون بر تمام پیشرفت‌های علمی بعد از خود تأثیری اساسی گذاشت.
قرن‌ها طول کشید تا انسان دریابد که، برخلاف نظر ارسطو، جسم برای ادامه حرکت یکنواخت و با سرعت ثابت روی خط راست، نیاز به محرک ندارد و بصورت طبیعی این حرکت اتفاق می‌افتد. این درک عظیم بوسیله قانون اول نیوتون محقق شد. نیوتون حتی سال‌هایی از عمرش را به کیمیاگری نیز پرداخت.

ایزاک نیوتون در سال 1642 میلادی، در نزدیکی لینکن شایر در 160 کیلومتری لندن، در روز کریسمس چشم به دنیا گشود. پدرش سه ماه پیش از تولد او از دنیا رفت و به همین دلیل مادرش نام پدرش یعنی ایزاک را برای او انتخاب کرد. ویلیام استاکلی، نخستین زندگی‌نامه‌نویسِ نیوتون، می‌نویسد: نیوتون در دوران نوجوانی و در مدرسه، مدل‌های کارآمدی از آسیاب‌های بادی را می‌ساخت که با پازدن، پره‌های آن به‌کار می‌افتاد؛ و ارابه‌هایی می‌ساخت که با چرخاندن هندل به حرکت در می‌آمد. از علاقه‌مندی‌های دیگر او رفتن به مغازه داروفروشی محله‌شان و خرید مواد شیمیایی بود که در روی آوردن نیوتون به کیمیاگری در سالهای بعدی عمرش بی‌تأثیر نبود.
ترینیتی کالج .jpg
نیوتون در سال 1661م به ترینیتی کالج کمبریج وارد شد. او دانشجویی بود که کمک‌هزینه تحصیلی دریافت می‌کرد و در ازای کار در دانشگاه نیز، به رایگان آموزش می‌دید. به این دانشجویان سابسایزر می‌گفتند.
شاید به همین دلیل و یا روحیه انزواطلبی خودش بود که از دانشجویان و استادان و حتی برنامه درسی کمبریج، که بیشتر بر عقاید ارسطو پایه‌گذاری شده بود، دوری می‌جست. پس از حدود یک سال در کمبریج نیوتون وارد مطالعه در حوزه ریاضی شد و آن‌قدر در جهان آنالیز ریاضی قرن هفدهم سیر کرد تا به آغاز اکتشافات خود رسید.


در آغاز سال 1665 میلادی، در کمبریج و بسیاری از بخش‌های دیگر انگلستان بیماری هولناک طاعون شایع شد. زندگی مردم در هم پاشید و در حدود دو سال کالج‌ها بسته شد. نیوتون هم به زادگاهش بازگشت. مورخان علم نوشته‌اند که نیوتون قسمت عمده کارهایش را در همان هجده ماه دوری از کمبریج طاعون‌زده و در زادگاهش لینکن شایر، در سال‌های 1665 تا 1666، انجام داده است. خودش نیز گفته است:
«در آغاز سال 1665 دستوری را برای تبدیل هر نوع دوجمله‌ای به یک ‌سری را به‌دست آوردم و در ماه نوامبر همان سال روش مشتق‌گیری‌ـ به تعبیر خود نیوتون فلوکسیون‌ـ را پیدا کردم، سال بعد در ماه ژانویه نظریه رنگ‌ها را به‌دست آوردم و در ماهه may ، وارد طریقه عکس مشتق‌گیری یعنی انتگرال‌گیری شدم. در همان سال به فکر تعمیم مفهوم جاذبه به مدار ماه افتادم و نیرویی را که موجب بقای گردش ماه بر مدار زمین می‌شود با نیروی جاذبه در سطح کره زمین مقایسه کردم.»

حجم عظیمی از این کارها را که غیرقابل باور به نظر می‌رسد، نیوتون به‌تنهایی در مدت هجده ماه انجام داد. بقیه زندگی او نیز به تکمیل همین پژوهش‌ها گذشت.


نیوتون از نظر اخلاقی و رفتاری خیلی خوش‌سلوک نبود. به دیگران بسیار بدگمان بود و بیشتر سال‌های عمرش را با دانشمندان هم‌دوره‌اش درگیر بود، به‌عنوان مثال، با رابرت هوک در مورد نظریه رنگ‌ها و نیز اینکه کدام یک از آن دو در کشف قانون جاذبه عمومی حق تقدم دارند در مجادله بود. با ریاضی‌دان آلمانی گوتفرید لایب نیتز نیز در مورد اینکه کدام یک حساب دیفرانسیل و انتگرال را زودتر کشف کرده‌اند سر دعوا داشت و سرانجام با کریستیان هویگنس هلندی نیز در مورد تئوری نور در مجادله بود.

نیوتون عموم اکتشافات خود را پنهان نگاه می‌داشت. او در سنین 23 تا 25 سالگی، همان‌گونه که بیان شد، به قسمت عمده ابداعات نبوغ‌آمیزش دست یافته بود ولی تا سال‌ها آ‌ن‌ها را منتشر نکرد.

به‌عنوان مثال مجموعه سه‌گانه اصول خود را با عنوان «اصول ریاضی، فلسفه طبیعی» در 44 سالگی و کارهای مربوط به نورشناسی‌اش را در 65 سالگی منتشر کرد. در هر صورت حجم کارهای نیوتون بسیار حیرت‌انگیز است. به جرئت می‌توان گفت تنها یکی از کارهایی که او انجام داده برای یک نفر کافی است تا به‌عنوان پژوهشگر و دانشمندی برجسته شناخته شود. در ادامه به مهم‌ترین و تأثیرگذارترین کارهای علمی این دانشمند خواهیم پرداخت.


مشتق و انتگرال

نیوتون در گسترش فیزیک جدید، پس از قرون وسطی، بسیار مؤثر بود. به‌طور کلی سده هجدهم میلادی را عصر چیرگی مفاهیم نیوتون بر نظامهای علمی می‌دانند. او در بیان مفاهیم فیزیک، از ریاضیات پیشرفته‌ای بهره می‌گرفت که خودش ابداع کرده بود. از جمله ابداع مفاهیم حساب دیفرانسیل و انتگرال بود که به او و دیگر دانشمندان اجازه ‌داد تا قوانین متعدد مکانیک را فرمول‌بندی و مفاهیم مکانیکی جدیدی تعریف کنند. این مفاهیم تا امروز در تمامی رشته‌های مهندسی و علوم پایه کاربرد دارد.
گرچه همان‌طور که اشاره شد دانشمند دیگری نیز به نام لایب نیتز، هم‌زمان با نیوتون ولی به‌طور مستقل، به کشف حساب دیفرانسیل و انتگرال رسیده بود و حتی روش او ساده‌تر از روش نیوتون بود ولی در جدال با نیوتون، به‌دلیل نفوذ نیوتون، هیئت تعیین‌شده به نفع نیوتون رأی داد.

انتگرال و انتگرال‌گیری درست به همان‌ اندازه در فیزیک اهمیت دارد که معادلات دیفرانسیل اهمیت دارد. نظریه‌پردازان نخست با استفاده از معادلات دیفرانسیل، نظریه خود را بنا می‌کنند اما چون این معادلات برای کار اساسی‌تر، یعنی مقایسه پیشگویی نظریه با آزمایش‌ها و مشاهدات، کافی به‌نظر نمی‌رسند، به انتگرال‌گیری که اغلب یک ضرورت است روی می‌آورند.


«اصول ریاضی، فلسفه طبیعی» نیوتون شامل یک مقدمه و سه کتاب است. چاپ این کتاب‌ها در اثر کمک‌ها و پافشاری‌های ادموند هالی که ستاره‌شناسی ماهر و دوست نیوتون بود صورت گرفت.

نیوتون در ابتدا در پاسخ به سؤال‌های ادموند هالی در مورد مسیر حرکت سیارات بود که قوانین سه‌گانه کپلر را اثبات کرد و سپس، باز در اثر اصرار هالی در مورد پاسخ کامل‌تر شروع به نوشتن سه جلد کتاب اصول خود کرد. از سوی دیگر نیوتون به دلیل درگیری با هوک می‌خواست از چاپ کتاب سوم منصرف شود.


دو عدد از تعاریف ارائه شده در این کتاب به شرح زیر است:
تعریف 1: مقدار ماده (جرم) همان مقداری است که از چگالی و حجم به‌دست می‌آید.
تعریف 2: کمیت اندازه حرکت، اندازه‌ای از حرکت است که از سرعت و مقدار ماده به‌طور توأم ایجاد می‌شود.


به دنبال این دو تعریف است که سه قانون مشهور نیوتون معنا پیدا می‌کند:
قانون اول: هر جسم همواره در حالت سکون یا در حالت حرکت یکنواخت در امتداد خط مستقیم باقی می‌ماند، مگر اینکه بر اثر نیروهای وارد بر آن مجبور به تغییر این حالت شود.

قانون دوم: تغییر اندازه حرکت یک متحرک متناسب با نیروی محرکه مؤثری است که بر جسم متحرک وارد می‌شود و دقیقاً با نیرو هم‌جهت است.

قانون سوم: هر کنشی همواره واکنشی برابر و مخالف آن کنش در پی دارد.

اینکه این تعاریف و قوانین هنوز زنده‌اند شاهد مهمی بر این است که علم مکانیک بر پایه‌های این قوانین استوار شده است.


دستاوردهای نیوتون در حوزهٔ نور
light.jpg
نیوتون در سال 1704 میلادی کتاب دیگر خود نورشناخت را در 65 سالگی منتشر کرد. او در آغاز این کتاب آزمایش ساده‌ای را شرح می‌دهد و با آن اثبات می‌کند که نور اولاً با ورود به محیط تازه می‌شکند و ثانیاً نورهای با رنگ‌های متفاوت قابلیت‌های شکست متفاوت دارند.
به‌عبارت دیگر هر رنگ ضریب شکست خاص خود را دارد. با استفاده از همین مطلب نیوتون چگونگی ایجاد رنگین‌کمان را توضیح می‌دهد. آزمایش دیگر نیوتون، در نورشناخت، تاباندن نور خورشید بر یک منشور و تجزیه نور بود. این آزمایش او را به این نتیجه رساند که عدسی‌های به‌کار رفته در دوربین‌های انکساری، مانند دوربین گالیله، نمی‌توانند تصاویری بدون اشکال به ما بدهند، در نتیجه نیوتون تلسکوپ‌ انعکاسی خود را ساخت که هم‌اکنون نیز قابل استفاده است.

باید توجه داشته باشیم که این آزمایش‌ها را نیوتون در زمانی انجام می‌داد که اعتقاد بر این بود که نورهای رنگی که از پنجره‌های کلیساها عبور می‌کنند چیزی شبیه رنگ کردن پارچه‌های سفید در محلول‌های رنگی است.


یکی دیگر از کشفیات جالب نیوتون ایجاد «حلقه‌های نیوتون» است که از قرار دادن یک عدسی محدب روی یک شیشه تخت به‌دست می‌آید.
امروزه در آزمایشگاه‌های اپتیک با این کار طول موج نور را به‌دست می‌آورند و حلقه‌های تداخلی آن بسیار زیباست، نکته جالب این است که نیوتون با تئوری موجی نور به‌شدت مخالف بود. شاید دلیل این مخالفت بیشتر از آن جهت بود که نمی‌توانست حرکت مستقیم‌الخط نور را توجیه کند. از این رو برای توجیه حلقه‌های نیوتون دست به ایجاد یک تئوری بسیار پیچیده زد.

کسی که با نظرات نیوتون درباره جنس و ماهیت نور مخالفت می‌کرد، هویگنس، فیزیکدان هلندی، بود. البته در اینجا حق با هویگنس بود و نیوتون اشتباه می‌کرد. نیوتون در اواخر عمر خود بیشتر به دنبال کارهایی رفت که دیگر جنبه علمی نداشت، بلکه بیشتر کارهای اجرایی بود؛ به‌عنوان مثال مدیریت ضرابخانه و ریاست پلیس لندن و حتی نمایندگی مجلس. نیوتون، این نابغه بزرگ، سرانجام در سال 1696 میلادی در لندن و در 85 سالگی چشم از جهان فروبست.

آلبرت اینشتین در پیش‌گفتار چاپی از کتاب «نورشناخت نیوتون»، با این عبارت از نیوتون قدردانی کرده است:

«نیوتون، آزمایش، نظریه‌پردازی و مکانیک را به‌تنهایی در شخصیت خود ترکیب کرد و همچون یک هنرمند آن‌ها را به‌ زیبایی به نمایش می‌گذارد.»
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
rohamavation

نام: roham hesami radرهام حسامی راد

محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴


پست: 3222

سپاس: 5492

جنسیت:

تماس:

Re: چهره‌های مشهور علمی

پست توسط rohamavation »

خوب من هم به نوبه خود دکتر فون براون معرفی میکنم ایشون به حق بگم الگوی من هستند.و منم با اشنایی با ایشون به علوم هوافضا علاقه خیلی بیشتری پیدا کردم.آسمانها جلال خدا رافریاد میزنند و آسمان عظمت او را نشان می دهد. روز به روز گفتار را بیان می کند و شب به شب دانش را نشان می دهد. ... رفتن او از انتهای آسمان است و مدار او تا انتهای آن: و از گرمای آن چیزی پنهان نیست.
تصویر
Wernher Magnus Maximilian Freiherr von Braun ورنر ماگنوس ماکسیمیلیان فرایهر فون براون(23 مارس 1912 - 16 ژوئن 1977) مهندس هوافضا و معمار فضایی آمریکایی متولد آلمان بود. وی چهره برجسته توسعه فناوری موشک در آلمان نازی و او یکی از مدیران توسعه‌ی موشک مشهور V-2 بود.پیشگام فناوری موشک و فضایی در ایالات متحده بود.ورنهر فون براون که به عنوان رهبر تیم موشکی آمریکا که به دنبال فضانوردان پرتاب به فضا بود ، شناخته می شود ، در ابتدا در زمان جنگ جهانی دوم موشک هایی را برای کشور مادری خود آلمان طراحی کرد.ورنهر فون براون که اغلب او را "پدر علم موشک" می نامند ، در دهه 1930 تا 1970 سهم بسزایی در علم موشک و اکتشافات فضایی داشت.
وی یکی از دانشمندان اصلی بود که موشک Saturn V را تولید کرد که در ژوئیه 1969 مأموریت Apollo 11 را به ماه منتقل کرد.
اوایل زندگی و سوابق آموزشی
ورنهر فون براون در 23 مارس سال 1912 در یک خانواده اشرافی در ویرسیتز آلمان استان پوزن،(ویرزیسک فعلی لهستان) متولد شد و فرزند میانی سه پسر بود. مگنوس فری هِر فون براون ، پدرش ، سیاستمداری بود و عنوان "فریهرر" را داشت ، که برابر است با یک بارون. مادرش ، امی فون کوئستورپ ، از حق امتیاز قرون وسطایی اروپا تبار بود و کنجکاوی خود را برای شناخت بیشتر درباره فضای خارج از کشور آغاز کرد. فون براون از ابتدای تولد لقب فرایهر را که معادل بارون در آلمان بود دریافت کرد.ورنر در سال‌های کودکی یک تلسکوپ از مادرش هدیه گرفت و این هدیه،‌ باعث بروز علاقه‌ی او به علوم فضایی شد. خانواده‌ی آن‌ها در سال ۱۹۱۵ به برلین مهاجرت کردند تا پدرش به‌عنوان وزیر امور داخلی مشغول به کار شود. ورنر جوان در ۱۲ سالگی مجذوب فعالیت‌های رکوردشکنانی همچون مکس والیر و فریتز فون اوپل شد که با خودروهای موشکی به رکوردشکنی سرعت می‌پرداختند. او به خاطر این علاقه یک فشفشه را به یک واگن اسباب‌بازی متصل کرد و آزمایشی خطرناک در یک خیابان شلوغ انجام داد
در سال 1925 ورنهر در یک مدرسه شبانه روزی در قلعه اترزبورگ تحصیل کرد و در طی سالهای اولیه حضور در آنجا ، در ریاضیات یا فیزیک سرآمد نبود. سپس کتاب "Die Rakete zu den Planetenräumen" (با موشک به فضای بین سیاره ای) را کشف کرد و این کتاب به او الهام کرد تا مهارتهای خود را در ریاضیات و فیزیک تقویت کند زیرا سفر به فضا چیزی بود که همیشه او را مجذوب خود کرده بود.
پس از تحصیل ، فون براون در سال 1930 در انستیتوی فناوری برلین ثبت نام کرد و در آنجا به "انجمن پروازهای فضایی" پیوست و در آزمایشاتی که برای موشک های با سوخت مایع انجام می داد به ویلی لی کمک می کرد. وی در سال 1932 با دریافت مدرک مهندسی مکانیک تحصیلات خود را با ورود به دانشگاه برلین برای دوره های دکتری فیزیک ادامه داد. وی در آنجا به مطالعه موشک با تحقیقات بودجه ارتش ادامه داد و در سال 1934 با تز خود "راه حل ساخت ، تئوری و تجربی برای مسئله موشک پیشرانه مایع" دکترای خود را دریافت کرد.
حرفه
حرفه وی را می توان به دو جدول زمانی اصلی تقسیم کرد. یکی جایی که او برای نازی ها کار می کرد ، و دیگری زمانی که برای ایالات متحده کار می کرد. در حالی که برای نازی ها کار می کرد ، فون براون به عنوان رهبر "تیم موشکی" شناخته شد که موشک V-2 مورد استفاده در جنگ جهانی دوم را تولید کرد. دانشمندان هنوز در مورد مشارکت وی در ساخت این موشکهای بالستیک که ظاهراً محصولات کار اجباری در کارخانه معروف به Mittelwerk بودند ، بحثهایی دارند.تصویر
V-2 اولین بار در اکتبر سال 1942 پرواز کرد. با این حال ، در اواخر سال 1944 ، برای فون براون مشخص شد که آلمان نمی تواند نیروهای متفقین را شکست دهد ، بنابراین او برای آینده خود برنامه هایی را برای پس از جنگ تنظیم کرد. پیش از آنکه متفقین مجتمع موشکی V-2 خود را تصرف کنند ، فون براون همراه با 500 دانشمند موشک که در این پروژه نیز کار می کردند تسلیم شده بود. وی همچنین وسایل نقلیه آزمایشی و نقشه های راکت های دیگر را به آمریکایی ها تحویل داد.
فون براون با وجود درگیری با طرف بازنده در جنگ جهانی دوم ، به همراه سایر متخصصان موشک مشاغل موفقی را برای دولت ایالات متحده انجام دادند. در ژوئن 1945 ، او به همراه سایر متخصصان به آمریکا منتقل شدند.
وی در سال 1948 با ماریا لوئیز فون کوئستورپ ازدواج کرد و صاحب دو دختر و یک پسر شد. فون براون در سال 1955 به تابعیت طبیعی ایالات متحده تبدیل شد.
فون براون برای توسعه موشکهای بالستیک این کشور به مدت 15 سال با ارتش ایالات متحده کار کرد. وی بخش عمده ای از عملیات نظامی موسوم به Project Paperclip بود و به همراه دیگر اعضای تیم موشکی وی ، آنها در فورت بلیس ، تگزاس کار می کردند.
موشکهایی که آنها برای ارتش ایالات متحده ساختند ، در White Sands Proving Ground در نیومکزیکو پرتاب شد و در سال 1950 ، همین تیم دانشمندان موشکی به آلاباما نقل مکان کردند. در سال 1952 فون براون به عنوان مدیر فنی موشک هدایت شونده ارتش ایالات متحده در ردستون آرسنال ، در نزدیکی هانتسویل ، آلاباما شد و او موشک ردستون ، یک موشک بزرگ بالستیک مبتنی بر موشک V-2 آلمان را توسعه داد.پس از شروع جنگ کره در سال ۱۹۵۰، تیم تحقیقاتی فون براون به هانتس‌ویل در آلاباما منتقل شد و در آنجا موشک رداستون را توسعه داد. فون براون به مدت ۲۰ سال در این منطقه زندگی کرد. رداستون به‌عنوان اولین موشک برای آزمایش بمب‌های اتمی بالستیک شناخته می‌شود. فون براون که پس از این پروژه‌ها به مدیر بخش تحقیق و توسعه‌ی آژانس موشک‌های بالستیک ارتش آمریکا تبدیل شده بود، تصمیم به بهینه‌سازی موشک Redstone گرفت. بهینه‌سازی این موشک منجر به تولید موشک ژوپیتر-سی شد که اولین فضاپیمای آمریکا با نام اکسپلورر یک را به فضا فرستاد. پرتاب این موشک را می‌توان تولد عصر هوافضا در آمریکا نامید.
در تاریخ 31 ژانویه 1958 تیم توسعه موشک به رهبری فون براون با استفاده از یک موشک اصلاح شده Redstone با موفقیت اولین ماهواره زمین مصنوعی آمریکایی ، Explorer I را پرتاب کردند.
در سال 1960 فون براون و تیم تحقیقاتی او به اداره ملی هوانوردی و فضایی تازه تاسیس (ناسا) منتقل شدند. وی با ایجاد یک مأموریت برای ایجاد موشک های غول پیکر ، مدیر مرکز پرواز فضایی مارشال ناسا شد و موشک Saturn V را توسعه داد که در ژوئیه 1969 مأموریت آپولو 11 را به ماه می برد.ماموریت بعدی ناسا توسعه موشک ساترن برای حمل محموله های سنگین به مدارهای دورتر بود و این شروع برنامه آپولو برای قدم گذاشتن انسان روی ماه بود.در همان ابتدا ورنر تحت فشار قرار گرفت که از روش EOR برای ارسال انسان به ماه استفاده کند اما بعدها وی توانست از روش دیگه که به اختصار LOR نام داشت استفاده کند و این کار و با استفاده از موشک ساترون که طراحی کرده بود انجام داد. بدین ترتیب ورنر به آرزوی خودش یعنی رسیدن انسان به ماه دست پیدا کرد و در مجموع 6 تیم فضانوردی مختلف با موشک های ساترن به ماه سفر کردند.دكتر براون در كنار موتورهاي ابر موشك ساترن 5 كه آپولو 11 را به ماه برد .ساترن۵، با ارتفاع ۱۱۰.۶متر بلندترین ماهواره‌بر جهان است که حتی از مجسمه آزادی نیویورک یا ساعت بیگ بن لندن هم بالا می‌زند. این ماهواره‌بر همچنین با وزن ۲۹۷۰۰۰۰کیلوگرم، سنگین‌ترین و قدرتمندترین ماهواره‌بر عملیاتی جهان است. رانش مرحله اول ساترن۵ به ۷۸۹۱۰۰۰کیلو نیوتن می‌رسد و می‌تواند محموله ۱۴۰هزار کیلوگرمی را به مدار پایینی زمین ببرد، یا اینکه محموله ۴۸۶۰۰کیلوگرمی را به ماه منتقل کند.پروژه آپولو و رساندن انسان و محموله به کره ماه و و رساندن ایستگاه فضایی skylab به فضا استفاده شد ساترن پنج ۱۳ بار از پایگاه kennedy space center در فلوریدا به فَا پرتاب شد و هرگز در لانچ ها سیستم یا کسی از دست نرفت و تا به امروز ساترن پنج بزرگترین و سنگین ترین و قدرتمندترین راکتی است که عملیاتی شده است و این راکت در قابلیت حمل محموله رکورد دار است و قابلیت حمل ۱۴۰ تن بار را به مدار لئو را داراست که خود یک رکورد است و طراح اصلی این موشک ورنر فون برون پدر موشکی جهان و آقای آرتور رادولف بودند که این راکت را در مرکز تحقیقات فضایی مارشال در آلاباما طراحی کردند و خود موشک توسط کمپانی های بویینگ نورث آمریکن و داگلاس و IBM ساخته شد ساترن پنج تنها راکتی است که انسان را به فراتر از مدار های پایینی زمین رسانده و ۱۵ فروند از آن ساخته شد که ۱۳ فروند از آن شلیک شد و سه فروند دیگر هم برای آزمایشات زمینی ساخته شد و در کل با این موشک ۲۴ فضانورد به فضا لانچ شدند و این موشک از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ در خدمت بود.تکنولوژی :
اندازه و میزان حمل بار راکت ساترن پنج از تمامی راکت هایی که در آن زمان با موفقیت لانچ شده بودند بیشر بود و با حپل فضاپیما آپولو در بالای راکت اندازه آن به ۱۱۱ متر میرسید و دارای قطر بدنه ۱۰ متر بود ساترن پنج با سوخت کامل ۲۹۵۰۰۰۰ کیلوگرم وزن دارد و میتواند تا ۱۱۸۰۰۰ کیلوگرم محموله را به مدار های پایینی زمین بفرستد و برای این ساخته شده بود که ۴۱ تن با را به کره ماه برساند و در طول پروژه آپولو راکت ساترن پنج ارتقا یافت و قابلیت حمل محموله بیشر را یافت این راکت قابلیت حمل ۱۴۰ تن بار را به مدار لئو و ۴۸۶۰۰ کیلوگرم محموله را به کره ماه دارا شد ساترن پنج با طول ۱۱۱ متر از مجسمه آزادی نیویورک ۱۸ متر بلند تر است و از بیگ بن لندن ۱۵ متر بلند تر است ساترن پنج توسط مرکز فضایی مارشال در ایالت آلباما طراحی شد و سیستم های زیاد دیگر توسط پیمان کاران دیگر ساخته شد این راکت از موتور های قدرتمند J2 و F1 استفاده میکرد زمانی که این موتور ها روشن میشدند شیشه ساختمان های اطراف را میشکستند طراحان به این فکر افتادند تا در این راکت از تکنولوژی راکت ساترن یک بهره ببرند بر همین اساس استیج یا مرحله S-IV-B 500 که استیج سوم راکت ساترن ۵ بود در اصل بر اساس S-IVB200 بود که استیج دوم راکت ساترن IB بود و ساترن ۵ دارای سیستم کنترلی مشابه سیستم کنترل ساترن IB بود.استیج و مراحل
ساترن پنج یک راکت سه استیج است که استیج اول را S-IC و استیج دوم را استیج S-II و استیج سوم را S-IVB مینامیدند و هر سه استیج از اکسیژن مایع به عنوان اکسید کننده استفاده میکردند استیج اول از PR-1 به عنوان سوخت استفاده میکرد و استیج دوم و سوم از هیدروژن مایع به عنوان سوخت استفاده میکردند هر چند در استیج های بالایی از بوستر های سوخت جامد هم برای جدایش بهره برده میشدتصویر
استیج اول S-IC
استیج اول توسط کمپانی بویینگ در کارخانه منتاژ میچاد در نیواورلان ساخته میشد همان جایی که مخزن سوخت شاتل فضایی توسط کمپانی لاکهید مارتین ساخته میشد بیشتر حجم این استیج اول را سوخت دربر میگرفت که PR-1 به عنوان سوخت و اکسیژن مایع به عنوان اکسید کننده بهره میبرد این استیج ۴۲ متر طول و ۱۰ متر قطر داشت و ۷۶۰۰۰۰۰ پوند رانش فراهم میکرد استیج اول دارای وزن خشک ۲۸۹۰۰۰ پوند بود و زمان که کاملا سوخت گیری میشد وزنش به ۵۱۰۰۰۰۰ پوند میرسید و استیج اول دارای ۵ موتور راکتی قدرتمند rocketdyne f1 بود و موتور ها با سیستم های هیدرولیک هم کنترل میشدند پنجمین موتور که در وسط قرار میگرفت ۲۶ ثانیه زودتر از بقیه موتور ها از کار می افتاد موتور های استیج اول برای ۱۶۸ ثانیه کار میکنند و راکت را به ارتفاع ۶۷ کیلومتری و سرعت ۲۳۰۰ متر بر ثانیه میرساننداستیج دوم S-II
استیج دوم توسط کمپانی نورث آمریکن در کالیفرنیا ساخته شد و دارای پنج موتور رلکتی قدرتمند rocketdyne J2 بود که مشابه موتور های استیح اول بودند و استیج دوم دارای طول ۲۴.۸۷ متر و قطر بدنه ۱۰ متر بود و ۹۰ درصد استیج دوم را سوخت تشکیل میداد و سوخت و اکسیک کننده در مخزن های آلومینیومی نگهداری میشدند
استیج سوم S-IVB
استیج سوم راکت ساترن پنج توسط کمپانی داگلاس در کالیفرنیا ساخته شده بود این استیج سوم دارای طول ۱۷.۸۶ متر و قطر ۶.۶۰۴ متر بود استیج سوم دارای وزن خالی ۲۳۰۰۰ پوند و وزن با سوخت پر ۱۱۹۰۰۰ کیلوگرم است
سیستم کنترل
این سیستم که در بالای استیج سوم در نوک راکت قرار میگیرد توسط کمپانی IBM ساخته شده و دارای ژیروسکوپ ها و شتاب سنج هایی برای کنترل راکت است
معروف ترین ماموریت ساترن پنج در سال 1۹۶۹ بود که آپولو ۱۱ که حامل سه فضا نورد بود را به کره ماه رساند (یکی از سه فضا نورد در مدار زمین باقی ماند)تصویر
وی علاوه بر اینکه مغز توسعه موشک هایی بود که به آمریکایی ها کمک کرد تا به ماه برسند ، وی همچنین پیشرو بودسخنگوی ایالات متحده در زمینه اکتشافات فضایی در دهه 1960
ناسا از وی خواست که به دلایل لجستیکی در سال 1970 به واشنگتن دی سی منتقل شود. وی این کار را کرد و خانه خود را در آلاباما ترک کرد اما مدت وی در واشنگتن کوتاه مدت بود زیرا دو سال بعد در سال 1972 بازنشسته شد.
فون براون آخرین سالهای خود را صرف کار در شرکت هوافضا Fairchild Industries of Germantown ، مریلند کرد. در 16 ژوئن 1977 وی در اثر ابتلا به سرطان کلیه ، در سن 65 سالگی در اسکندریه ، ویرجینیا درگذشت.
تصویر

Enjoy-physics

عضویت : دوشنبه ۱۴۰۰/۱/۲۳ - ۰۵:۵۳


پست: 56

سپاس: 27

Re: چهره‌های مشهور علمی

پست توسط Enjoy-physics »

مریم میرزاخانی
مریم میرزاخانی.jpg

مریم میرزاخانی ریاضیدان نخبه ایرانی و نخستین زنی است که توانست برنده جایزه فیلدز شود(مهمترین و بزرگترین جایزهٔ ریاضی در جهان). او استاد دانشگاه استنفورد بود و نامش در فهرست بزرگترین ریاضیدانان قرن بیست و یکم به چشم میخورد اما سرانجام در ۲۳ تیر ۱۳۹۶ بدلیل سرطان در آمریکا درگذشت.


زندگینامه مریم میرزاخانی

مریم میرزاخانی در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ (۱۲ مه ۱۹۷۷) در تهران متولد شد، پدرش احمد میرزاخانی مهندس برق و رئیس هیئت مدیره مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد بود. پدر مریم میرزاخانی اهل طالقان استان البرز است. مریم با اتمام تحصیلات ابتدایی با شرکت در آزمون ورودی مدارس سمپاد (سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان‌) وارد دبیرستان فرزانگان تهران شد.

مریم میرزاخانی در سال‌های ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ (سال سوم و چهارم دبیرستان) از دبیرستان فرزانگان تهران موفق به کسب مدال طلای المپیاد ریاضی کشوری شد و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ در المپیاد جهانی ریاضی هنگ کنگ با امتیاز ۴۱ از ۴۲ مدال طلای جهانی گرفت. سال بعد، در المپیاد جهانی ریاضی کانادا میرزاخانی با نمرهٔ کامل، رتبهٔ اول طلای جهانی را به دست آورد.

مریم میرزاخانی به همراه رؤیا بهشتی اولین دخترانی بودند که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافتند. مریم اولین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت. وی اولین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و اولین دانش‌آموز شرکت‌کننده از ایران بود که در آزمون المپیاد ریاضی نمره کامل گرفت.


میرزاخانی دورهٔ کارشناسی را در دانشگاه صنعتی شریف طی کرد. در این دوره، میرزاخانی اثبات ساده‌ای برای قضیهٔ شُر یافت که در ماه‌نامهٔ انجمن ریاضی آمریکا چاپ شد. مریم سپس به دانشگاه هاروارد رفت و آن‌جا بر سر کلاس‌های کورتیس مک‌مولن (از برندگان جایزه فیلدز) حاضر می‌شد. مک‌مولن او را در این دوران این‌طور به یاد می‌آورد که میرزاخانی بر سر کلاس‌هایش سوال‌های زیادی می‌پرسید و با عجله به فارسی یادداشت برمی‌داشت. او سرانجام در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد و به سرپرستی مک‌مولن دکترا گرفت.

بعد از اخذ دکترا، میرزاخانی با عنوان استادیار در دانشگاه پرینستون به تدریس مشغول شد. در سال ۲۰۰۵ نشریه پاپیولار ساینس آمریکا او را به عنوان یکی از ۱۰ ذهنِ جوان جهان برگزید. میرزاخانی تا سال ۲۰۰۸ در پرینستون ماند و در این مدت به درجهٔ استاد تمامی ارتقا یافت. سپس او به استنفورد رفت، و از اول سپتامبر ۲۰۰۸ در ۳۱ سالگی به عنوان استاد تمام در این دانشگاه به کار مشغول شد.

مریم میرزاخانی در سال ۱۳۸۴ با همسرش یان واندراک ازدواج کرد، یان نیز دانشیار ریاضی دانشگاه استنفورد و پژوهشگر سابق علوم رایانه نظری مرکز تحقیقات آی‌بی‌ام و اهل جمهوری چک است.
مریم میرزاخانی و یان واندراک دارای یک فرزند به نام آناهیتا هستند.

میرزاخانی علاقه‌ای به قرار گرفتن زیر ذره‌بین رسانه‌ها نداشت و مصاحبه‌های زیادی از او منتشر نشده‌است. سلیقهٔ سینمایی میرزاخانی بازتابی از ذات بدون مرز پژوهش اوست، که درگیر کاوش «خصوصیات اشکال هندسی نامعمول» است.
او می‌گوید: «گاهی مواقع احساس می‌کنم در یک جنگل بزرگ هستم و نمی‌دانم به کجا می‌روم؛ ولی به طریقی به بالای تپه‌ای می‌رسم و می‌توانم همه چیز را واضحتر ببینم. آنچه آن گاه رخ می‌دهد، واقعاً هیجان انگیز است.»

فیلم مورد علاقهٔ او «داگویل»، نگاهی خشن به آمریکای دوران رکود بزرگ است. وی گفته که در کودکی آرزو داشته نویسنده شود. او گفت: «وقتی که بچه بودم رویایم این بود که نویسنده شوم. هیجان‌انگیزترین لحظاتم را به خواندن رمان می‌گذراندم، در واقع هر چیزی را به دستم می‌رسید می‌خواندم.»

دریافت مدال فیلدز
مراسم اهدای جایزه فیلدز - سئول .jpg
میرزاخانی در سال ۲۰۱۴ به دلیل کنشگری در زمینه «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه‌ای آن‌ها» موفق به دریافت مدال ' فیلدز ' اتحادیه جهانی ریاضیات (IMU) شد که به این مدال اصطلاحا "نوبل ریاضی" هم میگویند چون مهمترین جایزه برای ریاضیدانان در جهان بشمار می‌رود که هر چهار سال یک بار در جریان کنگره اتحادیه جهانی ریاضیات به ریاضیدانان جوان (کمتر از ۴۰ سال) که کار ارزنده‌ای در ریاضی انجام داده باشند، اهدا می‌شود.

توصیف رسمی کمیتهٔ مدال فیلدز درباره میرزاخانی اینچنین بود: «چیره‌دست در گسترهٔ قابل توجهی از تکنیک‌ها و حوزه‌های متفاوت ریاضی، او تجسم ترکیبی کمیاب است از توانایی تکنیکی، بلندپروازی جسورانه، بینش وسیع و کنجکاوی ژرف.»

جیمز کارلسون از انستیتو ریاضیات کِلی (Clay Mathematics Institute) می‌گوید:
میرزاخانی در یافتن ارتباطات جدید، عالی است. وی می‌تواند به‌سرعت از یک مثال ساده به دلیل کاملی از یک نظریهٔ ژرف و عمیق برسد.

حادثهٔ تصادف

در اسفند ۱۳۷۶، اتوبوس حامل دانشجویانِ ریاضی شرکت‌کننده در بیست و دومین دورهٔ مسابقات ریاضی دانشجویی از اهواز، محل برگزاری مسابقه، راهی تهران بود. تیمِ متشکل از میرزاخانی، ایمان افتخاری و حسین نمازی در مسابقه رتبهٔ اول کشور را کسب کرده بودند. در حادثه‌ای که پیش آمد، اتوبوس به دره سقوط کرد. شش دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف، که اغلب از برگزیدگان المپیادهای ریاضی ملی و بین‌المللی بودند، جان باختند. مریم میرزاخانی از جمله بازماندگانِ این سانحه بود.

درگذشت

در تیر ۱۳۹۶ اعلام شد میرزاخانی به دلیل ابتلاء به سرطان در بیمارستانی در آمریکا بستری شده‌است. وی از چهار سال پیش‌تر به سرطان پستان مبتلا بوده و با سرطانش مقابله کرد اما این سرطان به مغز استخوان اوسرایت کرده بود. پدر و مادر وی برای مراقبت از او به آمریکا رفتند. سرانجام مریم میرزاخانی، ریاضیدان ایرانی، کسی که نامش در فهرست دانشمندان بزرگ ریاضی دنیا به چشم می‌خورد در سن ۴۰ سالگی پس از چهار سال مقابله بدلیل بیماری سرطان در ۲۳ تیر ۱۳۹۶ در بیمارستانی در کالیفرنیا از دنیا رفت اما نام او در تاریخ ریاضیات جاودانه شد.

فعالیت‌ها
Univers.jpg
میرزاخانی در سال ۱۹۹۹ میلادی موفق شد راه‌حلی برای یک مشکل ریاضی پیدا کند. ریاضی‌دانان مدت‌های طولانی است که به دنبال یافتن راه عملی برای محاسبه حجم رمزهای جایگزین فرم‌های هندسی هذلولوی بوده‌اند و در این میان مریم میرزاخانی جوان در دانشگاه پرینستون نشان داد که با استفاده از ریاضیات شاید بتوان بهترین راه را به سوی دست یافتن به راه‌حلی روشن در اختیار داشت.

در صورتی که جهان هستی، از قاعده هندسه هذلولی تبعیت کند، ابتکار وی به تعریف شکل و حجم دقیق جهان کمک خواهد کرد. در واقع مشکل این است که برخی از این اشکال هذلولی هم‌چون دونات یا آمیب دارای ظاهری بسیار نافرم هستند که محاسبهٔ حجم آنها را به معمایی جدی برای ریاضی‌دانان مبدل کرده‌است. اما میرزاخانی با یافتن راهی جدید در واقع دست به یک ابتکار عمل بزرگ زد و با ترسیم یک سری از حلقه‌ها بر روی سطح این گونه اشکال پیچیده به محاسبهٔ حجم آنها پرداخت. کاربردهای عملی اندکی برای پژوهش او وجود دارد ولی اگر مشخص شود که جهان توسط هندسه هذلولوی اداره می‌شود، کار او می‌تواند به تعریف دقیق شکل و حجم جهان هستی کمک کند.


نامگذاری‌ها

_ روز تولد مریم میرزاخانی، روز جهانی زن در ریاضیات نامگذاری شد.

_ روز تولد مریم میرزاخانی بیست و دوم اردیبهشت (دوازدهم مه) از سوی اتحادیه بین‌المللی انجمن‌های ریاضی جهان با پیشنهاد کمیته بانوان انجمن ریاضی ایران به عنوان روز جهانی زن در ریاضیات نامگذاری شد.

_ در چهارم نوامبر ۲۰۱۹ بنیاد جایزه بریکترو اعلام کرد که جایزه جدیدی به نام «جایزه مریم میرزاخانی، مرزهای نو» را ایجاد کردند که به زنان پیشتاز در علم ریاضی تقدیم خواهد شد. این جایزه به مبلغ 50,000 دلار هرساله به زنان ریاضیدان تازه‌کار که دکترای خود را در دو سال قبل از تقدیم جایزه گرفته‌اند پرداخت می‌شود. جایزه ممکن است به دو نفر تعلق گیرد.

_ سیارک "321357 میرزاخانی" به یاد او نامگذاری شد. نامگذاری افتخاری رسمی توسط مرکز بررسی ریز سیاره‌ها منتشر شد.

_ در 8 مارس و به مناسبت روز زن نام مریم میرزاخانی دانشمند ایرانی به پیشنهاد دانشجویان «دانشگاه فنی برلین» بر یکی از خیابان‌های این شهر گذاشته شد.


افتخارات

کسب مدال فیلدز سال 2014 در سئول

انتخاب به عنوان یکی از ده فرد مهم سال ۲۰۱۴ از سوی مجله نیچر

نهاد زنان سازمان ملل در سال ۱۳۹۸ به معرفی 7 دانشمند زن تأثیرگذار دنیا پرداخت که در میان آن‌ها نام «مریم میرزاخانی» ریاضی‌دان ایرانی هم به چشم می‌خورد.

جایزهٔ افتخاری دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۳

جایزهٔ برترین فارغ‌التحصیلان دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۳

مدال طلا در المپیاد جهانی ریاضی (هنگ‌کنگ ۱۹۹۴)

مدال طلا (با نمرهٔ کامل) در المپیاد جهانی ریاضی (کانادا ۱۹۹۵)

جایزه بنیاد ریاضیات «کِلی»(clay) در سال ۲۰۱۴

جایزهٔ پژوهشگر برتر بنیاد ریاضیات «کِلی»(clay) در سال ۲۰۰۴

جایزهٔ «ای‌ام‌اس بلومنتال» در سال ۲۰۰۹

جایزه «ستر» از طرف انجمن ریاضی آمریکا در سال ۲۰۱۳

دعوت به کنگره بین‌المللی ریاضی در سال ۲۰۱۰ برای سخنرانی در مورد «توپولوژی و سیستم‌های پویا و معادله دیفرانسیل معمولی»

سخنران مدعو کنگرهٔ بین‌المللی ریاضی (۲۰۱۴)

همکار پژوهشگاه دانش‌های بنیادی در تهران از سال ۱۹۹۵ تا سال ۱۹۹۹

عضویت در فرهنگستان علوم فرانسه در سال ۲۰۱۵

عضویت در مجمع فیلسوفان آمریکا در سال ۲۰۱۵

عضویت در آکادمی ملی علوم آمریکا در سال ۲۰۱۶

عضویت در فرهنگستان هنر و علوم در سال ۲۰۱۷
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

Enjoy-physics

عضویت : دوشنبه ۱۴۰۰/۱/۲۳ - ۰۵:۵۳


پست: 56

سپاس: 27

Re: چهره‌های مشهور علمی

پست توسط Enjoy-physics »

داستانی از کودکی تا جوانی اینشتین:

اینشتین در نوجوانی، علاقه چندانی به تحصیل نداشت. پدرش از خواندن گزارش هایی که آموزگاران درباره پسرش می فرستادند، رنج می برد. گزارش ها حاکی از آن بودند که آلبرت شاگردی کند ذهن، غیرمعاشرتی و گوشه گیر است. در مدرسه او را «بابای کند ذهنی» لقب داده بودند. او در ۱۵ سالگی ترک تحصیل کرد، در حالی که بعدها جایزه نوبل گرفت!

شاید شما نیز این جملات را خوانده یا شنیده باشید و شاید این پرسش نیز ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد که چگونه ممکن است شاگردی که از تحصیل و مدرسه فراری بوده است، برنده جایزه نوبل و تبدیل به یک دانشمند بزرگ شود.
با مطالعه دقیق تر زندگی این شاگرد دیروز، پاسخ مناسبی برای این پرسش پیدا خواهیم کرد.
کودکی اینشتین .jpg
آلبرت بچه آرامی بود و والدینش فکر می کردند که کند ذهن است.
او خیلی دیر زبان باز کرد، اما وقتی به حرف آمد، مثل بچه های دیگر «من من» نمی کرد و کلمه ها را در ذهنش می ساخت.
در پنج سالگی او را به مدرسه کاتولیک ها فرستادند. آن مدرسه با شیوه ای قدیمی اداره می شد. آموزش از طریق تکرار بود. همه چیز با نظمی خشک تحمیل می شد و هیچ اشتباهی بی تنبیه نمی ماند.

اغلب کسانی که درباره تنفر اینشتین از مدرسه، معلم و تحصیل نوشته اند، به نوع مدرسه، شیوه تدریس معلم و مطالبی که این دانش آموز باید فرامی گرفت، کمتر اشاره کرده اند. بازخوانی یک واقعه مهم در زندگی اینشتین ما را با مدرسه محل تحصیل او آشناتر می کند:
روزی آلبرت مریض بود و در خانه استراحت می کرد.
پدرش به او قطب نمای کوچکی داد تا سرگرم باشد. اینشتین شیفته قطب نما شد. او قطب نما را به هر طرف که می چرخاند، عقربه جهت شمال را نشان می داد. آلبرت کوچولو به جای این که مثل سایر بچه ها آن را بشکند و یا خراب کند، هفته ها و ماه ها به نیروی اسرار آمیزی فکر می کرد که باعث حرکت عقربه قطب نما می شود.
عموی آلبرت به او گفت که در فضا نیروی نادیدنی (مغناطیس) وجود دارد که عقربه را جابه جا می کند. این کشف تأثیر عمیق و ماندگاری بر او گذاشت.

در آن زمان، این پرسش برای آلبرت مطرح شد که چرا در مدرسه، چیز جالب و هیجان انگیزی مثل قطب نما به دانش آموزان نشان نمی دهند؟! از آن به بعد، تصمیم گرفت خودش چیزها را بررسی کند و به مطالعه آزاد مشغول شود.
اینشتین ده ساله بود که در دبیرستان «لویت پولت» ثبت نام کرد. در آن موقع، علاقه بسیاری به ریاضی پیدا کرده بود. این علاقه را عمویش اکوب و یک دانشجوی جوان پزشکی به نام ماکس تالمود در وی ایجاد کرده بودند. تالمود هر پنجشنبه به خانه آنان می آمد و درباره آخرین موضوعات علمی با آلبرت حرف می زد.
عمویش نیز او را با جبر آشنا کرده بود. اینشتین در دوازده سالگی از تالمود کتابی درباره هندسه هدیه گرفت. او بعدها آن کتاب را مهم ترین عامل دانشمند شدن خود عنوان کرد.
نوجوانی اینشتین .jpg
با این که آلبرت در خانه چنین علاقه ای به ریاضیات و فیزیک نشان می داد، در دبیرستان چندان درخششی نداشت. او در نظام خشک و کسل کننده دبیرستان، علاقه اش را به علوم از دست می داد و نمراتش کمتر و کمتر می شدند. بیشتر معلمانش معتقد بودند که او وقتش را تلف می کند و چیزی یاد نمی گیرد.
هر چند اینشتین به قصد این درس می خواند که معلم شود نه فیزیکدان، اما از معلمان خود دل خوشی نداشت و همچنین از زورگویی آنان و حفظ کردن درس های دبیرستان. ازاین رو، خود را به مریضی زد و با این حیله، مدتی از دبیرستان فرار کرد! چون معلم ها نیز از او دل خوشی نداشتند، شرایط را برای اخراج او از مدرسه فراهم کردند.

اینشتین بعدها در این باره گفت: «فشاری که برای از بر کردن مطالب امتحانی بر من وارد می آمد، چنان بود که بعد از گذراندن هر امتحان تا یک سال تمام، رمق فکر کردن به ساده ترین مسأله علمی را نداشتم!»
اینشتین بعدها مجبور شد در دبیرستان دیگری دیپلم خود را بگیرد و سرانجام با هزار بدبختی گواهینامه معلمی را دریافت کند. بعد از آن، مدتی معلم فیزیک در یک مدرسه فنی مشغول شد، اما چون روش های خشک تدریس را نمی پسندید، پیشنهادهایی در مورد تدریس به رئیس مدرسه داد که پذیرفته نشدند و به این ترتیب بهانه اخراج خود را فراهم کرد.
اینشتین پس از این واقعه، زندگی دانشجویی را برگزید و پس از فارغ التحصیلی، در اداره ثبت اختراعات به کار مشغول شد. او از کار کردن در این اداره راضی بود. عیب دستگاه های تازه اختراع شده را پیدا می کرد و در ساعت اداری، وقت کافی داشت تا به فیزیک فکر کند.
آلبرت-اینشتین .jpg
در همین اداره بود که مقاله های متعددی نوشت و در مجلات معتبر منتشر کرد. جالب این که اینشتین در شرایطی کار می کرد که برای هر دانشمند دیگری غیرممکن بود!
او نه با فیزیکدان حرفه ای تماس داشت و نه به کتاب ها و مجلات علمی مورد نیاز دسترسی داشت. در فیزیک فقط به خود متکی بود و کس دیگری را نداشت که به او تکیه کند! اکتشافات او چنان خلاف عرف بودند که به نظر فیزیکدانان حرفه ای، با شغلی که او به عنوان یک کارمند جزئی در دفتر ثبت اختراعات داشت، سازگار نبود.

برگرفته از کتاب اینشتین در ۹۰ دقیقه - نوشته جان و مری گریبین
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

نمایه کاربر
rohamavation

نام: roham hesami radرهام حسامی راد

محل اقامت: 100 مایلی شمال لندن جاده آیلستون، لستر، لسترشر. LE2

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۹/۸/۲۰ - ۰۸:۳۴


پست: 3222

سپاس: 5492

جنسیت:

تماس:

Re: چهره‌های مشهور علمی

پست توسط rohamavation »

این بار میخوام از رابرت گدارد براتون بگم که مانند ورنر فون براون در زندگی من تاثیر و یکی از الگو های من هست .رابرت هاچینگز گُداردRobert H. Goddardاستاد و دانشمند آمریکایی پیشگام موشک سوخت مایع کنترل‌شونده.مرکز پرواز فضایی گدارد که در سال ۱۹۵۹ در مریلند تأسیس شد نیز به یاد او نامگذاری شده‌است. همچنین کتابخانه‌ای در دانشگاه کلارک به نام کتابخانه گدارد نامگذاری شد. یکی از دهانه‌های ماه نیز بنام دهانه گدارد نامگذاری شده‌است.در ۵ اکتبر ۱۸۸۲ در شهر ورکستر از ایالت ماساچوست به دنیا آمد. در دوران نوجوانی با آثار علمی تخیلی ژول ورن و هربرت جرج ولز آشنا و علاقمند شد. این علاقه او را به طرف فناوری کشاندرابرت گدارد که به شدت علاقمند به پرواز بود، پس از پایان دوره ی دبیرستان به مؤسسه یپلی تکنیک «ورستر» در بوستون رفت. در سال ۱۹۰۸ یعنی در سن ۲۵ سالگی از آنجا فارغ التحصیل شد..رابرت گدارد در ۱۹۰۸ از انستیتوی پلی تکنیک زادگاهش مدرک مهندسی گرفت و در سال ۱۹۱۱ موفق به کسب مدرک دکترای فیزیک از دانشگاه کلارک شد. در دوران تحصیل در دانشگاه کلارک او کار نظری بر روی سیستم های موشکی را آغاز کرد و بر اثر همین تحقیقات بود که در مورد سیستمهای موشک مایع سوز به نتیجه رسید.رابرت گودارد همچنین اعلام نمود که با به کار گیری شکل خاصی از نازل می توان با سوخت ثابت، سرعت پرتاب را ۸ برابر بالا برد و با این کار نه تنها سرعت ۸ برابر بیشتر خواهد شد بلکه برد راکت نیز به ۶۴ برابر اولیه افزایش پیدا میکند. او دریافت که برای رسیدن به سرعت های مافوق صوت، موتورهای سوخت مایع بر موتورهای با سوخت باروتی ارجحیت دارند.رابرت گودارد سرانجام در سال ۱۹۲۶ راکت با سوخت مایع و نفت را آزمایش نمود، این راکت با سرعت ۶۰۰ مایل در ساعت تا ارتفاع ۱۸۴ پا صعود کرد و سرانجام طی آزمایش های متعدد، سرعت مافوق صوت را در راکت به دست آورد
آزمایش کرد. موفقیت وی به اندازه اولین پرواز برادران رایت قابل توجه است. گودارد در طول کار خود نه تنها محاسبات نظری پرواز موشک را توسعه داد بلکه در زمینه طراحی و ساخت موشک نیز پیشرفت عملی داشت.تصویر
اوایل زندگی
رابرت هاچینگز گادارد در 5 اکتبر 1882 در وستر ، ماساچوست ، تنها فرزند بازمانده فانی لوئیز هویت و ناهوم دانفورد گدار به دنیا آمد. گودارد از کودکی به علم علاقه مند شد ، پس از خواندن رمان علمی تخیلی HG Wells ، "جنگ جهانیان" ، شیفته فضا شد.
گدارارد به عنوان دانشجو در انستیتوی پلی تکنیک Worcester ثبت نام کرد ، جایی که در سال 1907 هنگامی که می خواست موشک پودری را از زیرزمین ساختمان فیزیک شلیک کند ، مورد توجه قرار گرفت. وی در سال 1908 لیسانس علوم خود را دریافت کرد و سپس به کارشناسی ارشد و دکترای خود در رشته فیزیک از دانشگاه کلارک ادامه داد.
در سال 1912 ، او به آزمایشگاه فیزیکی پالمر در دانشگاه پرینستون پیوست. بعداً ، او به عنوان مربی نیمه وقت در دانشگاه کلارک خدمت کرد. در سال 1924 با استر کریستین کیسک ازدواج کرد.
علم موشک
مطالعه اولیه گدار در مورد موشک ها با هزینه شخصی انجام شد. او با آزمایش باروت شروع کرد و اولین موشک پودری خود را در دانشگاه کلارک در سال 1915 ، این بار در خارج از ساختمان ، به فضا پرتاب کرد. اما موشکهای پودری ناکارآمد بودند. فقط 2 درصد از انرژی موجود در حال تبدیل شدن به حرکت بود.
دکتر رابرت اچ گودارد ، پدر موشکی آمریکایی.
دکتر رابرت اچ گودارد ، پدر موشکی آمریکایی. (اعتبار تصویر: ناسا / مرکز پرواز فضایی گودارد)
گدار توجه خود را به اجزای موشکهای خود معطوف کرد. یک مهندس سوئدی ، گوستاو د لاوال ، یک توربین برای یک موتور بخار طراحی کرده بود که نوع جدیدی از نازل را برای دمیدن جت های بخار بر روی چرخ اجرا می کرد. نازل ابتدا باریک شد ، سپس منبسط شد و باعث شد بخار به سرعت صوت برسد و یک تبدیل موثر گرما به حرکت ایجاد کند.
با جایگزینی نازل موجود خود با نازل De Laval ، موشک های گدار توانستند کارایی خود را تا 63 درصد افزایش دهند.
در سال 1917 ، گدارارد 5000 دلار از موسسه اسمیتسونیان در واشنگتن دی سی کمک مالی دریافت کرد تا از ساخت موشک برای بررسی جو بالایی حمایت کند. دانشگاه کلارک نیز از نظر مالی کمک کرد و گدار اجازه استفاده از آزمایشگاه و آزمایشگاه آنها در م Instituteسسه پلی تکنیک Worcester را برای آزمایش داشت.
در سال 1919 ، اسمیتسونیان تحقیقات گدار را منتشر كرد. اگرچه مقالات در جستجوی روشهای گدار برای ارسال ابزارهای ضبط هوا به ارتفاعات جدید و توسعه نظریه های ریاضی در مورد پیشرانه موشکی بود ، وی همچنین در مورد امکان فرار از گرانش زمین به طور کامل بحث کرد. طبق محاسبات وی ، یک موشک می تواند روزی به ماه سفر کند و باری از پودر فلاش را منفجر کند تا ورود آن را مشخص کند.
مطبوعات بلافاصله این ایده را تصرف کردند. بسیاری از مردم این ایده را که امکان ایجاد یک رانش در خلا of فضا وجود دارد ، از بین بردند. گدار متوجه شد که بسیار مورد توجه قرار گرفته و بیشتر منفی است. نیویورک تایمز سرمقاله ای را با تمسخر این ایده منتشر کرد. در سال 1969 ، پس از پرتاب آپولو 11 ، این روزنامه تصحیحی را منتشر كرد.تصویر
برنامه های نظامی
در طول زندگی خود ، گدارارد سعی در جلب علاقه ارتش داشت. در بیشتر اوقات ، آنها کاربرد عملی کمی در استفاده از ایده های او برای جنگ می دیدند. پس از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول ، او چندین موشک نظامی تولید کرد ، اما در آن زمان هیچ یک اجرا نشد. در طول جنگ جهانی دوم ، از یک سلاح ضد تانک مشابه اسلحه ای که گادارد طراحی کرده بود - بازوکا - استفاده شد. در طول جنگ جهانی دوم ، نیروی دریایی گدارارد را برای ساخت موشک هایی با سوخت مایع برای پرواز هواپیماهای کمکی به کار گرفت.
موشک های مایع دار
موشک های پودری هنوز مشکل ساز بودند. گدار به ایده ای که برای اولین بار در سال 1914 برای یک موشک با سوخت مایع توسعه داد بازگشت. هرمان اوبرت در آلمان و کنستانتین سیولکوفسکی در روسیه هر دو به یک نتیجه رسیده بودند. آنها به طور مستقل کار می کردند - و دانش خاصی از تحقیقات یکدیگر ندارند - آنها تحولات مشابهی را در زمینه علوم موشک ایجاد کردند. هر سه پدر راکت موشکی مدرن محسوب می شوند.
دکتر رابرت اچ. گدارارد و یک موشک مایع اکسیژن-بنزین در چارچوبی که در آن در 16 مارس 1926 به اوبرن ماس شلیک شد. این موشک تا ارتفاع 41 فوت پرواز کرد و در دو و نیم به زمین بازگشت ثانیه
دکتر رابرت اچ. گدارارد و یک موشک مایع اکسیژن-بنزین در چارچوبی که در آن در 16 مارس 1926 به اوبرن ماس شلیک شد. این موشک تا ارتفاع 41 فوت پرواز کرد و در دو و نیم به زمین بازگشت ثانیه (اعتبار تصویر: ناسا / مرکز پرواز فضایی گودارد)
موشک گودارد به ترکیبی از بنزین و اکسیژن مایع متکی بود. دو خط به محفظه احتراق می خورد. گادارد برای غلبه بر دمای بالای مورد نیاز برای احتراق اکسیژن خالص ، اکسیژن مایع بسیار سرد را برای خنک کردن محفظه احتراق هنگام حرکت از مخزن سوخت طراحی کرد ، روشی که امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
در 16 مارس 1926 ، گدارارد اولین موشک خود را با سوخت مایع شلیک کرد. قبل از بلند شدن حدود 20 ثانیه سوخت و بخشی از نازل را ذوب کرد. در عرض 2.5 ثانیه ، آن را به ارتفاع 41 فوت طی کرد ، صاف شد و به زمین برخورد کرد ، به طور متوسط ​​حدود 60 مایل در ساعت.
طی چند سال آینده ، گدار به کار بر روی روشهای تثبیت موشک های خود ادامه داد. وی برای کنترل حرکت از ژیروسکوپ استفاده کرد و پره هایی را که به درون خروجی اگزوز فرو رفته بود ، هدایت کرد.
در سال 1929 ، یكی از پرتابهای گدار باعث جلب توجه قهرمان هوانوردی چارلز لیندبرگ شد . لیندبرگ شروع به تهیه پشتوانه مالی برای تحقیقات گدار کرد. مشارکتهای بعدی از خانواده گوگنهایم صورت گرفت.
گدارارد در دهه 1930 به روزول ، نیومکزیکو نقل مکان کرد و در آنجا در طول زندگی خود به کار بر روی موشک های خود ادامه داد. ویران سازی آزاد مکان مناسبی را برای کار با موشکهای او با ایمنی فراهم کرد و وی طی 15 سال 31 موشک به فضا پرتاب کرد.
اما گدارارد هرگز زنده نماند تا آرزوی خود برای سفر یک موشک به فضا را ببیند. وی دوازده سال قبل از پرتاب ماهواره روسی ، اسپوتنیک ، در 10 آگوست 1945 در خانه خود در بالتیمور بر اثر سرطان گلو درگذشت.
به گدار 214 حق ثبت اختراع داده شد. از این تعداد ، 131 نفر توسط همسرش پس از مرگ وی تشکیل شده اند. ناسا مرکز پروازهای فضایی گودارد در مریلند برای دانشمند به نام میشه، و به دهانه گودارد در ماه بود.از یک نازل De Laval بر روی یک موتور موشک با سوخت جامد (باروت) استفاده کنید ، رانش را دو برابر کنید و بازده را با ضریب حدود بیست و پنج افزایش دهید. این تولد موتور موشکی مدرن بود.
در سال 1915 ، وی [رابرت گدارارد] به عنوان استادیار در دانشگاه کلارک ، ووستر ، آزمایشاتی را در مورد کارایی موشک ها آغاز کرد. او چند راکت تجاری خریداری کرد و با استفاده از یک آونگ بالستیک ، جرمی سنگین که توسط طناب به آن متصل بود ، محوری آنها را اندازه گرفت. موشک شلیک شد و ارتفاعی که پاندول به آن افزایش یافت اندازه گیری حرکت کلی (سرعت جرم برابر) را به آن ارائه داد.
گدار با استفاده از یک محفظه احتراق فلزی کوچک که با نوعی باروت پر شده و توسط برق مشتعل شده است ، آونگ بالستیک خود را با طرح های مختلف نازل آزمایش کرد. انتهای محفظه با نخ کشیده شده بود ، به طوری که می توان نازل هایی با طرح های مختلف را روی آن پیچ و آزمایش کرد. وی با استفاده از نازل De Laval سرعت جت بین 7000 تا 8000 فوت بر ثانیه و بازدهی تا 63٪ را بدست آورد. بعداً او آونگ بالستیک را با دستگاه جمع و جورتری جایگزین کرد ، که در آن رانش موشک ها در برابر گرانش آونگ بلند نمی کند بلکه یک فنر کالیبره شده را فشرده می کند. او با استفاده از این دستگاه نشان داد که (بر خلاف برخی ادعاهای رایج) موشک ها در خلا به همان خوبی کار می کنند.
نازل دی لاوال پرواز فضایی را از رویایی مبهم به یک امکان واقعی تبدیل کرد. گدار نتایج خود را به م toسسه اسمیتسونیان در واشنگتن رساند و خواستار پشتیبانی برای ساخت موشكی شد كه بتواند جو زیاد را بررسی كند. ... در ژانویه 1917 اسمیتسونیان با اعطای 5000 دلار پاسخ داد و گدار کار موشکی خود را آغاز کرد.
سپس خط داستانی جزئیات بیشتری از توسعه موشک جامد را حذف کرده و با موشک سوخت مایع ادامه می دهد:
ایده تغذیه موشک با جریان مداوم بارهای جامد نیز غیرممکن بود و در سال 1922 گودارد به ایده جایگزین خود بازگشت که به طور مستقل توسط هرمان اوبرت در آلمان پیشنهاد شد و همچنین توسط Tsiolkovsky اشاره کرد: یک موشک با سوخت مایع
بنابراین ، آیا بین سالهای 1915 و 1922 ، گدارارد یک موشک سوخت جامد با نازل de Laval ساخت که در واقع در یک پرواز واقعی آزمایش شد؟ در غیر اینصورت ، آیا این موشک (اولین بار) مایع سوختشده "Nell" وی بود که در 16 مارس 1926 آزمایش شد تا اولین موشک پرنده ای باشد که از نازل de Laval استفاده می کند؟تصویرتصویر
i hope i helped roham hesami smile260 smile072
تصویر

ارسال پست