علیرضا خسروی نوشته شده:سلام
با توجه به این که انیشتین معتقد بود که جهان ما بی نهایت نیست یعنی همه ی دنیای مادی ما تا یه جایی هست و بعد از اون دیگه جهانی نیست چطور ممکنه یه جایی باشه که هیچی نباشه! اصلا اگه جایی باشه یعنی مکان هست پس حتما ماده هم هست و اگه بگیم هیچی نیست حتی مکان هم نیست که با عقل جور در نمیاد!!!
لطفا کمک کنید این پارادوکس برای من حل بشه
متوجه شدم برخی دوستان دچار درک نادرست و اشتباه در فهمیدن برخی مفاهیم علمی شدن از جمله:
با یک داستان شروع می کنم:
تا قبل از اینکه هابل با تلسکوپ خودش به ژرفای فضا نگاهی بیاندازه. ستاره شناسان اینگونه می اندیشیدند که عمر جهان فقط چند میلیون ساله و تمام جهانی که وجود داره همین ستارگان و اجرامیه که شب ها در آسمان می بینیم غافل از اینکه تمام این اجرام نورانی در محدوده کهکشان راه شیری.
تا اینکه هابل تلسکوپش را به سمت آسمان گرفت و توانست به دو موضوع خیلی مهم را کشف کرد:
اول اینکه فهمید کهکشان ما تمام جهان را تشکیل نمی دهد بلکه کهکشانهای زیادی مانند کهکشان ما در فضا وجود دارد که امروزه می دانیم این تعداد بیش از ۲۰۰ بیلیون عدد است.
دومین موضوعی که به آن پی برد این بود که طول موج خطوط طیفی کهکشان های دوردست تعدای انتقال به طول موج کوتاهتر دارند( انتقال به آبی) یعنی در حال نزدیک شدن به ما هستند و تعدادی انتقال به قرمز دارند به این معنی که از ما دور می شوند.
و موضوعی که کشف کرد این بود که اکثر کهکشان ها قرمزگرایی دارند و در حال دور شدن از ما هستن. او پی برد که سرعت دور شدد کهکشانها به نسبت افزایش فاصله از ما با نرخی فزاینده افزایش پیدا می کند(براساس نظریه هابل به ازای یک میلیون سال نوری ۱۵ تا ۳۵ کیلومتر بر ثانیه به سرعت دور شدن اضافه می شود).
بنابراین بر طبق این نظریه کهکشانها باید در گذشته به هم نزدیکتر بوده باشند تا اینکه از یک نقطه شروع شده باشد که امروزه این شروع را بیگ بنگ می نامند به معنی انفجار بزرگ.
ولی در استفاده از مفهوم انفجار بزرگ باید با احتیاط سخن گفت زیرا لفظ انفجار اشتباه است و طبق نظریه تورم آلن گوث این بیگ بنگ را به عنوان تورمی فوق سریع در خود صفحه فضا-زمان می داند.
به این معنی که در ابتدا عدم بود (هیچ نه مکانی نه زمانی نه بعدی هیچ) بیگ بنگ با تورم فوق سریع صفحه فضا زمان از نقطه ای دارای حالت تکینگی(جرم بسیار بسیار بسیار زیاد ولی نه بینهایت در نقطه ای به ابعاد بسیار بسیار بسیار کوچک ولی نه بینهایت کوچک) شروع شد و این تورم خود فضا زمان ساز بود خود ابعاد را کش داد و منبسط کرد.
تمام کهکشانها نیز بواسطه ابساط صفحه فضا زمان از هم دور می شوند. نه اینکه فضایی باشد که هنوز کهکشانها به آنجا نرسیده باشند بلکه جهان گسترش می یابد زیرا صفحه فضا زمان کش می آید درست مثل سطح بادکنک هنگام باد کردن( سطح بادکنک گرد است و در نتیجه یک رویه و با حرکت روی آن به نقطه ی اول برمی گردی. هنگام باد کردن سطحش کش می آید و اگر از قبل نقطه هایی با خودکار روی سطح آن کشیده باشید بواسطه کش آمدن پوسته بخاطر باد کردن آن این نقاط از هم دور می شوند. حال این نقاط را به عنوان کهکشان در نظر بگیرید و پوسته بادکنک را صفحه فضا زمان).
با این مثال متوجه می شوید هیچ فضایی و هیچ مکانی برای حرکت وجود ندارد مگر چهارچوب فضا-زمان و ما کاملا مقید به صفحه فضا-زمان هستیم.
در نتیجه فضای حرکتی بیرون از فضا - زمان وجود ندارد که الان خالی باشد و بعد بواسطه انبساط جهان کهکشانها به اونجا برسند.
هر چه وجود دارد صفحه فضا-زمان است و به واقع تنها صفحه فضا-زمان خاصیت حرکتی دارد و در حین انبساط این صفحه خود چهارچوب است و خود بزرگ می شود. پس غیر از چهارچوب فضا-زمان دیگر چهارچوبی برای حرکت وجود ندارد.
و این چهارچوب بر طبق یافته های تجربی اخترشناسان دارای قطری به اندازه تقریبی ۱۳۷۵۰۰۰۰۰۰۰ سال نوری می باشد که همان عمر کیهان است.
پس جواب سوال درباره جهان قابل مشاهده و آزمایش ربطی به فلسفه ندارد بلکه با مشاهده مشخص شده جهان اندازه ای محدود دارد و در نتیجه ماده ی موجود در آن نیز محدود است.
این فرضیات اثبات شده توسط روش های علمی می باشد.
موفق باشید.