حیات چیست ؟

[Syed]

حیات به معنای وجود داشتن و زندگی داشتن است. در علم زیست‌شناسی، حیات به مجموعهٔ فرآیندهایی گفته می‌شود که باعث بقا و تکامل انواع زنده روی زمین می‌شوند. حیات شامل سه مرحلهٔ اصلی است: تولید، رشد و تکثیر. همچنین، حیات شامل ویژگی‌هایی همچون تحرک، تشخیص، جمع‌آوری و پردازش اطلاعات، تغذیه، تنفس، تنظیم دمای بدن و تکامل است. در کل، حیات را می‌توان به عنوان یک فرآیند پویا و پیچیده در نظام زندگی تعریف کرد.

خب چه چیزی باعث بوجود آمدن این ویژگی ها میشود؟

[بیوتکنولوژی - نجوم]

حیات به معنای وجود داشتن و زندگی داشتن است. در علم زیست‌شناسی، حیات به مجموعهٔ فرآیندهایی گفته می‌شود که باعث بقا و تکامل انواع زنده روی زمین می‌شوند. حیات شامل سه مرحلهٔ اصلی است: تولید، رشد و تکثیر. همچنین، حیات شامل ویژگی‌هایی همچون تحرک، تشخیص، جمع‌آوری و پردازش اطلاعات، تغذیه، تنفس، تنظیم دمای بدن و تکامل است. در کل، حیات را می‌توان به عنوان یک فرآیند پویا و پیچیده در نظام زندگی تعریف کرد.

بعضی جانداران تک سلولی تنفس ندارند و پردازش اطلاعات هم ندارند اما زنده اند

[M_J1364@yahoo.com]

سلام
این سوال ذهن مرا خیلی درگیر کرده که از لحاظ علمی نه از لحاظ فلسفی یا مذهبی حیات یا همون (جان و جاندار بودن) چیه؟
مثلا از لحاظ مذهبی این روح که باعث شده ما حیات داشته باشیم فکر کنیم و تصمیم بگیریم و وقتی بمیریم روح از بدنمان جدا میشود و به همین دلیل بدن بی جان میماند یجورایی جاندار بودن و زنده بودن از لحاظ مذهبی بدلیل وجود روح هست
حالا از لحاظ علمی چی؟
چرا ما فعالیت میکنیم؟ چرا زنده ایم یا بهتره‌بگم چطوری زنده‌ایم؟
تمام فعالیت‌های بدنمان به وسیله مولکول های زیستی انجام میشود مولکول ها که زنده نیستند چطور باعث فعالیتمان میشوند؟
اگر نگاهی به ساختار بدنمان بندازیم ( در نگاه مولکولی نه سلولی) میبینیم که بدنمام از میلیاردها اتم و مولکول تشکیل شده ،مولکول ها و اتم ها زنده نیستند چطور باعث وجود حیات شده اند؟
سوال من اینه جون یا حیات چیه ؟ زنده بودن یعنی چه ؟
از پاسختان سپاسگذارم

سلام
حیات در مقیاس مولکولی عجیبه. بین مولکول ها ظاهراً فقط نیروهای الکترواستاتیک وجود داره و این نیروها باعث میشن که یه مولکول آلی پیچیده به سمت یه دسته از ملکول های آلی پیچیده ی دیگه نزدیک و با اونها ترکیب بشه یا بدون ترکیب شدن، مثلاً از فضای باز بین چند ملکول آلی دیگه عبور کنه و به فضای جدیدی (مثلاً داخل سلول) وارد بشه. اما اینکه چرا یه مولکول خاص جواز ورود عبور از یه غشاء آلی رو می گیره ولی یه ملکول آلی غریبه نمی تونه این جواز رو بگیره و با واکنش های ایمنی زای سایر مولکول های آلی مواجه میشه، شاید تا امروز ناشناخته باشه. آیا میدان های الکترواستاتیک در مقیاس مولکولی حساسیت زیادی دارن؟ آیا اونچه که بهش "روح" اطلاق میشه، همین میدان های الکترومغناطیسی هستن؟ الله اعلم.

[decoder]

من قبلا گفتم نور، روح مواج است و روح، نور ساکن شده است. ولی خوب انسان ابزاری برای شناخت و شناسایی نور ساکن و فرکانس از دست داده را ندارد.

چرا میگین که روح نوره؟ ینی چی؟ ینی مثلا یه سری موج ایستاده هست که توی اون میدان های الکتریکی و مغناطیسی نوسان میکنن؟ خب دلیلتون چیه؟

[۱۲۳۴]

من قبلا گفتم نور، روح مواج است و روح، نور ساکن شده است. ولی خوب انسان ابزاری برای شناخت و شناسایی نور ساکن و فرکانس از دست داده را ندارد.

چرا میگین که روح نوره؟ ینی چی؟ ینی مثلا یه سری موج ایستاده هست که توی اون میدان های الکتریکی و مغناطیسی نوسان میکنن؟ خب دلیلتون چیه؟

قانون بقای انرژی در مورد روح هم صدق می کند .

[MRT]

من قبلا گفتم نور، روح مواج است و روح، نور ساکن شده است. ولی خوب انسان ابزاری برای شناخت و شناسایی نور ساکن و فرکانس از دست داده را ندارد.

چرا میگین که روح نوره؟ ینی چی؟ ینی مثلا یه سری موج ایستاده هست که توی اون میدان های الکتریکی و مغناطیسی نوسان میکنن؟ خب دلیلتون چیه؟

من این مطالبو از خودم در نمیارم بلکه از منبع قران استفاده می کنم.

خداوند نور آسمان‌ها و زمین [است] ، مثال نورش همچون جا چراغی (چراغ دانی) [است که] در آن چراغی [باشد] ، چراغ در شیشه‌ای (لامپی، تنگ بلوری) [است] ، شیشه (بلور) گویا آن است ستاره‌ای درخشانی (جواهر نشانی) [که] می‌سوزد (افروخته می‌شود) از درختی مبارک شده‌ای (خجسته‌ای) زیتونی، نه شرقی و نه غربی [است] ، نزدیک است [که] روغنش روشن شود (بتابد، بدرخشد) و اگرچه (درحالی‌که) لمس نکرده باشد (نرسیده باشد) آن را آتشی، نوری بر [روی] نوری، هدایت می‌کند خداوند به نورش کسی را که می‌خواهد و می‌زند خداوند مثال‌ها را برای انسیان (مردم) و خداوند به هر چیزی دانایی [است] ۳۵ نور

یعنی روح و نور هم ارز هستند . قبل از خلقت دو چیز بوده 1- روح خدا و 2- ذرات بدون جرم یا دخان. بعد خلقت نور پدیدار شده و الان هم این نور در بی نهایت مجددا به روح تبدیل میشه و روز قیامت تمام جرم اول به نور و بعدا به روح تبدیل می شه. میادین بعد از خلقت پدیدار شدند. ما الان درون خلقت هستیم و با فیزیک و ابزارهای فیزیکی خیلی سخت بتوان متوجه شد که روح چیست؟ ولی روح منشا جرم گرانش و کلیه میادین است.

به نام خداوندِ رحم کنندهِ (بخشنده، گذشت کننده) مهربان (با شفقت، باعاطفه)

سؤال کرد سؤال‌کننده به عذابی واقع شدنی (روی دادنی) ۱

[بداند] برای کافران [است که] نیست برایش دفع‌کننده‌ای ۲

از [جانب] خداوند دارای بالابرها (بالا برنده‌ها) 3

بالا می‌رود ملائکه و روح به سویش در روزی [که] باشد مقدارش پنجاه هزار سالی ۴

... سوره معارج



و او کسی است [که] آمیخت (مخلوط، آشفته و روان کرد) دو دریا [را که] این شیرینی گوارایی (دلپذیر و نوشی) و این [دیگری] نمکی شوری (تلخی) [است] و قرارداد (مقرر کرد) مابین آن دو برزخی (حایل و حد فاصلی) و دورباشی (دوری، جدایی) دور شده‌ای ۵۳ فرقان



آمیخت (مخلوط، آشفته و روان کرد) دو دریا [را تا] ملاقات کنند (به هم برسند) آن دو [با یکدیگر] ۱۹

مابین آن دو برزخی (حایل و حد فاصلی) [است که] تجاوز (تعدی به حریم) نمی‌کنند آن دو [همدیگر را] ۲۰ رحمن


سپس (مستولی شد) پرداخت به‌جانب آسمان و آن دخانی (دودی، ماده تاریک و سیاهی) بود، پس گفت برای آن و برای زمین که بیایید شما هر دو، با رغبتی یا با کراهتی (مجبور شده‌ای) ، گفتند آن دو آمدیم اطاعت‌کنندگان (تسلیم‌شدگان) ۱۱ فصلت


آیا نظاره نکرده‌ای به‌سوی سرورت [که] چگونه پهن کرد (گسترش داد) سایه (تاریکی) [را] و اگر می‌خواست حتماً قرار می‌داد آن را ساکنی (بدون حرکتی، همیشگی و دایمی) ، سپس قرار دادیم خورشید را برای آن دلیلی (علت و برهانی، هدایت و توجیهی، روشنایی) ۴۵

سپس قبض کنیم آن را به‌سوی خودمان، قبضی راحتی (گرفتن سهلی) ۴۶ فرقان

[MRT]

شما فکر کن که خدا تمامی نور ستارگان را به خودش جذب می کنه و البته تبدیل به روح.

[کارنبر]

البته طبق یک نظریه راجع به علم، مفاهیم علمی ای همچون انرژی، نیرو و میدان و... قراردادی و غیرحقیقی هستند؛ بنابراین طبق چنین نظریه ای یکسان دانستن روح با مفاهیم علمی و غیرحقیقی ای همچون انرژی، میدان و... نمی تواند حقیقی باشد و پوچ است.

[۱۲۳۴]

البته طبق یک نظریه راجع به علم، مفاهیم علمی ای همچون انرژی، نیرو و میدان و... قراردادی و غیرحقیقی هستند؛ بنابراین طبق چنین نظریه ای یکسان دانستن روح با مفاهیم علمی و غیرحقیقی ای همچون انرژی، میدان و... نمی تواند حقیقی باشد و پوچ است.

خود دانید ولی هر کس بدی می کند برای خود سیاه چاله ایی مهیا می کند .هر کدام از این سیاه چاله ها مختص آدمی شیاد هست که خداوند آن سیاه چاله را که خود او فراهم آورده از او دریغ نمی کند .در واقع سیاه چاله ها میدان کارهای افراد بد کاره و شیاد هستند. قراردادها خیلی مهمند.

[کارنبر]

البته طبق یک نظریه راجع به علم، مفاهیم علمی ای همچون انرژی، نیرو و میدان و... قراردادی و غیرحقیقی هستند؛ بنابراین طبق چنین نظریه ای یکسان دانستن روح با مفاهیم علمی و غیرحقیقی ای همچون انرژی، میدان و... نمی تواند حقیقی باشد و پوچ است.

خود دانید ولی هر کس بدی می کند برای خود سیاه چاله ایی مهیا می کند .هر کدام از این سیاه چاله ها مختص آدمی شیاد هست که خداوند آن سیاه چاله را که خود او فراهم آورده از او دریغ نمی کند .در واقع سیاه چاله ها میدان کارهای افراد بد کاره و شیاد هستند. قراردادها خیلی مهمند.

خود دانم؟ در باغ باشید.

اگر تشبیه "ادبی" شما را بپذیریم، من چندان با این نظری که به خدا نسبت می دهید موافق نیستم؛ چه بسا بهتر این باشد که جلوی سیاهچاله ها را پیش از آنکه همه چیز را در خود ببلعند گرفت و دعوی بی معنی شان را سوزاند:

گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم

[۱۲۳۴]

البته طبق یک نظریه راجع به علم، مفاهیم علمی ای همچون انرژی، نیرو و میدان و... قراردادی و غیرحقیقی هستند؛ بنابراین طبق چنین نظریه ای یکسان دانستن روح با مفاهیم علمی و غیرحقیقی ای همچون انرژی، میدان و... نمی تواند حقیقی باشد و پوچ است.

خود دانید ولی هر کس بدی می کند برای خود سیاه چاله ایی مهیا می کند .هر کدام از این سیاه چاله ها مختص آدمی شیاد هست که خداوند آن سیاه چاله را که خود او فراهم آورده از او دریغ نمی کند .در واقع سیاه چاله ها میدان کارهای افراد بد کاره و شیاد هستند. قراردادها خیلی مهمند.

خود دانم؟ در باغ باشید.

اگر تشبیه "ادبی" شما را بپذیریم، من چندان با این نظری که به خدا نسبت می دهید موافق نیستم؛ چه بسا بهتر این باشد که جلوی سیاهچاله ها را پیش از آنکه همه چیز را در خود ببلعند گرفت و دعوی بی معنی شان را سوزاند:

گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم

هر عملی را عکس العملی است ...این یک قانون است که در مورد اعمال صدق می کند و این تشبیه ادبی نیست حقیقتا یک سیاه چاله که اسمش جهنمه دارند.متافیزیک و به تبع آن روح میدان قوی تری دارد.روح افراد بدکار بعد از مرگ به سیاه چاله شان می پیوندد.این میدان جذب افراد بدکار به مرور زمان به وجود آمده است .آنها اینقدر کار بد انجام می دهند که میدان سیاه چاله روحشان را جذب می کند.
قانون عمل و عکس العمل و قانون بقای انرژی

گفت ای بنده بیا نیک سرشتی بکار
گفتی مرا تخته و نرد است کار

گفت بیا نظم و درستی بکار
گفتی من و نظم و درستی چکار؟

گفت جمع کنی سیاهی ای نابکار
گفتی مرا یاد ده، کن ساده کار

گفت پاس نیک و بگو نیک و کار
گفتی سپاس ،دوستت دارم ، کردکار

[کارنبر]

نیک کرد او، لیک، نیک بد نما!


حقیقت همچون گوهریست که بدل های زیاد و بسیار فریبنده ای دارد؛ از این رو یک راه برای کشف حقیقت اصیل، تشخیص بدل هاست.



بیش از این جستار را به انحراف نکشانیم بهتر است.

[۱۲۳۴]

نیک کرد او، لیک، نیک بد نما!


حقیقت همچون گوهریست که بدل های زیاد و بسیار فریبنده ای دارد؛ از این رو یک راه برای کشف حقیقت اصیل، تشخیص بدل هاست.



بیش از این جستار را به انحراف نکشانیم بهتر است.

انحراف نداشتیم حقیقت حیات همینه.