صفحه 5 از 6

ارسال شده: یک‌شنبه ۱۳۸۶/۵/۲۱ - ۲۳:۴۳
توسط محسن بيگي
retin_dont_forget_me_69 نوشته شده:به نام خدا
Cosmologist نوشته شده:با سلام .

جرم رو ميشه اين طوري هم تعريف كرد :

انحناي فضا - زمان

با تشكر . . .
سلام .
فكر كنم ما در اين مورد با هم صحبت كرديم و نتيجه رو هم گرفتيم .نه؟
با تشكر
هر چقدر بيشتر سعي كنيد مفاهيمي مثل جرم را تعريف كنيد كمتر به نتيجه خواهيد رسيد.

الان اين سوال مطرح ميشه كه فضا - زمان چيست.

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۲ - ۰۸:۲۳
توسط Retin_69
به نام خدا
محسن بيگي نوشته شده:
retin_dont_forget_me_69 نوشته شده:به نام خدا
Cosmologist نوشته شده:با سلام .

جرم رو ميشه اين طوري هم تعريف كرد :

انحناي فضا - زمان

با تشكر . . .
سلام .
فكر كنم ما در اين مورد با هم صحبت كرديم و نتيجه رو هم گرفتيم .نه؟
با تشكر
هر چقدر بيشتر سعي كنيد مفاهيمي مثل جرم را تعريف كنيد كمتر به نتيجه خواهيد رسيد.

الان اين سوال مطرح ميشه كه فضا - زمان چيست.
سلام محسن .
ما هم به همين نتيجه رسيديم كه اين مورد نمي تونه به وجو آورنده ي جرم باشد .خيلي مشكل دارد.چيز غير مادي سازنده ي ماده؟.
يه كم فكر بيشتر مي خواد
با تشكر

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۲ - ۱۵:۰۴
توسط Retin_69
به نام خدا
به نظرم بهترين تعريف براي جرم همون تعريف دوره راهنمايي يعني تعداد ذرات بنيادي ماده .(منظورم الكترون پروتون نيست)

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۲ - ۱۵:۱۶
توسط ARYT
كلا عوامل بنيادين تعريف نداره. بايد دركشون كرد. مثلا زمان چيه؟

ولي مي بينيم اثرات اون رو. و با توجه به اثراتش تعريفش مي كنيم نه با توجه به خودش. پس جرم هم با توجه به اثرات تا فعلا. ولي شايد بعد فرجي شد. smile038

ارسال شده: دوشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۲ - ۱۵:۲۱
توسط Retin_69
به نام خدا
آريت جان .من هم همينو ميگم .
يعني فرض كن يه ذره ي بنيادي وجود داره يا كوانتم بنيادي كه ما به هر چيز كه مثلا 124213از اونو داشت مي گيم 1 كيلو و بقيش ديگه قياسه ولي خود اون ذره يا جرم رو نميشه تعريف كرد .به نظرم هايزنبرگ راست ميگه سنگ بناي ماده و جهان خيلي هم مادي نيست.
با تشكر

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳۸۶/۵/۲۳ - ۰۰:۲۴
توسط ununun
به نظر من چون شتاب جاذبه روي ميزان سنجش جرم تاثير ميزاره مبناي خوبي براي سنجش جرمي كه وابسته به سطح هست نيست (يعني منظورم اين هست كه در سيارات مختلف بر حسب شتاب جاذبه هاي مختلف جرمهاي مختلفي براي يك جسم بر حسب موقعيتش بدست مي ياد)من احساس مي كنم اگر ما جرم جسم بر حسب تعداد اتم هاي تشكيل دهندش بگيم خيلي زيباتر و دلچسب تر (ولي اينو قبول دارم كه از نظر عددي اصلا جالب نيست{كه اونم براي خودش راه حلي داره})تعداد واقع بينانه تر ؛مي دونين چرا؟چون اگه ما بخوايم بر جرم تكيه كنيم ؛بالاخره جرم وابسته هست؛ چه تو فضا باشه چه روي هر يك از اجسامي كه شتا ب جاذبه مختلفي دارن(من اينجا خيلي خيلي خلاصه اين مطلب گفتم اگر براتون سوال پيش اومد حق دارين .....!چون خيلي جهات هست كه بايد بررسي بشه تا براي شما قابل قبول باشه كه اينو به عهدهي خودتون گذاشتم تا قسمت راست مغزتون فعال تر بشه)

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳۸۶/۵/۲۳ - ۰۰:۴۳
توسط efg
متاسفانه هيچ كدوم جواب منو نداديد!
تعريف جرم:
مقاومت فوتون در برابر ميدان گرانشي رو جرم ميگم!
توضيحات داده نميشود.!!
بي تشكر.

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳۸۶/۵/۲۳ - ۱۳:۵۳
توسط Edison
به خالق يكتا
با سلام
بايد عرض كنم كه اول بايد معلوم كنيد كه مفهوم جرم از لحاظ فلسفي مورد نظر است يا مقدار جرم. تعريفي كه فلسفه فيزيك از جرم ارايه مي دهد مقدار ماده‌ي تشكيل دهنده‌ي جسم مورد نظر است. و ماده هر چيزي است كه فضا اشغال مي‌كند. حال مي‌ماند تعريف فضا كه فكر ميكنم مفهومي تعريف نشده باشد. به هر حال يك بچه‌ي دبستاني هم مي‌دونه كه فضا يعني چه!! در مورد جسم هم بايد همين رو بگم.اينجا منظور از جسم موجود است و موجود همان است كه خدا كه وجود تام است آن را خلق كرده.
اما اينكه مقدار جرم تغيير ميكند اصلا خللي در تعريف ما ايجاد نمي كند چون ما معتقديم كه جرم و انرژي هم ارزند همون طوري كه كار و انرژي هم ارزند. در كل مقدار مجموع جرم و انرژي كيهان ثابت است. يعني اگر M گرم ماده از دست بدهيم حتما M*C^2 ارگ انرژي به دست مي‌آوريم. در حقيقت جرم و انرژي مثل دو كفه‌ي يه ترازو هستند.( كه البته بايد تعريف بهتري از واحد جرم و انرژي ارايه داد كه ضريبها از بين بروند) هر چقدر جرم يا مقدار ماده در جهان زياد شود مقدار انرژي در جهان كم مي‌شود.
اميدوارم مطلب رو رسونده باشم

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳۸۶/۵/۲۳ - ۲۲:۴۷
توسط مهمان
efg نوشته شده:متاسفانه هيچ كدوم جواب منو نداديد!
تعريف جرم:
مقاومت فوتون در برابر ميدان گرانشي رو جرم ميگم!
توضيحات داده نميشود.!!
بي تشكر.
به احتمال خيلي زياد نفهميديد من چي گفتم.
درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ارسال شده: سه‌شنبه ۱۳۸۶/۵/۲۳ - ۲۲:۵۳
توسط كوير
وقتي ميگن زمان چيه ميگيم بعد 4 ولي اين تعريفش نيست . چون اصلا تعريف نداره
جرم هم يكي از همون بعدهاست . پس تعربف نداره.

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۴ - ۰۸:۱۸
توسط Retin_69
به نام خدا
كوير نوشته شده:وقتي ميگن زمان چيه ميگيم بعد 4 ولي اين تعريفش نيست . چون اصلا تعريف نداره
جرم هم يكي از همون بعدهاست . پس تعربف نداره.
سلام كوير جان.
جرم بعده؟ smile024
زمان هم بعد بودنش رو هواست يعني بهتره بگم يه بعد محاسباتي و روي كاغذ كه براي توجيه پديده ها لازمه ولي تو دنياي واقعي چون واقعا وجود هم نداره مجبور شد نسبيت موهوميش كنه.
زمان ساخته ي ذهن بشر براي توجيه تقدم وتاخر اتفاقات بر اساس روابط علت و معلوليه.
و نكته ي ديگر اين ابعاد اضافه كردن بي استفادست .مثلا آقاي يعقوبي عزيز گفت كه تا 34 بعدي هم داريم ولي وقتي رصد و مشاهده نميشه.فايده دارد؟
با تشكر

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۴ - ۱۰:۳۹
توسط كوير
من معذرت
حواسم ژرت بود . جرم بعد نيست ولي يكي از مفاهيم بنيادي هست
ما نمي تونيم مشاهده كنيم 34 بعد رو دليل نمي شه كه وجود نداشته ياشه(مثل خيلي چيزاي ديگه)

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۴ - ۱۲:۰۳
توسط محسن بيگي
[quote="كوير"]من معذرت
حواسم ژرت بود . جرم بعد نيست ولي يكي از مفاهيم بنيادي هست
ما نمي تونيم مشاهده كنيم 34 بعد رو دليل نمي شه كه وجود نداشته ياشه(مثل خيلي چيزاي ديگه)[/quote]

اتفاقاْ نظر بنده با شما كاملاْ متفاوت است و معتقدم بيشتر از سه بعد مكان و يه نيمچه بعد زمان (‌كه اون هم نمي تواند بعد باشد) كه در محاسبات به كار مي رود بعد ديگري وجود ندارد.

چگونه بعضي افراد انتظار دارند باور كنيم 6 يا 10 و يا 5 بعد وجود دارد در حالي كه خود افرادي كه اين نظريات را اراعه مي دهند نتوانسته اند بيشتر از سه بعد را مشاهده كنند.

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۴ - ۱۲:۲۵
توسط Retin_69
به نام خدا
سلام كوير جان من هم نگفتم نيست .گفتم ديده نشده .
در ضمن كاربردي هم ندارد چون با 3 بعد و يه بعد زمان هم مي توان بسياري از مسايل را حل كرد .نه؟
با تشكر

ارسال شده: چهارشنبه ۱۳۸۶/۵/۲۴ - ۱۶:۲۴
توسط Retin_69
به نظرم همون تعريف كه ذكر كردم تعريف بدي نباشد
چون نظر طرفين رو نگه مي داره چون نه تعريف ميشه و نه غير قابل اندازه گيري و قياس
با تشكر