Sinasuperman نوشته شده:edwardfurlong نوشته شده:این کنفسیوس و سقراط شما! باید بیایند شاگردی شاگردان همین خیام ما را بکنند!
من نمیدانم این کنفسیوس غیر از اندرزگویی چه چیزی گفته که بزرگترین فیلسوف شده!
اگر فلسفه به اندرزگویی است که این ***ها را باید بزرگترین فیلسوفان بدانیم!
آقاedwardfurlong جان دیگر شرمنده لطفاً چرت و پرت نگویید.[باز هم عذر خواهی می کنم شرمنده]. اولاً حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری در سال 427 شمسی متولد شدند در حالی که تولد کنفسیوس(K'ung-fu-tzu) به 551 سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد و البته مطمئناً در مورد سقراط هم می دانید که تولد ایشان تقریباً 400 سال پیش از مولود عیسی مسیح است. در ضمن اگر کنفسیوس را می شناختید و اگر کمی بیشتر مطالعه داشتید و کتاب های این بزرگمرد شرق دور را می خواندید هرگز این حرف را نمی زدید.
------------------------------------------
گفتاوردهای استاد کونگ از ویکی گفتاورد
«آماده شدن برای دستگیری از پیران، و وفاداری نسبت به دوستان و مهر ورزیدن بهمردم، آرزوی من است.»
«از مرد آزاده استقامت و پایداری انتظار می رود و نه اطاعت کورکورانه. او همیشه استوار است اما مرد متوسط همیشه جوشان و خروشان است.»
«اگر کسی به شاگردی نزد من آید و من یک جهت مسألهای را برای او بیان کنم و او خود سه جهت دیگر آن را با قوهٔ فکر خویش حل نکند من نمیتوانم به او چیزی یاد بدهم.»
«برتری انسان از سه راه است. از پرهیزکاری که با آن از نگرانی میرهد، از حکمت است که پریشانی را از او دور میکند و از شجاعت است که او را از ترس میرهاند.»
«بزرگترین افتخار این نیست که هرگز سقوط نکنیم، بلکه پس از هر سقوط، دوباره بپاخیزیم.»
«بهترین انسان کسی است که در حق همه نیکی کند.»
«به عوض آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید.»
«پیشینیان که میخواستند فضایل عالی را در سرتاسر ملک تابان کنند، ابتدا دولتهای خودشان را به وجهی نیکو سامان بخشیدند. چون خواستند دولتهاشان را به وجهی نیکو سامان دهند، ابتدا خانوادههاشان رانظم و ترتیب بخشیدند. چون خواستند خانوادههاشان رانظم و ترتیب بخشند، ابتدا نفوس خود را تربیت کردند. چون خواستند نفوس خود را تربیت کنند، ابتدا قلبهاشان را مصفا کردند. چون خواستند قلبهاشان را مصفا کنند،ابتدا درصدد بر آمدند اندیشههاشان را قرین صدق و صفا سازند. چون خواستند اندیشههاشان را قرین صدق و صفا سازند، ابتدا دایره معرفت خود را تا حد اعلی گستردند. این قسم گسترش دایره معرفت، در تحقیق از چیزها نهفتهاست. آنگاه که چیزها محل تحقیق واقع شدند، معرفت به کمال رسید. آنگاه که معرفت ایشان به کمال رسید، اندیشههاشان قرین صدق و صفا شد. آنگاه که اندیشههاشان قرین صدق و صفا شد، قلبهاشان مصفا گردید. آنگاه که قلبهاشان مصفا گردید، نفوسشان تربیت یافت. آنگاه که نفوسشان تربیت یافت، خانوادههاشان نظم و ترتیب حاصل کردند. آنگاه که خانوادههاشان نظم و ترتیب حاصل کردند، دولتهاشان به نیکی اداره گردید.(و سرانجام)آنگاه که دولتهاشان به نیکی اداره گردید، سرتاسر ملک به آرامش و سعادت رسید.»
«تکامل هریک از افراد بشر در چند مرحله به عمل میآید ولی مراحل عمومی که در همه موارد صادق است، سه است. نخست بیدار کردن احساسات لطیف و افکار بلند به وسیله اشعار و سرودهای عالی. زیرا اینها صورتهای زیبا و دلربای زندگی پاک و با صفا را نشان میدهند و میآموزند. دوم استوار ساختن این صورتها به وسیله اعمال روزانه زندگی. سوم تکمیل این اعمال و اشکال به وسیله موسیقی زیرا این صنعت روحانی، احساسات و افکار و کردار آدمی را با هم دمساز و هماهنگ میسازد و به زندگی رونق و جلوه و زیور کمال میدهد.»
«چنان زندگی کن که وقت مردن آرزو خواهی کرد! و با هرکس چنان رفتار کن که از او توقع داری!»
«شرافتمند هرچه را میخواهد در خود میجوید و مرد دون و فرومایه در دیگران جستجو میکند.»
«کسی که مایل است خیر دیگران را تأمین کند خیر خودش را هم تأمین کرده است.»
«مرد آزاده به هیچوجه دست افزار کسی نمیشود یعنی برای وی شایسته نیست که خود را آلت مقاصد دیگران بسازد، او مقصد خویشتن است.»
«مرد آزاده پیوسته میکوشد در گفتار خود آهسته و در کردار خود تند و سریع باشد.»
«مرد بزرگ از سه چیز پرهیز میکند. شهوت در جوانی. ستیزه جوئی در ابتدای کهولت و جاه طلبی در پیری.»
«مردی را که مهیای آموختن است تعلیم ندادن، انسانی را به هدر دادن است. مردی را که آماده آموختن نیست تعلیم دادن، سخن به هدر دادن است. خردمند نه انسان را به هدر میدهد نه سخن را.»
«مردی که خصلت نیک دارد هرگز تنها نمیماند زیرا همیشه دوستانی برای خود پیدا میکند.»
«من از یاد دادن آنچه یاد گرفتهام هرگز خسته نشدهام. این یگانه خدمت ناچیزی است که من آن را نسبت به خود میتوانم داد.»
«میانهروی و اندازه نگاه داشتن، کمال طبیعت آدمی است.»
«هرکه در باره اموری که پس از مدتی اتفاق خواهد افتاد پیش از وقت نیندیشد به زودی دچار سختیهای بسیار ناگوار خواهد شد.»
------------------------------------------
امیدوارم فقط ذره ای با معارف عمیق استاد کونگ آشنا گشته باشید.
edwardfurlong نوشته شده:آن دوره نقطه ی شروع نبود!آن نقطه 99 درصد تمدن پارس به علاوه ی کلیه ی کتب ماقبل آن کامل نابود شد!
برای همونه که فکر میکنی 3تافیلسوف تو دنیا بیشتر نبودن:یکی کنفسیوس(طرف شرق!)یکی سقراط(طرف غرب)یکی هم محمد(طرف وسط!)
من محمد رسول الله را فیلسوف نمی دانم در این مورد مطمئن باشید. در مورد این که من فقط سه فیلسوف را می شناسم باید عرض دوست عزیز اینجور نیست چرا که اینها:
نیچه
اسپینوزا
استوارتمیل
پلانتینگا
پوپر
چامسکی
دکارت
راسل
ویتگنشتاین
هابز
هایدگر
کاپلستون
کانت
کیرکگارد
لاک
لایبنیتز
مارکس
ماکیاولی
نیز از بزرگان فلسفه بودند ولی سه شاخص فلسفه ی غرب سقراط ، افلاطون و ارسطو هستند و شاخص فلسفه ی شرق کنفسیوس.
edwardfurlong نوشته شده:چه طوره بریم باهاشون دست برادری بدیم و تلقین کنیم با اون سوسمار خورهای وحشی برابر هستیم و قدیسامون و فیلسوفامون! هم از اونا بگیریم!
نه! چطوره مثل ضعیف ها نایستیم و فقط آنها را تحقیر کنیم؟ نظر شما چیست؟در ضمن فعلاً بعضی از عزیزانی همچون من و شما برای سفر به عتبات عالیاتمان به اجازه ی سوسمار خورهایی مثل آنها احتیاج داریم و در ضمن وضع خیلی از همین سوسمار خورها از من و شما خیلی بهتر است ، خیلی! فعلاً اولین هنسی Venom GT 2011 که جزو سریعترین اتوموبیل های جهان است و مدل 1200 اسب بخاری آن می تواند با سرعت 440 کیلومتر بر ساعت حرکت کند و شتاب آن 2.4 ثانیه است را یکی از همین اعراب مزخرف در عمارات خریده است.
edwardfurlong نوشته شده:آره. دفعه ی بعد علاوه بر این که چشماتو باز میکنی . مطالعات تاریخیت رو هم ببر بالا!
از این پیشنهادات به خودتان هم می کنید؟ اگر بله که هیچ و اگر نه پس بکنید. دوست عزیز edwardfurlong احساس می کنم اعتماد به نفس شما خیلی زیاد است به طوریکه احساس می کنم بنده را گذرانده اید. در ضمن امیدوارم دیگر کلمه ی ندانستن را با من بحث نکنید چرا که فکر می کنم همه می دانند این شکل صحبت ها حداقل در مورد من معنی ندارد.
edwardfurlong نوشته شده:ما هم آرزوی سلامتی داریم برای شما!
ممنون!
سینا.جــــــــــــــ .
(
)
سلام سینا جان
خیلی خیلی ممنونم که در این بحث شرکت کردید.
دوست عزیزمان ادوارد خب کمی رفتارش تند است ولی حق دارد.واقا سخته ببینی اعراب.......ولی من حوصله ندارم در این مبحث بحث کنم چون نتیجه ای ندارد بخای نخای اندیشه اعراب بر ما حکمفرما شده و ...و اسلام و دین اعراب رو در حدی نمیدونم که در موردش بحث کنم معلومه چی میخواهد بگوید.(پشت ان درخت ها ذدر بهشت های رود هایی زیر پایت جاریست و حوری ها با سینه های برجسته و دست نخورده(سوره نباء)و........)و هزاران چرت و پرت دیگر(حرف بدی نزدم!).)ببن ما دو نوع اسلام داریم یکی اسلام خیالی یکی اسلام حقیقی .
اسلام خیالی همون اسلامی هست که منم دوستش دارم که افراد عادلی در اون هستند(البته هنوز هم جای کار دارد) و ما فقط اون رو به ارث برده ایم و..... اسلام دیگری هم اسلام حقیقیست که با خواندن تاریخ هایی مثل تاریخ طبری وکتاب هایی مثل بیست و سه سال و دو قرن سکوت و ایران و اسلام و قران سروده ای به سبک پارسی و کتاب هایی نظیر این موارد میتونی به راحتی با سند و مدرک به ذات و درون مایه اسلام و عقاید اشنا شوی که مشکلاات بسیاری میتوانی درون ان بیابی مثلا پارادوکس های زیادی خودم دیدم.
مثلا :در دین اجباری نست و در جای دیگه میگوید همانا دین نزد خدا اسلام است.(البته ممکن است برخی از فارا بگویند که باید ایات قبلی رو بخونی و در جو آن قرار بگیری که این کارا هم کردم و فقط زور گویی و خود محوری اسلام را دیدم!)
حال بعضی ها برای این که بگویند حتما قران کلام خداست میگن معجزات علمی آن را مطالعه کن. ببین چرا ما باید هر چیزی را به خدا ربط دهیم؟ باید بدونیم که خائنان زیادی از ایرانیان مانند سلمان فارسی در نوشتن قران به عرب ها کمک کردند.و علم ایرانی نیز صد در صد در ان بکار رفته است. چرا که بعد از امدن اعراب به ایران همگی کتاب ها نیز از بین رفتند ...... (چرا ما الان دانشمندان قبل اسلام ایرانی را نمیشناسیم ؟) نظر من اینه که علم قران نیز از علم ایرانی ها گرفته شده است و مدارک زیادی هم موجود است و میتونید مطالعه فرمایید کتاب های زیادی هم هست که خوتندشنون رو بحتون توصیه میکنم.
بعضی ها هم میگن تفسیر قران رو بخون میفهمی! اولا باید ببینی این تفسیر رو کی نوشته.که ماشاالله هم اقایون اخوند و روحانیون بلند مرتبه حرف های زیادی دراند که بار مردم کنند .... خب یه اخوند نمی اید که در تفسیر کتابی که با آن نون میخورد در مورد آن مشکوک شود اون روحانی ایت الله العظمی فلانی در چهار چوب قبول داشتن قران به عنوان کتاب اسمانی تفاسیر خود را ارائه میدهد.
از مشکلات دیگر اسلام یهود ستیزی است.......
و یکی از بدترین انها که زن را بازیچه ی مردان میداند را میتوانی با خواندن سوره نساء و سوره اخزاب که محمد نبی (ص) برای خود حدود زن داشتنش را مطرح کرده است.که بنده در زیر چندین ایه میدهم و چندین حدیث معتبر از کتاب های معتبر با ذکر منبع.
1_ در کتاب جامع الاخبار .مجمعه حدیث( در کتاب 23 سال خوندم) این حدیث اورده شده است :و استوصوا بالنساء خیرا فانهن عوان لایمکن لا نفسهن شیئا( که معنی تاسف آوری دارد.خوب مراقب زنان خود باشید،انها اسیر مردانند و هیچ اختیاری از خود ندارند.)
2_ایه 34 سوره نساء:الرجال قوامون علی النساء(مردان بر زنان قوی هستند. در موارد زیادی زنان بر مردان قوی ترند.)
3_وَالّلاتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهجُرُوهُنَّ فِی المَصاجِعِ وَاضرِبُوهُنَّ »
[يعنی] اگر زن شما در مقام نافرمانی و سرکشی برآمد، نخست او را پند دهيد . اگر به راه نيامد از همخوابگی
محرومش سازيد و اگر باز تسليم نشد و اطاعت نکرد، او را بزنيد.
4_ سوره بقره ایه 223:عربیش رو حوصله ندارم معنی اش چنین است:زنان شما کشتزار شما هستند و پس هر کجا که خواستید میتوانید بر وی وارد شوید....
5_ جالب ترین ایه ای در این مورد شنیده ام میتواند این باشد که پیامبر حدودش معلوم میشود و خدا مند هوای او را دارد.
يا اَيُّهَاالنَّبِیُّ اِنّا اَحلَلنالَکَ اَزواجَکَ اللاتی آتَيتَ اُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَت يَمينُکَ مِمّا اَفاء اللهُ عَلَيکَ وَ بَناتِ عَمَّکَ »
وَ بَناتِ عَّماتِکَ وَبَناتِ خالکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ الاّ تی هاجَرنَ مَعَکَ وَ امرَاُة مُؤمِنَةً اِن وَهَيَت نَفسَها لِلنَّبِیَّ اِن
اَرادَ النَّبِیُّ اَن يَستَنُکِحَها خالِصَةً کَکَ مِن دوُنِ المُؤمِنينَ قَد عَلِمنا ما فَرَضنا عَلَيهِم فی اَزواجِهِم وَ ما مَلَکَت
.« اَيمانُهُم لِلَيلا يَکُونَ عَلَيکَ حَرَجُ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً
[يعنی] ای پيغمبر، ما بر تو حلال کرديم زنانی را که مزد آنها را پرداخته ای همچنين جاريه هايی که از
غنيمت به دست آورده ای و دختران عمو، دختران عمه، دختران دا يی و دختران خاله ها که با تو مهاجرت
کرده اند، همچنين زن مؤمنه ای که خويشتن را به پيغمبر بخشيده است . می توانی او را به عقد خود درآوری
و اين امتياز از آن توست، مربوط به ساير مؤمنين که تکليفشان را معين کرده ايم، يعنی حق داشتن چهار زن
و همبستری با جواری خود نيس ت، اين حکم برای اين است که بر تو حرجی نباشد (از حيث زن در مضيقه
نباشی) و خداوند رحيم و بخشنده است.
جی مَن تَشاءُ مِنهُنَّ وَ تُؤی اِلَيکَ مَن تَشاءُ وَ مَنِ ابتَغَيتَ مِمَّن عَزَلتَ فَلا جُناحَ عَلَيکَ ذلِکَ اَدنی اَن »
.« تَقَرَّاَعيُنُهُنَّ وَلا يَخزَنَّ وَ يَرضَينَ بِما آتَيتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَاللهُ يَعلَمُ ما فی قَلُوبِکُم وَ کانَ اللهُ عَليماً حَليماً
معنی:لازم نيست در همبستر شدن با زنهای خود نوبت را مراعات کنی . هر کدام را خواستی نزد خود بخوان و هر
يک را خواستی کنار بگذار، بر تو ايرادی نيست آزادی و اختيار مطلق در ترکِ آنها داری و برای آنها نيز
اين ترتيب بهتر است. خداوند به حقيقت آرزوهای شما واقف است.
و ایات زیادی دیگر است که نمیگویم و خودتان بروید تحقیق کنید و دیدیم که خدا وند هوای محمد نبی(ص) را داشت و به همین خاطر بود که حضرت محمد لیست زنان (البته خوشکلاش ) به بی نهایت میل نمود.
لیست تعداد محدودی از زنان محمد نبی رو در اختیارتان قرار میدهم.
١- حضرت خديجه دختر خويلد،
٢- سوده دختر زمعه و بيوه سکران بن عمرو که از مسلمانان حبشه بود و همانجا وفات کرد.
٣- عايشه دختر ابو بکر صديق است که در هفت سالگی نامزد شد و در نه سالگی با تفاوت بيش از چهل سال سن
به زوجيت پيغمبر درآمد و هنگام رحلت حضرت شانزده يا هفده سال داشت و بيش از زنان ديگر مورد علاقه
بود.
٤- اُمّ سلمه [دختر بنی اميه که بيوه يک مرد مسلمان بود که در جنگ احد زخم مهلکی برداشت و مرد].
٦- زينب دختر جحش .
٧- جويريه دختر حارث بن ابوضرار رييس قبيله بنی مصطلق و زن مسافع بن صفوان
٨- اُمّ حبيبه خواهر ابوسفيان
٩- صفيّه دختر حیّ بن اخطب [يهودی] و زن کنانه بن ربيع که از رؤسای خيبر بود.
10 - ميمونه دختر حارث الهلاليه خواهر زن ابوسف يان و عباس بن عبدالمطلب و خاله خالد بن وليد . می گويند پس
از اين وصلت، خالد اسلام آورد و به اردوگاه مسلمين آمد و پيغمبر به او چند اسب داد.
و به اردوگاه مسلمين آمد و پيغمبر به او چند اسب داد.
١١ - فاطمه دختر سريح.
٢ - هند دختر يزيد.
١٣ - اسماء دختر سياء.
1٤ - زينب دختر يزيد.
١٥ - هبله دختر قيس و خواهر اشعث.
٦ - اسماء دختر نعمان.
. ١٧ - فاطمه دختر ضحّاک 76
١٨ - ماريه قبطيه که از مصر برای حضرت هديه فرستاده بودند و ابراهيم که در دوران طفوليت درگذشت، از او
متولد شده است.
19 - اُمّ شريک دوسيه .
١٩ - ريحانه که مانند ماريه قبطيه بَرده بود و ريحانه جزء اسرای بنی قريظه و سهم پيغمبر بود .
اما نه اسلام آورد و نه حاضر شد زن عقدی محمد گردد و ترجيح داد به حال بردگی در خانه وی بماند.
بله دوستان دیدیم که محمد نبی (ص) چه کرده .ماشاالله به این توانایی (کاشکی پیغمبر بودم!
)
شوخی میکنم پس نتیجه اخر میتوانیم بگیریم. این است لطفا در مورد اسلام تحقیق کنید و آن را به ارث برده قبول نکنید (البته اگر نظر من را میخواهید میگویم دین یک زندان است و داشتن دین جایز نیست. بهتر است دین خودت را داشه باشی )
ببخشید که سرتان را در اوردم .
سینا جان گلم دوست دارم خیلی زیاد .منظور دوست عزیمان ادوارد از ندانستن منظور بدی نبوده است و من میدانم که اطلاعات شما فوق العادست با توجه به سنی که داری حدود 17 سال این همه اطلاعات فیزیکی و ریاضیاتی داشتن واقا جای افرین دارد ولی ادوارد منظور بدی نداشته و اگر حرف بدی را زده از روی احساسات بوده است.
لطفا اقایون این حرف هایی که من در مورد اسلام زدم دید من است و قصد بی احترامی به عقاید شما را ندارم(با این که با بعضی از عقاید مانند عقاید هیتلر مانند باید جنگید) و دیدم به اسلام این بوده است و اکنون من دین را از زندگی ام بیرون رانده ام و در ایین شما حتما کافر هستم و .......ولی بنده به کافر بودنم افتخار میکنم.
دوستدار همگی شما عزیزان محمد(کوروش)
دوستون دارم خیلی زیاد.
بای