نظریه همه چیز و قرآن

مدیران انجمن: parse, javad123javad

sobasa

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۱۲ - ۱۴:۵۲


پست: 25



نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط sobasa »

فکر میکنید جهان چگونه آغاز شده؟ و هندسه جهان باز است یا بسته؟آیا قبل از جهان ما جهانی وجود داشته؟

kakero

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۱۰ - ۱۵:۵۳


پست: 26



Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط kakero »

دوست عزیز به نظر من نظریه ی مهبانگ یا همون بیگ بنگ برای آغاز جهان نظریه ی درستی من فکر می کنم جهان ما زاییده ی یک جهان قبلی است یعنی قبل از مایک جهان دیگه وجود داشته که شروع به انقباض کرده و از پس این انقباض یک انفجار رخ داده و جهان ما به وجود امده همچنین بیشتر فکر می کنم جهان ما سرانجام جهانی بسته خواهد بود مخصوصا اینکه خدا می فرماید:
روزی که آسمان را مانند "طومار نوشته ها" در هم میپیچیم و مانند " آفرینش نخست که آفریدیم " آنرا باز میگردانیم ، این وعده ایست که بر عهده ی ماست و ما بی تردید انجام دهنده ان خواهیم بود »انبیا104



شاید حتی وقتی جهان ما شروع به انقباض کنه یه انفجار دیگه رخ بده ویک جهان دیگه به وجود بیاد smile026

sobasa

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۱۲ - ۱۴:۵۲


پست: 25



Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط sobasa »

احتمالا جهانی قبل از این جها ن وجود داشته. فکر میکنم خداوند انسان را آفرید تا انسان به قدرت خداوند پی ببرد و خداوند را عادت کند.و قبل از انسان ها موجودات دیگری زندگی میکردند که به دلایلی خداوند به جای آنها انسان ها را خلق کرد.راستی آیا بهشت و جهنم وبرزخ در کدام جهان است؟من فکر میکنم جهانهای موازی وجود دارد و بهشت و....در این جهان ها نیستند بلکه در جهانی هستند که نابود نمیشود و پایدار است.

aht_Astronomy

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۳ - ۱۶:۰۱


پست: 379

سپاس: 13

Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط aht_Astronomy »

سلام
در آیه ی 48 سوره الذاریات به این موضوع اشاره شده که ما جهان را منبسط می کنیم ( به تفسیر هم نگاه کنید.)

در نهج البلاغه حضرت علی می فرمایند که جهان از یک گوی کوچک بوجود آمده است.

با تشکر smile033 smile029

user8604

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۹ - ۱۷:۳۱


پست: 3288

سپاس: 877

Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط user8604 »

aht_Astronomy نوشته شده:سلام
در آیه ی 48 سوره الذاریات به این موضوع اشاره شده که ما جهان را منبسط می کنیم ( به تفسیر هم نگاه کنید.)

در نهج البلاغه حضرت علی می فرمایند که جهان از یک گوی کوچک بوجود آمده است.

با تشکر smile033 smile029
عجب!
پس این آیت الله ها مفسر فیزیکی هم هستند.
مطمئنی خود خودشون این را میفرمایند؟
در این کار مسمانا واقعا در عجبم.
از یه طرف یه حدیث!از انیشتین میسازند که میگه قرآن کتاب جبر و هندسه و فیزیک و.. نیست بلکه کتاب فلان چیز است.از یه طرف افسانه هاش رو به نظریه های علمی فیزیک ربط میدن.
این کارا واقعا زشته.جای دیگه از این حرفا نزنین که بهتون smile055

kakero

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۱۰ - ۱۵:۵۳


پست: 26



Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط kakero »

من نمی دونم مشکل شما تو چیه؟وحرف حسابتون چیه و با کجا و چی مشکل دارید؟ اگه منظورتون از این آیت الله ها حضرت علی است باید بهتون بگم این آیت الله ها مفسر همه ی علومن و علمشون اونقدر زیاد است که حتی جنابعالی نمی تونیددر خاطر مبارکتون بگنجانید
خواهش می کنم البته اگه منظورتون همون حرفی باشه که من گفتم یکم قرآن مطالعه کنید وبه عقاید مذهبی دیگران هم احترام بگذارید
smile030 smile097

نمایه کاربر
آیاز

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۷/۱۱/۱ - ۱۰:۱۱


پست: 1038

سپاس: 20


تماس:

Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط آیاز »

kakero نوشته شده:من نمی دونم مشکل شما تو چیه؟وحرف حسابتون چیه و با کجا و چی مشکل دارید؟ اگه منظورتون از این آیت الله ها حضرت علی است باید بهتون بگم این آیت الله ها مفسر همه ی علومن و علمشون اونقدر زیاد است که حتی جنابعالی نمی تونیددر خاطر مبارکتون بگنجانید
خواهش می کنم البته اگه منظورتون همون حرفی باشه که من گفتم یکم قرآن مطالعه کنید وبه عقاید مذهبی دیگران هم احترام بگذارید
smile030 smile097
اینکه ما باید به عقاید مذهبی و البته غیرمذهبی همدیگه احترام بذاریم اصلیه که نباید هیچوقت فراموش کنیم و سعی کنیم همیشه بهش پایبند باشیم البته به شرطی که هرنوع انتقاد از عقاید رو توهین یا بی احترامی به حساب نیارین
حرف حساب من در این مورد اینه که مثل شما معتقد نیستم که آیت الله ها همه فن حریفن بلکه به نظر من اکثر قریب به اتفاقشون چیزی بارشون نیست و دچار انجماد فکری هستند و حتی نمی تونن در مورد علوم آپدیت شده امروزی فکر کنن چون طرز تفکری که باهاش رشد پیدا کردن این اجازه رو بهشون نمی ده
در ضمن بنده به شخصه سالها قرآن را مطالعه و روش تفکر کردم باید بگم اگه قرار باشه با ذهنیت قبلی و پیش ساخته بخواهیم قرآن رو بخونیم و از قبل قبول داشته باشیم که این یک کتاب آسمانی واقعیه و یه معجزه ست ممکنه فکر کنیم واقعا اینجوریه ولی اگه بدون هیچ پیش زمینه فکری ای و بی طرفانه به خواندن قرآن بپردازید و بهش فکر کنید می بینید تنها یک کتاب کهنه و قدیمی با عقاید و حرفهای نخ نما شده ست که بیشتر می شه بهش خندید تا ازش چیز یاد گرفت شاید بشه گفت قرآن یه کپی ناشیانه از تورات باشه
تانري اولوب
باريش اولسا...
قاييداجاقدير
_____________________
برگردان فارسي:

خدا مرده اما
اگر صلح باشد...
باز خواهد گشت
«آلما يولو»

user8604

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۹ - ۱۷:۳۱


پست: 3288

سپاس: 877

Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط user8604 »

اگه منظورتون از این آیت الله ها حضرت علی است باید بهتون بگم این آیت الله ها مفسر همه ی علومن و علمشون اونقدر زیاد است که حتی جنابعالی نمی تونیددر خاطر مبارکتون بگنجانید
smile055
آیاز نوشته شده:اگه بدون هیچ پیش زمینه فکری ای و بی طرفانه به خواندن قرآن بپردازید و بهش فکر کنید می بینید تنها یک کتاب کهنه و قدیمی با عقاید و حرفهای نخ نما شده ست که بیشتر می شه بهش خندید تا ازش چیز یاد گرفت شاید بشه گفت قرآن یه کپی ناشیانه از تورات باشه
smile072

sobasa

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۱۲ - ۱۴:۵۲


پست: 25



Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط sobasa »

تفسیر قرآن کار هرکسی نیست واینکه کسانی آن را مسخره میکند به این خاطر است که آن را درک نمیکنند و البته عقل تمام انسانها محدود است که نمیتوان تمام وکمال آیات را فهمید و فقط مفسران و امامان هستند که بر درک آیات تسلط کامل دارند.قرآن کامل ترین کتاب است و هیچ شکی در آن نیست وهمه علوم را چه کشف شده وچه نشده در آن وجود دارد .؟؟؟ smile007

اتساع زماني: معجزه ي قرآن”
بسيار عجيب است كه مسلمانان از معادله ي ديگري استفاده مي كنند تا اين مطلب را آشكار نمايند كه فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند.
قرآن آنها در يك آيه بيان مي كند كه ظاهرا زمان براي فرشتگان با سرعت ثابت از براي انسانها كمتر مي گذرد.
كه اين مطلب با نسبيت خاص اينشتين صدق مي كند كه در آن نيز در سرعتهاي بالا زمان براي اشيايي با آن سرعت آرام تر مي گذرد.
مسلمانان از نسبيت خاص اينشتين و اين آيه استفاده كرده اند تا از اين مطلب كه فرشتگان در حقيقت به سرعت نور شتاب مي گيرند حمايت كنند.

آيه: "فرشتگان و ارواح در يك روز به او (مذكر) صعود كردند كه اين معادل پنجاه هزار سال براي انسان است"!

در اينجا فرشتگان يك روز را معادل پنجاه هزار سال براي انسان گذر مي كنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آيه ي قمري قبل).

اگرچه طبق نظريه ي نسبيت خاص اينشتين و بوسيله ي اين تغييرات زمان (تاخيرات زماني) بدست آمده به عنوان يك ادعا از مسلمين (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند) را مي توانيم تصديق يا انكار كنيم.
اين ادعا مي تواند در دو دقيقه تصديق شود كه آنگاه هيچ نيازي به عقايد كوركورانه نخواهد بود.
آلبرت اينشتين يك مسلمان نبود اما يهودي اي بود كه نظريه ي معروف نسبيت خاص را ارائه داد.
هرچه سرعت بيشتر بشود زمان آرام تر مي گذرد.
در بيرون يك ميدان گرانشي زمان اينگونه است:

∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5

جاييكه ∆t0 زماني مي باشد كه براي متحرك بوسيله ي متحرك معادل است.
∆t زماني است كه براي متحرك معادل گذر ايستگاهي است.
V سرعتي است كه به شاهد ايستگاهي نسبت داده مي شود.
∆t0 زماني است كه براي فرشتگان مي گذرد. (يك روز).
∆t زماني است كه معادل زمان براي انسانها است. (پنجاه هزار سال قمري در دوازده ماه قمري بر سال قمري در 27.321661 روز بر ماه قمري).
و V سرعت فرشتگان در اين مورد است. (كه ما قصد داريم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ي نور مقايسه كنيم). سرعت نور در خلا 299792.458 كيلومتر بر ثانيه است.

از معادله ي بالا مي توانيم آن سرعت ناشناخته را حساب كنيم:

v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5

حال بهتر است اظهارات مسلمين را در معادله جايگزين كنيم و ببينيم كه فرشتگان مسلمين واقعا به سرعت نور شتاب مي گيرند يا نه؟
ارقام را از آيه در اين معادله جايگزين مي كنيم
“:

v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v = c * 0.99999999999999981

v = 299792.4579999994 km / s

اين اتساع زماني (تغييرات زماني) نشان مي دهد كه فرشتگان در بيرون از ميادين گرانشي به سرعت نور شتاب مي گيرند. (كمي كمتر از سرعت نور زيرا جرم دارند).
اين نمي تواند يك تصادف باشد زيرا سرعت حساب شده دقيقا يكسان با آيه ي قمري قبلي همچنين در بيرون از يك ميدان گرانشي است.
مسلمانان همواره مي پرسند كه چگونه يك مرد بي سواد 1400 سال پيش توانسته اتساع زماني و هسته نسبيت را بدست آورد!
پس قرآن كلام خداست.
سعی کنیم حقایق را قبول کنیم smile045

user8604

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۹ - ۱۷:۳۱


پست: 3288

سپاس: 877

Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط user8604 »

sobasa نوشته شده:تفسیر قرآن کار هرکسی نیست واینکه کسانی آن را مسخره میکند به این خاطر است که آن را درک نمیکنند و البته عقل تمام انسانها محدود است که نمیتوان تمام وکمال آیات را فهمید و فقط مفسران و امامان هستند که بر درک آیات تسلط کامل دارند.قرآن کامل ترین کتاب است و هیچ شکی در آن نیست وهمه علوم را چه کشف شده وچه نشده در آن وجود دارد .؟؟؟ smile007

اتساع زماني: معجزه ي قرآن”
بسيار عجيب است كه مسلمانان از معادله ي ديگري استفاده مي كنند تا اين مطلب را آشكار نمايند كه فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند.
قرآن آنها در يك آيه بيان مي كند كه ظاهرا زمان براي فرشتگان با سرعت ثابت از براي انسانها كمتر مي گذرد.
كه اين مطلب با نسبيت خاص اينشتين صدق مي كند كه در آن نيز در سرعتهاي بالا زمان براي اشيايي با آن سرعت آرام تر مي گذرد.
مسلمانان از نسبيت خاص اينشتين و اين آيه استفاده كرده اند تا از اين مطلب كه فرشتگان در حقيقت به سرعت نور شتاب مي گيرند حمايت كنند.

آيه: "فرشتگان و ارواح در يك روز به او (مذكر) صعود كردند كه اين معادل پنجاه هزار سال براي انسان است"!

در اينجا فرشتگان يك روز را معادل پنجاه هزار سال براي انسان گذر مي كنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آيه ي قمري قبل).

اگرچه طبق نظريه ي نسبيت خاص اينشتين و بوسيله ي اين تغييرات زمان (تاخيرات زماني) بدست آمده به عنوان يك ادعا از مسلمين (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند) را مي توانيم تصديق يا انكار كنيم.
اين ادعا مي تواند در دو دقيقه تصديق شود كه آنگاه هيچ نيازي به عقايد كوركورانه نخواهد بود.
آلبرت اينشتين يك مسلمان نبود اما يهودي اي بود كه نظريه ي معروف نسبيت خاص را ارائه داد.
هرچه سرعت بيشتر بشود زمان آرام تر مي گذرد.
در بيرون يك ميدان گرانشي زمان اينگونه است:

∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5

جاييكه ∆t0 زماني مي باشد كه براي متحرك بوسيله ي متحرك معادل است.
∆t زماني است كه براي متحرك معادل گذر ايستگاهي است.
V سرعتي است كه به شاهد ايستگاهي نسبت داده مي شود.
∆t0 زماني است كه براي فرشتگان مي گذرد. (يك روز).
∆t زماني است كه معادل زمان براي انسانها است. (پنجاه هزار سال قمري در دوازده ماه قمري بر سال قمري در 27.321661 روز بر ماه قمري).
و V سرعت فرشتگان در اين مورد است. (كه ما قصد داريم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ي نور مقايسه كنيم). سرعت نور در خلا 299792.458 كيلومتر بر ثانيه است.

از معادله ي بالا مي توانيم آن سرعت ناشناخته را حساب كنيم:

v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5

حال بهتر است اظهارات مسلمين را در معادله جايگزين كنيم و ببينيم كه فرشتگان مسلمين واقعا به سرعت نور شتاب مي گيرند يا نه؟
ارقام را از آيه در اين معادله جايگزين مي كنيم
“:

v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v = c * 0.99999999999999981

v = 299792.4579999994 km / s

اين اتساع زماني (تغييرات زماني) نشان مي دهد كه فرشتگان در بيرون از ميادين گرانشي به سرعت نور شتاب مي گيرند. (كمي كمتر از سرعت نور زيرا جرم دارند).
اين نمي تواند يك تصادف باشد زيرا سرعت حساب شده دقيقا يكسان با آيه ي قمري قبلي همچنين در بيرون از يك ميدان گرانشي است.
مسلمانان همواره مي پرسند كه چگونه يك مرد بي سواد 1400 سال پيش توانسته اتساع زماني و هسته نسبيت را بدست آورد!
پس قرآن كلام خداست.
سعی کنیم حقایق را قبول کنیم smile045
به به
smile058

e.rasty

عضویت : شنبه ۱۳۸۸/۶/۷ - ۲۲:۵۷


پست: 36



Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط e.rasty »

از یه طرف یه حدیث!از انیشتین میسازند که میگه قرآن کتاب جبر و هندسه و فیزیک و.. نیست بلکه کتاب فلان چیز است.از یه طرف افسانه هاش رو به نظریه های علمی فیزیک ربط میدن.
واقعا ساختگیه؟؟؟؟ smile048 smile048 smile048 smile048 smile048
من نمی دونستم . واقعا دیگه این روزا به هیچ کس نمی شه اعتماد کرد smile052 smile037

sobasa

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۸/۶/۱۲ - ۱۴:۵۲


پست: 25



Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط sobasa »

هفت آسمـان در قرآن

مقدمه و فهرست مطالب
جوّي كه زمين را فرا گرفته و در اصطلاح علمي اتمسفر (Atmosphere) ناميده مي‌شود، در سوره‌هاي متعددي از قرآن، به عنوان يكي از آيات الهي، براي انگيزش انديشه و شناخت گرداننده عالم مطرح شده است. در اشارات ، ۹ بار به هفتگانه بودن اين چتر محافظتي، صلابت و لايه لايه (طبقه) بودن آن توجه داده شده‌است كه متأسفانه مسلمانان در طول قرون گذشته، با غفلت و بي‌توجهي تأسف ‌باري، از كنار آن گذشته‌و عمدتاً "خدا" را، به جاي نظاره در طبيعت و آيات تكويني او در آفاق و انفس،
عمدتاً در فقه و فلسفه و كلام ذهني، جستجو كرده‌اند.

آنچه در اين مختصر ارائه مي‌شود، اشاره‌اي است كوتاه به رئوس مطالبي كه در زمينه "هفت آسمان" در قرآن آمده‌است:
• طرح كلي موضوع
• ماهيت "بروج" داشتن آسمان
• ماهيت تنوع، زيبائي و استحكام
• سپر سخت
• اشاره اجمالي به عملكرد
• انتقاد از عدم توجه
• تأكيد بر يكپارچگي و پاره نبودن
• مصداقي مهم از بركت
• تسبيح هفت آسمان چگونه است؟
• مرحله زماني تشكيل هفت آسمان
• هفت آسمان در ارتباط با هفت قشر زمين

طرح كلي موضوع
لحظه‌اي خودتان را به جاي مسلمانان اوليه‌اي قرار دهيد كه گام به گام، از همان نخستين سال نزول وحي، به تدريج با حقايق قرآني آشنا مي‌شدند. سير و سفر شيريني مي‌بود اگر مي‌توانستيم ترتيب نزول وحي را دقيقاً منطبق با حوادث تاريخي تعقيب مي‌كرديم. در اين صورت بهتر متوجه مي‌شديم خداوند حكيم موضوعات و احكام هدايتي خود را مطابق چه نظم و ترتيبي نازل كرده است.

يكي از اين موضوعات، مسئله مبهم و پيچيده "هفت آسمان" است كه قرنها ذهن مفسرين و دانشمندان اسلامي را به خود مشغول داشته و نظريات گوناگوني، بر حسب ديدگاه علمي – تجربي خود، اظهار داشته‌اند. آيا خداوند عليم مسئله‌اي به اين اهميت را بدون آمادگي و مقدمات اوليه، به طور ناگهاني با همه جزئياتش مطرح ساخته، يا با توجه به ظرفيت و توانائي درك و فهم مخاطبان، و عادتي كه آدميان براي آموزش در زمينه‌هاي ديگر دارند، تدريجاً و با تأني و ترتيب خاصّي آموزش داده است؟
خوشبختانه تحقيقانى كه در زمينه ترتيب زماني نزول سوره‌ها و آيات قرآن انجام شده، و جدولي كه تقدّم و تأخر آيات را نشان مي‌دهد، مي‌تواند ما را در بررسي شيوه تدريجي مطرح ساختن مسئله "هفت آسمان" در قرآن راهنمائي كند. (۱) اگر ۱۶ آيه‌اي را كه به مسئله هفت آسمان مطرح مي‌شود، به جدول ترتيب زماني نزول سوره‌ها عرضه كنيم، ملاحظه مي‌كنيم نخستين آيات سوره "بروج"، كه اشاره‌اي كلي به اين موضوع است، در اولين سال بعثت نازل شده است.
شگفتا، نام يك سوره در سال نخست به پديده‌اي كه همواره از ديد ما پنهان بوده است اختصاص يافته است؛ بروج!!
وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ.
سوگند به آسمان داراي (ماهيت) بروج! و به (رستاخيز) روز موعود، و سوگند به هر شاهدو مشهودي!!

ماهيت "بروج" داشتن آسمان
بروج (جمع برج) به قلعه‌هائي كه در قديم دور شهرها مي‌كشيدند و از باروهاي بلند آن دشمن را ديده‌باني مي‌كردند، گفته مي‌شود. (۲) اصل اين كلمه آشكار و هويدا بودن را بيان مي‌كند. قلعه‌هاي نظامي نيز با ديوارهاي بلندشان در روزگار گذشته از فواصل دور هم ديده مي‌شدند. قرآن آشكار كردن زينت و زيبائي زنان را "تبرّج" ناميده و از آن (نسبت به نامحرمان) نهي كرده‌است:
احزاب ۳۳- تظاهر و زيبائي نمائي نكنيد، آن چنان كه در جاهليت نخستين رسم بود.
اما اينكه چرا قرآن وصف "بروج" را براي آسمان به كار برده‌است، قابل تأمل و تحقيق است. بيشتر مفسرين بروج را همان ستاره‌ها شمرده‌اند كه با چشمك زدن‌هاي خود در دل آسمان خودنمائي مي‌كنند. امّا به نظر مي‌رسد مسئله فراتر از آن باشد و آيات مربوط به بروج، از پديده ديگري سخن بگويد.

آيه فوق نشان مي‌دهد كه "بروج" امري ذاتي و دروني مربوط به آسمان دنياست نه آسمانهاي دور كه جايگاه ستارگان است. اگر ستاره‌ها را به دليل درخشش و ظهورشان بروج بناميم، ماه و خورشيد را هم كه از آنها نوراني‌تراند بايد بروج به حساب آوريم، در حالي كه قرآن تفاوتي ميان بروج و اين اجرام قائل شده‌است:
تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا
فرقان ۶۱- چقـدر بركت افزاست خدائي كه در آسمان بروجي قرار داد و (همچنين) چراغي و ماهي روشن پديد آورد.
با توجه به مفهوم "قلعه و باروي حفاظتي" داشتن كلمه "بروج"، به نظر مي‌رسد در اولين اشاره قرآن به اين پديده، نقش حفاظتي هفت آسمان براي حيات زميني مطرح شده باشد.

ماهيت تنوّع، زيبائي و استحكام
در همان سال نخست بعثت اشاره اجمالي و كوتاه ديگري نيز به مسئله هفت آسمان شده‌است (۳) كه پرده ديگري از راز و رمز اين پديده مي‌گشايد:
وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ
ذاريات ۷- سوگند به آسماني كه داراي ماهيت مختلف است، كه شما نيز در گفتار گوناگون هستيد.
آيه فوق، صفت "حُبُك" را به آسمان نسبت داده است.(۴) حبك چيست كه "ذات" آسمان به شمار مي‌رود؟ لغت‌شناسان، حبك را جمع حِباك (يا حبيكه) به معناي "راه‌ها" (طرائق) ترجمه كرده‌اند و اصل اين كلمه را "بستن و محكم‌كردن" دانسته‌اند. مفهوم "زينت و زيبائي" را هم در اين كلمه قابل ملاحظه شمرده‌اند.

از اين اشارات لغوي مي‌توان به طور كلي فهميد كه سخن از پديده‌اي است كه هم متنوع (راه راه، لايه لايه، طيف ‌گونه) است و هم استحكام و زيبائي در ذات آن "نهفته" ميباشد.

سپر سخت
اگر ميوه‌ها و محصولات درختي و زراعتي را پوسته محكمي محافظت مي‌كند، زمين را نيز كه پديده پيچيده‌اي در پرورشگاه كهكشاني است، پوسته‌هائي همچون پياز،
از شر عوامل مضر و مزاحم حفظ مي‌كند.

سومين اشاره اجمالي قرآن به اين پديده، در سال دوم بعثت، در سوره "نبأ" آمده است. پس از توجه دادن مؤمنين به آيات خدا در: زمين، كوه‌ها، زوجيت، خواب آرام بخش،
روز روشني بخش براي كار و تلاش، خورشيد نور و حرارت ‌بخش، ابرهاي انباشته از باران و ... در وسط اين آيات اضافه مي‌كند:
وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا
آيه ۱۲-و بر فراز شما هفتي قرار داديم كه محكم و سخت است؟!
در اينجا تنها صفتي كه براي "هفت" (سبعاً) آورده، "شِداد" است. شِداد جمع شديد است كه به هر چيز محكم و سخت گفته مي‌شود. يعني هر يك از اجزاء آن هفت، محكم و سخت است. ريشه اين كلمه "شدّ" است كه مفهوم "محكم بستن" دارد. به اين ترتيب مي‌توان گفت زمين با پوشش و پرده محافظتي كه هفت لايه دارد، محكم بسته شده‌است!

اشاره اجمالي به عملكرد
يكسال بعد، در سال سوّم بعثت، گويا وقت آن رسيده بود كه پيروان اوليه پيامبر، در حد درك و دانش خود و در قالب زبان و كلماتي كه براي نيازهاي اوليه يك جامعه قبيله‌اي قوام يافته يود، با نقش اصلي هفت آسمان آشنا شوند، كه براي دو هدف اساسي:
• ۱- آراستن آسمان (محيط كار و زندگي انسان)
• ۲- حفاظت (از حيات)، سامان يافته است، آشناشوند.
آيات ۵ تا ۱۱ سوره صافات و آيات ۱۶ تا ۱۸ سوره حجر (نازل شده در سال چهارم بعثت) چنين نقشي را عهده‌دار گشتند.

درباره نخستين نقش هفت آسمان (زينت بخشي، زيبائي آفريني)، نكته قابل توجهي را كه مطرح ساخته، و ما امروز با استفاده از اكتشافات علمي در فضا بهتر از گذشتگان مي‌توانيم به آن آگاهي يابيم، منحصر بودن اين زيبائي به لايه پائيني آسمان (نه تمامي لايه‌هاي هفتگانه) است، كه با دو تعبير مورد تصريح قرار گرفته است:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ
صافات ۶- ما آسمان نزديكتر را با زينت ستارگان آراستيم

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ
حجر (۱۵) ما در آسمان برج‌هائي (براي مراقبت) قرار داديم و آن را براي ناظرين (از سطح زمين) آراستيم.
همانطور كه مي‌دانيد، و در كتابهاي متعدد علمي مربوط به اين موضوع هم نوشته شده‌است، (۵) رنگ لاجوردي آسمان، شفق سرخ رنگ، تلألؤ ستارگان و رژه متنوع ابرها مختص طبقه زيرين جوّ است كه به دليل غلظت هوا، امكان اين زينت و تجزيه نور را فراهم مي‌كند و فراتر از اين طبقه، آسمان سياه و ساكت است.

درباره دومين نقش آسمان (مكانيسم حفاظت)، و براي بيان چگونگي اين فرآيند، از كلمه شيطان كه ظرف لغوي براي معرفي هر موجود (يا پديده) سركش و متمرد است، استفاده كرده است. گرچه مسلمانان غير عرب، در اين روزگار لفظ شيطان را مساوي ابليس تلقي مي‌كنند، ولي معاصرين عرب زبان پيامبر از اين خطاي ترجمه‌اي مصون بودند.

در آياتي كه اشاره شد، پوسته محافظ زمين را سپري در برابر ذرات و اجرام رانده شده (شيطان رجيم)
و پرتوهاي غير مفيد خورشيد براي حيات زميني (شيطان مارد) معرفي كرده است. (۶)

در آيات مورد نظر، به طور كنائي، بر كليات اين نقش اشاره كرده‌است كه شرح آن را در بخش‌هاي ديگر اين نوشته انشاء‌الله مي‌آوريم.

انتقاد از عدم توجه
اگر از ديد ظاهري و چشم خِرَد ما، جوّي كه حيات زميني را در بر گرفته، غايب است و انگيزه و علاقه‌اي براي شناخت عملكردش در خود احساس نمي‌كنيم، هم به دليل جهل عمومي نسبت به شگفتي‌هاي آن است، و هم هيچگاه محروم از آن نبوده‌ايم، كه در غيبت و غربتش به يادش بيفتيم و قدرش بدانيم!!، و همين غفلت است كه قرآن بارها به نقد و نگاه عبرتمان كشيده است.

درست است كه دستاوردهاي علمي دريچه‌هاي نويني بر اين پديده شگفت گشوده است، كه نسل‌هاي قبل را چنين نگاهي ميسر نبود، ولي كليات و اصل و اساس آن نيازي به علم ندارد. همچنانكه انديشه كردن در نطفه‌اي كه از آن آفريده شده‌ايم، براي هر آدم جاهل و بيسوادي كه نه از "ژن" خبر دارد و نه در تمامي عمرش سخني از جهان حيرت‌آور ژنتيك شنيده است، امكان‌پذير و عبرت‌آموز است. براي هر انساني كه زير سقف آسمان زندگي مي‌كند، زيبائي و نقش آن از زواياي مختلف تأمل برانگيز مي‌باشد . از همين روست كه ملاحظه مي‌كنيم خداوند از معاصرين نوح(ع) هم انتظار داشته است عنايتي به اين آيه اعجاب‌آور مي‌كردند:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (۷)
نوح ۱۶- آيا نديديد كه چگونه خدا هفت آسمان را تو در تو (مطبق) آفريد؟
واژة "كيف" در آيه فوق قابل توجه است، گوئي عقلانيت ايجاب مي‌كرد در "كيفيت" اين هفت طبقه قدري انديشه مي‌كردند! كند و كاو در "كيفيت" چتري كه بر فراز ما قرار گرفته است، براي كسي كه نگاهش به زمين دوخته نشده و گهگاه نيمه نگاهي هم به آسمان داشته‌باشد، همواره طرح شدني است و فراموش كردن اين نگاه از نظر قرآن مذمت‌آور است:
أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ (۸)
سوره ق آيه ۶ – آيا (منكران) به سوي آسمان بالاي سرشان ننگريستند كه چگونه (با چه كيفيتي) آن را بالا آورديم (۹) و زينت بخشيديم و (به گونه‌اي كه) هيچ شكافي براي آن نيست؟
و همين هشدار را با مضموني ديگر در سوره انبياء تكرار كرده است:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا... وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ (۱۰)
انبياء ۳۲- آيا كساني كه حقايق را مي‌پوشانند نديديد كه ... و آسمان را سقف نگاهدارنده‌اي قرار داده‌ايم و آنها نسبت به آيات آن بي‌توجه‌اند؟
مي‌دانيم كه "سقف محفوظ" بودن جوّ زمين، هم بيانگر حفاظتِ حرارات ناشي از تابش خورشيد در روز و نقش گلخانه‌اي آن است، هم نگهداري اكسيژن و ساير عناصر لازم براي ادامه حيات، و هم بيانگر سپر محافظتي زمين در برابر سنگهاي فضائي و بادهاي خورشيدي (Solar Wind)، اشعه ماوراء بنفش و ذرات هسته‌اي مرگبار.

تأكيد بر يكپارچگي و پاره نبودن
اگر گفته مي‌شود لايه اوزون (Ozone) در قسمت فوقاني استراتوسفر (Stratosphere) به دليل فرآورده‌هاي صنعتي مولد فلوروكربن (Fluorocarbon) آسيبي جدّي ديده است،
سقفي كه خدا براي زمين ساخته بود، عيب و نقصي نداشت و از هر جهت كامل بود. اين حقيقت را نيز حداقل در دو آيه به صراحت بيان كرده‌است:
سوره ق آيه ۶- آيا به آسمان بالاي سرشان نمي‌نگرند كه چگونه آن را بر افراشتيم و زينت بخشيديم و هيچگونه شكافي بر آن نيست (مالها من فروج). (۱۱)
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ
سوره ملك آيه ۳- همان (خدائي) كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد. به گونه‌اي كه در آفرينش خداي رحمان هيچگونه بي‌نظمي نمي‌بيني. (اگر شك داري) ديده بگشاي، آيا شكافي مي‌بيني؟ بار دگر ديده بدوز، (سرانجام) نگاهت خسته و ناكام به سوي تو بازگردد (فرو افتد). (۱۲)
معناي كلمه فروج (جمع فرج = پارگي، شكاف) در آيه اول، براي فارسي زبان‌ها قابل فهم است. در آيه دوم همين معنا را با كلمه فطور (از فَطَرَ به معناي شكافتن) بيان كرده است:

هل تري من فطور(آيا كوچكترين فطوري در آن مي‌بيني)؟

امّا براي كلمه تفاوت كه در آيه دوم آمده (ما تري في خلق الرحمن من تفاوت) توضيح مختصري لازم است:
"تفاوت" از ريشه "فوت" در باب "تفاعل" آمده است تا روابط متقابل دو (يا چند) پديده را با هم بيان كند. معناي "فوت" از دست رفتن است و عدم تفاوت در پديده‌ها،
از دست ندادن يكديگر است. يعني همچون حلقه‌هاي زنجير به هم پيوسته و منظم‌اند و ناهماهنگي و دور شدني در كارشان نيست.

چرا چنين است؟
اگر ما از آيات آسمان بالاي سرمان غافل هستيم، در عوض رب رحيم لحظه‌اي از آفرينش غافل نيست:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ (۱۳)
مؤمنون ۱۷- همانا بر فراز شما هفت راه آفريديم و ما هرگز از خلق غافل نبوديم.
در آيه فوق به جاي عنوان "طبقه" و يا صفت "شِداد" (سخت و محكم)، براي آسمان هاي هفتگانه، عنوان "طرائق" (جمع طريقه = راه) را برگزيده است. "مدار"هاي ستارگان نيز راه‌هائي (طريقه‌هائي) براي حركت آنهاست و به همين وصف، هر يك از طبقات هفتگانه در ارتفاعي مشخص از سطح زمين قرار دارند كه محدوده و مسير جابجائي عناصر آن را معين مي‌كند.

كلمة "طرائق" علاوه بر آيه فوق، فقط در آيه ۱۱ سوره جن (كنّا طرائق قدداً) تكرار شده است كه در آن مورد نيز مفيد و غير مفيد بودن پديده‌هاي پوشيده‌اي (جن) در آسمان مطرح شده است كه ارتباط آن با موضوع مورد بحث، با توجه به آيات قبلي آن، بسيار روشن است.

مصداقي مهم از بركت
آيا مي‌دانيد همان خدائي كه با كمال بخشيدن به آفرينش آدمي، به خود "فتبارك الله احسن الخالقين" (پس چقدر منشأ بركات است خدائي كه بهترين آفريننده هاست) (۱۴) گفت، همان خدائي كه نزول فرقان بر بنده‌اش محمدص را براي آگاهي بخشيدن بندگان از خطرات راه، بركت ناميده‌است، (۱۵) همان خدا نيز قرار دادن هفت آسمان را مصداق و نمونه بارزي از بركت و سرشار از خير و خاصيت شمرده‌است! نگاه كنيد به آية ذيل كه در هفتمين سال بعثت چشم ما را از اين زاويه بر هفت آسمان مي‌گشايد تا مقدمه‌اي باشد براي تبيين دقيق‌تر و تفصيلي‌تري از جزئيات اين بركت:
تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا
بركت افزاست آنكه در آسمانها بروجي قرار داد و در ميان آنها چراغي و ماهي روشن پديد آورد
بركت به چيزي مي‌گويند كه خير آن ثابت و پاينده باشد، همچنانكه به آب راكد و ثابت "بِركه" مي‌گويند.

تسبيح هفت آسمان چگونه است؟
از جمله معضلات كار ترجمه و برگردان زباني به زبان ديگر، انتقال مفاهيمي است كه در فرهنگ ديگر معادل و مشابهي ندارد. واژه‌هاي زيادي در قرآن وجود دارد كه نمي‌توان كلمات مناسبي در زبان فارسي براي آنها پيدا كرد و مترجمين اين كتابها مجبور هستند يا با توضيحات اضافي در متن و پاورقي آن را جبران كنند، و يا به ترجمه تحت‌اللفظي نارسا اكتفا نمايند. يكي از اين واژه‌ها "تسبيح" است كه بر حسب موضوع آيه‌اي كه در آن قرار گرفته است، معناي ويژه‌اي پيدا مي‌كند و مترجم بايد از آن آگاه باشد. از جمله اين موارد، تسبيح آسمانها و زمين است كه با درك عمومي از تسبيح انسان‌ها تفاوت دارد. قرآن، هم از تسبيح "رعد" به حمد پروردگار سخن گفته، (۱۶) و هم از تسبيح ماه و خورشيد و ستارگان
در مدار ويژه خود. (۱۷)
بدون آنكه خواسته باشيم از نظر لغوي وارد ظرائف ادبي اين واژه شويم، همين قدر به تناسب كاربرد اين كلمه در گسترده آسمانها و زمين، مي‌توان گفت عمل تسبيحي ماه و خورشيد و ستارگان، يا رعد و برق و باد و باران، عمل اصلاحي مثبتي است كه هر كدام در جايگاه ويژه خود انجام مي‌دهند، به گونه‌اي كه حذف آنها از مجموعه كلي، نقص و خللي در سيستم هماهنگ هستي به وجود آورد.

در مثالي براي تقريب به ذهن، مي‌توانيد كارخانه اتومبيل‌سازي عظيمي را تصور نمائيد كه علاوه بر مهندسين، تكنسين‌ها و كارگران فني، صدها يا هزاران كارمند غير فني، از جمله پزشك، آشپز، باغبان و ... براي خدمات جانبي وابسته، در آن مجموعه كار مي‌كنند تا به نوبه خود نواقص و نارسائي‌هاي بهداشتي، غذائي، روحي رواني، آرامش و زيبائي محيط كار و .. را ترميم نمايند. عمل آنها را مي‌توان به گونه‌اي "تسبيح" ناميد. پديده‌هاي جهان هستي نيز همچون افراد يك اركستر، چشم به رهبر اركستر دارند تا به فرمان او ساز مناسب خود را بزنند و كمبود اين نغمه نعمت ‌بخش را جبران نمايند.

با مقدمات فوق شايد آسان‌تر بتوان معناي تسبيح آسمانهاي هفتگانه را، كه آيه ذيل متضمن آن است، فهم كرد: (۱۸)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا
اسراء ۴۴-آسمانهاي هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست (با تبعيت گريز ناپذير خود از قوانين خدا) او را تسبيح مي‌كنند، و چيزي (در جهان) نيست مگر اينكه او را با ستايس تسبيح مي‌كند، ولي شما تسبيح آنها را در نمي‌يابيد، همانا خدا (با وجود بي توجهي شما) بردباري آمرزگار است.

مرحله زماني تشكيل هفت آسمان
بر حسب آنچه اخترشناسان مي‌گويند، به ندرت ستاره‌اي را مي‌توان يافت كه همچون زمين داراي جوّ باشد. زمين نيز در آغاز آتمسفر امروزي را نداشت و طي فرآيندي از چرخه حيات گياهي، به تدريج جوّ امروزي را پيدا كرد. اينهم از معجزات شگفت‌‌آور قرآن است كه اين نكته را نيز ناگفته نگذاشته است:
أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
فصّلت ۹ تا ۱۲- بگو چرا (نقش) خدائي را كه زمين را در دو دوران آفريد، ناديده مي‌گيريد و براي او همتاياني قرار مي‌دهيد؟! اين است صاحب اختيار و سرور جهانيان (نه ديگري).
و طي چهار دوران، كوه‌هاي ثابت را روي زمين پديد آورد و در آن بركت نهاد و مواد غذائي آن را متناسب با نياز و درخواست (تكويني موجودات) اندازه نهاد.
آنگاه به (تكميل و تنظيم) آسمان پرداخت، در حاليكه هنوز گازي شكل بود و به آسمان و زمين (به زبان آفرينش) گفت: خواه و ناخواه ( به نظم و ترتيب) در آئيد. گفتند: با ميل و رغبت به (قبول) نظم در آمديم.
سپس آن توده گاز را طي دو دوران به (صورت) هفت آسمان تقدير كرد و به هر آسماني برنامه‌اش را وحي كرد؛ (به اين ترتيب كه) آسمان نزديكتر را با چراغهائي آراستيم و محفوظ داشتيم. اين است تقدير (اندازه گذاري و نظم) خداي فرا دست دانا. (۱۹)
تأخّر سامان دادن آتمسفر، پس از تكميل آفرينش زميني را، بار ديگر به گونه‌اي خلاصه و جامع در قرآن بيان كرده‌است:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍعَلِيمٌ
سوره بقره ۲۹- اوست آنكه هر آنچه در زمين است به سود شما (در مسير رشد و كمال انسان) آفريد،
آنگاه به (تنظيم و تكميل) آسمان پرداخت و آن را (به صورت) هفت آسمان سامان داد، و او به هر كاري تواناست. (۲۰)

هفت آسمان در ارتباط با هفت قشر زمين
كه مي‌دانيم، جوّ زمين مركب از عناصري است كه محصول فعل و انفعالات پوسته يا قشرهاي دروني آن مي‌باشد. تركيب فعلي آتمسفر زمين ٪۷۹ ازت (Nitrogen) و ۲۰٪ اكسيژن و ٪۱ مجموع بقيه گازهاست. اكسيژن كه مشخصه جوّ زميني است، تقريباً به تمامه توسط گياهان زميني در فرآيند ويژه Cyano bacteria و احتمالاً خزه‌هاي دريائي توليد مي‌شود. اين عناصر در طبقات زيرين جو به حالت متراكم و عادي و در طبقات فوقاني به صورت رقيق و تجزيه شده مولكولي وجود دارند.

بالاترين طبقه جوّ نيز كه طبقه مغناطيسي (Magnetosphere) ناميده مي‌شود، مستقيماً از پائين‌ترين قشر، يعني هسته زمين ناشي مي‌شود. به اين ترتيب يك جريان دائمي و بده بستان مستمر ميان زمين و آسمان وجود دارد. نكته قابل ملاحظه اين است كه چنين هماهنگي و همكاري هنرمندانه نيز مورد عنايت قرآن براي يادآوري بندگان و شناخت پروردگار عالم قرار گرفته است:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا.
طلاق ۱۲ - خداست كه هفت آسمان را بيافريد و از زمين نيز همانند آنها(طبقات مختلفي مقرر داشت)؛ امر خدا ميان آسمانها و زمين مستمراً نازل مي‌شود، (۲۱)
(اين حقايق را بيان كرديم) تا بدانيد خدا بر هر كاري توانا (اندازه‌گذار) است، و دانش او بر هر چيزي احاطه دارد.
آيه فوق كه در سال هفتم بعثت (بيستم بعثت) نازل شده است، به نظر مي‌رسد آخرين آيه‌اي باشد كه با پيوند دادن ميان هفت آسمان يا زمين، موضوع را خاتمه داده است.

آفرين به بنّاي آسمان!
در تنظيم مطالبي كه ارائه گرديد، همانطور كه در آغاز اشاره شد، ترتيب زماني نزول آيات رعايت گرديد. آخرين آيه اي كه در ارتباط با موضوع جلب توّجه ميكند، آيه ۲۲ سوره بقره است كه از "بِناي آسمان" به عنوان "آيه" اي براي عبادت خداي يكتا ياد ميكند.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء...
اي انسانها پروردگارتان را كه شما و كساني را كه قبل از شما بودند آفريد عبادت كنيد، باشد تا پروا بگيريد. همان كه زمين را قرارگاه و آسمان را سرپناه شما قرار داد و ...
مردم عرب زبان معاصر نزول قرآن، به خيمه و هر نوع پوششي كه آنها را از تابش آفتاب و باد و سرما و باران حفظ ميكرد، بِنا مي گفتند، اما نه آنها با چشم ظاهر بَنائي در آسمان خالي و يكنواخت مي ديدند، و نه ما امروز (به استثناء دانشمندان فضائي به كمك تجهيزات دقيق علمي) ! آيا كشف برج و باروي محافظتي و در عين حال بسيار زيباي زمين، نشانه اي از ربوبيّت الهي نيست؟
________________________________________
۱- جداول شماره ۱۴ و ۱۵ كتاب سير تحول قرآن نوشته مرحوم مهندس مهدي بازرگان، از انتشارات شركت سهامي انتشار.

۲- در آيه ۷۸ سوره نساء نيز كلمه "بروج" به همين معنا آمده‌است: "هر كجا باشيد مرگ شما را در مي‌يابد، حتي در برج‌هاي بلند"

۳- هر چند جدول كتاب سير تحول فقط ۶ آيه نخست اين سوره را نازل شده در سال اول بعثت دانسته‌است و بقيه را در سال چهارم، امّا با توجه به طول متوسط آيات،
به نظر مي‌رسد دو آيه بعدي هم مربوط به سال اول باشد

۴- در آيه مورد نظر آسمان با كلمه "السماء" كه مفرد و معرفه است وصف شده كه به آسمان ما مربوط مي‌شود، نه آسمانهاي بالاتر (سموات).

۵- جامع‌ترين اين مباحث را به زبان فارسي مي‌توانيد در كتاب "هفت آسمان" ملاحظه نمائيد.

۶- توضيح تكميلي اين مطلب را در مقاله "جن و انس" از همين قلم مي‌توانيد مشاهده كنيد

۷- اين آيه در سال ۴ بعثت به دنبال آيه قبلي نازل شده است.

۸- نازل شده در سال ۵ بعثت

۹- كلمه "بنينا" در آيه فوق از "بنا" به معناي بالا آوردن يك ساختمان مي‌آيد. جوّ زمين نيز محصولي از فعل و انفعالات پوسته و هسته‌هاي دروني است كه از زمين به بالا صعود مي‌كنند

۱۰- نازل شده در سال ۶ بعثت

۱۱- نازل شده در سال ۵ بعثت

۱۲- نزول در سال ۷ بعثت

۱۳- نزول در سال ۵ بعثت

۱۴- مؤمنون ۱۴

۱۵- فرقان ۱

۱۶- رعد ۱۳

۱۷- ياسين ۴۰

۱۸- نزول در سال ۸ بعثت

۱۹- جدول ۱۴ كتاب سير تحول اين آيات را نازل شده در سال ۹ بعثت معرفي كرده است.

۲۰- اين آيه از آخرين آياتي است كه در سال اول هجرت درباره پديده هفت آسمان نازل شده است

۲۱- منظور از نازل شدن دائمي امر خدا ميان هفت آسمان و قشرهاي مختلف زمين (يتنزّل الامر بينهن)،
هماهنگي حساب شده و تبادل انرژي و عناصر معين مي‌باشد كه به فرمان نازل شده از طرف خدا صورت مي‌گيرد.
(والله اعلم
این ها نشون میدن که در قرآن همه ی علم ها وجود دارند همه قوانین فیزیک را در آفرینش جهان میتوان یافت smile048

user8604

عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۹ - ۱۷:۳۱


پست: 3288

سپاس: 877

Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط user8604 »

sobasa نوشته شده:هفت آسمـان در قرآن

مقدمه و فهرست مطالب
جوّي كه زمين را فرا گرفته و در اصطلاح علمي اتمسفر (Atmosphere) ناميده مي‌شود، در سوره‌هاي متعددي از قرآن، به عنوان يكي از آيات الهي، براي انگيزش انديشه و شناخت گرداننده عالم مطرح شده است. در اشارات ، ۹ بار به هفتگانه بودن اين چتر محافظتي، صلابت و لايه لايه (طبقه) بودن آن توجه داده شده‌است كه متأسفانه مسلمانان در طول قرون گذشته، با غفلت و بي‌توجهي تأسف ‌باري، از كنار آن گذشته‌و عمدتاً "خدا" را، به جاي نظاره در طبيعت و آيات تكويني او در آفاق و انفس،
عمدتاً در فقه و فلسفه و كلام ذهني، جستجو كرده‌اند.

آنچه در اين مختصر ارائه مي‌شود، اشاره‌اي است كوتاه به رئوس مطالبي كه در زمينه "هفت آسمان" در قرآن آمده‌است:
• طرح كلي موضوع
• ماهيت "بروج" داشتن آسمان
• ماهيت تنوع، زيبائي و استحكام
• سپر سخت
• اشاره اجمالي به عملكرد
• انتقاد از عدم توجه
• تأكيد بر يكپارچگي و پاره نبودن
• مصداقي مهم از بركت
• تسبيح هفت آسمان چگونه است؟
• مرحله زماني تشكيل هفت آسمان
• هفت آسمان در ارتباط با هفت قشر زمين

طرح كلي موضوع
لحظه‌اي خودتان را به جاي مسلمانان اوليه‌اي قرار دهيد كه گام به گام، از همان نخستين سال نزول وحي، به تدريج با حقايق قرآني آشنا مي‌شدند. سير و سفر شيريني مي‌بود اگر مي‌توانستيم ترتيب نزول وحي را دقيقاً منطبق با حوادث تاريخي تعقيب مي‌كرديم. در اين صورت بهتر متوجه مي‌شديم خداوند حكيم موضوعات و احكام هدايتي خود را مطابق چه نظم و ترتيبي نازل كرده است.

يكي از اين موضوعات، مسئله مبهم و پيچيده "هفت آسمان" است كه قرنها ذهن مفسرين و دانشمندان اسلامي را به خود مشغول داشته و نظريات گوناگوني، بر حسب ديدگاه علمي – تجربي خود، اظهار داشته‌اند. آيا خداوند عليم مسئله‌اي به اين اهميت را بدون آمادگي و مقدمات اوليه، به طور ناگهاني با همه جزئياتش مطرح ساخته، يا با توجه به ظرفيت و توانائي درك و فهم مخاطبان، و عادتي كه آدميان براي آموزش در زمينه‌هاي ديگر دارند، تدريجاً و با تأني و ترتيب خاصّي آموزش داده است؟
خوشبختانه تحقيقانى كه در زمينه ترتيب زماني نزول سوره‌ها و آيات قرآن انجام شده، و جدولي كه تقدّم و تأخر آيات را نشان مي‌دهد، مي‌تواند ما را در بررسي شيوه تدريجي مطرح ساختن مسئله "هفت آسمان" در قرآن راهنمائي كند. (۱) اگر ۱۶ آيه‌اي را كه به مسئله هفت آسمان مطرح مي‌شود، به جدول ترتيب زماني نزول سوره‌ها عرضه كنيم، ملاحظه مي‌كنيم نخستين آيات سوره "بروج"، كه اشاره‌اي كلي به اين موضوع است، در اولين سال بعثت نازل شده است.
شگفتا، نام يك سوره در سال نخست به پديده‌اي كه همواره از ديد ما پنهان بوده است اختصاص يافته است؛ بروج!!
وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ.
سوگند به آسمان داراي (ماهيت) بروج! و به (رستاخيز) روز موعود، و سوگند به هر شاهدو مشهودي!!

ماهيت "بروج" داشتن آسمان
بروج (جمع برج) به قلعه‌هائي كه در قديم دور شهرها مي‌كشيدند و از باروهاي بلند آن دشمن را ديده‌باني مي‌كردند، گفته مي‌شود. (۲) اصل اين كلمه آشكار و هويدا بودن را بيان مي‌كند. قلعه‌هاي نظامي نيز با ديوارهاي بلندشان در روزگار گذشته از فواصل دور هم ديده مي‌شدند. قرآن آشكار كردن زينت و زيبائي زنان را "تبرّج" ناميده و از آن (نسبت به نامحرمان) نهي كرده‌است:
احزاب ۳۳- تظاهر و زيبائي نمائي نكنيد، آن چنان كه در جاهليت نخستين رسم بود.
اما اينكه چرا قرآن وصف "بروج" را براي آسمان به كار برده‌است، قابل تأمل و تحقيق است. بيشتر مفسرين بروج را همان ستاره‌ها شمرده‌اند كه با چشمك زدن‌هاي خود در دل آسمان خودنمائي مي‌كنند. امّا به نظر مي‌رسد مسئله فراتر از آن باشد و آيات مربوط به بروج، از پديده ديگري سخن بگويد.

آيه فوق نشان مي‌دهد كه "بروج" امري ذاتي و دروني مربوط به آسمان دنياست نه آسمانهاي دور كه جايگاه ستارگان است. اگر ستاره‌ها را به دليل درخشش و ظهورشان بروج بناميم، ماه و خورشيد را هم كه از آنها نوراني‌تراند بايد بروج به حساب آوريم، در حالي كه قرآن تفاوتي ميان بروج و اين اجرام قائل شده‌است:
تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا
فرقان ۶۱- چقـدر بركت افزاست خدائي كه در آسمان بروجي قرار داد و (همچنين) چراغي و ماهي روشن پديد آورد.
با توجه به مفهوم "قلعه و باروي حفاظتي" داشتن كلمه "بروج"، به نظر مي‌رسد در اولين اشاره قرآن به اين پديده، نقش حفاظتي هفت آسمان براي حيات زميني مطرح شده باشد.

ماهيت تنوّع، زيبائي و استحكام
در همان سال نخست بعثت اشاره اجمالي و كوتاه ديگري نيز به مسئله هفت آسمان شده‌است (۳) كه پرده ديگري از راز و رمز اين پديده مي‌گشايد:
وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ
ذاريات ۷- سوگند به آسماني كه داراي ماهيت مختلف است، كه شما نيز در گفتار گوناگون هستيد.
آيه فوق، صفت "حُبُك" را به آسمان نسبت داده است.(۴) حبك چيست كه "ذات" آسمان به شمار مي‌رود؟ لغت‌شناسان، حبك را جمع حِباك (يا حبيكه) به معناي "راه‌ها" (طرائق) ترجمه كرده‌اند و اصل اين كلمه را "بستن و محكم‌كردن" دانسته‌اند. مفهوم "زينت و زيبائي" را هم در اين كلمه قابل ملاحظه شمرده‌اند.

از اين اشارات لغوي مي‌توان به طور كلي فهميد كه سخن از پديده‌اي است كه هم متنوع (راه راه، لايه لايه، طيف ‌گونه) است و هم استحكام و زيبائي در ذات آن "نهفته" ميباشد.

سپر سخت
اگر ميوه‌ها و محصولات درختي و زراعتي را پوسته محكمي محافظت مي‌كند، زمين را نيز كه پديده پيچيده‌اي در پرورشگاه كهكشاني است، پوسته‌هائي همچون پياز،
از شر عوامل مضر و مزاحم حفظ مي‌كند.

سومين اشاره اجمالي قرآن به اين پديده، در سال دوم بعثت، در سوره "نبأ" آمده است. پس از توجه دادن مؤمنين به آيات خدا در: زمين، كوه‌ها، زوجيت، خواب آرام بخش،
روز روشني بخش براي كار و تلاش، خورشيد نور و حرارت ‌بخش، ابرهاي انباشته از باران و ... در وسط اين آيات اضافه مي‌كند:
وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا
آيه ۱۲-و بر فراز شما هفتي قرار داديم كه محكم و سخت است؟!
در اينجا تنها صفتي كه براي "هفت" (سبعاً) آورده، "شِداد" است. شِداد جمع شديد است كه به هر چيز محكم و سخت گفته مي‌شود. يعني هر يك از اجزاء آن هفت، محكم و سخت است. ريشه اين كلمه "شدّ" است كه مفهوم "محكم بستن" دارد. به اين ترتيب مي‌توان گفت زمين با پوشش و پرده محافظتي كه هفت لايه دارد، محكم بسته شده‌است!

اشاره اجمالي به عملكرد
يكسال بعد، در سال سوّم بعثت، گويا وقت آن رسيده بود كه پيروان اوليه پيامبر، در حد درك و دانش خود و در قالب زبان و كلماتي كه براي نيازهاي اوليه يك جامعه قبيله‌اي قوام يافته يود، با نقش اصلي هفت آسمان آشنا شوند، كه براي دو هدف اساسي:
• ۱- آراستن آسمان (محيط كار و زندگي انسان)
• ۲- حفاظت (از حيات)، سامان يافته است، آشناشوند.
آيات ۵ تا ۱۱ سوره صافات و آيات ۱۶ تا ۱۸ سوره حجر (نازل شده در سال چهارم بعثت) چنين نقشي را عهده‌دار گشتند.

درباره نخستين نقش هفت آسمان (زينت بخشي، زيبائي آفريني)، نكته قابل توجهي را كه مطرح ساخته، و ما امروز با استفاده از اكتشافات علمي در فضا بهتر از گذشتگان مي‌توانيم به آن آگاهي يابيم، منحصر بودن اين زيبائي به لايه پائيني آسمان (نه تمامي لايه‌هاي هفتگانه) است، كه با دو تعبير مورد تصريح قرار گرفته است:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ
صافات ۶- ما آسمان نزديكتر را با زينت ستارگان آراستيم

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ
حجر (۱۵) ما در آسمان برج‌هائي (براي مراقبت) قرار داديم و آن را براي ناظرين (از سطح زمين) آراستيم.
همانطور كه مي‌دانيد، و در كتابهاي متعدد علمي مربوط به اين موضوع هم نوشته شده‌است، (۵) رنگ لاجوردي آسمان، شفق سرخ رنگ، تلألؤ ستارگان و رژه متنوع ابرها مختص طبقه زيرين جوّ است كه به دليل غلظت هوا، امكان اين زينت و تجزيه نور را فراهم مي‌كند و فراتر از اين طبقه، آسمان سياه و ساكت است.

درباره دومين نقش آسمان (مكانيسم حفاظت)، و براي بيان چگونگي اين فرآيند، از كلمه شيطان كه ظرف لغوي براي معرفي هر موجود (يا پديده) سركش و متمرد است، استفاده كرده است. گرچه مسلمانان غير عرب، در اين روزگار لفظ شيطان را مساوي ابليس تلقي مي‌كنند، ولي معاصرين عرب زبان پيامبر از اين خطاي ترجمه‌اي مصون بودند.

در آياتي كه اشاره شد، پوسته محافظ زمين را سپري در برابر ذرات و اجرام رانده شده (شيطان رجيم)
و پرتوهاي غير مفيد خورشيد براي حيات زميني (شيطان مارد) معرفي كرده است. (۶)

در آيات مورد نظر، به طور كنائي، بر كليات اين نقش اشاره كرده‌است كه شرح آن را در بخش‌هاي ديگر اين نوشته انشاء‌الله مي‌آوريم.

انتقاد از عدم توجه
اگر از ديد ظاهري و چشم خِرَد ما، جوّي كه حيات زميني را در بر گرفته، غايب است و انگيزه و علاقه‌اي براي شناخت عملكردش در خود احساس نمي‌كنيم، هم به دليل جهل عمومي نسبت به شگفتي‌هاي آن است، و هم هيچگاه محروم از آن نبوده‌ايم، كه در غيبت و غربتش به يادش بيفتيم و قدرش بدانيم!!، و همين غفلت است كه قرآن بارها به نقد و نگاه عبرتمان كشيده است.

درست است كه دستاوردهاي علمي دريچه‌هاي نويني بر اين پديده شگفت گشوده است، كه نسل‌هاي قبل را چنين نگاهي ميسر نبود، ولي كليات و اصل و اساس آن نيازي به علم ندارد. همچنانكه انديشه كردن در نطفه‌اي كه از آن آفريده شده‌ايم، براي هر آدم جاهل و بيسوادي كه نه از "ژن" خبر دارد و نه در تمامي عمرش سخني از جهان حيرت‌آور ژنتيك شنيده است، امكان‌پذير و عبرت‌آموز است. براي هر انساني كه زير سقف آسمان زندگي مي‌كند، زيبائي و نقش آن از زواياي مختلف تأمل برانگيز مي‌باشد . از همين روست كه ملاحظه مي‌كنيم خداوند از معاصرين نوح(ع) هم انتظار داشته است عنايتي به اين آيه اعجاب‌آور مي‌كردند:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (۷)
نوح ۱۶- آيا نديديد كه چگونه خدا هفت آسمان را تو در تو (مطبق) آفريد؟
واژة "كيف" در آيه فوق قابل توجه است، گوئي عقلانيت ايجاب مي‌كرد در "كيفيت" اين هفت طبقه قدري انديشه مي‌كردند! كند و كاو در "كيفيت" چتري كه بر فراز ما قرار گرفته است، براي كسي كه نگاهش به زمين دوخته نشده و گهگاه نيمه نگاهي هم به آسمان داشته‌باشد، همواره طرح شدني است و فراموش كردن اين نگاه از نظر قرآن مذمت‌آور است:
أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ (۸)
سوره ق آيه ۶ – آيا (منكران) به سوي آسمان بالاي سرشان ننگريستند كه چگونه (با چه كيفيتي) آن را بالا آورديم (۹) و زينت بخشيديم و (به گونه‌اي كه) هيچ شكافي براي آن نيست؟
و همين هشدار را با مضموني ديگر در سوره انبياء تكرار كرده است:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا... وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ (۱۰)
انبياء ۳۲- آيا كساني كه حقايق را مي‌پوشانند نديديد كه ... و آسمان را سقف نگاهدارنده‌اي قرار داده‌ايم و آنها نسبت به آيات آن بي‌توجه‌اند؟
مي‌دانيم كه "سقف محفوظ" بودن جوّ زمين، هم بيانگر حفاظتِ حرارات ناشي از تابش خورشيد در روز و نقش گلخانه‌اي آن است، هم نگهداري اكسيژن و ساير عناصر لازم براي ادامه حيات، و هم بيانگر سپر محافظتي زمين در برابر سنگهاي فضائي و بادهاي خورشيدي (Solar Wind)، اشعه ماوراء بنفش و ذرات هسته‌اي مرگبار.

تأكيد بر يكپارچگي و پاره نبودن
اگر گفته مي‌شود لايه اوزون (Ozone) در قسمت فوقاني استراتوسفر (Stratosphere) به دليل فرآورده‌هاي صنعتي مولد فلوروكربن (Fluorocarbon) آسيبي جدّي ديده است،
سقفي كه خدا براي زمين ساخته بود، عيب و نقصي نداشت و از هر جهت كامل بود. اين حقيقت را نيز حداقل در دو آيه به صراحت بيان كرده‌است:
سوره ق آيه ۶- آيا به آسمان بالاي سرشان نمي‌نگرند كه چگونه آن را بر افراشتيم و زينت بخشيديم و هيچگونه شكافي بر آن نيست (مالها من فروج). (۱۱)
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ
سوره ملك آيه ۳- همان (خدائي) كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد. به گونه‌اي كه در آفرينش خداي رحمان هيچگونه بي‌نظمي نمي‌بيني. (اگر شك داري) ديده بگشاي، آيا شكافي مي‌بيني؟ بار دگر ديده بدوز، (سرانجام) نگاهت خسته و ناكام به سوي تو بازگردد (فرو افتد). (۱۲)
معناي كلمه فروج (جمع فرج = پارگي، شكاف) در آيه اول، براي فارسي زبان‌ها قابل فهم است. در آيه دوم همين معنا را با كلمه فطور (از فَطَرَ به معناي شكافتن) بيان كرده است:

هل تري من فطور(آيا كوچكترين فطوري در آن مي‌بيني)؟

امّا براي كلمه تفاوت كه در آيه دوم آمده (ما تري في خلق الرحمن من تفاوت) توضيح مختصري لازم است:
"تفاوت" از ريشه "فوت" در باب "تفاعل" آمده است تا روابط متقابل دو (يا چند) پديده را با هم بيان كند. معناي "فوت" از دست رفتن است و عدم تفاوت در پديده‌ها،
از دست ندادن يكديگر است. يعني همچون حلقه‌هاي زنجير به هم پيوسته و منظم‌اند و ناهماهنگي و دور شدني در كارشان نيست.

چرا چنين است؟
اگر ما از آيات آسمان بالاي سرمان غافل هستيم، در عوض رب رحيم لحظه‌اي از آفرينش غافل نيست:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ (۱۳)
مؤمنون ۱۷- همانا بر فراز شما هفت راه آفريديم و ما هرگز از خلق غافل نبوديم.
در آيه فوق به جاي عنوان "طبقه" و يا صفت "شِداد" (سخت و محكم)، براي آسمان هاي هفتگانه، عنوان "طرائق" (جمع طريقه = راه) را برگزيده است. "مدار"هاي ستارگان نيز راه‌هائي (طريقه‌هائي) براي حركت آنهاست و به همين وصف، هر يك از طبقات هفتگانه در ارتفاعي مشخص از سطح زمين قرار دارند كه محدوده و مسير جابجائي عناصر آن را معين مي‌كند.

كلمة "طرائق" علاوه بر آيه فوق، فقط در آيه ۱۱ سوره جن (كنّا طرائق قدداً) تكرار شده است كه در آن مورد نيز مفيد و غير مفيد بودن پديده‌هاي پوشيده‌اي (جن) در آسمان مطرح شده است كه ارتباط آن با موضوع مورد بحث، با توجه به آيات قبلي آن، بسيار روشن است.

مصداقي مهم از بركت
آيا مي‌دانيد همان خدائي كه با كمال بخشيدن به آفرينش آدمي، به خود "فتبارك الله احسن الخالقين" (پس چقدر منشأ بركات است خدائي كه بهترين آفريننده هاست) (۱۴) گفت، همان خدائي كه نزول فرقان بر بنده‌اش محمدص را براي آگاهي بخشيدن بندگان از خطرات راه، بركت ناميده‌است، (۱۵) همان خدا نيز قرار دادن هفت آسمان را مصداق و نمونه بارزي از بركت و سرشار از خير و خاصيت شمرده‌است! نگاه كنيد به آية ذيل كه در هفتمين سال بعثت چشم ما را از اين زاويه بر هفت آسمان مي‌گشايد تا مقدمه‌اي باشد براي تبيين دقيق‌تر و تفصيلي‌تري از جزئيات اين بركت:
تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا
بركت افزاست آنكه در آسمانها بروجي قرار داد و در ميان آنها چراغي و ماهي روشن پديد آورد
بركت به چيزي مي‌گويند كه خير آن ثابت و پاينده باشد، همچنانكه به آب راكد و ثابت "بِركه" مي‌گويند.

تسبيح هفت آسمان چگونه است؟
از جمله معضلات كار ترجمه و برگردان زباني به زبان ديگر، انتقال مفاهيمي است كه در فرهنگ ديگر معادل و مشابهي ندارد. واژه‌هاي زيادي در قرآن وجود دارد كه نمي‌توان كلمات مناسبي در زبان فارسي براي آنها پيدا كرد و مترجمين اين كتابها مجبور هستند يا با توضيحات اضافي در متن و پاورقي آن را جبران كنند، و يا به ترجمه تحت‌اللفظي نارسا اكتفا نمايند. يكي از اين واژه‌ها "تسبيح" است كه بر حسب موضوع آيه‌اي كه در آن قرار گرفته است، معناي ويژه‌اي پيدا مي‌كند و مترجم بايد از آن آگاه باشد. از جمله اين موارد، تسبيح آسمانها و زمين است كه با درك عمومي از تسبيح انسان‌ها تفاوت دارد. قرآن، هم از تسبيح "رعد" به حمد پروردگار سخن گفته، (۱۶) و هم از تسبيح ماه و خورشيد و ستارگان
در مدار ويژه خود. (۱۷)
بدون آنكه خواسته باشيم از نظر لغوي وارد ظرائف ادبي اين واژه شويم، همين قدر به تناسب كاربرد اين كلمه در گسترده آسمانها و زمين، مي‌توان گفت عمل تسبيحي ماه و خورشيد و ستارگان، يا رعد و برق و باد و باران، عمل اصلاحي مثبتي است كه هر كدام در جايگاه ويژه خود انجام مي‌دهند، به گونه‌اي كه حذف آنها از مجموعه كلي، نقص و خللي در سيستم هماهنگ هستي به وجود آورد.

در مثالي براي تقريب به ذهن، مي‌توانيد كارخانه اتومبيل‌سازي عظيمي را تصور نمائيد كه علاوه بر مهندسين، تكنسين‌ها و كارگران فني، صدها يا هزاران كارمند غير فني، از جمله پزشك، آشپز، باغبان و ... براي خدمات جانبي وابسته، در آن مجموعه كار مي‌كنند تا به نوبه خود نواقص و نارسائي‌هاي بهداشتي، غذائي، روحي رواني، آرامش و زيبائي محيط كار و .. را ترميم نمايند. عمل آنها را مي‌توان به گونه‌اي "تسبيح" ناميد. پديده‌هاي جهان هستي نيز همچون افراد يك اركستر، چشم به رهبر اركستر دارند تا به فرمان او ساز مناسب خود را بزنند و كمبود اين نغمه نعمت ‌بخش را جبران نمايند.

با مقدمات فوق شايد آسان‌تر بتوان معناي تسبيح آسمانهاي هفتگانه را، كه آيه ذيل متضمن آن است، فهم كرد: (۱۸)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا
اسراء ۴۴-آسمانهاي هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست (با تبعيت گريز ناپذير خود از قوانين خدا) او را تسبيح مي‌كنند، و چيزي (در جهان) نيست مگر اينكه او را با ستايس تسبيح مي‌كند، ولي شما تسبيح آنها را در نمي‌يابيد، همانا خدا (با وجود بي توجهي شما) بردباري آمرزگار است.

مرحله زماني تشكيل هفت آسمان
بر حسب آنچه اخترشناسان مي‌گويند، به ندرت ستاره‌اي را مي‌توان يافت كه همچون زمين داراي جوّ باشد. زمين نيز در آغاز آتمسفر امروزي را نداشت و طي فرآيندي از چرخه حيات گياهي، به تدريج جوّ امروزي را پيدا كرد. اينهم از معجزات شگفت‌‌آور قرآن است كه اين نكته را نيز ناگفته نگذاشته است:
أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
فصّلت ۹ تا ۱۲- بگو چرا (نقش) خدائي را كه زمين را در دو دوران آفريد، ناديده مي‌گيريد و براي او همتاياني قرار مي‌دهيد؟! اين است صاحب اختيار و سرور جهانيان (نه ديگري).
و طي چهار دوران، كوه‌هاي ثابت را روي زمين پديد آورد و در آن بركت نهاد و مواد غذائي آن را متناسب با نياز و درخواست (تكويني موجودات) اندازه نهاد.
آنگاه به (تكميل و تنظيم) آسمان پرداخت، در حاليكه هنوز گازي شكل بود و به آسمان و زمين (به زبان آفرينش) گفت: خواه و ناخواه ( به نظم و ترتيب) در آئيد. گفتند: با ميل و رغبت به (قبول) نظم در آمديم.
سپس آن توده گاز را طي دو دوران به (صورت) هفت آسمان تقدير كرد و به هر آسماني برنامه‌اش را وحي كرد؛ (به اين ترتيب كه) آسمان نزديكتر را با چراغهائي آراستيم و محفوظ داشتيم. اين است تقدير (اندازه گذاري و نظم) خداي فرا دست دانا. (۱۹)
تأخّر سامان دادن آتمسفر، پس از تكميل آفرينش زميني را، بار ديگر به گونه‌اي خلاصه و جامع در قرآن بيان كرده‌است:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍعَلِيمٌ
سوره بقره ۲۹- اوست آنكه هر آنچه در زمين است به سود شما (در مسير رشد و كمال انسان) آفريد،
آنگاه به (تنظيم و تكميل) آسمان پرداخت و آن را (به صورت) هفت آسمان سامان داد، و او به هر كاري تواناست. (۲۰)

هفت آسمان در ارتباط با هفت قشر زمين
كه مي‌دانيم، جوّ زمين مركب از عناصري است كه محصول فعل و انفعالات پوسته يا قشرهاي دروني آن مي‌باشد. تركيب فعلي آتمسفر زمين ٪۷۹ ازت (Nitrogen) و ۲۰٪ اكسيژن و ٪۱ مجموع بقيه گازهاست. اكسيژن كه مشخصه جوّ زميني است، تقريباً به تمامه توسط گياهان زميني در فرآيند ويژه Cyano bacteria و احتمالاً خزه‌هاي دريائي توليد مي‌شود. اين عناصر در طبقات زيرين جو به حالت متراكم و عادي و در طبقات فوقاني به صورت رقيق و تجزيه شده مولكولي وجود دارند.

بالاترين طبقه جوّ نيز كه طبقه مغناطيسي (Magnetosphere) ناميده مي‌شود، مستقيماً از پائين‌ترين قشر، يعني هسته زمين ناشي مي‌شود. به اين ترتيب يك جريان دائمي و بده بستان مستمر ميان زمين و آسمان وجود دارد. نكته قابل ملاحظه اين است كه چنين هماهنگي و همكاري هنرمندانه نيز مورد عنايت قرآن براي يادآوري بندگان و شناخت پروردگار عالم قرار گرفته است:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا.
طلاق ۱۲ - خداست كه هفت آسمان را بيافريد و از زمين نيز همانند آنها(طبقات مختلفي مقرر داشت)؛ امر خدا ميان آسمانها و زمين مستمراً نازل مي‌شود، (۲۱)
(اين حقايق را بيان كرديم) تا بدانيد خدا بر هر كاري توانا (اندازه‌گذار) است، و دانش او بر هر چيزي احاطه دارد.
آيه فوق كه در سال هفتم بعثت (بيستم بعثت) نازل شده است، به نظر مي‌رسد آخرين آيه‌اي باشد كه با پيوند دادن ميان هفت آسمان يا زمين، موضوع را خاتمه داده است.

آفرين به بنّاي آسمان!
در تنظيم مطالبي كه ارائه گرديد، همانطور كه در آغاز اشاره شد، ترتيب زماني نزول آيات رعايت گرديد. آخرين آيه اي كه در ارتباط با موضوع جلب توّجه ميكند، آيه ۲۲ سوره بقره است كه از "بِناي آسمان" به عنوان "آيه" اي براي عبادت خداي يكتا ياد ميكند.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء...
اي انسانها پروردگارتان را كه شما و كساني را كه قبل از شما بودند آفريد عبادت كنيد، باشد تا پروا بگيريد. همان كه زمين را قرارگاه و آسمان را سرپناه شما قرار داد و ...
مردم عرب زبان معاصر نزول قرآن، به خيمه و هر نوع پوششي كه آنها را از تابش آفتاب و باد و سرما و باران حفظ ميكرد، بِنا مي گفتند، اما نه آنها با چشم ظاهر بَنائي در آسمان خالي و يكنواخت مي ديدند، و نه ما امروز (به استثناء دانشمندان فضائي به كمك تجهيزات دقيق علمي) ! آيا كشف برج و باروي محافظتي و در عين حال بسيار زيباي زمين، نشانه اي از ربوبيّت الهي نيست؟
________________________________________
۱- جداول شماره ۱۴ و ۱۵ كتاب سير تحول قرآن نوشته مرحوم مهندس مهدي بازرگان، از انتشارات شركت سهامي انتشار.

۲- در آيه ۷۸ سوره نساء نيز كلمه "بروج" به همين معنا آمده‌است: "هر كجا باشيد مرگ شما را در مي‌يابد، حتي در برج‌هاي بلند"

۳- هر چند جدول كتاب سير تحول فقط ۶ آيه نخست اين سوره را نازل شده در سال اول بعثت دانسته‌است و بقيه را در سال چهارم، امّا با توجه به طول متوسط آيات،
به نظر مي‌رسد دو آيه بعدي هم مربوط به سال اول باشد

۴- در آيه مورد نظر آسمان با كلمه "السماء" كه مفرد و معرفه است وصف شده كه به آسمان ما مربوط مي‌شود، نه آسمانهاي بالاتر (سموات).

۵- جامع‌ترين اين مباحث را به زبان فارسي مي‌توانيد در كتاب "هفت آسمان" ملاحظه نمائيد.

۶- توضيح تكميلي اين مطلب را در مقاله "جن و انس" از همين قلم مي‌توانيد مشاهده كنيد

۷- اين آيه در سال ۴ بعثت به دنبال آيه قبلي نازل شده است.

۸- نازل شده در سال ۵ بعثت

۹- كلمه "بنينا" در آيه فوق از "بنا" به معناي بالا آوردن يك ساختمان مي‌آيد. جوّ زمين نيز محصولي از فعل و انفعالات پوسته و هسته‌هاي دروني است كه از زمين به بالا صعود مي‌كنند

۱۰- نازل شده در سال ۶ بعثت

۱۱- نازل شده در سال ۵ بعثت

۱۲- نزول در سال ۷ بعثت

۱۳- نزول در سال ۵ بعثت

۱۴- مؤمنون ۱۴

۱۵- فرقان ۱

۱۶- رعد ۱۳

۱۷- ياسين ۴۰

۱۸- نزول در سال ۸ بعثت

۱۹- جدول ۱۴ كتاب سير تحول اين آيات را نازل شده در سال ۹ بعثت معرفي كرده است.

۲۰- اين آيه از آخرين آياتي است كه در سال اول هجرت درباره پديده هفت آسمان نازل شده است

۲۱- منظور از نازل شدن دائمي امر خدا ميان هفت آسمان و قشرهاي مختلف زمين (يتنزّل الامر بينهن)،
هماهنگي حساب شده و تبادل انرژي و عناصر معين مي‌باشد كه به فرمان نازل شده از طرف خدا صورت مي‌گيرد.
(والله اعلم
این ها نشون میدن که در قرآن همه ی علم ها وجود دارند همه قوانین فیزیک را در آفرینش جهان میتوان یافت smile048
بهت قول میدم این نوشته ها کار شیخیه که هیچی از فیزیک بارش نیست.
قابل توجه شما این تقسیم بندی یک چیز قرار دادی است و از جهاتی خاص تقسیم بندی شده. یک تقسیم بندی دیگری داریم که در آن آسمان در چهار لایه معرفی میشود. و حتی شما میتوانید آسمان را به هر چند لایه که در زمینه ی شما کاربرد دارد تقسیم کنید. بیشتر یا کمتر!
اگه قرآن ارزش ادبی هم داشته باشه با این جور تفاسیر اون هم از بین میره.

نمایه کاربر
soltani

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۷/۱/۲۲ - ۱۳:۱۱


پست: 43



Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط soltani »

هفت آسمان یک نظریه قدیمی در باره افلاک است طبق این نظریه زمین به صورت یک کره در مرکز قرار گرفته و افلاک هفتگانه دور آن می گردند. بطلمیوس در کتاب خود این نظریه را بصورت منسجم و با محاسبات دقیق بیان کرده و حرکت اجرام آسمانی را بر طبق آن تبیین کرده است.
اینکه تعداد افلاک را هفت گرفته اند به این واقعیت بر می گردد که در آسمان هفت سیاره مشاهده می‌شده است.
این هفت سیاره عبارتند از: قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل. عکس زیر از ترجه کتاب "المدخل الی علم احکام النجوم" تالیف "ابونصر حسن ابن علی قمی" گرفته شده است که در قرن چهارم نوشته شده است.
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.

asmann

عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۶/۲۳ - ۱۵:۵۱


پست: 400

سپاس: 4

Re: نظریه همه چیز و قرآن

پست توسط asmann »

sobasa نوشته شده:تفسیر قرآن کار هرکسی نیست واینکه کسانی آن را مسخره میکند به این خاطر است که آن را درک نمیکنند و البته عقل تمام انسانها محدود است که نمیتوان تمام وکمال آیات را فهمید و فقط مفسران و امامان هستند که بر درک آیات تسلط کامل دارند.قرآن کامل ترین کتاب است و هیچ شکی در آن نیست وهمه علوم را چه کشف شده وچه نشده در آن وجود دارد .؟؟؟ smile007

اتساع زماني: معجزه ي قرآن”
بسيار عجيب است كه مسلمانان از معادله ي ديگري استفاده مي كنند تا اين مطلب را آشكار نمايند كه فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند.
قرآن آنها در يك آيه بيان مي كند كه ظاهرا زمان براي فرشتگان با سرعت ثابت از براي انسانها كمتر مي گذرد.
كه اين مطلب با نسبيت خاص اينشتين صدق مي كند كه در آن نيز در سرعتهاي بالا زمان براي اشيايي با آن سرعت آرام تر مي گذرد.
مسلمانان از نسبيت خاص اينشتين و اين آيه استفاده كرده اند تا از اين مطلب كه فرشتگان در حقيقت به سرعت نور شتاب مي گيرند حمايت كنند.

آيه: "فرشتگان و ارواح در يك روز به او (مذكر) صعود كردند كه اين معادل پنجاه هزار سال براي انسان است"!

در اينجا فرشتگان يك روز را معادل پنجاه هزار سال براي انسان گذر مي كنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آيه ي قمري قبل).

اگرچه طبق نظريه ي نسبيت خاص اينشتين و بوسيله ي اين تغييرات زمان (تاخيرات زماني) بدست آمده به عنوان يك ادعا از مسلمين (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند) را مي توانيم تصديق يا انكار كنيم.
اين ادعا مي تواند در دو دقيقه تصديق شود كه آنگاه هيچ نيازي به عقايد كوركورانه نخواهد بود.
آلبرت اينشتين يك مسلمان نبود اما يهودي اي بود كه نظريه ي معروف نسبيت خاص را ارائه داد.
هرچه سرعت بيشتر بشود زمان آرام تر مي گذرد.
در بيرون يك ميدان گرانشي زمان اينگونه است:

∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5

جاييكه ∆t0 زماني مي باشد كه براي متحرك بوسيله ي متحرك معادل است.
∆t زماني است كه براي متحرك معادل گذر ايستگاهي است.
V سرعتي است كه به شاهد ايستگاهي نسبت داده مي شود.
∆t0 زماني است كه براي فرشتگان مي گذرد. (يك روز).
∆t زماني است كه معادل زمان براي انسانها است. (پنجاه هزار سال قمري در دوازده ماه قمري بر سال قمري در 27.321661 روز بر ماه قمري).
و V سرعت فرشتگان در اين مورد است. (كه ما قصد داريم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ي نور مقايسه كنيم). سرعت نور در خلا 299792.458 كيلومتر بر ثانيه است.

از معادله ي بالا مي توانيم آن سرعت ناشناخته را حساب كنيم:

v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5

حال بهتر است اظهارات مسلمين را در معادله جايگزين كنيم و ببينيم كه فرشتگان مسلمين واقعا به سرعت نور شتاب مي گيرند يا نه؟
ارقام را از آيه در اين معادله جايگزين مي كنيم
“:

v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v = c * 0.99999999999999981

v = 299792.4579999994 km / s

اين اتساع زماني (تغييرات زماني) نشان مي دهد كه فرشتگان در بيرون از ميادين گرانشي به سرعت نور شتاب مي گيرند. (كمي كمتر از سرعت نور زيرا جرم دارند).
اين نمي تواند يك تصادف باشد زيرا سرعت حساب شده دقيقا يكسان با آيه ي قمري قبلي همچنين در بيرون از يك ميدان گرانشي است.
مسلمانان همواره مي پرسند كه چگونه يك مرد بي سواد 1400 سال پيش توانسته اتساع زماني و هسته نسبيت را بدست آورد!
پس قرآن كلام خداست.
سعی کنیم حقایق را قبول کنیم smile045
اين مقاله بسيار شيادانه نوشته شده است.
به سادگي ميتوان طبق تبديلات لورنتس بررسي كرد كه اگر به جاي 50 هزار سال گفته مي شد 50 روز، ( يا هر مقدار ديگري كه به اندازه اي از 1 روز بيشتر باشد) سرعت لازم، مقداري نزديك به سرعت نور بدست مي آمد، چرا كه يك مجانب افقي دركار است. پس 50 هزار سال، هيچ عدد خاصي نيست، ميتوانست بگويد 100 روز يا 50 ميليون سال يا ... در هر صورت مقداري بسيار نزديك به سرعت نور به دست مي آمد، حتي بعضا نزديك تر از مقدار فعلي.
پس قسمت نهايي و اصلي استدلال كه مي گويد:
اين نمي تواند يك تصادف باشد...
به روشني نادرست است.
دوست عزيز sobasa ، هر مزخرفي كه 4 تا فرمول يا اصطلاح تخصصي دارد الزاما درست نيست.

ارسال پست