شاید اگر بخواهیم جمله ای برای آن بنویسیم، باید گرانی را (و یا شاید همانمحمد مهدي غلامي نوشته شده:اگر فضا زمان يك كيفيت براي ميدان گرانش هست، چه خصوصياتي داره. و اصلا كيفيت بودن يعني چي؟
شتاب داشتن را؛ زیرا این بینش اَينشتاين بود که تفاوتی میانشان وجود ندارد.) به
عنوان یک برهمکنش بدانیم، که پیوند دهنده ی فضا_زمان و ماده است؛
در واقع مفاهیم و مسائلی که نسبیت عام ارتباطشان را توصیف می کند.
به این صورت که، ماده باعث خمیده شدن فضا_زمان می شود و گرانی اثر
این خمیدگی ها در فضا_زمان است بر روی هرچیزی...از فوتون تا سیاره ها.
انگار که ماده به فضا_زمان می گوید، چگونه خم شود و فضا_زمان به ماده
می گوید، که چگونه حرکت کند.
اگر نسبیت عام می گوید که هر ستاره ای که در نقطه ی معینی، می رمبدمحمد مهدي غلامي نوشته شده:تكينگي يعني چي؟
باید به یک تکینگی ختم شود، در این صورت نیز می گوید هر جهان در حال
انبساط باید از یک تکینگی آغاز شده باشد. استیفن هاوکینگ نیز می گوید
اگر این تنیجه گیری درست باشد، جهان از مدل فریدمان پیروی می کند ...
و نشان داد که با نسبیت عام و مدل فریدمان و جرم کافی در جهان، آنطور که
ما مشاهده می کنیم می بایستی، شروع با یک تکینگی باشد، و این حالتی
است که جرم جهان تا چگالی بینهایت فشرده می شود، خمیدگی فضا_زمان
به بینهایت می رسد و فاصله ی میان اجسام نیز صفر می شود.
اما می دانیم که در نظریه های فیزیکی، این بینهایت ها معنای واقعی ندارند
چگالی و خمیدگی و و و، همه ی اینها وقتی در نظریه ای مقداری بینهایت
دارند؛ اینجاست که نظریه ناکام می ماند.
جهانی که از تکینگی بوجود آمده، می تواند هر جهانی باشد اما این که،
قبل از آن چه بوده؟ ... شاید اصلا" این سوال معنایی نداشته باشد!