برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
دوستان، آیا بجای کار(عمل)ضرب، که یکی از چهار کار مهادین(اصلی)مزداهیک(ریاضی)است، می توان گفت" کوبش"؟؟
برای نمونه، 3 ضرب در 2 را بخوانیم:
3، کوبش در 2 .
نگره ی شما چیست در این باره؟
با سپاس.
*******************
افزون بر همه ی این ها:
به جای سه واژه ی "طول" ، "عرض" و "ارتفاع" ، باید از واژگان "داراز" ، "پهنا" و "بلندا" سود برد!
برای نمونه، 3 ضرب در 2 را بخوانیم:
3، کوبش در 2 .
نگره ی شما چیست در این باره؟
با سپاس.
*******************
افزون بر همه ی این ها:
به جای سه واژه ی "طول" ، "عرض" و "ارتفاع" ، باید از واژگان "داراز" ، "پهنا" و "بلندا" سود برد!
-
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰
پست: 11-
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
دوستان دربارهی برابرهای زیر چه میاندیشید:سپنتا نوشته شده:دوستان، آیا بجای کار(عمل)ضرب، که یکی از چهار کار مهادین(اصلی)مزداهیک(ریاضی)است، می توان گفت" کوبش"؟؟
برای نمونه، 3 ضرب در 2 را بخوانیم:
3، کوبش در 2 .
نگره ی شما چیست در این باره؟
با سپاس.
*******************
چهار کار مِهادین:
-------------------------------------------------------------
ضرب = کوبش، چندانی
جمع = افزايش
تقسيم = بخش
تفريق = کاهش
-------------------------------------------------------------
ضرب کردن = کوبیدن، چندان کردن
جمع کردن = افزودن
تقسيم کردن = بخش کردن
تفريق کردن = کاستن
-------------------------------------------------------------
ضرب در = اندر، چندان (نمونه: چهار اندر دو، چهار چندان دو)
بعلاوهی = افزوده (نمونه: چهار افزوده دو)
تقسيم بر = بخش بر (نمونه: چهار بخش بر دو)
منهای = کاسته (نمونه: چهار کاسته دو)
-------------------------------------------------------------
-
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰
پست: 11-
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
من همچنان دنبال برابر پارسی برای ممیز و رقم و ارقام میگردم!
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
درود بر شما.Kheng Khoda نوشته شده:دوستان دربارهی برابرهای زیر چه میاندیشید:سپنتا نوشته شده:دوستان، آیا بجای کار(عمل)ضرب، که یکی از چهار کار مهادین(اصلی)مزداهیک(ریاضی)است، می توان گفت" کوبش"؟؟
برای نمونه، 3 ضرب در 2 را بخوانیم:
3، کوبش در 2 .
نگره ی شما چیست در این باره؟
با سپاس.
*******************
چهار کار مِهادین:
-------------------------------------------------------------
ضرب = کوبش، چندانی
جمع = افزايش
تقسيم = بخش
تفريق = کاهش
-------------------------------------------------------------
ضرب کردن = کوبیدن، چندان کردن
جمع کردن = افزودن
تقسيم کردن = بخش کردن
تفريق کردن = کاستن
-------------------------------------------------------------
ضرب در = اندر، چندان (نمونه: چهار اندر دو، چهار چندان دو)
بعلاوهی = افزوده (نمونه: چهار افزوده دو)
تقسيم بر = بخش بر (نمونه: چهار بخش بر دو)
منهای = کاسته (نمونه: چهار کاسته دو)
-------------------------------------------------------------
بسیار خوب است.
ولی به نگاه من، واژه ی سرخ رنگ، نادرست و بی پیوند به "ضرب" است!
به هر روی، باید دید که دیگر دوستان و استادان نیز در این باره چه نگره ای دارند . . .
با سپاس.
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
برای "رقم"، در فرهنگ عمید، چم "نشان" نیز آمده است.Kheng Khoda نوشته شده:من همچنان دنبال برابر پارسی برای ممیز و رقم و ارقام میگردم!
ولی به نگاه من، بهتر است رقم را "شمارک" و عدد را "شماره" خواند!
تا ببینیم دیگر دوستان و استادان چه نگاهی در این باره دارند . . .
با ساس.
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
درود . . .
به نگاه من بهتر است بجای "جمع" از "افزونی" سود برد و نه افزوده!
برای نمونه: سه "افزون بر" دو.
این که گفتم، خیلی چم آورانه(منطقی)تر به نگر می رسد و در زبان پارسی نیز جاری تر است!
به نگاه من بهتر است بجای "جمع" از "افزونی" سود برد و نه افزوده!
برای نمونه: سه "افزون بر" دو.
این که گفتم، خیلی چم آورانه(منطقی)تر به نگر می رسد و در زبان پارسی نیز جاری تر است!
-
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰
پست: 11-
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
دوست گرامیسپنتا نوشته شده:برای "رقم"، در فرهنگ عمید، چم "نشان" نیز آمده است.Kheng Khoda نوشته شده:من همچنان دنبال برابر پارسی برای ممیز و رقم و ارقام میگردم!
ولی به نگاه من، بهتر است رقم را "شمارک" و عدد را "شماره" خواند!
تا ببینیم دیگر دوستان و استادان چه نگاهی در این باره دارند . . .
با ساس.
من برای يافتن واژهی پارسی درخور برای "رقم" بسيار گشتهام. در پايان يک واژهی زبان پهلوی که امروزه بکار برده نمیشود يافتهام که "ساگ" است به چم عدد. پيشنهاد من اين است که اين واژه را دوباره زنده کرده و بجای رقم بکار ببريم.
اگر چنان کنيم خواهيم داشت:
عدد = شمارک
اعداد = شمارکان
عددی = شمارکی
رقم = ساگ
ارقام = ساگها
رقمی = ساگه، ساگی
برای نمونه:
عدد دو رقمی = شمارک دو ساگه
تا استادان گرامی چه بگويند.
شاد باشيد
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
با سلام خدمت هرمز پگاه
البته بنده تخصصی ندارم و صاحب نظران در این زمینه حتما بهتر میتوانند راهنمایی کنند
متشکرم-پین
تا جایی که من میدانم واژه کنکور ریشه فرانسه داشته و بی ارتباط با واژه concur نیز نیست.مسابقه -> سبقت -> سبق = پیش. پیشینه، پیشی گرفتن -> همپیشی، همدوی
هم = co
دویدن = cour
همپیشی = كونكور، رقابت •
البته بنده تخصصی ندارم و صاحب نظران در این زمینه حتما بهتر میتوانند راهنمایی کنند
متشکرم-پین
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
بزرگتر مساوی = نا کوچکتر
کوچکتر مساوی = نا بزرگتر
++++++++++++++++++++++
محض؟(ریاضی محض؟)
نظریه؟
این 2 تا چی میشه؟
کوچکتر مساوی = نا بزرگتر
++++++++++++++++++++++
محض؟(ریاضی محض؟)
نظریه؟
این 2 تا چی میشه؟
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)
- COSMOLOGIST
نام: محمد میرزایی
محل اقامت: تهران - شیراز
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷
پست: 4983-
سپاس: 153
- جنسیت:
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
درود .
دیدمان
نِگَرهrrkh نوشته شده: نظریه؟
دیدمان
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
درود بر شما دوست گرامی.Kheng Khoda نوشته شده:دوست گرامیسپنتا نوشته شده:برای "رقم"، در فرهنگ عمید، چم "نشان" نیز آمده است.Kheng Khoda نوشته شده:من همچنان دنبال برابر پارسی برای ممیز و رقم و ارقام میگردم!
ولی به نگاه من، بهتر است رقم را "شمارک" و عدد را "شماره" خواند!
تا ببینیم دیگر دوستان و استادان چه نگاهی در این باره دارند . . .
با ساس.
من برای يافتن واژهی پارسی درخور برای "رقم" بسيار گشتهام. در پايان يک واژهی زبان پهلوی که امروزه بکار برده نمیشود يافتهام که "ساگ" است به چم عدد. پيشنهاد من اين است که اين واژه را دوباره زنده کرده و بجای رقم بکار ببريم.
اگر چنان کنيم خواهيم داشت:
عدد = شمارک
اعداد = شمارکان
عددی = شمارکی
رقم = ساگ
ارقام = ساگها
رقمی = ساگه، ساگی
برای نمونه:
عدد دو رقمی = شمارک دو ساگه
تا استادان گرامی چه بگويند.
شاد باشيد
پیشنهاد خوبیست؛ از پژوهش گرانسنگ شما که به فرنود زنده نگاه داشتن زبان پارسی انجام شده نیز به جای خودم و دیگر پارسی دوستان بسیار سپاسگذارم.
----------
افزون می کنم که من نیز چند هنگام پیش پی بردم که در مزداهیک، واژه "اعشار" ، به پارسی می شود "دهگان" و "اعداد اعشاری" می شود "شمارگان دهدهی" یا "شمارگان دهگانی".(بنمایه: نسک "تاریخچه ریاضیات"؛ نوشته ی پرویز شهریاری)
***********
واژگان نا آشنا:
فرنود: دلیل
مزداهیک: ریاضی-ریاضیات
بنمایه: منبع
نسک: کتاب
------------------
چند واژه که به گمانم برای برخی جدید باشند:
جانمایه: موضوع
درونمایه: محتوی
کارمایه: انرژی
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
به نگاه من:rrkh نوشته شده:بزرگتر مساوی = نا کوچکتر
کوچکتر مساوی = نا بزرگتر
++++++++++++++++++++++
نظریه؟
برای واژه ی کوچتر مساوی بهتر است بگوییم: کوچکتر برابر و برای بزرگتر مساوی بگوییم: بزرگتر برابر.(چون چیزی که گفتید، بر روی "برابر"بودن، پافشاری چندانی ندارد و از آن یاد
نمی کند**هر چند این تنها نگره ی من است)
---------------------------------------------------------
یکی دیگر از چم های(معانی)نظریه، "ایده" است.
برای "فرضیه" نیز می توان از "پندار" ، "پنداشت" و "گمان" سود برد.(بنمایه: فرهنگ عمید)
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
به نگاه من:
برای واژه ی کوچتر مساوی بهتر است بگوییم: کوچکتر برابر و برای بزرگتر مساوی بگوییم: بزرگتر برابر.(چون چیزی که گفتید، بر روی "برابر"بودن، پافشاری چندانی ندارد و از آن یاد
نمی کند**هر چند این تنها نگره ی من است)
سلام
درسته
ولی دو واژه ای که آوردم جایگزین بهتری هستند.
از نظر من.
با سپاس
خدا در محیط استبداد پرستیده نمی شود.استبداد از کفر هم بدتر است
(مهندس مهدی بازرگان)
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
محض = ناب
زير انبوهه ناب = زير مجموعه محض = proper (or strict) subset=echte Teilmenge
زير انبوهه ناب = زير مجموعه محض = proper (or strict) subset=echte Teilmenge
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
پيشوند kon و يا con از زبان لاتين آمده و به چم "با" و "باهم" است.پين نوشته شده:با سلام خدمت هرمز پگاهتا جایی که من میدانم واژه کنکور ریشه فرانسه داشته و بی ارتباط با واژه concur نیز نیست.مسابقه -> سبقت -> سبق = پیش. پیشینه، پیشی گرفتن -> همپیشی، همدوی
هم = co
دویدن = cour
همپیشی = كونكور، رقابت •
البته بنده تخصصی ندارم و صاحب نظران در این زمینه حتما بهتر میتوانند راهنمایی کنند
متشکرم-پین
- اگر پسوند آن با b يا m و يا p آغاز شود، kon و يا con به kom و يا com دگرش می يابد.
- اگر پسوند آن با r آغاز شود، kon و يا con به kor و يا cor دگرش می يابد.
- اگر پسوند آن با l آغاز شود، kon و يا con به kol و يا col دگرش می يابد.
- اگر پسوند آن با h و يا با يك وات صدا دار آغاز شود، kon و يا con به ko و يا co دگرش می يابد.
بنابراين واژه كنكور كه ريشه در لاتين دارد در زبان های آلمانی، فرانسه، لهستانی، ايتاليايی،... نيز همان است، تنها
شايد يك يا دو وات آن به گونه ديگر نوشته شود.
نمی دانم نظر هرمز پگاه چيست، اما تا زمانی كه او در اينجا نيست، دست ما كمی باز است.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست