آیا هیچ فسیلی برای اثبات نظریه تکامل وجود دارد؟

مدیران انجمن: parse, javad123javad

ارسال پست
Alborz Omidi sh

نام: Alborz Omidi sh

محل اقامت: In milky way galaxy

عضویت : یک‌شنبه ۱۴۰۰/۶/۱۴ - ۱۴:۰۲


پست: 114

سپاس: 42

جنسیت:

آیا هیچ فسیلی برای اثبات نظریه تکامل وجود دارد؟

پست توسط Alborz Omidi sh »

آیا هیچ فسیلی برای اثبات نظریه تکامل وجود دارد؟

کشف یک حلقه مفقود یکی از اتفاقات نادر در جهان زیست شناسی است. تعداد کمی از جنین یافته‌های وجود دارد که قابل توجه تر از فسیل آرکئوپتریکس باشد. این فسیل یک فسیل اسکلت فوق العاده بود که در یک معدن سنگ در باواریا آلمان در سال ۱۸۶۱ میلادی کشف شد.
این فسیل که ترکیب خصوصیات یک دایناسور با بال هایی از جنس یک پرنده بود می‌توان گفت که اولین نمونه فسیلی برای تکامل بود.
اولین و کامل ترین برای نظریه تکامل این فسیل بود. و بعد از آن کشفیات گرگور مندل در رابطه با برهم کنش صفات و محیط.
این موجود در مرحله میانی بین پرندگان و خزندگان را نشان می‌داد که به اصطلاح به آن فسیل میان نسلی می گویند.
دربند نوزدهم در معادن سنگ های آهکی در سالنهوفن در جنوب آلمان تعدادی فسیل جالب پیدا شد. برای کارگران معدن رویارویی با آثار باستانی از دوره ژوراسیک در سنگهای ۱۷۰ میلیون ساله غیر عادی نبود. این فسیل به قیمت ۷۰۰ پوند به فروش گذاشته شد تا این که ریچارد اوون آن را خریداری کرد و آن را در مجموعه تاریخ طبیعی موزه بریتانیا گذاشت. اوون دشمن سرسخت نظریه داروین بود و مخالفت وی با نظریه بیشتر به دلیل تعصبات مذهبی و همچنین چشم و همچشمی با توماس هاکسلی بود!
آرکئوپتریکس یک هدیه بسیار با ارزش برای حامیان تئوری داروین بود. در زمان کشف این فسیل، تئوری‌های داروین در مورد تکامل هنوز به طور جهانی تایید نشده بود.
مخالفان تکامل از داروین می‌خواستند که ثابت کند شکل از حیاط می تواند به شکلی دیگر تغییر کند ولی با کشف آرکئوپتریکس تمام این مخالفان برای رد تئوری داروین دست به دامان کتاب مقدس شدند😂😂
حالا این شواهد در سنگ فسیل قرار داشت و اوون با این حال هنوز هم حاضر نبود که تئوری را بپذیرد😐
آرکئوپتریکس یک مرحله میان خزندگان و پرنده های امروزی را نشان می دهد.
از سال های ۱۹۸۰ فسیل های جذابی از ماهی ها و پستانداران در چین یافت شد همچنین فسیل دایناسور هایی که پر داشتند و پرهایشان علاوه بر پرواز برای عایق کردن خود نیز استفاده می‌شد. فسیل های چینی اخیراً کشف شده نشان می دهند که پرنده‌ها در واقع دایناسورهای مرغی هستند که از طرفی پول‌های پرداخت تکامل یافته اند.
یکی از معروف‌ترین نمونه‌های آرکئوپتریکس که تقریباً به طور کامل در یک تخته سنگ از جنس آهک محافظت شده بود نقش پرها را به وضوح قابل رویت می‌کرد که از استخوانهای بار حیوان به دور دمی بلند شبیه شلاق نقش بسته بود.

برای نخستین بار روی دایناسورهای بی پرواز پر تکامل یافت و کاربردش را نمایش دادن خود برای دیگر گونه ها بود! دایناسورهای دوپای کوچکتر سرانجام از دستهای پر دارشان برای بال بازروی و سپس پرواز استفاده کردند و به پرندگان امروزی تکامل.
برای مثال دایناسور های مثل داینونیکوس و ولاسیرپتور تبدیل آرکئوپتریکس شدند و این موجود تبدیل به هواتزین های امروزی شد.

آرکئوپتریکس مانند پرندگان امروزی جثه بزرگی نداشت و بررسی‌ها نشان می‌دهد که نسل آن به سبب برگشت های متعدد باعث دندانهایی در منقار همین طور دم استخوانی و نیز چنگال‌ها را از دست داده است. احتمالاً این موجود از چنگال های خود برای بالا رفتن از شاخه ها و رسیدن به حشرات و کرم ها استفاده میکرده. امروزه نیز پرنده در آمریکای جنوبی به نام هواتزین زندگی می‌کند که مانند آرتریکس هنوز در در انتهای بال هایش چنگال هایی دارد که از آن برای آویزان شدن از درخت ها استفاده می کند. وجود پر در بدن آرکئوپتریکس نیز نشان می‌دهد که این دایناسور کوچک احتمالاً خونگرم بوده است و البته در مورد اینکه بقیه دایناسورها خونگرم بودند یا خونسرد دانشمندان هنوز به قطعیت نرسیده اند!

اما برای پرواز ابتدا حشرات در ۴۱۰ میلیون سال پیش دارای بال شدند و نخستین جانوران بودند که پرواز کردند و بعد از آن ها موجوداتی شبیه دایناسورها به نام پتروسور ها که خود دارای گونه های متعددی بودند و در ۲۳۰ میلیون سال پیش زندگی می کردند و بعد از آن پرندگان و در مرحله آخر خفاش هایی که ۵۳ میلیون سال پیش تنها پستاندارانی بودند که توانایی پرواز حقیقی را داشتند. به جز خفاش ها پستانداران ای هم هستند که توانایی پرواز را دارند مانند گلایدر قند یا سنجاب پرنده جنوبی اما این دو نمی توانند به درستی پرواز کنند و می توان پرواز این دو را تقریباً یک جهش با زیر پا گذاشتن برخی قوانین فیزیک حساب کرد!
در دوران مزوزوئیک علاوه بر دایناسورها خزندگان غول پیکر دیگری نیز در دریا و خشکی می زیستند. یکی از جالب‌ترین این خزندگان مارمولکهای پرنده بودند که بر اثر فرگشت انگشت چهارم آنها بلند شده بود و بین دست های آنها با بدنشان یک پرده از پوست چرمی ضخیم مانند خفاش های امروزی وجود داشت. این موجودات ترانادان هستند که گونه‌ای از پتروسورها حساب میشوند.

پتروسور ها انواع مختلفی داشتند و طول برخی از آنها کمتر از یک متر و برخی از آنها بیش از ۱۰ متر بود.
اینها دو نمونه از فسیل های میان نسلی برای اثبات نظریه تکامل بود و همچنین برای اثبات تبدیل شدن جد مشترک انسان و شامپانزه به این دو گونه از فسیل های نان در تان نیز کمک گرفته می شود.

نویسنده : البرز امیدی شاه آباد
🦖❤️🦕

Alborz Omidi sh

نام: Alborz Omidi sh

محل اقامت: In milky way galaxy

عضویت : یک‌شنبه ۱۴۰۰/۶/۱۴ - ۱۴:۰۲


پست: 114

سپاس: 42

جنسیت:

آیا هیچ فسیلی برای اثبات نظریه تکامل وجود دارد؟ قسمت دوم

پست توسط Alborz Omidi sh »

آیا هیچ فسیلی برای اثبات نظریه تکامل وجود دارد؟

پس از اینکه داروین نظریه تکامل را ارائه داد با مخالفت های زیادی توسط افراد گوناگون مواجه شد اما با کشف برخی فسیل ها که نشان‌دهنده تبدیل یک گونه جانوری به یک گونه جانوری دیگر است (که به معنای علمی تر همان حد واسط تکاملی است)

کشف یک حلقه مفقود یکی از اتفاقات نادر در جهان زیست شناسی است. تعداد کمی از جنین یافته‌های وجود دارد که قابل توجه تر از فسیل آرکئوپتریکس باشد. این فسیل یک فسیل اسکلت فوق العاده بود که در یک معدن سنگ در باواریا آلمان در سال ۱۸۶۱ میلادی کشف شد.
این فسیل که ترکیب خصوصیات یک دایناسور با بال هایی از جنس یک پرنده بود می‌توان گفت که اولین نمونه فسیلی برای تکامل بود.
اولین و کامل ترین برای نظریه تکامل این فسیل بود. و بعد از آن کشفیات گرگور مندل در رابطه با برهم کنش صفات و محیط.
این موجود در مرحله میانی بین پرندگان و خزندگان را نشان می‌داد که به اصطلاح به آن فسیل میان نسلی می گویند.
دربند نوزدهم در معادن سنگ های آهکی در سالنهوفن در جنوب آلمان تعدادی فسیل جالب پیدا شد. برای کارگران معدن رویارویی با آثار باستانی از دوره ژوراسیک در سنگهای ۱۷۰ میلیون ساله غیر عادی نبود. این فسیل به قیمت ۷۰۰ پوند به فروش گذاشته شد تا این که ریچارد اوون آن را خریداری کرد و آن را در مجموعه تاریخ طبیعی موزه بریتانیا گذاشت. اوون دشمن سرسخت نظریه داروین بود و مخالفت وی با نظریه بیشتر به دلیل تعصبات مذهبی و همچنین چشم و همچشمی با توماس هاکسلی بود!
آرکئوپتریکس یک هدیه بسیار با ارزش برای حامیان تئوری داروین بود. در زمان کشف این فسیل، تئوری‌های داروین در مورد تکامل هنوز به طور جهانی تایید نشده بود.
مخالفان تکامل از داروین می‌خواستند که ثابت کند شکل از حیاط می تواند به شکلی دیگر تغییر کند ولی با کشف آرکئوپتریکس تمام این مخالفان برای رد تئوری داروین دست به دامان موضوعات دیگری شدند!

حالا این شواهد در سنگ فسیل قرار داشت و اوون با این حال هنوز هم حاضر نبود که تئوری را بپذیرد
آرکئوپتریکس یک مرحله میان خزندگان و پرنده های امروزی را نشان می دهد.
از سال های ۱۹۸۰ فسیل های جذابی از ماهی ها و پستانداران در چین یافت شد همچنین فسیل دایناسور هایی که پر داشتند و پرهایشان علاوه بر پرواز برای عایق کردن خود نیز استفاده می‌شد. فسیل های چینی اخیراً کشف شده نشان می دهند که پرنده‌ها در واقع دایناسورهای مرغی هستند که از طرفی پول‌های پرداخت تکامل یافته اند.
یکی از معروف‌ترین نمونه‌های آرکئوپتریکس که تقریباً به طور کامل در یک تخته سنگ از جنس آهک محافظت شده بود نقش پرها را به وضوح قابل رویت می‌کرد که از استخوانهای بار حیوان به دور دمی بلند شبیه شلاق نقش بسته بود.

برای نخستین بار روی دایناسورهای بی پرواز پر تکامل یافت و کاربردش را نمایش دادن خود برای دیگر گونه ها بود! دایناسورهای دوپای کوچکتر سرانجام از دستهای پر دارشان برای بال بازروی و سپس پرواز استفاده کردند و به پرندگان امروزی تکامل.
برای مثال دایناسور های مثل داینونیکوس و ولاسیرپتور تبدیل آرکئوپتریکس شدند و این موجود تبدیل به هواتزین های امروزی شد.

آرکئوپتریکس مانند پرندگان امروزی جثه بزرگی نداشت و بررسی‌ها نشان می‌دهد که نسل آن به سبب برگشت های متعدد باعث دندانهایی در منقار همین طور دم استخوانی و نیز چنگال‌ها را از دست داده است. احتمالاً این موجود از چنگال های خود برای بالا رفتن از شاخه ها و رسیدن به حشرات و کرم ها استفاده میکرده. امروزه نیز پرنده در آمریکای جنوبی به نام هواتزین زندگی می‌کند که مانند آرتریکس هنوز در در انتهای بال هایش چنگال هایی دارد که از آن برای آویزان شدن از درخت ها استفاده می کند. وجود پر در بدن آرکئوپتریکس نیز نشان می‌دهد که این دایناسور کوچک احتمالاً خونگرم بوده است و البته در مورد اینکه بقیه دایناسورها خونگرم بودند یا خونسرد دانشمندان هنوز به قطعیت نرسیده اند!

دایناسور های دیگری مانند میکرو راپتور که کوچک ترین دایناسور چهار بال به حساب می‌رود و همینطور ولاسیرپتر نمونه های دیگری از حد واسط هایی از نوع آرکئوپتریکس به حساب می‌روند که این نیز به دلیل وجود پر در بدن آنهاست.


اما برای پرواز ابتدا حشرات در ۴۱۰ میلیون سال پیش دارای بال شدند و نخستین جانوران بودند که پرواز کردند و بعد از آن ها موجوداتی شبیه دایناسورها به نام پتروسور ها که خود دارای گونه های متعددی بودند و در ۲۳۰ میلیون سال پیش زندگی می کردند و بعد از آن پرندگان و در مرحله آخر خفاش هایی که ۵۳ میلیون سال پیش تنها پستاندارانی بودند که توانایی پرواز حقیقی را داشتند. به جز خفاش ها پستانداران ای هم هستند که توانایی پرواز را دارند مانند گلایدر قند یا سنجاب پرنده جنوبی اما این دو نمی توانند به درستی پرواز کنند و می توان پرواز این دو را تقریباً یک جهش با زیر پا گذاشتن برخی قوانین فیزیک حساب کرد!
در دوران مزوزوئیک علاوه بر دایناسورها خزندگان غول پیکر دیگری نیز در دریا و خشکی می زیستند. یکی از جالب‌ترین این خزندگان مارمولکهای پرنده بودند که بر اثر فرگشت انگشت چهارم آنها بلند شده بود و بین دست های آنها با بدنشان یک پرده از پوست چرمی ضخیم مانند خفاش های امروزی وجود داشت. این موجودات ترانادان هستند که گونه‌ای از پتروسورها حساب میشوند.

پتروسور ها انواع مختلفی داشتند و طول برخی از آنها کمتر از یک متر و برخی از آنها بیش از ۱۰ متر بود.
برخی موجودات دیگر هم عموماً آنها را دایناسورهای دریایی می‌شناسیم حد واسط هایی برای نظریه تکامل هستند.
دایناسورهایی مثل ایکتیوساروس، موساساروس، لیوپرودون، پلیسوسورس، تمنودونتوسورس، شونی‌ساروس، نوتوساروس، سیمبوس پوندیلوس و الاسموسورس که مکان زندگی آنها دریا ها و اقیانوس های عصر موضوعی بوده چگونه می‌توانند در حد واسط باشند؟
ساختار بدنی این موجودات بسیار شبیه ساختار بدنی یک لاک پشت دریایی بدون در نظر گرفتن لاکش است. و تفاوت عمده ای که آنها دارند این است تستر این موجودات مقداری از نسبت سر به بدن ‌پشت‌های دریایی بیشتر است و دم بلند تری هم دارند.

یک فسیل مربوط به یک سیمبوس پوندیلوس ۱۷ متری که می‌توان گفت از اجداد ایکتیوسور ها بوده در صحرای نوادا کشف شد ‌ قدمت موجود تقریباً به ۲۴۷ میلیون سال پیش از میلاد مسیح برمیگردد. فسیل کشف شده از این دایناسور مربوط به اوایل دوران دایناسورها یعنی دوره تریاس است. بر اساس شواهد سلولی موجود در این فسیل دانشمندان متوجه شدند که اندازه این گونه جانوری از نظر تکامل با سرعت غیر منتظره ای رشد کرده

لارس شمیتس پژوهشگر معروف و دانشجویار زیست شناسی دانشگاه اسکیپس در کالیفرنیا در رابطه با این موجود گفت : ما متوجه شدیم در زمانی که کره زمین در حال بهبود خود از یک انقراض بود و می خواست جای خالی موجودات منقرض شده را پر کند تقریباً در اواخر دوره پرمین، اکتیو سورها توانستند بسیار سریع تر و بهتر از نهنگ ها به موجودات غول پیکر تبدیل شوند این یک نشانه امیدوارکننده از پایداری حیات است که نشان می دهد اگر شرایط مناسب محیطی برای یک موجود فراهم باشد تکامل می تواند بسیار سریع اتفاق بیفتد و حیات را به سمت وضع سابق خود هدایت کند.
با در نظر گرفتن باله های موجودی مانند سیمبوس پوندیلوس یا تمنودونتوسورس می‌توان به راحتی نتیجه‌گیری کرد که قطعاً این موجودات در ادامه بقای موجودات آبزی و تغییر شکل خزندگان آبزی به خزندگان خشکی زی و آب دوست مانند تمساح نقش مهمی را ایفا کردند.
با کشف فسیل معروف اجداد نهنگ ها در ابر دوره سنوزوئیک دانشمندان متوجه شدند که بخشی از ژن‌های موساسورس در اجداد پستاندار و خشکی زی نهنگ ها بخشی از ژن های نهفته بوده که با گذشت زمان و بارز شدن این ژن ها موجودی مثل باسیلوسورس که یکی از معدود خزندگان نیمه پستاندار دوره سنوزوئیک بود. چرا که در دوره سنوزوئیک بیشتر موجوداتی مانند ماموتها و اسمایلودون ها بر زمین حکمرانی می‌کردند تا خزندگان غول پیکری مانند دایناسورها!
نیمی خزنده و نیمی پستاندار!
بسیاری از ویژگی‌های اسکلت پریسینوسوکوس جایگاهی بین خزندگان و پستانداران را دارد و برای مثال مانند خزندگان فک پایین آن هنوز از چند استخوان تشکیل شده است اما فک بالایی آن مانند فقط پستانداران از یک استخوان یکسره تشکیل شده. با اینکه خزندگان ردیف از دندان به یک شکل دارند این جانور مانند پستانداران دارای چندین نوع دندان با وظایف مشخص است! در حالی که کمر این جا نداره مانند خزندگان پر از دنده است در جمجمه خود دریچه‌های سیناپسی یک پستاندار را دارد. پاها مانند مارمولک در کنار بدن قرار گرفتند اما ساینادونت نیز مانند کروکودیل در واقع در مواقع اضطراری می توان سطح آن ها را زیر بدنش بکشد. متاسفانه به دلیل شرایط خطرناک زمین در هنگام تغییر وسیله آن نشان می دهند که این جانور بر روی بدن خود داشته یا نه؟ ولی دانشمندان احتمال می دهند که این موجود دارای خز بر روی بدن خود بوده.

آمونیت های معروف (شاید اکثرا آنها را با نام شاخ قوچی بشناسیم)
این حلزون های مارپیچی نشاندهنده توالی بین نسل ها نیستند بلکه مراحل تکاملی را نشان می دهند که منجر به شکل گیری صدف های حلزونی شکل جانداران دریایی به نام آمونیکه شده است. در این مرحله هدفی که به مارپیچ های تقسیم شده به وجود می آید بیشتر آنها پر از هوا هستند و به صورت شناور عمل می کنند این شناور می‌تواند مفید به نظر برسد اما یک صدف دراز شناور به قدری محکم بوده که قادر به شنا کردن نبوده که شکل مارپیچ آن ها راه حلی برای این مشکل را ارائه داده است. (فسیل های مختلفی از آمونیت های مربوط به دوره تریاس یعنی تقریباً همزمان با سیمبوس پوندیلوس در کوه مخمل کوه در لرستان پیدا شده)

برای مثال گامفوسراس یک صدف کوتاه و تقریباً منحنی داشتی و پس از مدتی ارتو سراس ها با یک صدف دراز و کشیده به وجود آمدند که به دلیل عدم آسانی شنا کردن برای آنها از زمانی که فرگموسراس به وجود آمد به بعد صدف موجودات شروع به پیچ خوردن می کند.
یکی از معروف ترین حیواناتی که می شناسیم اسب ها هستند. اغلب تکامل اسب را با نموداری خطی و بالا نشان می دهند اگر چه فسیل تمام این نیاکان پیدا شده اما این نردبان تصویری نادرست را ارائه می کند چراکه تکامل هرگز در خط مستقیم طی نمی شود و همیشه خط سیر ثابتی از کوچک و ساده به بزرگ و پیچیده را دنبال نمی‌کند و شاخه بندی متراکم تصویری واقع گرایانه تر به شمار می آید. ده‌ها گونه وجود دارد که بیشتر آنها منقرض شدند و تنها از پای وحشی الاغ و گورخر ها باقی ماندند.
در تکامل اسبها هیراکوتریوم مشترک تمام این گیاه خواران بوده و پس از آن مسوهیپوس که ظاهری شبیه اسب آبی از لحاظ صورت و فک داشته به وجود آمده. مریکیپوس و پیریوعیپوس در دو شاخه متفاوت به وجود آمدند و در نهایت اسب ها و گورخر های امروزی.
فسیل دایناسور ها در اوایل قرن هفدهم کسب شد ولی در آن زمان می‌دانستند که این استخوان ها متعلق به این خزندگان عظیم الجثه هستند. اولین دایناسوری که کشف شد ایگوانودون این بود که به دلیل داشتن دندان هایی مانند دندان ایگوانا های جزیره گالاپاگوس این نام را به خود گرفت و موجودی به طول تقریبا ۴۰ فوت یا ۱۲ متر بود.

ویلیام باکلند نمونه های ممتازی را نشان می دهد. فسیل موجودات مختلفی مثل آمونیت ها یا اکتیو سور ها را داشت ولی او فکر می کرد که برخی از این موجودات همان تمساح ها و کروکودیل ها هستند! باکلند در سال ۱۸۲۴ میلادی آرواره بسیار عجیب پیدا کرد و نام آن را مگالوساروس گذاشت. در دهه ۵۰ قرن هجدهم مدلی از این موجود ساخته شد. ریچارد اوون کسی بود که این مدل را ساخت اما او باز هم در مورد این موجودات اشتباه کرده بود دقیقاً مانند ماجرای معروف ایگوانودون!
یکی از اشتباهات اوین این بود که پوزه مگالو ساروس را تقریباً کشیده تر از حالت واقعی فرض کرد و البته این به دلیل نبودن فسیل کامل جمجمه موجود بود. و همچنین قوز روی کمر این حیوان در واقع باید بیشتر به لگن نزدیک باشد تا گردن!
همچنین اوون به جای اینکه ناخن قالب دستهای ایگوانودون را در دستهای آن قرار دهد آن را به عنوان یک شاخ فرض کرد و آن را روی جمجمه ایگوانودون قرار داد!
خرس ها جزو گوشتخواران امروزی هستند و پنجاه های شان پنج انگشت کوتاه دارد اما پانداها با اینکه از انواع خرس ها هستند نه تنها گوشتخوار نیستند بلکه بامبوها را میخورند و برای خوردن بامبوها به یک انگشت شست دیگر احتیاج دارند که بتوانند این ساقه ها را در دست بگیرند در واقع آنها دارای یک انگشت شست دیگر هستند خیلی کوتاه است و فاصله بسیار کمی با مشکل دارد به نظر می‌رسد که انتخاب طبیعی برای تغییر طرح اصلی پنجه خرس ایجاد یک انگشت جدید کامل چندان موفق نبوده درک این انگشت از استخوان مچ شکل گرفته. دانشمندانی مانند استیون جیگولد احتمال می دادند که در چند قرن آینده این انگشت جدید برای ادامه نسل پاندا ها بلندتر شود به طوری که پانداهای امروزی از نوعی حد واسط برای خرس های عادی و خرس های آینده باشند.

از طرفی دیگر خرس های گریزلی و خرس های قهوه ای و حتی خرس های سیاه آمریکایی و خرس های آفتاب نیز حد واسط تکاملی به حساب می آیند چراکه یک خرس قدیمی‌تر مربوط به عصر سنوزوئیک که به خرس صورت کوتاه معروف است از اجداد های اصلی به شمار می رود.
و بر اساس نظریه انتخاب طبیعی خرس های قهوه ای و خرس های سیاه با نقل مکان به قطب شمال و زندگی در آنجا و ناتوانی در شکار فوک ها در محیط سفید رنگ قطب شمال و همچنین جهش ژنتیکی مفید و رانش ژنتیکی تغییر رنگ دادن و به خرس های قطبی امروزی تبدیل شدند. بر این اساس خرس های گریزلی حد واسط خرس صورت کوتاه خرسهای قطبی به حساب می‌آیند. این نوع از حد واسط ها در واقع حد واسط های درون یک جمعیت مستقل هستند و نه حد واسط یک شاخه به شاخه دیگر
دوران دونین که زمین پر از نوید در انتظار خروج ماهی ها از آب بود.
تجسم انتقال بزرگ و کشف مهم تیک تالیک در کانادا بود که مشابه همه حلقه‌های مفقوده و حد واسط های در انتظار کشف شدن بود. اما همه جانورانی که خشکی را کشف کردند در آنجا ماندند. وجود حال حاضر انسان ها و خیلی از موجودات دیگر به دلیل مهاجرت یک تیکتالیک به همراه خانواده اش از آب به خشکی بود. تیکتا لیک به همراه ایکتیوستگا حد واسط هایی برای ماهی ها و دوزیستان محسوب می شوند. میلیون ها سال بعد از مهاجرت آنها به خشکی بر اثر همین مهاجرت بزرگ موجودات مختلف و عجیب الخلقه مانند آکانتوستگاه، استمنوسوکوس و دیمترودون و در ادامه آنها گروه زشت سیمایان (گورگونوپسیدها) بوجود آمدند. اکانتوستگاه در واقع دوزیستی بود که اجداد دوزیستان امروزی به حساب می آید. و بقیه موجودات که نام برده شد همگی از خزندگانی هستند که ترجیح دادند تکامل خود را به سمت دایناسور ها هدایت کند!


آنومالوکاریس بزرگترین جانور شناخته شده در دوران کامبرین است که معنای نام آن در زبان فارسی میگویی غیر عادی است! طول این میگوی غیرعادی به یک متر می رسید و چشمهایی مرکب روی پای داشت و احتمالاً شکارچی بوده است.
از طرفی دیگر اپابینیا خویشاوند کوچکتری از آنومالی کاریست دارای پنج چشم و یک بازوی گیرنده دراز روی سرش بوده حد واسط حتی دیگر برای نظریه تکامل به حساب می آید اما این بار حد واسط بندپایان که مقداری با دیگر حد واسط ها تفاوت دارد!
دکتر “هان زنگ”، نویسنده اصلی از موسسه‌ زمین‌شناسی و دیرین‌شناسی نانجینگ افزود: اپابینیا یک فسیل انتقالی مهم است که توسط نظریه‌ تکامل داروین پیش‌بینی شده است. این “گونۀ جانوری” شکاف فرگشتی از “آنومالوکاریس” تا “بندپایان واقعی”، را پر می‌کند و یک حلقه گمشدۀ اصلی در منشأ بندپایان را توضیح می‌دهد.

آیا این یک فسیل میمون است یا یک لمور؟
تصویری که مشاهده می کنید یک حلقه اتصال بسیار عالیست. نام علمی آن داروینیوس مارسیلایی یا یک نخستی آراپید است و به طور مطمئن به عنوان نخستین دسته انسان نما ها طبقه بندی شده است.
🦖❤️🦕

ارسال پست