نوزاد از کجا می داند که باید برای خوردن شیر باید بمکد؟

[jhvh]

آقا اصلا بحثو تموم کنید

خدا در بعضی جاها از فرگشت استفاده کرده و در معدود جاهای دیگه از قدرت بی نهایت خودش (اینه نتیجه بحثتون)

مسلمونا فکر می کنید با این حرفا به کی دارید کمک می کنید ........ نظر مراجعتونو می دونید یا همه حاصل علوم دینی صد ها سال پیش است که از معده ی مبارک نظر داده میشد؟؟؟؟؟؟

از این آدمای کثیف تو دین زیاده

نظر قرآنتونو می دونید

نمی خوایید بعضی چیزا رو کنار بذارید نمی گم چی خودت بفهم

[behasht]

بسم الله الرحمن الرحیم

آرنج می دونی کجاست؟ زانو چطور؟ می دونی چرا مقداری پوست اضافه در قسمت آرنج است؟اما آن هم در یک سمت آن؟چون هرگز انسان در هیچ حالتی دستش را به سمت برعکسش خم نمی کند پا یش هم همینطور در انگشتان هم همین حالت وجود دارد

بی خود نگید گذشت زمان این کار را کرده چون یکم اگر فکر کنید می بینید که گر دلیلی که من مطمئنم بر سر بی سوادیتان می آورید(در باره مرور زمان و فرگشت و از این اشتباهات که بارها و بارها با استدلال ها محکم رد شده اما چون شما چیزی دیگری ندارید تکرار می کنید الشتباهاتان را) بگذارید قبل از گفتنان آب اکی را بر دست تان بریزم
فرض کنیم (طبق حرفی که شما می گید) از اول چنین چیزی نبوده و پوست اضافه ایی نوبده (چون اصلا طبق نظر شما انتخاب طبیعی آنسان را به وجو.د آورده نه حکیمی دانا که ان را خداوند می نامیم)پس پوستی نبوده و موجود یا نمی توانسته دستش را خم کند(یا پایش را یا انگشتش را و...) و شایدم خم می کگرده و پوستش از هم جدا شده و زخم می شد ام از طرفی که چون این کار بارها و بارها اتقاق می فتاده نمی توانسته پوست ترمیم بیابد و چون فاصلع تکرار کار زیاد بوده ترمیم طولانی مدت می شده و آگر هم بر فرض ترمیم می یابیده دست ترمیم به صورت نافرم ایجاد می شده (که البته ترمیم قابل انتقال و موروثی نیست) اما بر فرض محال گیریم این ترمیم نافرم انتقال پیدا کرده باشد به صورت نافرم به ورثه می رسد و همینطور تا به الان اما یک نگاهی به 20 انگشت خود دو آرنج خود دو دوزانو خود بی اندازید آیا پوست اضافه آن (که معلوم است دقیقا چه دلیلی دارد و آن هم خود حکمتی از بی نهایت حکمت الهی است که در تداوم حیات نسل بشری و موجودات اثر دارد است)نگه بی اندازید ببینید پوست تان نافرم است؟حالا دست تان را خم کنید و دوباره ببینید

یک نکته رو هم بگم همونطور که گفتم یک لحظه اگر حساب سر انگشتی کنید می بینید که اصلا موجود با رفتن آن مقدار از خونش می تواند زنده بماند یا نه (مکرا را زخم و خون یزی آن هم به دفعات در طول روز) اصلا در قسمت آرنج یک عصب حساس است که با کوچکترین ضربه ایی شکی به فرد وارد می کند حال تصور کنید که بارها و بارها این مکان زخم شده و موجود قصد مداوا آن هم در آن زمان با میزان درک کمش داشته باشد

متاسفانه مجبورم هر باره بخی مطالب را دوباره نویسی کنم چون برخی دوست ندارند این مطالب منتشر شود پس حاشیه پراکنی می کنند که ما با این کار می خواهیم کار او را از بین ببریم

[ا.ت]

حالا کی گفته اول آرنج به وجود اومده بعد پوست اضافه آرنج؟!

متاسفانه مجبورم هر باره بخی مطالب را دوباره نویسی کنم چون برخی دوست ندارند این مطالب منتشر شود پس حاشیه پراکنی می کنند که ما با این کار می خواهیم کار او را از بین ببریم

[maryam1992]

خدا در بعضی جاها از فرگشت استفاده کرده و در معدود جاهای دیگه از قدرت بی نهایت خودش (اینه نتیجه بحثتون)

like

[هرمز پگاه]

..
خدا در بعضی جاها از فرگشت استفاده کرده و در معدود جاهای دیگه از قدرت بی نهایت خودش (اینه نتیجه بحثتون)
..

[behasht]

بسم الله الرحمن الرحیم

آرنج می دونی کجاست؟ زانو چطور؟ می دونی چرا مقداری پوست اضافه در قسمت آرنج است؟اما آن هم در یک سمت آن؟چون هرگز انسان در هیچ حالتی دستش را به سمت برعکسش خم نمی کند پا یش هم همینطور در انگشتان هم همین حالت وجود دارد

بی خود نگید گذشت زمان این کار را کرده چون یکم اگر فکر کنید می بینید که گر دلیلی که من مطمئنم بر سر بی سوادیتان می آورید(در باره مرور زمان و فرگشت و از این اشتباهات که بارها و بارها با استدلال ها محکم رد شده اما چون شما چیزی دیگری ندارید تکرار می کنید الشتباهاتان را) بگذارید قبل از گفتنان آب اکی را بر دست تان بریزم
فرض کنیم (طبق حرفی که شما می گید) از اول چنین چیزی نبوده و پوست اضافه ایی نوبده (چون اصلا طبق نظر شما انتخاب طبیعی آنسان را به وجو.د آورده نه حکیمی دانا که ان را خداوند می نامیم)پس پوستی نبوده و موجود یا نمی توانسته دستش را خم کند(یا پایش را یا انگشتش را و...) و شایدم خم می کگرده و پوستش از هم جدا شده و زخم می شد ام از طرفی که چون این کار بارها و بارها اتقاق می فتاده نمی توانسته پوست ترمیم بیابد و چون فاصلع تکرار کار زیاد بوده ترمیم طولانی مدت می شده و آگر هم بر فرض ترمیم می یابیده دست ترمیم به صورت نافرم ایجاد می شده (که البته ترمیم قابل انتقال و موروثی نیست) اما بر فرض محال گیریم این ترمیم نافرم انتقال پیدا کرده باشد به صورت نافرم به ورثه می رسد و همینطور تا به الان اما یک نگاهی به 20 انگشت خود دو آرنج خود دو دوزانو خود بی اندازید آیا پوست اضافه آن (که معلوم است دقیقا چه دلیلی دارد و آن هم خود حکمتی از بی نهایت حکمت الهی است که در تداوم حیات نسل بشری و موجودات اثر دارد است)نگه بی اندازید ببینید پوست تان نافرم است؟حالا دست تان را خم کنید و دوباره ببینید

یک نکته رو هم بگم همونطور که گفتم یک لحظه اگر حساب سر انگشتی کنید می بینید که اصلا موجود با رفتن آن مقدار از خونش می تواند زنده بماند یا نه (مکرا را زخم و خون یزی آن هم به دفعات در طول روز) اصلا در قسمت آرنج یک عصب حساس است که با کوچکترین ضربه ایی شکی به فرد وارد می کند حال تصور کنید که بارها و بارها این مکان زخم شده و موجود قصد مداوا آن هم در آن زمان با میزان درک کمش داشته باشد

متاسفانه مجبورم هر باره بخی مطالب را دوباره نویسی کنم چون برخی دوست ندارند این مطالب منتشر شود پس حاشیه پراکنی می کنند که ما با این کار می خواهیم کار او را از بین ببریم

نمونه این حاشیه ها

..
خدا در بعضی جاها از فرگشت استفاده کرده و در معدود جاهای دیگه از قدرت بی نهایت خودش (اینه نتیجه بحثتون)
..

حالا کی گفته اول آرنج به وجود اومده بعد پوست اضافه آرنج؟!

متاسفانه مجبورم هر باره بخی مطالب را دوباره نویسی کنم چون برخی دوست ندارند این مطالب منتشر شود پس حاشیه پراکنی می کنند که ما با این کار می خواهیم کار او را از بین ببریم

که بدون شرح از آن میگذریم (اخود نوشته گواهی خوبی برای خندیدن است همین بس که سطح تفکراتش چقدر است )

[ا.ت]

آرنج می دونی کجاست؟ زانو چطور؟ می دونی چرا مقداری پوست اضافه در قسمت آرنج است؟اما آن هم در یک سمت آن؟چون هرگز انسان در هیچ حالتی دستش را به سمت برعکسش خم نمی کند پا یش هم همینطور در انگشتان هم همین حالت وجود دارد

بی خود نگید گذشت زمان این کار را کرده چون یکم اگر فکر کنید می بینید که گر دلیلی که من مطمئنم بر سر بی سوادیتان می آورید(در باره مرور زمان و فرگشت و از این اشتباهات که بارها و بارها با استدلال ها محکم رد شده اما چون شما چیزی دیگری ندارید تکرار می کنید الشتباهاتان را) بگذارید قبل از گفتنان آب اکی را بر دست تان بریزم
فرض کنیم (طبق حرفی که شما می گید) از اول چنین چیزی نبوده و پوست اضافه ایی نوبده (چون اصلا طبق نظر شما انتخاب طبیعی آنسان را به وجو.د آورده نه حکیمی دانا که ان را خداوند می نامیم)پس پوستی نبوده و موجود یا نمی توانسته دستش را خم کند(یا پایش را یا انگشتش را و...) و شایدم خم می کگرده و پوستش از هم جدا شده و زخم می شد ام از طرفی که چون این کار بارها و بارها اتقاق می فتاده نمی توانسته پوست ترمیم بیابد و چون فاصلع تکرار کار زیاد بوده ترمیم طولانی مدت می شده و آگر هم بر فرض ترمیم می یابیده دست ترمیم به صورت نافرم ایجاد می شده (که البته ترمیم قابل انتقال و موروثی نیست) اما بر فرض محال گیریم این ترمیم نافرم انتقال پیدا کرده باشد به صورت نافرم به ورثه می رسد و همینطور تا به الان اما یک نگاهی به 20 انگشت خود دو آرنج خود دو دوزانو خود بی اندازید آیا پوست اضافه آن (که معلوم است دقیقا چه دلیلی دارد و آن هم خود حکمتی از بی نهایت حکمت الهی است که در تداوم حیات نسل بشری و موجودات اثر دارد است)نگه بی اندازید ببینید پوست تان نافرم است؟حالا دست تان را خم کنید و دوباره ببینید

یک نکته رو هم بگم همونطور که گفتم یک لحظه اگر حساب سر انگشتی کنید می بینید که اصلا موجود با رفتن آن مقدار از خونش می تواند زنده بماند یا نه (مکرا را زخم و خون یزی آن هم به دفعات در طول روز) اصلا در قسمت آرنج یک عصب حساس است که با کوچکترین ضربه ایی شکی به فرد وارد می کند حال تصور کنید که بارها و بارها این مکان زخم شده و موجود قصد مداوا آن هم در آن زمان با میزان درک کمش داشته باشد

شما در هوپا مضحکه ای برای عام بیشتر نیستی! فقط محض خنده میخوام ازت بپرسم:
هویج پخته هم میفهمه که فرض تو یعنی اینکه از دید فرگشتی اول باید آرنج به وجود بیاد بعد پوست آرنج!!! احمقانه ترین فرض ممکنه! و فرض معقول تر اینه که تغییرات مکمل به صورت تدریجی و با هم رخ میدن. یعنی امکان نداره مغز بزرگ بشه بدون اینکه جمجمه و لگن جنس مونث (واسه زایمان) بزرگ بشه و... هزاران تغییر مکملی در طول تاریخ فرگشت رخ دادن. به من بگو چرا این احتمال رو در نظر نگرفتی؟! کودن!

[هرمز پگاه]

آرنج می دونی کجاست؟ زانو چطور؟ می دونی چرا مقداری پوست اضافه در قسمت آرنج است؟اما آن هم در یک سمت آن؟چون هرگز انسان در هیچ حالتی دستش را به سمت برعکسش خم نمی کند پا یش هم همینطور در انگشتان هم همین حالت وجود دارد

بی خود نگید گذشت زمان این کار را کرده چون یکم اگر فکر کنید می بینید که گر دلیلی که من مطمئنم بر سر بی سوادیتان می آورید(در باره مرور زمان و فرگشت و از این اشتباهات که بارها و بارها با استدلال ها محکم رد شده اما چون شما چیزی دیگری ندارید تکرار می کنید الشتباهاتان را) بگذارید قبل از گفتنان آب اکی را بر دست تان بریزم
فرض کنیم (طبق حرفی که شما می گید) از اول چنین چیزی نبوده و پوست اضافه ایی نوبده (چون اصلا طبق نظر شما انتخاب طبیعی آنسان را به وجو.د آورده نه حکیمی دانا که ان را خداوند می نامیم)پس پوستی نبوده و موجود یا نمی توانسته دستش را خم کند(یا پایش را یا انگشتش را و...) و شایدم خم می کگرده و پوستش از هم جدا شده و زخم می شد ام از طرفی که چون این کار بارها و بارها اتقاق می فتاده نمی توانسته پوست ترمیم بیابد و چون فاصلع تکرار کار زیاد بوده ترمیم طولانی مدت می شده و آگر هم بر فرض ترمیم می یابیده دست ترمیم به صورت نافرم ایجاد می شده (که البته ترمیم قابل انتقال و موروثی نیست) اما بر فرض محال گیریم این ترمیم نافرم انتقال پیدا کرده باشد به صورت نافرم به ورثه می رسد و همینطور تا به الان اما یک نگاهی به 20 انگشت خود دو آرنج خود دو دوزانو خود بی اندازید آیا پوست اضافه آن (که معلوم است دقیقا چه دلیلی دارد و آن هم خود حکمتی از بی نهایت حکمت الهی است که در تداوم حیات نسل بشری و موجودات اثر دارد است)نگه بی اندازید ببینید پوست تان نافرم است؟حالا دست تان را خم کنید و دوباره ببینید

یک نکته رو هم بگم همونطور که گفتم یک لحظه اگر حساب سر انگشتی کنید می بینید که اصلا موجود با رفتن آن مقدار از خونش می تواند زنده بماند یا نه (مکرا را زخم و خون یزی آن هم به دفعات در طول روز) اصلا در قسمت آرنج یک عصب حساس است که با کوچکترین ضربه ایی شکی به فرد وارد می کند حال تصور کنید که بارها و بارها این مکان زخم شده و موجود قصد مداوا آن هم در آن زمان با میزان درک کمش داشته باشد

شما در هوپا مضحکه برای عام بیشتر نیستی! فقط محض خنده میخوام ازت بپرسم:
هویج پخته هم میفهمه که فرض تو یعنی اینکه از دید فرگشتی اول باید آرنج به وجود بیاد بعد پوست آرنج!!! احمقانه ترین فرض ممکنه! و فرض معقول تر اینه که تغییرات مکمل به صورت تدریجی و با هم رخ میدن. به من بگو چرا این احتمال رو در نظر نمی گیری؟ کودن!

خب چون کودن (اسلامیست) است دیگر!
•

[behasht]

بسم الله الرحمن الرحیم

آرنج می دونی کجاست؟ زانو چطور؟ می دونی چرا مقداری پوست اضافه در قسمت آرنج است؟اما آن هم در یک سمت آن؟چون هرگز انسان در هیچ حالتی دستش را به سمت برعکسش خم نمی کند پا یش هم همینطور در انگشتان هم همین حالت وجود دارد

بی خود نگید گذشت زمان این کار را کرده چون یکم اگر فکر کنید می بینید که گر دلیلی که من مطمئنم بر سر بی سوادیتان می آورید(در باره مرور زمان و فرگشت و از این اشتباهات که بارها و بارها با استدلال ها محکم رد شده اما چون شما چیزی دیگری ندارید تکرار می کنید الشتباهاتان را) بگذارید قبل از گفتنان آب اکی را بر دست تان بریزم
فرض کنیم (طبق حرفی که شما می گید) از اول چنین چیزی نبوده و پوست اضافه ایی نوبده (چون اصلا طبق نظر شما انتخاب طبیعی آنسان را به وجو.د آورده نه حکیمی دانا که ان را خداوند می نامیم)پس پوستی نبوده و موجود یا نمی توانسته دستش را خم کند(یا پایش را یا انگشتش را و...) و شایدم خم می کگرده و پوستش از هم جدا شده و زخم می شد ام از طرفی که چون این کار بارها و بارها اتقاق می فتاده نمی توانسته پوست ترمیم بیابد و چون فاصلع تکرار کار زیاد بوده ترمیم طولانی مدت می شده و آگر هم بر فرض ترمیم می یابیده دست ترمیم به صورت نافرم ایجاد می شده (که البته ترمیم قابل انتقال و موروثی نیست) اما بر فرض محال گیریم این ترمیم نافرم انتقال پیدا کرده باشد به صورت نافرم به ورثه می رسد و همینطور تا به الان اما یک نگاهی به 20 انگشت خود دو آرنج خود دو دوزانو خود بی اندازید آیا پوست اضافه آن (که معلوم است دقیقا چه دلیلی دارد و آن هم خود حکمتی از بی نهایت حکمت الهی است که در تداوم حیات نسل بشری و موجودات اثر دارد است)نگه بی اندازید ببینید پوست تان نافرم است؟حالا دست تان را خم کنید و دوباره ببینید

یک نکته رو هم بگم همونطور که گفتم یک لحظه اگر حساب سر انگشتی کنید می بینید که اصلا موجود با رفتن آن مقدار از خونش می تواند زنده بماند یا نه (مکرا را زخم و خون یزی آن هم به دفعات در طول روز) اصلا در قسمت آرنج یک عصب حساس است که با کوچکترین ضربه ایی شکی به فرد وارد می کند حال تصور کنید که بارها و بارها این مکان زخم شده و موجود قصد مداوا آن هم در آن زمان با میزان درک کمش داشته باشد

شما در هوپا مضحکه ای برای عام بیشتر نیستی! فقط محض خنده میخوام ازت بپرسم:
هویج پخته هم میفهمه که فرض تو یعنی اینکه از دید فرگشتی اول باید آرنج به وجود بیاد بعد پوست آرنج!!! احمقانه ترین فرض ممکنه! و فرض معقول تر اینه که تغییرات مکمل به صورت تدریجی و با هم رخ میدن. یعنی امکان نداره مغز بزرگ بشه بدون اینکه جمجمه و لگن جنس مونث (واسه زایمان) بزرگ بشه و... هزاران تغییر مکملی در طول تاریخ فرگشت رخ دادن. به من بگو چرا این احتمال رو در نظر نگرفتی؟! کودن!

چون چیزی که شما می گویی یک احتمالی است که شاید با خواندن دوباره خودتان به رد آن برسید و البته یک احتمال می دونید که راحت می تونه اشتباه باشه چون احتماله اما ما با احتمال صحبت نکردیم علم بر پایه احتمال نیست البته علمی که ما داریم شما را نمی دانم یعنی می دانم ها خودم را زدم به اون راه چون خوب معلومه که علم شما یک علم احتمالی است در واقع شما می گویید ما فرض می کنیم یک نیست اما چون صفر هم نمی باشد و ما دوست نداریم یک باشد و صفر هم که نمی تواند باشد پس احتمالا بین صفر و یک است یک نتیجه گیری از یک فرض اشتباه آن هم به صورت احتمالی نه یقیین فرق ما این است ما با یقین می گوییم و استدلالمان باید صحیح باشد تا بگوییم بر عکس شما دیدید که کم اوردید گفتید تیری در تاریکی بزنیم که متاسفانه نگرفت

[هرمز پگاه]

بسم الله الرحمن الرحیم

آرنج می دونی کجاست؟ زانو چطور؟ می دونی چرا مقداری پوست اضافه در قسمت آرنج است؟اما آن هم در یک سمت آن؟چون هرگز انسان در هیچ حالتی دستش را به سمت برعکسش خم نمی کند پا یش هم همینطور در انگشتان هم همین حالت وجود دارد

بی خود نگید گذشت زمان این کار را کرده چون یکم اگر فکر کنید می بینید که گر دلیلی که من مطمئنم بر سر بی سوادیتان می آورید(در باره مرور زمان و فرگشت و از این اشتباهات که بارها و بارها با استدلال ها محکم رد شده اما چون شما چیزی دیگری ندارید تکرار می کنید الشتباهاتان را) بگذارید قبل از گفتنان آب اکی را بر دست تان بریزم
فرض کنیم (طبق حرفی که شما می گید) از اول چنین چیزی نبوده و پوست اضافه ایی نوبده (چون اصلا طبق نظر شما انتخاب طبیعی آنسان را به وجو.د آورده نه حکیمی دانا که ان را خداوند می نامیم)پس پوستی نبوده و موجود یا نمی توانسته دستش را خم کند(یا پایش را یا انگشتش را و...) و شایدم خم می کگرده و پوستش از هم جدا شده و زخم می شد ام از طرفی که چون این کار بارها و بارها اتقاق می فتاده نمی توانسته پوست ترمیم بیابد و چون فاصلع تکرار کار زیاد بوده ترمیم طولانی مدت می شده و آگر هم بر فرض ترمیم می یابیده دست ترمیم به صورت نافرم ایجاد می شده (که البته ترمیم قابل انتقال و موروثی نیست) اما بر فرض محال گیریم این ترمیم نافرم انتقال پیدا کرده باشد به صورت نافرم به ورثه می رسد و همینطور تا به الان اما یک نگاهی به 20 انگشت خود دو آرنج خود دو دوزانو خود بی اندازید آیا پوست اضافه آن (که معلوم است دقیقا چه دلیلی دارد و آن هم خود حکمتی از بی نهایت حکمت الهی است که در تداوم حیات نسل بشری و موجودات اثر دارد است)نگه بی اندازید ببینید پوست تان نافرم است؟حالا دست تان را خم کنید و دوباره ببینید

یک نکته رو هم بگم همونطور که گفتم یک لحظه اگر حساب سر انگشتی کنید می بینید که اصلا موجود با رفتن آن مقدار از خونش می تواند زنده بماند یا نه (مکرا را زخم و خون یزی آن هم به دفعات در طول روز) اصلا در قسمت آرنج یک عصب حساس است که با کوچکترین ضربه ایی شکی به فرد وارد می کند حال تصور کنید که بارها و بارها این مکان زخم شده و موجود قصد مداوا آن هم در آن زمان با میزان درک کمش داشته باشد

شما در هوپا مضحکه ای برای عام بیشتر نیستی! فقط محض خنده میخوام ازت بپرسم:
هویج پخته هم میفهمه که فرض تو یعنی اینکه از دید فرگشتی اول باید آرنج به وجود بیاد بعد پوست آرنج!!! احمقانه ترین فرض ممکنه! و فرض معقول تر اینه که تغییرات مکمل به صورت تدریجی و با هم رخ میدن. یعنی امکان نداره مغز بزرگ بشه بدون اینکه جمجمه و لگن جنس مونث (واسه زایمان) بزرگ بشه و... هزاران تغییر مکملی در طول تاریخ فرگشت رخ دادن. به من بگو چرا این احتمال رو در نظر نگرفتی؟! کودن!

چون چیزی که شما می گویی یک احتمالی است که شاید با خواندن دوباره خودتان به رد آن برسید و البته یک احتمال می دونید که راحت می تونه اشتباه باشه چون احتماله اما ما با احتمال صحبت نکردیم علم بر پایه احتمال نیست البته علمی که ما داریم شما را نمی دانم یعنی می دانم ها خودم را زدم به اون راه چون خوب معلومه که علم شما یک علم احتمالی است در واقع شما می گویید ما فرض می کنیم یک نیست اما چون صفر هم نمی باشد و ما دوست نداریم یک باشد و صفر هم که نمی تواند باشد پس احتمالا بین صفر و یک است یک نتیجه گیری از یک فرض اشتباه آن هم به صورت احتمالی نه یقیین فرق ما این است ما با یقین می گوییم و استدلالمان باید صحیح باشد تا بگوییم بر عکس شما دیدید که کم اوردید گفتید تیری در تاریکی بزنیم که متاسفانه نگرفت

همان یک گرایند(احتمال) در فرنودسار( منطق) بسنده است که بایندگی ( وجوب) الله را از میان ببرد دیگر!
بایندگی با یک گرایند، میشود شایندگی (وجوب باید ١۰۰% باشد و گرنه میشود امکان) . مگر فرنودسار نخوانده اید؟ کودن !

[behasht]

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

آرنج می دونی کجاست؟ زانو چطور؟ می دونی چرا مقداری پوست اضافه در قسمت آرنج است؟اما آن هم در یک سمت آن؟چون هرگز انسان در هیچ حالتی دستش را به سمت برعکسش خم نمی کند پا یش هم همینطور در انگشتان هم همین حالت وجود دارد

بی خود نگید گذشت زمان این کار را کرده چون یکم اگر فکر کنید می بینید که گر دلیلی که من مطمئنم بر سر بی سوادیتان می آورید(در باره مرور زمان و فرگشت و از این اشتباهات که بارها و بارها با استدلال ها محکم رد شده اما چون شما چیزی دیگری ندارید تکرار می کنید الشتباهاتان را) بگذارید قبل از گفتنان آب اکی را بر دست تان بریزم
فرض کنیم (طبق حرفی که شما می گید) از اول چنین چیزی نبوده و پوست اضافه ایی نوبده (چون اصلا طبق نظر شما انتخاب طبیعی آنسان را به وجو.د آورده نه حکیمی دانا که ان را خداوند می نامیم)پس پوستی نبوده و موجود یا نمی توانسته دستش را خم کند(یا پایش را یا انگشتش را و...) و شایدم خم می کگرده و پوستش از هم جدا شده و زخم می شد ام از طرفی که چون این کار بارها و بارها اتقاق می فتاده نمی توانسته پوست ترمیم بیابد و چون فاصلع تکرار کار زیاد بوده ترمیم طولانی مدت می شده و آگر هم بر فرض ترمیم می یابیده دست ترمیم به صورت نافرم ایجاد می شده (که البته ترمیم قابل انتقال و موروثی نیست) اما بر فرض محال گیریم این ترمیم نافرم انتقال پیدا کرده باشد به صورت نافرم به ورثه می رسد و همینطور تا به الان اما یک نگاهی به 20 انگشت خود دو آرنج خود دو دوزانو خود بی اندازید آیا پوست اضافه آن (که معلوم است دقیقا چه دلیلی دارد و آن هم خود حکمتی از بی نهایت حکمت الهی است که در تداوم حیات نسل بشری و موجودات اثر دارد است)نگه بی اندازید ببینید پوست تان نافرم است؟حالا دست تان را خم کنید و دوباره ببینید

یک نکته رو هم بگم همونطور که گفتم یک لحظه اگر حساب سر انگشتی کنید می بینید که اصلا موجود با رفتن آن مقدار از خونش می تواند زنده بماند یا نه (مکرا را زخم و خون یزی آن هم به دفعات در طول روز) اصلا در قسمت آرنج یک عصب حساس است که با کوچکترین ضربه ایی شکی به فرد وارد می کند حال تصور کنید که بارها و بارها این مکان زخم شده و موجود قصد مداوا آن هم در آن زمان با میزان درک کمش داشته باشد

شما در هوپا مضحکه ای برای عام بیشتر نیستی! فقط محض خنده میخوام ازت بپرسم:
هویج پخته هم میفهمه که فرض تو یعنی اینکه از دید فرگشتی اول باید آرنج به وجود بیاد بعد پوست آرنج!!! احمقانه ترین فرض ممکنه! و فرض معقول تر اینه که تغییرات مکمل به صورت تدریجی و با هم رخ میدن. یعنی امکان نداره مغز بزرگ بشه بدون اینکه جمجمه و لگن جنس مونث (واسه زایمان) بزرگ بشه و... هزاران تغییر مکملی در طول تاریخ فرگشت رخ دادن. به من بگو چرا این احتمال رو در نظر نگرفتی؟! کودن!

چون چیزی که شما می گویی یک احتمالی است که شاید با خواندن دوباره خودتان به رد آن برسید و البته یک احتمال می دونید که راحت می تونه اشتباه باشه چون احتماله اما ما با احتمال صحبت نکردیم علم بر پایه احتمال نیست البته علمی که ما داریم شما را نمی دانم یعنی می دانم ها خودم را زدم به اون راه چون خوب معلومه که علم شما یک علم احتمالی است در واقع شما می گویید ما فرض می کنیم یک نیست اما چون صفر هم نمی باشد و ما دوست نداریم یک باشد و صفر هم که نمی تواند باشد پس احتمالا بین صفر و یک است یک نتیجه گیری از یک فرض اشتباه آن هم به صورت احتمالی نه یقیین فرق ما این است ما با یقین می گوییم و استدلالمان باید صحیح باشد تا بگوییم بر عکس شما دیدید که کم اوردید گفتید تیری در تاریکی بزنیم که متاسفانه نگرفت

همان یک گرایند(احتمال) در فرنودسار( منطق) بسنده است که بایندگی ( وجوب) الله را از میان ببرد دیگر!
بایندگی با یک گرایند، میشود شایندگی (وجوب باید ١۰۰% باشد و گرنه میشود امکان) . مگر فرنودسار نخوانده اید؟ کودن !

اولا گفتم احتمال شما غلطه و رد شده هست این مورد اول
مورد دوم شما با احتمال مسائل را برسی منی کمنید ما با یقیین (100٪)
مورد سوم در اصل احتمال وقتی می گوییم احتمال عدد 6در تاس مساوی 1/6است به این معنا نیست که اگر عدد پنج بیاید یقیین آن 6/6منهای 1/6 بوده است بلکه ان یقیین در ایه یقیین خود است
مورد پنجم احتمال را برسی می کنند و نه آنکه آن را تایید کنند
اینگار مشکل شما اساسی تر است شما هنوز احتمال و یقیین را نمی دانید انشا الله گرفته باشید مسئله را و به اشتنباهتان پی برده باشید

[ا.ت]

چون چیزی که شما می گویی یک احتمالی است که شاید با خواندن دوباره خودتان به رد آن برسید و البته یک احتمال می دونید که راحت می تونه اشتباه باشه چون احتماله اما ما با احتمال صحبت نکردیم علم بر پایه احتمال نیست البته علمی که ما داریم شما را نمی دانم یعنی می دانم ها خودم را زدم به اون راه چون خوب معلومه که علم شما یک علم احتمالی است در واقع شما می گویید ما فرض می کنیم یک نیست اما چون صفر هم نمی باشد و ما دوست نداریم یک باشد و صفر هم که نمی تواند باشد پس احتمالا بین صفر و یک است یک نتیجه گیری از یک فرض اشتباه آن هم به صورت احتمالی نه یقیین فرق ما این است ما با یقین می گوییم و استدلالمان باید صحیح باشد تا بگوییم بر عکس شما دیدید که کم اوردید گفتید تیری در تاریکی بزنیم که متاسفانه نگرفت

ای ابرکودن! تو اگه میخوای فرگشتو رد کنی باید نشون بدی که فرگشت هیچ توضیحی واسه این پدیده نداره، نه اینکه خودت یه توضیح احمقانه بیاری که حتی مرغ پخته رو به خنده میندازه، بعد همونو رد کنی!

اون توضیحی هم که من گفتم، برای تو که بدون سواد و بدون اینکه فرگشت خونده باشی میخوای فرگشت رو رد کنی، باید یه احتمال باشه و به عنوان یه احتمال بررسی و بعد ردش کنی. وگرنه در دانشگاههای معتبر جهان که تئوری فرگشت تدریس میشه این یه احتمال نیست، یه فکت مسلم علمیه.

----------------------------
اصلا تصور اینکه کسی که فرگشت نخونده میخواد ردش کنه خودش خنده دار و ترحم برانگیزه، اما خب من همونطور که عرض کردم محض خنده دارم ایشون رو چکش کاری میکنم!

[Sara_74]

اخه فرگشت و مسائل مربوط به اون رو امروز توی دانشگاه ها تدریس می کنن، اگه ایراد جناب Behasht به این نظریه درست باشه، ایشون باید ایرادهاشون رو در یک جامعه علمی بیان کنن تا نتیجه گیری بشه! چون تمام جوامع علمی فرگشت رو پذیرفتن و حتی کلیسا هم بالاخره تسلیم شد!!!
اگرنه امروزه نظریه های زیگموند فروید و اریک برن و ... هم ثابت نشده، ولی جزء اساسی ترین اموزه های علم روانشناسی محسوب میشن، کسی هم نمیتونه ایرادی بهشون بگیره و کلن نقضشون کنه، این ایرادها فقط ممکنه این نظریه ها رو جامع تر و کامل تر کنن!! نه اینکه نقضش کنن!!!

[هرمز پگاه]

اخه فرگشت و مسائل مربوط به اون رو امروز توی دانشگاه ها تدریس می کنن، اگه ایراد جناب Behasht به این نظریه درست باشه، ایشون باید ایرادهاشون رو در یک جامعه علمی بیان کنن تا نتیجه گیری بشه! چون تمام جوامع علمی فرگشت رو پذیرفتن و حتی کلیسا هم بالاخره تسلیم شد!!!
اگرنه امروزه نظریه های زیگموند فروید و اریک برن و ... هم ثابت نشده، ولی جزء اساسی ترین اموزه های علم روانشناسی محسوب میشن، کسی هم نمیتونه ایرادی بهشون بگیره و کلن نقضشون کنه، این ایرادها فقط ممکنه این نظریه ها رو جامع تر و کامل تر کنن!! نه اینکه نقضش کنن!!! درست مثل فرگشت!!!

آفرین درست ست.
اگر ما به سخن این کودن ها گوش میکردیم که دیگر نباید در پی
هیچ گونه دانش و پژوهش میرفتیم چون میتوان گفت که این الله
است که همه کار هارا کرده. چرا باد میوزد،؟ چون خدا دستور داده،
چرا زمین لرزه می اید، چون خشم خدا بوده! چرا در زمستان هوا
سرد است، چون خواست خداست! چرا نوزاد ونگ میزند؟ چون خدا
در او این را نهاده! چرا ما میرویم توالت ؟ چون الله این را تعیین !! کرده
چرا باید نان بخوریم، چون الله در سرشت ما گرسنگی را آفرید!
چرا ماه میگردد؟ چون به خواست و اذن الهی است! و .....
•

[ا.ت]

آفرین درست ست.
اگر ما به سخن این کودن ها گوش میکردیم که دیگر نباید در پی
هیچ گونه دانش و پژوهش میرفتیم چون میتوان گفت که این الله
است که همه کار هارا کرده. چرا باد میوزد،؟ چون خدا دستور داده،
چرا زمین لرزه می اید، چون خشم خدا بوده! چرا در زمستان هوا
سرد است، چون خواست خداست! چرا نوزاد ونگ میزند؟ چون خدا
در او این را نهاده! چرا ما میرویم توالت ؟ چون الله این را تعیین !! کرده
چرا باید نان بخوریم، چون الله در سرشت ما گرسنگی را آفرید!
چرا ماه میگردد؟ چون به خواست و اذن الهی است! و .....
•

حالا اون برادر کودنش هی میگه دین ما به علم اندوزی توصیه کرده! اصلا گیرم توصیه کرده باشه (که نشون دادم نکرده http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... 15#p398919). یه مسلمون چه انگیزه ای واسه تحقیق علمی داره وقتی همه چیزو با خدا توضیح میده؟!