تكامل انسان بعد از مليونها سال !

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
شلغم الدین

عضویت : شنبه ۱۳۸۹/۱۱/۲ - ۱۸:۳۹


پست: 589

سپاس: 111

جنسیت:

تماس:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط شلغم الدین »

علی... نوشته شده:وجود نطظم در عالم به طور اتفاقی همانقدر بعیده که شما مقداری جوهر روی کاغذ بریزید و این جوهر به طور اتفاقی به شکل یک غزل حافظ در بیاد اگر چنین کاری میلیاردها بار هم تکرار بشه باز هم احتمال وقوعش بعید نیست؟
دقیقن همین چیزاست که می‌گم باعث فهمِ اشتباهِ شما از «فرگشت» شده. «فرگشت» شبیه چکیدن یه قطره جوهر و تبدیلش به غزل حافظ نیست. تمامی جهش‌های ژنی راهِ نامطلوب هم دارند اما ما به چیزی «فرگشت» خطاب می‌کنیم که نتیجه‌ی مثبت داشته باشد و منجر به تطبیق بیشتر موجود شود و از جهتی وقوع این جهش‌های ژنی چه مثبت چه منفی مسئله‌ی اونقدر شانسی هم نیست. در کنار جهش مسئله‌ی نوترکیبی هم هست که با وجودِ این اتفاقات امکان افزایش تطبیقِ طبیعی بیشتر نیز خواهد شد.

وقتی به‌جای مطالعه‌ی زیست‌شناسی اول به مقالاتِ رفعِ ابهام در مورد «فرگشت» مراجعه می‌کنید، اشاره کردن به خزعبلاتی که ذکر کردید چیز غیرمنتظره‌ای نخواهد بود.
«موآیِ» قبیله‌ی بغلی در تلفظ «ر» مشکل دارد
املت نامه

«صلام بر تو باد. من سه‌شنبه به رم خواهم آمد تا به حضور پاپ شرفیاب شوم...» امضاء: مسیح مصلوب
نیچه

نمایه کاربر
M a n i a

عضویت : شنبه ۱۳۹۱/۱/۱۲ - ۰۱:۱۷


پست: 198

سپاس: 185

جنسیت:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط M a n i a »

جناب علی...
1.احتمال اینکه چند تا اتم اتفاقی کنار هم قرار بگیرند و تشکیل اولین سلول بدهد غیر ممکن نیست ولی احتمالش به خیلی کم و بسیار بسیار نزدیک به صفره به اعتراف خود تکامل گرایان..... چطور به نظریه ای با همچین احتمال کمی تکیه کنیم
وقتی گفته میشود احتمال تشکیل هست ، پس میتواند به وجود آید. هر چقدر هم احتمال آن کم باشد.
زمانی که احتمال یک تصادف در تعداد تکرار آن ضرب شود ، آن تصادف دیگر دور از دسترس نیست.
وجود نطظم در عالم به طور اتفاقی همانقدر بعیده که شما مقداری جوهر روی کاغذ بریزید و این جوهر به طور اتفاقی به شکل یک غزل حافظ در بیاد اگر چنین کاری میلیاردها بار هم تکرار بشه باز هم احتمال وقوعش بعید نیست؟
بنا بر حساب احتمالات اگر شما بارهای فراوان جوهر روی کاغذ بریزید ، احتمال آنکه غزل حافظ بیاید نیز هست.
2.: قوس کف پای انسان، را می زنم. انسان ها بر اساس نظر تکامل گراها: 5.4 میلیون سال است که بر روی پا های خود راه می روند. با این همه فشاری که بر قوس کف پای انسان در طول زندگی اعمال می شود طبیعتا حتی اگر یک میکرون این قوسی کم شود و این به فرزندان منتقل شود لذا در طی زمان 5.4 میلیون سال انتظار می رود که این قوسی به طور کامل از بین برود. اما چرا چنین نشده است؟ چگونه است که تلاش زرافه برای رسیدن به برگ های بالایی درختان باعث دراز شدن گردنشان شده است. اما این همه فشاری که بر روی قوس کف پای انسان وارد می شود نتوانسته است که قوس کف پای انسان را از بین ببرد
همان طور که گفتم شما هیچ درکی از فرگشت نداشته و نخواهید داشت !
هنوز نمیتوانید نظریه ی لامارک را از فرگشت تشخیص دهید.
تلاش زرافه ها برای رسیدن به برگ هی بالایی سبب بلند شدن گردنشان نشد ، زرافه هایی که گردن بلند تری داشتند به دلیل طول عمر بیشتر و شانس بیشتر برای تولید مثل ویژگی بلند بودن گردن را به نسل بعدی انتقال دادند تا جایی که در نسل های بعدی فقط زرافه های با گردن بلند باقی ماندند.
چیزی که درباره ی کف پای صاف گفتید بر اساس فرگشت نیست ، بر اساس نظریه ی لامارک است !!!
3.طبق نظر تكامل‌گرايان‌، نظم از بي‌نظمي اوليه به‌وجود آمده است‌. اين ادعا كاملاً برخلاف قانون دوم ترموديناميك است
برداشت اشتباه از قانون دوم ترمودینامیک !
بر اساس قانون دوم ترمودینامیک آنتروپی در سیستم های بسته همواره با گذر زمان تمایل به زیاد شدن دارد.
در یک سیستم بسته که از قانون دوم ترمودینامیک پیروی می‌کند هیچ مانعی نیست که جلوی منظم شدن قسمتی از سیستم را بگیرد ، درحالیکه بخش دیگر به سمت بی‌نظمی بیشتر برود.
برای مثال وقتی هوا خنک می‌شود ، با توجه به تجمع بیشتر ملکول‌ها و حرکت کمتر در هوای سرد نسبت به هوای گرم ، آنتروپی کاهش یافته‌ است. درنتیجه درحالیکه آنتروپی اطراف فردی در روسیه در حال کم شدن است ، در همان زمان آنتروپی محیطی که در اطراف فرد در عربستان است بیشتر می‌شود.
به بیان ساده‌تر طبیعت می‌تواند در بی نظمی ، بطور موضعی به سمت نظم برود بدون اینکه قانون دوم ترمودینامیک را نقض کند.
4. کار کرد چشم را چگونه توجیه میکنید؟
برای اینکه طولانی نشود : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA% ... 8%B4%D9%85
5.
احتمال انجام خیلی از فرایند ها از نظر با توجیه تکامل و شانس بسیار کم و تقریبا صفر است مثلاً در مورد پروتئيني که در هموگلوبين وجود دارد، اين احتمال که اسيدهاي آمينه به‌طرزي درست ترکيب شوند، 1 در 10 به توان 167 مي‌باشد، چيزي که از نظر رياضي تقریبا غيرممکن است‌. تازه اين فقط در مورد پروتئين موجود در هموگلوبين است‌
در 1 پاسخ داده شد ، و اینکه دستور ساخت توسط کروموزوم داده میشود و تشکیل شدن آن تصافی نیست.
شک و شکاکیت نخستین گام بسوی حقیقت است.
"دنیس دیدرو"

نمایه کاربر
علی...

نام: علی رضازاده

محل اقامت: شیراز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۳ - ۰۸:۳۲


پست: 864

سپاس: 135

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط علی... »

سعی کنیم در بحث ها ادب و احترام متقابل را رعایت کنیم
جواب جناب مانیا:

ا بر حساب احتمالات اگر شما بارهای فراوان جوهر روی کاغذ بریزید ، احتمال آنکه غزل حافظ بیاید نیز هست
.
smile024

تلاش زرافه ها برای رسیدن به برگ هی بالایی سبب بلند شدن گردنشان نشد ، زرافه هایی که گردن بلند تری داشتند به دلیل طول عمر بیشتر و شانس بیشتر برای تولید مثل ویژگی بلند بودن گردن را به نسل بعدی انتقال دادند تا جایی که در نسل های بعدی فقط زرافه های با گردن بلند باقی ماندند.

در این صورت باید میلیونها و چه بسا میلیاردها نوع از یک حیوان یا جاندار با خصوصیات مختلف در جهان وجود اومده باشه و فقط از هر حیوان یکی از انواعش باقی مانده و بقیه نابود شده باشند
چند وال:
از زمان تشکیل تک سلولیها چند سال گذشته ایا این مدت زمانی محدود قابلیت انتخاب طبیعی این همه جانور با این همه نوع مختلف را دارد؟
2. با این حساب پوسته زمین باید مملو از اجساد جانوران انتخاب طبیعی نشده و ناقص گذشته باشد مثلا زرافه های گردن کوتاه میمون های یک دست ویا دوسر و مرغ های یک پاو ... باشد چرا تا حالا بقایای یک نمونه از این ها پیدا نشده است
3.در جهان خیلی نظم های دیگر وجود دارد که به انتخاب طبیعی در ان نقشی ندارد مثلا شیار های منظم روی پوست زرافه ها و... این نظم ها چطور ایجاد شده؟
4. چرا هر حیوانی شکل پوست یک شکل دارد حتی انهایی که مورد شکار قرار نمیگیرند طور مثال غذای شیر ها وببرها یکی است(گوشت) روش شکار و مکان زندگی انها هم یکی است اما رنگ پوست و طرح روی پوست انها با هم متفاوت است وهیچ شیری پوستش مثل ببر نیست
خداونددر آیه ۱۸ سوره زمر می فرماید

کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین سخن پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط MA102 »

یه سوال؟
اگر در تکامل شرط اصلی تغییرات کوچک هست، پس چرا موجوداتی با تعداد کروموزومهای متفاوت وجود دارد، آنهم کروموزومهائی بصورت جفت؟

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
M a n i a

عضویت : شنبه ۱۳۹۱/۱/۱۲ - ۰۱:۱۷


پست: 198

سپاس: 185

جنسیت:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط M a n i a »

جناب علی...
در این صورت باید میلیونها و چه بسا میلیاردها نوع از یک حیوان یا جاندار با خصوصیات مختلف در جهان وجود اومده باشه و فقط از هر حیوان یکی از انواعش باقی مانده و بقیه نابود شده باشند
خیر ، اشتباه میگویید.
با گذشت زمان ، انتخاب طبیعی سبب بوجود آمدن گونه های جدید میشود.
از زمان تشکیل تک سلولیها چند سال گذشته ایا این مدت زمانی محدود قابلیت انتخاب طبیعی این همه جانور با این همه نوع مختلف را دارد؟
۳.۶ تا ۳.۹ میلیارد سال پیش نخستین تک سلولی ها (پروکاریوت ها) پدید آمده اند. زمان کمی است ؟!
2. با این حساب پوسته زمین باید مملو از اجساد جانوران انتخاب طبیعی نشده و ناقص گذشته باشد مثلا زرافه های گردن کوتاه میمون های یک دست ویا دوسر و مرغ های یک پاو ... باشد چرا تا حالا بقایای یک نمونه از این ها پیدا نشده است
فسیل های زرافه های گردن کوتاه در زمان داروین یافت شده است.
چرا میمون یک دست و یا دو سر ؟!؟!؟!
پستانداران فرگشت یافته از خزندگان ( منظور خزندگان امروزی نیست ) هستند ، خزنده ی یک دست یا دو سر وجود نداشته است !
مرغ های یک پا ؟!
پرندگان فرگشت یافته از دایناسور ها هستند ، دایناسور یک پا وجود نداشته است !
کلمه ی ناقص را که گفتید ، اشتباه است
زرافه های گردن کوتاه ناقص نبودند ، شرایطی که ایجاد شد سبب آن شد که نتوانند غذای کافی بدست آورند و نسل به نسل از تعدادشان کاسته شده تا اینکه منقرض شدند.
3.در جهان خیلی نظم های دیگر وجود دارد که به انتخاب طبیعی در ان نقشی ندارد مثلا شیار های منظم روی پوست زرافه ها و... این نظم ها چطور ایجاد شده؟
چطور میتوانید انتخاب طبیعی را در این مورد نادیده بگیرید ؟!
نقش های روی پوست زرافه ها به استتار شدن آن ها کمک میکند و استتار بهتر یعنی شانس بیشتر برای زنده ماندن
4. چرا هر حیوانی شکل پوست یک شکل دارد حتی انهایی که مورد شکار قرار نمیگیرند طور مثال غذای شیر ها وببرها یکی است(گوشت) روش شکار و مکان زندگی انها هم یکی است اما رنگ پوست و طرح روی پوست انها با هم متفاوت است وهیچ شیری پوستش مثل ببر نیست
چرا باید پوستشان شبیه به هم باشد ؟!
درست است که هر دو گربه سان هستند ، اما دو گونه ی متفاوت اند.
..
.
بحث پوست به میان آمد.
چطور بدون دخالت دادن فرگشت تیره بودن پوست ساکنان نواحی گرمسیری را توضیح میدهید ؟
شک و شکاکیت نخستین گام بسوی حقیقت است.
"دنیس دیدرو"

نمایه کاربر
saeedfa

محل اقامت: Tehran

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۱/۶/۱ - ۲۱:۱۹


پست: 154

سپاس: 66

جنسیت:

تماس:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط saeedfa »

MA102 نوشته شده:یه سوال؟
اگر در تکامل شرط اصلی تغییرات کوچک هست، پس چرا موجوداتی با تعداد کروموزومهای متفاوت وجود دارد، آنهم کروموزومهائی بصورت جفت؟

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
نحوه ی ساخته شدن خود DNA از جمله دستوراتی است که در DNA نوشته شده است. یعنی DNA علاوه بر دستور تکثیر و کارکرد سلول ها، مراحل ساخته شدن خودش را هم توضیح داده است. اضافه شدن یک جفت کروموزوم مربوط به تغییر اندک در این قسمت از DNA بوده است. یعنی این تغییر اندک در جایی دیگر در DNA اتفاق افتاده شما نتیجه را مشاهده می کنید. که اضافه شدن یک جفت است. در واقع تغییر اندک در همانند ساز های رشته های DNA باعث شده که این جفت کروموزوم به وجود بیاید. ممکن است در ابتدا هم جفتی و هم به صورت تک کروموزوم ظاهر شده و انتخاب طبیعی ساختار جفت را نگه داشته. چون در برابر آسیب ها به ساختارش مصون تر بوده
این استدلال خودم بود . منبعی براش ندارم/.

نمایه کاربر
slice_of_god

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۸:۱۲


پست: 1163

سپاس: 654

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط slice_of_god »

يكى از مهم‏ترين انديشه‏هاى داروين كه تاكنون كمتر مطرح شده است. داروين اروپائيان سفيدپوست را نسبت به ديگر نژادهاى انسانى، پيشرفته‏تر مى‏داند. در حالى كه وى بر اين ادعاست كه انسان، شكل تكامل‏يافته مخلوقات شبه بوزينه است، معتقد است برخى از نژادها از تكامل بيشترى برخوردار شدند و ديگر نژادها هنوز ويژگيهايى شبيه ميمونها را با خود دارند.ایا این نوعی نژاد پرستی نیست؟!
کسی که سکوت می کند
بازی را مسخره کرده
ما که حرف می زنیم
باخته ایم .

areff9

نام: aref

محل اقامت: tonekabon

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۱/۶/۲۹ - ۲۱:۴۶


پست: 8

سپاس: 7

جنسیت:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط areff9 »

نقد نظريه تکاملي داروين

پرسش از منشاء حيات و هستي و پاسخ به آن در اديان گوناگون و به ويژه در اسلام مطرح شده و قرآن در بسياري از آيات به اين مساله پاسخ گفته است. از نظر اسلام، حيات، منشايي الهي دارد، بي آنکه سلسله علت هاي طبيعي و مادي آن نفي شود و از ديگر سو، حيات داراي مراتبي است که اين مراتب در نهايت رو به سوي کمال دارند. از اين رو، معارف اسلامي بر وجوه فردي و گونه هاي حيات جهان تاکيد دارد و جدا شده يک گونه از گونه ديگر را برخلاف حکمت الهي مي داند. اما در اين ميان انسان نيز تمام مراتب حيات از حيات نباتي تا حيواني و نيز الهي را در خود پوشيده دارد و در نهايت کمال وي در قرب الهي است.

با اين حال نظريه تکاملي داروين (داروينيسم) که يکي از پايه هاي مدرنيته است، نظري برخلاف دين اسلام دارد. اين نظريه با دريافتي ماده گرايانه بر پيدايي موجودات از يکديگر تاکيد دارد و در واقع آفرينش دفعي خداوند را که پيش از خلقت در خرد الهي متمثل بود، نفي مي کند. گرچه امروزه نظريه تکاملي داروين تغييرات زيادي کرده، اما هنوز درک مادي گرايانه آن به عنوان يکي از شالوده هاي مدرنيته عمل مي کند.

دکتر سيدحسين نصر سنت گراي معاصر ايراني که به غير از تبحر در فلسفه، حکمت و کلام اسلامي بر علوم فيزيک و زيست شناسي مسلط است، براساس آموزه هاي قرآني و مباني کلام و فلسفه اسلامي به نقد و ارزيابي اين ديدگاه مي پردازد.

امروزه موضوعات اندکي وجود دارند که به اندازه نظريه تکامل اهميت بحث داشته و هم طراز با اين تئوري داراي معاني ضمني پنهان و موذيانه يي باشند. پيش از هر چيز اجازه دهيد بگويم من در هاروارد نه تنها فيزيک بلکه زمين شناسي و ديرين شناسي هم خوانده ام و با اين پيش زمينه فکري است که فهم رايج در خصوص نظريه تکاملي دارويني را - حتي با زمينه هاي علمي - رد مي کنم. بگذاريد اين موضوع را در همين آغاز، پيش از اينکه به طور ويژه به نقطه نظر اسلامي بپردازيم، بازگويم.

نظريه تکامل ستون خيمه مدرنيسم است و اگر اين ستون سقوط کند، کل خيمه بر سر مدرنيسم فرو خواهد ريخت. بنابراين به مانند يک ايدئولوژي با آن رفتار مي شود، نه يک تئوري علمي که به اثبات رسيده است. مي دانم که بسياري از مردم اظهارات من در اين مورد را نمي پذيرند، اما حداقل مسلمانان بايد از اين ديدگاه به کل موضوع بنگرند.

انواع مختلفي از نظريه هاي علمي وجود دارد. مثلاً مکانيک کوانتوم يا تئوري زنجيره در فيزيک و کيهان شناسي. اکنون اگر کساني با اين نظريه ها مخالفت ورزند، هيچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمي کند و هيچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله «من اين نظريه را نمي پذيرم»، مانع ارتقاي شغلي آنها نمي شود. تئوري تکامل - برعکس همه نظريه ها- موضوعي کاملاً متفاوت است زيرا اين تئوري يک ايدئولوژي است و نه علم متعارف. بدين ترتيب اگر شما استاد زيست شناسي در يک دانشگاه به خصوص در دنياي آنگلوساکسون و کمتر در ايتاليا، آلمان و فرانسه باشيد و اگر طبق زمينه هاي کاملاً علمي با نظريه تکامل مخالفت مي ورزيد، فردي مطرود خواهيد بود و حتي موفقيت کاري خويش را نيز از دست خواهيد داد، همکارانتان شما را ابله مي پندارند، ارتقاي شغلي نمي يابيد و...

مسلمانان کل اين مبحث را در پرتو اين وضعيت بررسي مي کنند که نظريه تکامل متعلق به جهان مدرن است. آنها هم از اين زاويه به قضيه نگاه مي کنند و هم از ديدگاه ادعاي علمي اين تئوري که در پي توضيح پديده علمي خاصي است. اکنون من در تسليم شدن به اين فشار و گسترش آنچه که مي توانيد گونه يي نسخه اسلامي تکامل يا تکامل باوري خداپرستانه بناميد، به هيچ روي با برخي از دانشمندان مسلمان هم عقيده نيستم؛ کساني که در ساير زمينه ها احترام زيادي برايشان قائلم. اين نسخه پيش از هر چيز بدتر از مفهوم دارويني تکامل است، چرا که ديگر حتي يک تکامل علمي هم نيست و زيست شناسان لاادري و خداناباور را هم راضي نمي کند. در ثاني اين نسخه اسلامي دستان خدا را طي يک فرآيند که ما معتقديم مي شناسيم، اما در واقع چيزي در موردش نمي دانيم، مي بندد و اين حتي بدتر از قبلي است. بنابراين مسلمانان بايد از نظر موقعيت هاي عقلاني و روحاني خودمان به اين قضيه بنگرند، از آنچه که قرآن و حديث مي گويد و آنچه که سنت عقلاني خودمان گفته است، موضوعات مهمي است که با اين مساله در ارتباط و در آن دخيل است؛ موضوعاتي که قالب ذهني مدرن روي آن سرپوش گذاشته و تکامل را به عنوان تنها توضيح داده هاي علمي باقي نهاده است.

يکي از اين موضوعات مساله و قطعيت شکل است. يک مثلث، يک مثلث است و شکلي نبوده که به صورت مثلث تکامل يابد. تا وقتي که يک مثلث کامل نشده، مثلث نيست. بدين ترتيب اگر ما سه خط باز داشته باشيم که تدريجاً به يکديگر متصل نشوند، حتي اگر يک ميکرون هم باز و جدا از هم باشند، ديگر نمي توانيم آن را مثلث بناميم. تنها يک مثلث است که مي توان نام مثلث بر آن نهاد.

به همين ترتيب، اشکال حيات هم قطعيت خودشان را دارند. بونوئه - زيست شناس معروف فرانسوي - بر مبناي همين واقعيت يعني قطعيت شکل ها و نيز ديگر ملاحظات با تکامل مخالفت ورزيد.

اکنون مفهوم سنتي شکل (مورفوس) قطعيت خود را هم در فلسفه و هم در علم غربي از دست داده است. تنها چيزي که باقي مي ماند اشکال رياضي - بنيادي هستند که خود شکل هايي انتزاعي اند، اما اشکال مشخص و متعين توسط گاليله و دکارت از حيطه علم به بيرون افکنده شدند. زماني که شما علم را اندازه گيري کرده و مي گوييد که علم توضيح کميت مند چيزهاست، ديگر نمي توانيد به اشکالي بپردازيد که به کيفيت چيزها مربوط مي شوند. شکل يک پرتقال را در نظر بگيريد. در فيزيک مدرن شما قادر به مطالعه شکل يک پرتقال نيستيد. در واقع آنچه که شما به مطالعه اش مي پردازيد، وزن آن پرتقال است، محيطش يا در حوزه علم شيمي، ميزان اسيد موجود در آب آن و در حوزه زيست شناسي ساختار مولکولي اش. پس بر اين پرتقال چه رفته است؟ شما به آن نمي رسيد. بدين ترتيب نخستين مساله، قضيه شکل است و معنايي که در ارتباط با نظريه تکامل دارد.

دومين مساله، آفرينندگي است و در اينجا ما به عمق مباحث کلامي مي رويم. در اسلام، از جمله دو نام خدا عبارتند از «الحي» و «المحيي» خدا هم زنده است و هم زندگي بخش و هيچ کس نمي تواند بگويد که خدا دايناسورها را به اين صورت خلق کرده و در عين حال مدعي شود که دايناسورها به واسطه شرايط محيطي نقصان يافته و بعداً دوباره تکامل يافته و به اين يا آن حيوان تبديل شده اند.اجازه دهيد تکرار کنم که خدا هم زنده است و هم زندگي بخش و اين موضوع - بدون اينکه قضيه يي علمي باشد - براي من بسيار روشن و حقيقي است؛ اولاً زنده به غيرزنده کاهش نمي يابد، ثانياً خدا در عين حال سرمنشأ همه موجودات است (ذي حيات و فاقد حيات) و به همين دليل هم ما نمي توانيم هيچ موجودي را به غيرموجود فرو کاهيم. ماده مي تواند به انرژي تبديل شود و انرژي به ماده و ممکن است سياهچاله هايي در کيهان وجود داشته باشند، اما آنچه که ما قادر به انجامش در يک آزمايشگاه نيستيم، فروکاستن يک چيز به هيچ يا کاهش هيچ به يک چيز است؛ چرا که خداوند باري، خالق و بخشنده وجود هم هست. اولاً خدا اعطاکننده وجود است، در ثاني خودش هم حي است (زنده) و هم زندگي بخش. او سرچشمه و اعطاکننده کل حيات است؛ به همين صورت، هيچ قدرت ديگري در جهان قادر نيست وجود ببخشد، مگر منشاء وجود. هيچ قدرت ديگري در جهان قادر نيست زندگي ببخشد مگر منبع حيات و بنابراين ما بايد از نقطه نظر اسلامي به رد و ابطال منشاء تصادفي حيات بپردازيم. در اين خصوص بايد سه عنصر اصلي را در نظر گرفت؛ اول؛ ويران سازي اشکال در مفهوم غايي.

دوم؛ فرو کاستن عليت به سطح افقي که به معني انکار عليت عمومي و بنابراين رابطه علت و معلولي الوهي است.

سوم؛ افقي کردن زنجيره عمودي وجود.

بر زبان راندن اين جمله که صور مخلوقات در- مي توانيد بگوييد جهان پنداري يا نامحسوس- جهان ماوراي اين دنياي مادي وجود دارند و در لحظه يي خاص در تاريخ عالم مادي متبلور مي شوند(که حقيقتاً آن چيزي است که ديدگاه اسلامي بر آن تاکيد مي ورزد) و نيز گفتن اينکه اين صورت ها طبق علم و اراده خداوند و نيز مطابق با شرايطي که خدا براي يک جهان خاص وضع کرده متبلور مي شوند(که دليل همان است که چرا درخت سيب، گلابي به بار نمي آورد) در علم مدرن بي معنا است.

اما اين به معناي تکامل نيست. به همان طريق هنگامي که در بهار باران فرو مي ريزد، تمامي دانه هايي که در زير خاک قطعه زميني خاص، پشت خانه شما نهفته اند، شروع به رشد کرده و گل مي دهند. اکنون اين به معناي تکامل آن دانه ها نيست، مگر در معنايي به کلي متفاوت. اين به مانند تکامل ما در زهدان مادر و دوره جنيني است که به هر حال معنايي ديگر است و به مفهوم تغيير و تبديل يک گونه به گونه يي ديگر نيست بلکه بيشتر، امکانات بالقوه درون دانه هاي نهفته در خاک است که به فعليت رسيده. تاريخچه اين مفهوم به آگوستين در غرب مي رسد و ما هم در بسياري از متفکران مسلمان آن را سراغ داريم. در حقيقت ما در کيهان شناسي ابن سينا با اين مفهوم مواجه و در مکتوبات سايرين با آن آشنا شده ايم. اين حقيقت دارد، اما اصلاً به معني تکامل- آن گونه که در مفهوم دارويني آن فهميده مي شود- نيست. در تئوري مدرن تکاملي، محور عمودي که تبيين کننده چرايي ظهور اشکال و صور خاص در جهان مادي است، افقي شده و بنابراين تنها از طريق چارچوب زمان و ماده است که علم مدرن به درک و دريافتي از پيدايش هر چيز از جمله صور ذي حيات دست مي يابد.

خب پس آيا هيچ امکاني از هيچ فرآيند تکاملي وجود ندارد که يک گونه را به گونه يي ديگر مبدل سازد؟

چرا امکان گونه يي ريز تکامل با تکامل خرد است. اما در مورد تکامل کلان پاسخ منفي است. اينک تکامل خرد هنوز در درون امکانات بالقوه پيش نمون(صورت ازلي) يا صورت موجودي خاص در مفهوم فلسفي است، به همان طريقي که اکنون من و شما موجودات انساني هستيم، چيني ها و ژاپني ها هم به همين نحو موجوداتي انساني اند.

چشمان ما به يک شکل است، چشم هاي آنها به شکلي ديگر، اگر ما به زيمبابوه مهاجرت کنيم پوست مان تيره تر مي شود و اگر به سوئد برويم کمي روشن تر خواهيم شد. اما ما همگي در درون محدوده امکانات بالقوه صورت انساني قرار داريم. بله اين نوع تکامل خرد امکان پذير است. مگس ها مي توانند کمي بزرگ تر شوند و اگر نوع خاصي از نور در دسترس باشد، گياهان هم قادرند اندکي بيشتر رشد کنند اما برخي به اشتباه اين فرآيند را تغيير گونه ها ناميده اند. اين تغيير گونه نيست، اين «تکامل» در درون يک گونه خاص است. هرگونه، پهنايي دارد، طيفي، حوزه يي و واقعيتي که گسترده تر از افراد خاص درون آن گونه بوده و همه آنها را در بر مي گيرد و بدين ترتيب افراد ديگر آن گونه مي توانند با ويژگي هايي ديگر در آن گونه ظهور يابند و حتي برحسب شرايط محيطي تغيير کنند، بدون اينکه اين گونه به گونه يي ديگر بدل شود.

به مانند متفکران مسلمان، شما و من بايد همه انتقادهاي صورت گرفته از تئوري تکامل را مورد توجه قرار دهيم و اين انتقادات تنها نقادي هاي ديني يا کلامي نيستند، بلکه پيش از همه زيست شناختي اند. زيست شناسان بسياري از جمله جي. سرمونيک و آر. فوندي- نويسندگان کتاب «پس از داروين» به زبان ايتاليايي- و نيز بسياري ديگر به مانند جي. موناسترا که او هم ايتاليايي است و بسياري ديگر در فرانسه و آلمان هستند که معتقدند داروينيسم مانع رشد و توسعه زيست شناسي شده و با داده هاي زيست شناختي در تطابق نيست و آنچه در شواهد ديرين شناختي ظهور يافته في الواقع يک انقلاب است و نه يک تکامل.حتي اگر شما نخواهيد که درباره منشاء پيدايش اشکال نوين زنده صحبت کنيد مشاهده مي کنيد که گونه ها همواره به طور ناگهاني ظاهر مي شوند و به همين دليل هم هست که اين نظريه در زبان فرانسه «انقلاب اندام وار انگارانه» ناميده مي شود.

تئوري تکامل از سوي بسياري از زيست شناسان دنياي انگلوساکسون به بوته نقد کشيده شده؛ کساني که معمولاً مورد طرد و تحقير قرار گرفته يا نظرياتشان ناچيز شمرده شده است. اين قضيه در مورد شخصي همچون داگلاس دور هم صادق است. وي عضو هيات علمي دانشگاه بود؛ اما به محض اينکه دست به قلم برد تا نظريه تکامل را مورد انتقاد قرار دهد به جاي اينکه چاپ و انتشار کتابش را به کمبريج ماساچوست بسپارد آن را در تنسي منتشر کرد. اشاره خاص من به کتاب مشهور او- توهم دگرگشت باور- است و از آن زمان تاکنون دو نسل گذشته اما تغييرات بسيار کمي صورت گرفته تا آنجا که دپارتمان هاي زيست شناسي در اين کشور به موضوع علاقه مند شدند. از آن هنگام بسياري کسان ديگر مثل مايکل بهه

- نويسنده کتاب جعبه سياه داروين- درخصوص اين موضوع نوشته اند. (بهه در دانشگاه با همکارانش مشکلاتي پيدا کرد.) يک نقد صرفاً زيست شناختي مي تواند بدون انکار تکامل خرد صورت پذيرد، بدون انکار پذيرش شرايط جديد بوم شناختي توسط يک گونه، بدون درآميختن يک گونه با نمونه هاي ديگر درون همان گونه. اگر شما و من به کاناداي شمالي و به ميان اسکيموها برويم يا بايد شرايط آنجا را بپذيريم و طبق آن زندگي کنيم يا بميريم. در مورد اين واقعيت هيچ ترديدي وجود ندارد، فهم آن هم تيزهوشي خاصي نمي خواهد.

دوم اينکه ما انتقادي منطقي در دست داريم. چگونه ممکن است چيزي بزرگ تر از چيزي کوچک تر حاصل آيد؟ زيست شناسان مدرن و اغلب دانشمندان به طور کلي با انکار چيز بزرگ تر پاسخ اين نقد را داده اند و مي گويند اين امري کيفي است و از طريق فروکاست گرايي صورت مي پذيرد. با فرو کاستن پشه هاي کوچک به ساختارهاي مولکولي صرف، معتقدان به نظريه تکامل تصور مي کنند ديگر نبايد درخصوص حاصل آمدن بزرگ تر از کوچک تر سخني به ميان آرند؛ اما اگر اينان تنها يک لحظه به اين موضوع بينديشند، چگونه ممکن است بزرگ ترين آثار ادبي- از آنجا که به زبان غربي صحبت مي کنيم- مثلاً آثار دانته و شکسپير تنها از يک ظرف سوپ مملو از مولکول منتج شده باشند؟ آنها نمي خواهند در اين چارچوب و اصطلاحات به اين موضوع بينديشند، اگرچه در يک دوره بلند زماني اين مولکول ها اتفاقاً با يکديگر تلاقي کرده و سرانجام کمدي الهي را به وجود مي آورند، اما از نظر صرف منطقي- و من در عين حال اين واقعيت را مدنظر دارم که فرمول ها و مفاهيم منطقي خودشان تکامل نيافته اند- در منطق گونه يي ثبات و تغييرناپذيري هست؛ هم در منطق رياضيات، هم در منطق صوري و انسان مي تواند فهم رايج درخصوص تکامل مبتني بر فروکاست گرايي را در بوته نقد منطقي قرار دهد.

سوم، نوع ديگري از نقد که از اهميت بالايي هم برخوردار است نقد کلامي است. در اين مفهوم جهان بيني علمي آنچه را که درخصوص جهان طبيعت مورد مطالعه قرار مي دهد، از تمام چيزهاي الوهي و قدسي مجزا کرده و سپس اين واقعيت مثله شده را همچون تنها واقعيت موجود در نظر مي گيرد. اکنون براي متکلمان يا اصحاب دين يا فيلسوفان دين هيچ راهي وجود ندارد که زيست شناسي بتواند ديدگاه آنان درخصوص عليت الوهي(زنجيره علت و معلول الهي) را ويران سازد. هيچ راهي نيست که زيست شناسي بتواند وجود «عليت عمودي» را ابطال کند. هيچ متکلمي نمي تواند انکار کند که خدا گفته است؛ بگذار نور باشد و نور شد، که او پرندگان را، تمام گونه ها و زيرشاخه هاي پرندگان را خلق کرده. بدين ترتيب متکلمان با تمسک به واقعيت علت الوهي در نظم آفريده ها و اين امر که قدرت آفرينشگرانه تنها به خدا تعلق دارد و نه به ماده- همان طور که قرآن هم به خوبي اين را روشن ساخته- همواره قادرند ديدگاه زيست شناختانه تکامل را به نقد بکشند.

اما به هر حال بايد توجه کرد که متاسفانه بسياري از متکلمان مسيحي غرب، پيشتر تسليم تئوري تکامل شده اند. آنها ترسان از اينکه مسيحيت مورد حمله و هجوم مدافعان گونه يي علم کميتي و ماترياليستي قرار گيرد، تلاش کردند همه انواع تئوري هاي همدست با آنچه را که «تکامل خداباورانه» ناميده مي شود ابداع کنند؛ تکامل خداباورانه يي که- همان طور که قبلاً گفتم- حتي بدتر از تئوري زيست شناختي صرف است زيرا به مفهوم کلامي، دستان خدا را از سر مخلوقات خويش کوتاه مي کند. در حالي که مدعي است به خدا اعتقاد دارد و اگر اين تکاملي هاي خداباور نقش خدا را در نظر بگيرند، ديدگاه شان ديگر تکاملي هاي علم باور را راضي نخواهد کرد. متکلمان مسلمان بايد نه تنها تکامل زيست شناختي بلکه تکامل مسيحي را هم مورد انتقاد قرار دهند و منظور من از تکامل مسيحي، دريافت کلامي مسيحيت مدرنيست در خصوص تکامل زيست شناختي است.

چهارم، رياضيات هم مساله يي ديگر است. نقد رياضي- بنياد از تکامل نقدي که پيشتر توسط تعدادي از رياضيدانان از جمله تمام کساني که در خصوص طرح عقلاني سخن گفته اند، مطرح شده است. اگر چه آنان مورد حملات پرشمار تکاملي ها قرار گرفتند اما به اين برهان رياضي متوسل شدند؛ طبق تئوري اطلاعات رياضي شما هرگز نمي توانيد از درون جعبه «الف» چيزي بيش از آنچه که در آن نهاده ايد خارج سازيد. اين يکي از اصول بنيادين نظريه اطلاعات است. اکنون يک سلول زيستي در معناي همان جعبه «الف» است که اطلاعاتي در آن قرار دارد. شما چگونه مي توانيد اطلاعاتي بيش از آنچه را که در آن نهاده ايد از آن خارج سازيد؟ اين يکي از قدرتمندترين نقادي هاي علمي است که در خصوص نظريه زيست شناختي تکامل ارائه شده است.اما همه اين مباحث و براهين بي نتيجه و ناسودمند است مگر با نبرد بسيار سنگين عقلاني کساني همراه شود که از اينکه مورد موافقت و تصديق قرار نگيرند هراسي به دل راه نمي دهند و از حمايت نشدن، از ارتقا نيافتن، از دعوت نشدن به کنفرانس ها و مسائلي از اين دست؛ زيرا انتقادهاي آنان في الواقع به آن چيزي ضربه مي زند که حمايت کننده خود اين پارادايم مدرن است. آنچه بايد تغيير کند همين پارادايم مدرن است. زماني که اين تغيير به وقوع بپيوندد حتي با علم قاطع و منسجم شما قادر خواهيد بود يک زيست شناسي داشته باشيد که زيست شناسي تکاملي در مفهوم رايج آن نيست. گونه يي زيست شناسي است که بدون انکار واقعيات مشاهده پذير اشکال حيات، سطوح بالاتر وجود را مورد تاييد قرار مي دهد. نوعي زيست شناسي که عليت عمومي و نيز عليت افقي را پذيراست و در واقع نسبت به طبيعت چيزها دقيق تر و صحيح تر است. ببينيد ما چقدر بايد تخيل خود را گسترش دهيم تا در خصوص تکامل چشم- مثالي که غالباً به دست داده مي شود- صحبت کنيم. چقدر نامعقول و احمقانه است که مولکول ها به تدريج در يک موجود کور در گل آرايش تازه يي به خود بگيرند سپس در يک لحظه آن موجود کور که نمي بيند در لحظه بعدي ناگهان مي بينند.

ما مي دانيم که اين ادعا چقدر نامعقول است، چقدر پذيرش پوچي و بي معناي تئوري تکامل مورد درخواست ماست. همين قضيه در مورد رشد يک بال براي پرواز و يادگيري کامل پرواز هم صادق است. ما همه اين را مي دانيم ولي اکنون همه مان آن را پذيرفته ايم زيرا هيچ چيز ديگري براي توسل به خدا، به يک خالق عاقل و هوشمند نداريم. روستاند- زيست شناس معروف فرانسوي- زماني گفت؛ «من عميقاً معتقدم (زيرا به هيچ وجه کار ديگري براي انجام نمي بينم) که پستانداران از مارمولک ها منتج شده اند و مارمولک ها از ماهي اما وقتي چنين چيزي را اعلام مي کنم، نمي کوشم از مشاهده شناعت ثقيل آن اجتناب ورزم و ترجيح مي دهم منشاء اين دگرديسي هاي ننگين را همچنان مبهم و نامشخص رها کنم تا اينکه آن را به امور غيرمحتملي ضميمه کنم که ناشي از يک تفسير مضحک است.»

بله پذيرش اين بيهودگي ها، اين احتمالات باورنکردني که من ذکر کردم، شگفت انگيز است. شما مي دانيد کسي گفته است احتمال اينکه يک سلول زنده پاي در عرصه وجود گذارد همانند اين احتمال است که يک ميمون پشت دستگاه تايپ بپرد و تمام نمايشنامه هاي شکسپير را خلق کند. مثال هاي زيادي ارائه شده اما مردم همچنان اين حرف هاي پوچ و نامعقول را باور مي کنند زيرا اگر چنين نکنند جهان بيني مدرن فروخواهد ريخت.

براي جهان مدرن تکامل باوري همچون اصلي «ديني» است همان طور که در مورد مارکسيسم هم همين طور است. مارکسيسم کاملاً بر مبناي آن چيزي بنا نهاده شده که پيروانش مبناي علمي تکامل تاريخي ناميده اند. ماترياليسم ديالکتيک عميقاً متاثر از داروينيسم بود. اکنون روزگار مارکسيسم به عنوان يک تئوري جزم انديشانه سپري شده و تنها تعداد کمي مارکسيست اين طرف و آن طرف باقي مانده اند. بقيه يا فمينيست شده اند يا به سبزها پيوسته اند و غيره. اما با اين وجود فلسفه يي که مورد حمايت و پشتيباني مارکسيسم بود هنوز هم تا حد زيادي رواج دارد اگرچه ديگر يک ايدئولوژي عمده و حائز اهميت که ادعاي فرمانروايي بر جهان را داشت، نيست.

به همين ترتيب غرب به اصطلاح ليبرال- که نقطه مقابل مارکسيسم بود- کل جهان بيني اش با مفهوم پيشرفت شروع مي شد. رشد صنعتي که در همان زمان ويراني جهان طبيعي را در پي داشت که ما اکنون با آن مواجهيم، بر مبناي عقيده امروزه باورنکردني رشد بي حد و حصر اقتصادي و رشد عمومي تمدن غربي پيگيري شد. هيچ متفکر جدي ديگر به رشد و پيشرفت اعتقاد ندارد. تنها سياستمداران هنگامي که خواهان جلب آراي بيشتري هستند صحبت از رشد به ميان آورده و ادعا مي کنند هر چيزي قابليت رشد و ارتقا را دارد و مي تواند از طريق آنچه که توسعه ناميده مي شود به لحاظ کميتي بزرگ و بزرگ تر شود و در اين اثنا محيط زيست طبيعي در ايالات متحده، کانادا و جاهاي ديگر به ويراني کشيده شده. دانشمندان مدرن مقيد به ادامه اين راه هستند؛ ماشين هاي بزرگ تر مي سازند، انرژي هاي بزرگ تري را مورد استفاده قرار مي دهند، از منابع طبيعي بيشتري بهره برداري مي کنند و...

اين عقيده عميقاً در اذهان مردم عادي مدرن ريشه دوانيده و معمولاً از طريق آموزش و پرورشي که وابسته به تئوري تکامل است، آموزش داده مي شود.

ما در مدارس مي آموزيم که تکامل اشکال مختلف حيوانات منتهي به پيدايش موجوداتي انساني شده که خود از طريق همين فرآيند تکامل يافته اند. حتي امروزه در اغلب موزه هاي غرب مردم بومي در کنار حيوانات به نمايش درمي آيند. منظور من اين است که اگر شما به موزه تاريخ طبيعي نيويورک برويد ماموت ها و مخلوقات مشابه را مشاهده کرده و سپس به بوميان امريکا مي رسيد. پس از آن به موجودات پيشرفته انساني برمي خوريد که آثارشان در موزه متروپوليتن به نمايش درآمده. مطمئنم در کانادا هم وضع به همين منوال است. همه اينها به نوعي انسان شناسي بازمي گردد که اين منشاء ناتوراليستي را براي موجود انساني فرض کرده و سپس انسان سفيد را مورد ملاحظه قرار داده که معرف رشد و پيشرفت بشريت است. امروزه ديگر آن گونه که در قرن 19 و اوايل قرن 20 رايج بود- يعني هنگامي که اين عقيده به شدت در غرب رايج بود که انسان غربي همچون تاج اين پيشرفت تکاملي مورد نظر قرار گيرد - در خصوص اين موضوع صحبت نمي شود. مطابق اين ديدگاه تمدن غربي توسعه پيدا کرد و به وضعيتي پيشرفته تر و ستوده تر از ساير تمدن ها تکامل يافت. آنچنان که يک مرد فرانسوي مي انديشيد که تکامل يافته تر از يک بلغاري است چون اهل اروپاي غربي است اگرچه آنها هر دو مسيحي و هر دو سفيدپوست بودند. ديگر صحبتي از آسيايي ها و آفريقايي ها به ميان نمي آورم. اين نظرگاه که به شدت مورد دفاع قرار مي گرفت و به واسطه همين ايده تکامل زنده نگه داشته مي شد که با همان تئوري پيشرفت ترکيب شده بود امروز- همان گونه که در تداوم نژادپرستي در غرب شاهدش هستيم- به هيچ عنوان نمرده و تنها به واسطه نقد روشنفکرانه آن از بين نرفته است. ما بايد سرشت واقعي آن را درک کنيم و سپس از منظر عقلاني و نيز اخلاقي به نقد آن بپردازيم چرا که اين عقيده به هر کجا که رفته است ساختارهاي سنتي تفکر موجود را به ويراني کشانده.

نمایه کاربر
علی...

نام: علی رضازاده

محل اقامت: شیراز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۲۳ - ۰۸:۳۲


پست: 864

سپاس: 135

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط علی... »

چطور میتوانید انتخاب طبیعی را در این مورد نادیده بگیرید ؟!
نقش های روی پوست زرافه ها به استتار شدن آن ها کمک میکند و استتار بهتر یعنی شانس بیشتر برای زنده ماندن

میگم یعنی این شش ضلعی های منظمی که روی پوستشونه کی بوجود اورده طبیعت این همه پشش منظم ایجاد کرده... سم زرافه چجوری ایجاد شده؟ جنس سم با جنس پوست و گوشتو اعضای دیگه زرافه متفاوته



با گذشت زمان ، انتخاب طبیعی سبب بوجود آمدن گونه های جدید میشود.

دلیل و مدرک علمی دارید؟





پستانداران فرگشت یافته از خزندگان ( منظور خزندگان امروزی نیست ) هستند ، خزنده ی یک دست یا دو سر وجود نداشته است !
مرغ های یک پا ؟!
پرندگان فرگشت یافته از دایناسور ها هستند ، دایناسور یک پا وجود نداشته است !


چرا نباید وجود داشته باشه اگر نظم و ناظمی در جهان نیست و بر اساس شانسه چراا موجودات اینجوری ایجاد نشدند





چرا باید پوستشان شبیه به هم باشد ؟!
درست است که هر دو گربه سان هستند ، اما دو گونه ی متفاوت اند.


باشه بازهم ریششون به عقیده شما مشترکه چطور بدون وجود داشتن هیچ نظم و حساب کتاب در عالم و فقط شانس به قول شما همه چیز درست به طور مجزا سر جای خودشه ؟ پس اینکه هر موجودی پوست و طرح پوسنت مخصوص خود دارن نشون از وجود یه ناظم و خالق هوشمنده





چطور بدون دخالت دادن فرگشت تیره بودن پوست ساکنان نواحی گرمسیری را توضیح میدهید ؟


سوال! اگر با فرگشت رنگ پوستشون تغییر کرده چرا سیاهپوستان افریقای یکه اومدند اروپا رنگ پوستشون سفید نشد؟ اصلا فرزندان سیاه پوستان اروپا سفید پوست نشدند؟
خداونددر آیه ۱۸ سوره زمر می فرماید

کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین سخن پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.

نمایه کاربر
شلغم الدین

عضویت : شنبه ۱۳۸۹/۱۱/۲ - ۱۸:۳۹


پست: 589

سپاس: 111

جنسیت:

تماس:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط شلغم الدین »

علی... نوشته شده:چطور میتوانید انتخاب طبیعی را در این مورد نادیده بگیرید ؟!
نقش های روی پوست زرافه ها به استتار شدن آن ها کمک میکند و استتار بهتر یعنی شانس بیشتر برای زنده ماندن
.
.
.
سوال! اگر با فرگشت رنگ پوستشون تغییر کرده چرا سیاهپوستان افریقای یکه اومدند اروپا رنگ پوستشون سفید نشد؟ اصلا فرزندان سیاه پوستان اروپا سفید پوست نشدند؟
با «فرضِ غلط» اینکه تمام منابعِ ما از گذشته منابع غلطی هستند، چطور وجود «فرگشت» را هم‌اکنون در بدنِ خود نادیده می‌گیرید؟ چطور وستیجیالیتی و اندام‌های وستیجیال را نادیده می‌گیرید؟ چطور دندانِ بی‌مصرفِ عقل، آپاندیس، انگشتِ کوچکِ پا و... را نادیده می‌گیرید؟

+اگر از وستیجیالیتی هم بگذریم هم‌اکنون انسان‌هایی در آفریقا وجود دارند که در مقابل ایدز مقاوم‌اند... smile036
«موآیِ» قبیله‌ی بغلی در تلفظ «ر» مشکل دارد
املت نامه

«صلام بر تو باد. من سه‌شنبه به رم خواهم آمد تا به حضور پاپ شرفیاب شوم...» امضاء: مسیح مصلوب
نیچه

نمایه کاربر
M a n i a

عضویت : شنبه ۱۳۹۱/۱/۱۲ - ۰۱:۱۷


پست: 198

سپاس: 185

جنسیت:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط M a n i a »

میگم یعنی این شش ضلعی های منظمی که روی پوستشونه کی بوجود اورده طبیعت این همه پشش منظم ایجاد کرده... سم زرافه چجوری ایجاد شده؟ جنس سم با جنس پوست و گوشتو اعضای دیگه زرافه متفاوته
نقش های روی پوست زرافه ها در ابتدا چنین منظم نبود ، به تدریج منظم شد.
به طور اساسی شکل های منظم هندسی اگر به صورت تکرار شونده روی سطحی بیاید ، گیج کننده است و استتار بهتری صورت میگیرد.
برخی از پستانداران به دلیل وزن زیاد و اینکه زمان زیادی باید روی پاهایشان بایستند ، برای جلوگیری از آسیب دیدن پاهایشان ، دارای سم هستند. ( به تدریج ناخن ها به صورت سم تغییر شکل یافتند ، جنس سم استخوانی و سخت میباشد. )
با گذشت زمان ، انتخاب طبیعی سبب بوجود آمدن گونه های جدید میشود.
دلیل و مدرک علمی دارید؟
تمام گونه ها دارای نیای مشترک هستند و جهش ژنتیکی + انتخاب طبیعی باعث به وجود آمدن گونه ها شده است.
چرا نباید وجود داشته باشه اگر نظم و ناظمی در جهان نیست و بر اساس شانسه چراا موجودات اینجوری ایجاد نشدند.
نمیتوان گفت انتخاب طبیعی بر اساس شانس است !
فرض میکنیم بر اساس جهش ژنی ، خزنده ای یک دست بوجود آید.
این خزنده ناقص است و حتا قادر نیست دوران اولیه ی زندگی اش را پشت سر بگذارد و به دوران تولید مثل برسد. حتا ممکن است در دوران جنینی بمیرد.
در ضمن جهش های ژنی در طبیعت تا این حد زیان بار نیستند.
بسیاری از جهش‌ها نیز هیچ تغییری را در بدن ایجاد نمی‌کنند ، چراکه اکثر اطلاعات مولکول‌های DNA بی استفاده می‌ماند.
باشه بازهم ریششون به عقیده شما مشترکه چطور بدون وجود داشتن هیچ نظم و حساب کتاب در عالم و فقط شانس به قول شما همه چیز درست به طور مجزا سر جای خودشه ؟ پس اینکه هر موجودی پوست و طرح پوسنت مخصوص خود دارن نشون از وجود یه ناظم و خالق هوشمنده
اینکه هر جانور نقش های روی پوست مخصوص به خود را دارد ، با فرگشت در تضاد نیست.
هنوز هم نمیدانید فرگشت یعنی چه !
سوال! اگر با فرگشت رنگ پوستشون تغییر کرده چرا سیاهپوستان افریقای یکه اومدند اروپا رنگ پوستشون سفید نشد؟ اصلا فرزندان سیاه پوستان اروپا سفید پوست نشدند؟
باز هم میگویم ، شما اصلا نمیدانید فرگشت چیست و چه چیزی را بیان میکند.
..
.
به تمام پرسش هایتان پاسخ گفتم.
اما شما نتوانستید پرسشی به این سادگی را پاسخ دهید:
چطور بدون دخالت دادن فرگشت تیره بودن پوست ساکنان نواحی گرمسیری را توضیح میدهید ؟
شک و شکاکیت نخستین گام بسوی حقیقت است.
"دنیس دیدرو"

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط MA102 »

saeedfa نوشته شده:
MA102 نوشته شده:یه سوال؟
اگر در تکامل شرط اصلی تغییرات کوچک هست، پس چرا موجوداتی با تعداد کروموزومهای متفاوت وجود دارد، آنهم کروموزومهائی بصورت جفت؟

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
نحوه ی ساخته شدن خود DNA از جمله دستوراتی است که در DNA نوشته شده است. یعنی DNA علاوه بر دستور تکثیر و کارکرد سلول ها، مراحل ساخته شدن خودش را هم توضیح داده است. اضافه شدن یک جفت کروموزوم مربوط به تغییر اندک در این قسمت از DNA بوده است. یعنی این تغییر اندک در جایی دیگر در DNA اتفاق افتاده شما نتیجه را مشاهده می کنید. که اضافه شدن یک جفت است. در واقع تغییر اندک در همانند ساز های رشته های DNA باعث شده که این جفت کروموزوم به وجود بیاید. ممکن است در ابتدا هم جفتی و هم به صورت تک کروموزوم ظاهر شده و انتخاب طبیعی ساختار جفت را نگه داشته. چون در برابر آسیب ها به ساختارش مصون تر بوده
این استدلال خودم بود . منبعی براش ندارم/.
تا بحال این صورت از تئوری تکامل رو ندیده بودم، در صورت فعلی تئوری تکامل ژنها توسط پرتوهای یونیزه کننده جهش می یابند، و موجود جدید اگر توسط این جهش بتواند با محیط سازگار شود(اصل انتخاب طبیعی) موجود جدیدی در طبیعت بوجود آمده است.
می بینیم که جهش ژنها در این نظریه اتفاقی بوده و توسط DNA از قبل برنامه ریزی نشده است.

مشکل ظهور کروموزومهای جدید در جهشها یکی از مشکلات عمده تئوری تکامله.

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
MA102

نام: Laplace transforms

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۸/۹/۱۸ - ۱۷:۰۹


پست: 1664

سپاس: 1193

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط MA102 »

شلغم الدین نوشته شده:+اگر از وستیجیالیتی هم بگذریم هم‌اکنون انسان‌هایی در آفریقا وجود دارند که در مقابل ایدز مقاوم‌اند...
از ویروس ایدز دو نسخه موجوده، نسخه ای که در آفریقا شایع هستش بسیار کند آسیب رسان تر از نسخه ای است که در جوامع پیشرفته وجود دارد.


smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
علم×دین=انسان




وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً

و هر کس نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده.

سوره مبارکه المائدة آیه32




بانک اهداء سلولهای بنیادی:
http://iscdp.tums.ac.ir/

نمایه کاربر
saeedfa

محل اقامت: Tehran

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۱/۶/۱ - ۲۱:۱۹


پست: 154

سپاس: 66

جنسیت:

تماس:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط saeedfa »

MA102 نوشته شده:
saeedfa نوشته شده:
MA102 نوشته شده:یه سوال؟
اگر در تکامل شرط اصلی تغییرات کوچک هست، پس چرا موجوداتی با تعداد کروموزومهای متفاوت وجود دارد، آنهم کروموزومهائی بصورت جفت؟

smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
نحوه ی ساخته شدن خود DNA از جمله دستوراتی است که در DNA نوشته شده است. یعنی DNA علاوه بر دستور تکثیر و کارکرد سلول ها، مراحل ساخته شدن خودش را هم توضیح داده است. اضافه شدن یک جفت کروموزوم مربوط به تغییر اندک در این قسمت از DNA بوده است. یعنی این تغییر اندک در جایی دیگر در DNA اتفاق افتاده شما نتیجه را مشاهده می کنید. که اضافه شدن یک جفت است. در واقع تغییر اندک در همانند ساز های رشته های DNA باعث شده که این جفت کروموزوم به وجود بیاید. ممکن است در ابتدا هم جفتی و هم به صورت تک کروموزوم ظاهر شده و انتخاب طبیعی ساختار جفت را نگه داشته. چون در برابر آسیب ها به ساختارش مصون تر بوده
این استدلال خودم بود . منبعی براش ندارم/.
تا بحال این صورت از تئوری تکامل رو ندیده بودم، در صورت فعلی تئوری تکامل ژنها توسط پرتوهای یونیزه کننده جهش می یابند، و موجود جدید اگر توسط این جهش بتواند با محیط سازگار شود(اصل انتخاب طبیعی) موجود جدیدی در طبیعت بوجود آمده است.
می بینیم که جهش ژنها در این نظریه اتفاقی بوده و توسط DNA از قبل برنامه ریزی نشده است.
مشکل ظهور کروموزومهای جدید در جهشها یکی از مشکلات عمده تئوری تکامله.
smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072 smile072
mutation یا جهش به دو صورت انجام می گیره یکی به دلیل پرتو های کیهانی یکی هم به دلیل اشتباهات طبیعت یعنی نا هماهنگی های فیزیکی در همسان سازی.
بله اتفقی هست ولی تغییرات برای اینکه پایدار باشد دو شرط لازم دارد:
1- بسیار جزئی باشد که با استدلال من تغییرات جزئی بوده
2- در جهت مثبت باشد.
در ضمن طرز ساخته شدن خود DNA هم در خود DNA کد شده. اینو رد می کنید؟

نمایه کاربر
M a n i a

عضویت : شنبه ۱۳۹۱/۱/۱۲ - ۰۱:۱۷


پست: 198

سپاس: 185

جنسیت:

Re: تكامل انسان بعد از مليونها سال !

پست توسط M a n i a »

Void_wolf نوشته شده:يكى از مهم‏ترين انديشه‏هاى داروين كه تاكنون كمتر مطرح شده است. داروين اروپائيان سفيدپوست را نسبت به ديگر نژادهاى انسانى، پيشرفته‏تر مى‏داند. در حالى كه وى بر اين ادعاست كه انسان، شكل تكامل‏يافته مخلوقات شبه بوزينه است، معتقد است برخى از نژادها از تكامل بيشترى برخوردار شدند و ديگر نژادها هنوز ويژگيهايى شبيه ميمونها را با خود دارند.ایا این نوعی نژاد پرستی نیست؟!
من چنین چیزی را در جایی نخوانده ام و فکر نمیکنم درست باشد.
حال فرض میکنیم که گفته ی شما درست است :
برای مثال ، سفید پوست ها چه ویژگی خاصی نسبت به سیاه پوست ها دارند که نشان دهنده ی فرگشت بیشتر باشد ؟
شک و شکاکیت نخستین گام بسوی حقیقت است.
"دنیس دیدرو"

ارسال پست