ديگه رسيدن به سرعت بالاي نور غير ممكن نخواهد بود (مساله ي مهم نسبيت : پرتوي نور يا دمپايي؟)

مدیران انجمن: parse, javad123javad

Retin_69

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۲ - ۲۱:۲۵


پست: 1971

سپاس: 10

ديگه رسيدن به سرعت بالاي نور غير ممكن نخواهد بود (مساله ي مهم نسبيت : پرتوي نور يا دمپايي؟)

پست توسط Retin_69 »

به نام خدا

در مكانيك كلاسيك نيوتن بر اين باور بود كه زمان مطلق بوده و بشر هيچ گاه نمي تواند تغييري در آن ايجاد كند و سرعت و ديگر حالات جسم تاثيري بر زمان وي ندارد از همين رو در معادلات مكانيك كلاسيك و ترنسفورماسيون هاي آن شتاب و به تبع آن نيرو را اين گونه محاسبه كرد:
تصویر
یعنی اگر بخواهیم جسمی را از حالت سکون به شتابa برسانیم . نیرویی برابر با f مورد نیاز است که همان مقداری است که می توان به همان جسم هنگامی که با سرعت v حرکت می کند داد تا شتاب a را بگیرد ولی چند قرن بعد فیزیکدان معروف ما یعنی آلبرت انیشتین مهر بطلان بر نظریه ی وی زد. او گفت که همراه با سرعت جرم ماده نیز افزایش می یابد . به طوری که تصویر و بدیهی است که هیچ جرمی به سرعت نور نمی رسد و سرعت بی انتهای مکانیک کلاسیک تبدیل به حداکثر سرعت نور نسبیت شد و یک نتیجه ی دیگر اینکه مقدار نیروی مورد نیاز برای اینکه بتوانیم به جسم خود شتاب خاصی را بدهیم در سرعت های مختلف است و همراه با سرعت اینرسی نیز افزایش پیدا میکند و این اتفاق به علت افزایش جرم ماده ی مورد نظر است.ما می دانیم که با افزایش سرعت اتساع زمان رخ می دهد.یعنی رابطه ی بین گذر زمان برای دستگاه ثابت(t)و دستگاهی که با سرعت v در حال حرکت است (tَ) به این گونه است :
تصویر
نسبیت میگوید مقدار نیرویی که باید به جرمتصویربدهیم تا شتاب a را بگیرد برابر است با
تصویرو در حیطه ی آزمایش این کاملا محک خورده است و درست است ولی بیایید یک نگاه بیاندازیم و ببینیم آیا این مقدار نیروی مورد نیاز بیشتر واقعا به علت افزایش جرم در طول سرعت است؟

تصویر
از آنجا که می توانیم زمان دستگاه دیگری با سرعت v را (tُ) حساب کنیم ما محاسبات را بر حسب (tُ)ادامه می دهیم زیرا (tُ) علاوه بر آن که تمامی دستگاه های متحرک را شامل می شود گذر زمان در دستگاه ساکن را نیز شامل می شود (v=0)
تصویر
و چون جسم ما در دستگاهی با سرعت v حرکت می کند پس باید مشخصه های خود آن دستگاه را برایش به کار برد که بارز ترین آنها tُ است نه t. پس:
تصویر
وبه این ترتیب این همان مقدار نیرویی است که در آزمایشات و تجربه به آن رسیده ایم بدون افزایش جرم ولی چند نکته شایان ذکر است :
1)افزایش مقدار نیروی مورد نیاز به علت تآخیر زمانی دستگاه متحرک نسبت به دستگاه ساکن ماست نه به علت افزایش جرم.
2)به جای حرکت جسم با سرعت v می توان آن را در دستگاهی متحرک با سرعت v ساکن نسبی دانست.
3)دانستیم که f=mk کهk شتابی بود که ما به علت تاخیر زمانی آن را مقداری کمتر از a محاسبه می کردیم تصویر.در نسبیت این گونه تصویررا توجیه می کنند تصویر
در واقع چون او شتاب را بر حسب t محاسبه کرد و با توجه به رابطه ی 1 جرم را بیشتر محاسبه کرد که این جا ما به نقیض حرف خود اینیشتین و پایه های فکری نسبیت میرسیم که می گفت هر کسی می تواند زمان خود را محاسبه کند زیراکه خود وی برای اندازه گرفتن شتاب k این شتاب را بر حسب t محاسبه کرد نه(tُ).
بیایید مساله را اندکی باز کنیم.ابتدا جسم ساکن است و ما آن را به حرکت در می آوریم با شتاب a ومقدار نیرو را محاسبه می کنیم و حال همان جسم با سرعت v در حال حرکت است(به جای آن ما فرض می کنیم در دستگاهی با سرعت v در حالت سکون است) .محاسبات به این می انجامد:
تصویر
شتابی که ما برای جسم اندازه میگیریم از مقدار شتاب مورد نظر کمتر است ولی آیا واقعا ایت شتاب کمتر است؟
جواب آن تا حدی شامل هر دو حالت می شود .بلی از آن جهت که تصویرو خیر از آن جهت که اگر هر کدام از شتاب ها را به زمان خودشان محاسبه کنید دقیقا هر دو برابرند یعنی اگر k را بر حسب (tُ) محاسبه کنیم دقیقا آن را برابر a به دست می آوریم. به مثال زیر توجه کنید:
به جرم m=1درحالت سکون f=2 را میدهیم و جسم شتاب دو را می گیرد (a=2).ولی فرض کنید این جسم با سرعتی مانند v حرکت کند که اتساع زمان آن 2/1 باشد یعنی هر ثانیه ی آن ها برابر با 2 ثانیه ی ما با شد.پس الان ما (f=2) را دوباره به جسم می دهیم و شتاب (a=2) را به زمان خود می گیرد یعنی مقدارتصویر از [تصویر] تاتصویررا در مدت 2 ثانیه به زمان ما طی می کند ولی در واقع شتاب آن همان 2 می باشد :
تصویرپس این گونه ما شتاب را نصف مقدار مورد نظر اندازه می گیریم پس نیرو را دو برابر می کنیم که در واقع شتاب
(k=4) را بگیرد که مقدار تصویررا در زمان 2/1 به زمان خود و 1s به زمان ما انجام دهد و در واقع اصلا جرم افزایش پیدا نمی کند فقط به علت اتساع زمان ما برای آنکه شتابی به اندازه ی a را نسبت به ما پیدا کند نیرویی بیشتر را وارد می کنیم که جسم شتابی بیشتر از a را نسبت به زمان خود پیدا کند تا بتواند که این تاخیر زمانی و اتساع نسبت به ما را جبران کند.یعنی اینکه جسم برای جبران تاخیر زمانی باید شتابی برابربا
تصویررا بگیرد که نیرویی برابر باتصویررا نیاز دارد. اشتباه محاسباتی نسبیت را به خوبی می توان توجیه کرد.دوباره به روابط بین جرم و شتاب و نیرو باز میگردیم:
تصویرباز نسبیت همان اشتباه قبلی را دوباره تکرار کرده است وآن این است که مقدار k را بر حسب t محاسبه کرد نه(tُ) پس مقدار k را مقدار کمتری از مقدار واقعی آن به دسن می آورد پس وقتی در کسر f/k مخرج کوچکتر شده و صورت ثابت است پس مقدار کسرتصویربیشتر می شود و این گونه استنتاج اشتباه مبنی بر افزایش جرم رخ داد. در کل از آن جا که ما مخرج را کوچکتر محاسبه کردیم مقدار کسر یعنی جرم جسم متحرک را بیشتر محاسبه کردیم . خوب نتیجه ی بحث تا به حال : افزایش جرم رخ نمی دهد و فقط جسم طبق زمان دستگاه خود شتاب می گیرد پس اولین مشکل برای حرکت با سرعتی بالا تر از نور را می توان از بین برد منظور همان بی نهایت شدن انرژِی و جرم است تصویرمطمئنا این فرمول اگر درست است ولی اگر که افزایش جرم درست باشد. در واقع این پدیده با دنیای واقعی نیز در تناقض است . ما چگالی و جرم را در بیگ بنگ بسیار بسیار بالا می دانیم. دانشمندان امروزه جرم جهان را با تقریب خوبی محاسبه کرده اند و مثلا عدد تصویر(این عدد واقعی نیست) را به آن نسبت می دهند .قوانین فیزیک زمانی کشف می شوند ولی آنها همواره وجود داشته اند.طبق محاسبات دانشمندان شتاب اجسام بعد از بیگ بنگ بسیار بالا بوده است و حتی سرعت آنها از سرعت نور نیز می گذرد که این اولین مشکل و تناقض با نسبیت می باشد حتی اگر سرعت را بالاتر از نور ندانیم باید سرعت را بسیار نزدیک به نور بدانیم که این نیز خود با درک ما از بیگ بنگ در تناقض است زیرا زیرا طبق نسبیت جرم آن گلوله ی اولیه می بایست میلیاردها میلیارد برابر شده باشد تا به جرم کنونیتصویررسیده باشد .پس این گونه جرم ابتدایی آن گلوله بسیار ناچیز می شود که با آن جرم بی نهایت و چگلی بالا در تناقض است.از طرفی در حین گسترش ابتدایی / جرم اجرام و کیهان به علت سرعت بالای آنها آنقدر زیاد می شود که به سمت بی نهایت میل می کند و از طرفی گرانش بی نهایت می شود زیرا این اجرام که جرمشان افزایش یافته است هنوز به هم به اندازه ای نزدیک هستند که گرانش بین آنها بتواند مانع گسترش و فاصله گرفتن آنها از یکدیگر شود و مانع شروع دنیا شود و به قول معروف در نطفه آن را خفه کند که این نیز غیر ممکن است زیرا کیهان در حال حاضر گسترش یافته است.در ضمن کهکشان های دور دست که در حال دور شدن از ما هستند لحظه لحظه به سرعتشان در حال افزایش است در حالی که طبق افزایش جرم نسبیت شتاب آنها می بایست هر لحظه کمتر شود چون که جرم در حال افزایش است و این تغییرات باید بسیار محسوس باشد .
خوب تا به حال تمامی حرفها تیری بوده است که هدف آن مشخص نیست .پس تمامی آن ها را به فراموشی می سپاریم و بحث تازه ای را شروع می کنیم .
تا اینجا به این رسیده ایم که افزایش جرم اشتباهی بود که به علت اتساع زمان در نسبیت رخ داد و میتوان همان گونه که گفته شد آن را به گردن اتساع زمان انداخت ولی باز هم فرقی نمی کند چون هنوز هم بالا ترین سرعت نور است و رسیدن به آن محال است پس هنوز هیچ چیز تغییر نکرده است و گفته ی نسبیت پا بر جاست و در عرصه ی فیزیک قدرت نمایی می کند. حالا وقت پرسیدن سوال جالبتریه.
آیا اصلا اتساع زمان وجود دارد ؟ آیا چنین چیزی اتفاق می افتد؟
در منطق نسبیت ما به یک چرخه ی منطقی بر می خوریم که از حیث منطقی اشتباه می باشد البته نسبت به نتیجه گیری در مورد حاکثر سرعت که سرعت نور می باشد. دلایل که نسبیت برای این ادعا مطرح می کند افزایش و بی نهایت شدن جرم و به تبع انرژی (یا شاید بر عکس)و صفر شدن زمان میباشد که تمامی آنها خود از نتایج نسبیت می باشند .چگونگی افزایش جرم را طبق نظر نسبیت در ابتدا ملاحظه کردید که نتیجه ای از اتساع زمان بود و در مورد انقباض طول نیز همین گونه است و این نیز نتیجه ای از همان اتساع زمان می باشد . خوب است نگاهی اجمالی به مساله ی اتساع زمان در چهار چوب نسبیت بپردازیم . ما وسیله ای داریم به شکل زیر که زمان را این گونه محاسبه می کند:
تصویر
پس:تصویر
حال همین دستگاه با سرعت ثابت v حرکت می کند پس در ساعت ما تغییراتی ایجاد می شود
تصویر
میدانیم سرعت نور ثابت است پس:

تصویر
و این گونه اتساع زمان فرمول بندی شد و به این گونه زمان ما دچار اتساع می شود که با رسیدن به سرعت نور (c) طبق محاسبات و فرمول زمان صفر می شود و طبق آنچه قبل گفته شده است جرم بی نهایت شده و طول صفر می گردد (زیرا نسیبت فضا و زمان را دو موجود وابسته می داند و از ترکیب این دو فضا_زمان را به وجود آورد ) ولی دوباره جای تعمق است که آیا واقعا چنین اتفاقاتی می افتد ؟
بیایید برای بار دوم اتساع زمان را با یک جسم با سرعت i (i<c) و کمتر از نور انجام دهیم.(البته برآیند نیروها صفر است).ابتدا تصویرو سپس همان اتفاق برای حالت دوم می افتد و تصویرو پس از اندکی محاسبات ریاضی به سادگی می توان نتیجه گرفت که [تصویر] و ....
بیایید ببینیم این بار ریاضیات چه حکم می کند ؟ جالبه که این بار قبل از رسیدن به سرعت نور و آن هم با رسیدن به سرعت i که i <c می باشد دوباره تمامی صفر ها و بی نهایت ها ی ریاضی بر سر ما می ریزند ولی چنین چیزی هیچ گاه اتفاق نیافتاده است و گمان نمی رود که اتفاق هم بیافتد ولی غیر ممکن است که غیر ممکن باشد چون از لحاظ ریاضی کاملا فرمول بندی شده است و نکته ی جالب تر اینجاست که چون i هر سرعتی می تواند باشد میتوان آن را به سمت صفر میل داد و یک نتیجه ی زیبا تر گرفت و آن این است که اگر جسمی از حالت سکون بیرون بیاید و حرکت کند زمان برای آن صفر و جرمش بی نهایت می شود.حالا بیایید این نتیجه ی جالب را در ورطه ی آزمایش محک بزنیم . دستی بر موهایتان بکشید.دست شما حرکت کرد !!؟!؟ و جرمش بی نهایت نشد؟؟!؟!! آیا چنین چیزی ممکن است در حال که ریاضیات به ما می گوید غیر ممکن است . ما انسان ها باید به خود ببالیم که توانستیم بی نهایت جرم را جابجا کنیم.
مشکل کجاست؟
کی گفت مشکل . مشکلی وجود ندارد و با یک بررسی نه چندان دقیق به راحتی می توان فهمید که ما به یک اتحاد ریاضی رسیده ایم که در آن امکان حرکت با سرعتی بیشتر از سرعت انتخابی اولیه ی خود را نمی دهد.این به این معناست که اگر ما معیار سنجش را در ساعت خود سرعت i بگذاریم خود به خود و طبق قوانین ریاضیات ما i همان سرعت نهایی می شود و اصلا مهم نیست که i=c باشد یا آنکه از آن کمتر و یا بیشتر باشد و این فقط چیزی است که ما محاسبه می کنیم نه این که واقعا این گونه است . و فقط و صرفا ما این را اندازه می گیریم آن هم به علت وجود سرعت i در ساعت خود چون مگر ممکن است در دنیای واقعی یک بار در سرعت نور و بار دیگر در سرعتی دیگر زمان صفر شود.
مانند اینکه تئوری ها زمان را در مرکز دنیا صفر می دانند و واقعا نیز ما این گونه خواهیم دید جهان را اگر بتوانیم به بیگ بنگ نگاهی بیاندازیم ولی توجهی کوچک ما را به این میرساند که این واقعیت نیست زیرا ما در واقع داریم به ابتدا ی خود می نگریم ولی اگر واقعا زمان صفر بود ما الان نمی بایست در جایی متفاوت می بودیم و اصلا جهان آغاز نمی شد و این شانسی است که به وجود آورنده ی قوانین فیزیک به ما داده است تا چیزی را ببینیم که با آن آفرینشمان شروع شده است.
حال این سوال مطرح است که اگر اتساع زمان وجود ندارد پس چرا وجود آن در جهان کاملا بارز است و در آزمایشگاه ها وجودش تایید شده است ؟
جواب این سوال را خود اینشتین در نسبیت داد. او گفت من فواصل فضا را با سرعت نور می سنجم .حالا دیگر مشکل بر طرف می شود زیرا ما در ساعت خود از نور استفاده کردیم .و در ضمن تمامی مشاهدات ما بر مبنای نور است و این به مانند آن است که فیلمی برای ما با سرعتی بیشتر از پخش آن در حال اجرا شدن است ولی ما در هر حال سرعت فیلم را در بالاترین حالت برابر با سرعت پخش آن در نظر می گیریم و به این علت است که ما در فیزیک به حداکثر سرعت نور بر می خوریم .پس چرا در ریاضیات ما به بی نهایت و صفر ها بر خورد می کنیم .در هر صورت یا ریاضیات قرن 21 مشکل دارد و یا برداشت های ما از آن؟
مسلما جواب مورد (الف) نیست پس گزینه ی (ب) ما را دچار مشکل می کند.ریاضیات با منطق و قضایای خاصی به اینجا رسیده است و می دانیم که در طی محاسبات مرحله ای اشتباه طی نشده است در نتیجه مشکل به گزینه ی ب ارجاع میشود.یک بار دیگر به معنا و مفهوم اتساع زمان توجه کنید. و الان آن را با جواب های ریاضی تطابق بدهید.منظور از اینکه زمان در ساعت ما صفر می شود این است که ما آن را با ساعتمان صفر در نظر می گیریم به این معنا که پس از رسیدن جسم به این سرعت دیگه تغییری در حالت آن مشاهده نمی کنیم یعنی ساعت ما دیگه نمی تونه زمان مربوط به این جسم را حساب کند چون پرتوهای نور دیگه به اون نمی رسند .یا وقتی که سرعت از آن حد اکثر فراتر میرود ما در ریاضی جوابی برای اون داریم و آن هم اعداد موهومی می باشد.البته ابتدا باید در نظر گرفت که زمان را به دو زمان واقعی و موهومی باید تفکیک کرد(کلمه ی بهتر از موهومی پیدا نکردم).زمان واقعی آن است که همان طور که ذکر شد ربطی به اتساع ندارد و همیشه در حال گذر با سرعت خاصی است که در آن تغییری ایجاد نمی شود.و زمان موهومی آن زمانی است که ما با ساعتمان (مانند نور) اندازه می گیریم.بعد از آنکه سرعت از نور بالاتر رفت این دو زمان که قبل از عبور از این سرعت با هم همجهت بوده اند دچار اختلاف می شودند به این ترتیب که جهت زمان موهومی عوض می شود و ترتیب اتفاقات به عکس می شود .برای مثال فرض کنید در یک لحظه شما با سرعتی بالاتر از نورحرکت کرده وبعد به مکان قبلی بنگرید چیزی را میبینید که آن را خودتان می نامید ولی آن فقط اطلاعات و تصویری از شماست که توسط فوتون ها منتقل شده است یعنی شما فقط تصویری از خود را میبینید نه آن که شما در زمان به عقب باز گشته اید .
برای درک تفاوت این دو زمان فرض کنید که محور x ها را در جهت منفی ضرب کرده اند و لحظه ای که سرعت شما از سرعت نور می گذرد آن لحظه را صفر در نظر می گیریم و بعد از آن شما به مدت 2 ثانیه به طرف منفی کنونی (مثبت سابق)میروید ولی با توجه به قرینه شدن محور آن جا را مانند لحظه ی 2- می بینید و این جا تفاوت این دو زمان مشهود می شود .قدر مطلق زمانی که پیمودید بر محور را زمان واقعی و آن زمانی که آن را ساعت اندازه گرفته است (2-) موهومی است .باید توجه داشت که اتفاقات فیزیکی در زمان واقعی اتفاق می افتد مانند گذر زمان برای جسم و یا جابجایی، نه در زمانی که ما با ساعت خود اندازه می گیریم.پس وقتی که ما زمان را صفر حساب می کنیم با ساعتمان به هیچ وجه زمان واقعا صفر نیست و این صرفا چیزی است که ما محاسبه میکنیم.یعنی فرقی نمیکند که در ساعت ما پرتوی نور شلیک شود یا آن که دمپایی(البته خطر دمپایی بالاتره چون اگه به یکی خورد و طوریش شد دیگه بقیه ی تئوری را از توی زندان باید دنبال کرد)چون در هر مورد ساعت ما تا لحظه ای که سرعت به سرعت انتخابی برسد زمان را نشان میدهد و در همان سرعت انتخابی زمان را صفر محاسبه نشان می دهد چون (BC=AC)و بعد از آن هم زمان موهومی می باشد که در واقع جسم به نسبت ساعت ما دارد به عقب باز می گردد در زمان و زمان وی با اعداد موهومی نشان داده میشود نسبت به سلعت .
دومین تیر هم بی هدفانه پرتاب شد.منظور و هدف تا اینجا چه بوده است؟ چرا ما ابتدا افزایش جرم را بر گردن تاخیر زمانی دو دستگاه نسبت به هم انداختیم و بعد هم اتساع زمان را زائده ی مشاهدات مبنی بر سرعت نور معرفی کردیم.
چندی پیش در سایت هوپا خوندم که تئورسین تئوری vmr_pcr در ابتکاری جالب فرمول کوانتمی انرژی نسبیتی جرم (e=mc^2) را از لابلای قوانین فیزیک کوانتم به دست آورده بود(E=nmvc).این سوال مطرح شد که برای ساختن آن M تئوری دلخواه چگونه می توان فیزیک کلاسیک را به آن دو دیگر(کوانتم و نسبیت)ملحق کرد.
فرض کنید جسمی با سرعت V در حال حرکت است در مکانیک کلاسیک انرژی آن را این گونه محاسبه می کنید:تصویرو طبق آنچه گفته شد جسم می تواند با سرعت نور حرکت کند زیرا صفر ها و بی نهایت ها فقط چیزی بود که ما محاسبه می کردیم .در نتیجه انرژی آن برابر است با تصویرو از طرفی همگی در آزمایش واپاشی زوج دیدیم که انرژی (فوتون)خود از دوذره با جرم برابر تشکیل شده است که هرکدام به تنهایی انرژی [تصویر] برابر با دارند و می دانیم که انرژی فوتون یا مقدار انرژی برابر با جمع این دو انرژی است در نتیجه تصویرو این همان رابطه ی معروف نسبیت می باشد که با تغییر نگرش در دانسته های کنونی به سادگی از لابلای فیزیک کلاسیک بیرون آمد و این قدمی امید بخش برای الحاق فیزیک کلاسیک به نسبیت و کوانتم می باشد.
چون هر سه یک نظر را در باره ی یک چیز واحد دانند(E=MC^2).
از طرفی با این نگرش می توان که فیزیک کلاسیک را با فیزیک کوانتم همراه کرد. ما در فیزیک کوانتم عدم قطعیت را اصل قرار دادیم که این قابل توجیه با گفته های پیشین می باشد.گفته شد که همواره جسم در زمان واقعی حرکت می کند ولی ما به اشتباه حرکت آن را در زمان موهومی خودمان می سنجیم به همین علت است که هیچ گاه نتوامسته ایم که سرعت و مکان واقعی جسم را بسنجیم و بدیهی است که با افزایش سرعت اشتباه ما در محاسبات بیشتر شده و به همین علت است که این عدم قطعیت در محاسبات ما وجود دارد و به علاوه در مقیاس کوانتمی نیروهای کوچک تاثیرات بزرگتری دارند و باعث افزایش انرژی و به طبع آن سرعت می شوند که خود باعث عدم قطعیت بیشتری در مشاهدات می شود و یا آنکه می توان برای امواج حداکثر بسامدی قائل شد که این به صورت مستقیم از روی جرم الکترون تعریف خواهد شد و با دنیای واقعیات نیز مطابق است .در این باره مفصل تر بحث خواهیم کرد .این نگرش با تمامی مشاهدات مطابق است و قصد نقض کردن چیزی را ندارد. نتایج این نوع نگرش نسبت به دانسته های فعلی کوانتمی بودن نیرو ، رسیدن به سرعت فرای نور ، گشودن دری برای مطالعه ی بهتر تاکیون ها و رفع ابهاماتی از نسبیت مانند اینکه چرا ماده نمی تواند به سرعت نور برسد ولی انرژی می تواند آن هم در صورتی که هر دو را از یک ذره ی بنیادی تر می دانند(تعمیم یافته ی اصل هم ارزی جرم وانرژی)
جرم دار شدن فوتون و نشان دادن اینکه چرا در فوتون افزایش انرژی رخ می دهد و... در نهایت گامی نزدیک شدن به EVERY THING THEORY که انشا ا... در باره آنها در مقالات بعدی بحث خواهد شد.
در این راه همه باید به هم کمک کنیم
((مگذار امید در تو بمیرد چونکه تا لحظه ای زنده ای که امید در تو زنده است.))

Retin_69

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۲ - ۲۱:۲۵


پست: 1971

سپاس: 10

پست توسط Retin_69 »

از همه خواهشمندم که در این باره نظرشون رو بدن
من از ريشه ي گياهان گوشتخوار مي آيم
ومغز من هنوز
لبريز از صداي وحشت پروانه ايست كه اورا
در دفتري به سنجاقي
مصلوب كرده بودند...

کمرنگ

Retin_69

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۲ - ۲۱:۲۵


پست: 1971

سپاس: 10

پست توسط Retin_69 »

نسيبت نمي تواند ثابت كند كه سرعت بالاي نور وجود ندارد
من از ريشه ي گياهان گوشتخوار مي آيم
ومغز من هنوز
لبريز از صداي وحشت پروانه ايست كه اورا
در دفتري به سنجاقي
مصلوب كرده بودند...

کمرنگ

پسر بارانی

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۶/۴/۱۱ - ۱۷:۰۹


پست: 53

سپاس: 3

پست توسط پسر بارانی »

منبع خودتان را بنویسد.
و توضیح دهید که طبق فرمول زیر:(که انرژی کل را نشان می دهد)
E=MC2/√1-V2/C2
چگونه ممکن است که:
v = c (سرعت جسم v است و c هم سرعت نور)
شود.(در این صورت انرژی موهومی می شود!!!!!)
امیرپویانم
مرگ اغاز راه قصه بوده...
این جا دیگر کجاست؟
خورشید از غرب طلوع می کند!!!!



Mathnews

پست توسط Mathnews »

در ضمن اضافه مي كنيم كه مكانيك نيوتوني را با نسبيت قاطي نكنيد. چرا نوشتيد

http://i13.tinypic.com/52bhzd5.jpg

اين باور به كلي غلط است. زيرا در سرعت هاي بالا به دليل پديده ي اتساع زماني شما نمي توانيد طرف ma را در تساوي وارد كنيد. زيرا ma مخصوص شتاب هايي است كه زمان در آن ها جدا از فضا در نظر گرفته مي شود.
ميتوانيد از معادله ي خطوط ژءودزيك كمك بگيريد. در متريك اقليدسي ماتريس تانسور متريك 3*3 است. يعني زمان حضور ندارد. برخلاف آن متريك هاي مينكوسكي و لورنتس4*4 هستند. شما با اين تساوي خيلي اصول را زير پا مي گذاريد.

باتشكر

نمایه کاربر
omid h

محل اقامت: كرج

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۷ - ۱۵:۱۰


پست: 552

سپاس: 4

جنسیت:

تماس:

پست توسط omid h »

درود خدا برتو و نسل تو و پاينده باشي كه واقعا تو خون قوم ((ار)) را در رگ داري
من هم همين را اما پيچيده تر مي گفتم اما كسي گوش نمي كرد.

پسر بارانی

عضویت : دوشنبه ۱۳۸۶/۴/۱۱ - ۱۷:۰۹


پست: 53

سپاس: 3

پست توسط پسر بارانی »

پس این فرمول چیست؟
E=MC2/√1-V2/C2
امیرپویانم
مرگ اغاز راه قصه بوده...
این جا دیگر کجاست؟
خورشید از غرب طلوع می کند!!!!

Retin_69

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۲ - ۲۱:۲۵


پست: 1971

سپاس: 10

پست توسط Retin_69 »

به نام خدا
با سلام به همه دوستان

منبعي در كار نيست از خودمه.(پس خدا رحم كنه)
((پسر باراني)) دوست من كمي عميق تر فكر كن . فرمول رو باز كن برا خودت.ابتدا مي دانستند كه
(دلتا ام )= مقدار انرژي آزاد شده/مجذور سرعت نور و سپس انيشتين نتيجه گرفت كه E=MC2 و چون
M0/√1-V2/C2=m در نتیجه به رابطه ی جناب عالی رسیدند که این رابطه هم رابطه ی انرژی کل نیست بلکه حالت خاصی از آن است که( p=0) .به هر حال بگذریم اگر مقاله رو کامل خونده باشی تا وسطاش که برسی می فهمی که من دارم یک هم ارزی رو تو نسبیت به وجود میارم که با اون به همون نتایج می رسیم که تا به حال رسیده ایم ولی با یه تفاوت و اونم اینه که جرم نسبیتی افزایش پیدا نمی کنه و افزایش جرم اینرسی (مقاومت در مقابل شتاب) به علت تاخیر زمانی می باشد پس در این شرایط که هر جسم تحت زمان خود شتاب می گیرد رابطه ی M0/√1-V2/C2=m حذف می شود (به مثال درون متن مراجعه کنید)پس فرمولی که بر پایه ی آن بوده نیز (E=MC2/√1-V2/C2 ) نمی تواند درست باشد
در واقع شما اصلا به این توجه نکردید که اگر c را ما در مخرج داریم به علت این است که ما در ساعت خود از سرعت c استفاده کرده ایم و فقط همین تنها دلیل است نه اینکه c واقعا بالاترین سرعت است و با رسیدن به آن انرژی باید بی نهایت شود و این ها که خود معلول این اتفاق هستند از لحاظ منطقی نمی توانند نشان دهند که c بالاترین سرعت است زیرا ما با یک اتحاد طرف هستیم که به ازای هر سرعت همین نتیجه را می دهد و فقط همان طور که گفتم باید فرمول ها را تفسیر کرد.در ضمن طبق فرمول اگر v=c باشد انرژی بی نهایت میشود نه موهومی
در مورد شما mathnews عزیز اگر مقاله را مطالعه کنی می بینی که من صحبت از زمان واقعی کرده ام پس می توان زمان را از فضا جدا کرد و از طرفی هم من در مورد فضا و زمان با vmrpcr موافقم که هر دو را از هم جدا می داند و من در معادلاتم اتساع را در نظر گرفتم و دیدید که چگونه می توان اصول نسبیت را از لابلای مکانیک کلاسیک بیرون کشید و فراموش نكنيد كه نسبيت فقط نسبي است پس بنا به موقعيت هر فرد تغيير مي كند پس فقط چيزي است كه هر كس مشاهده مي كند نه آنكه واقعيت مي باشد.
باتشكر موفق باشيد.



Mathnews

پست توسط Mathnews »

3 تا مشكل اساسي كه اگر حل باشد قابل قبول است:

1- چرا شتاب را بر حسب تغييرات سرعت بر زمان ميگيريد؟ (آيا در مبدا زمان صفر است؟)

2- در بحث انرژي، انرژي نسبيتي به صورت (E=+-(p^2*c^2+m^2*c^4 است. چرا تكانه را حدف مي كنيد. در حاليه جسم سرعت دارد؟

3-مهمتر اينكه چرا دوباره در سطر دوم
http://i14.tinypic.com/631o11j.jpg
حالت نسبيتي را به تعريف سرعت كلاسيك وارد كرديد؟

باتشكر

نمایه کاربر
omid h

محل اقامت: كرج

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۷ - ۱۵:۱۰


پست: 552

سپاس: 4

جنسیت:

تماس:

پست توسط omid h »

حالت نسبيتي را به تعريف سرعت كلاسيك وارد كرديد
اگر دقت كنيد نسبيت شما جهان مادي را در يك فوق كره (كره چهار بعدي) فرض كرده كه در يك فضاي خلا همالويدال(يعني مسطح كه نيوتن آن را ساخته بود) فرض كرده يعني خميدگي فضا را نسبت به آن سنجيده ، در واقع نسبيت را نمي توان در قالب فيزيك مدرن در نظر گرفته بلكه بايد در قالب فيزيك كلاسيك مدرن فرض كرد.
تازه نمي توان خميدگي فضا را در گرانيگاه با اين نسبيت توجيه كرد.
در ضمن تا وقتي كه جرم زائد بر فضا - زمان است مشكل باقي مي ماند.

Retin_69

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۴/۱۲ - ۲۱:۲۵


پست: 1971

سپاس: 10

پست توسط Retin_69 »

به نام خدا
با سلام به همه و خصوصا شما mathnews عزيز
درمورد سوال يك
[آيا در مبدا زمان صفر است؟]
مسلما خير . ولي با صفر گرفتن آن مشكلي به وجود نمي آيد در واقع كاري كه من كردم تقسيم كردن محور زمان به بي نهايت بردار هم اندازه ي كوچكتر مي باشد (مثلا با طول 2) و به فرض اگر ما در لحظه ي 4 باشيم و ابتداي يكي از بردار ها از صفر شروع شده باشد پس خود به خود در لحظه ي 4 ما به يك صفر نسبي مي رسيم كه تمامي ويژگي هاي صفر واقعي را دارد به علاوه اگر من دلتا t را به t تبديل كردم علاوه بر مورد بالا به اين علت بوده است كه منظور از t مدت زماني است كه دلتا وي انجام شده است نه اينكه شتاب در لحظه ي t اين قدر بوده است.
2.
[در بحث انرژي، انرژي نسبيتي به صورت (E=+-(p^2*c^2+m^2*c^4 است. چرا تكانه را حدف مي كنيد. در حاليه جسم سرعت دارد؟ ]
mathnews جان من از آن جهت گفتم p=0 كه به ((پسر باراني)) عزيز بگويم كه E=MC2 حالت خاصي از E^2=(p^2*c^2+m^2*c^4 است مگر نه (حالتي كه p=0) يعني وقتي كه جسم ساكن است. از طرفي E=m0C2/√1-V2/C2 يعني E=MC2 كه در آن M جرمي است كه نسبيت بر اثر افزايش سرعت براي آن محاسبه مي كند (خود نسبيت هم p را ناديده گرفته است) يعني همان چيزي كه در مقاله آن را با حالت ديگري عوض كردم.نسبيت مي گويد كه بر اثر سرعت جرم افزايش مي يابد و جرم نيز با انرژي هم ارز است پس مثلا اگر با سرعت مقدار جرم ماده دو برابر شود بديهي است كه انرژي هم دو برابر مي شود . توجه كنيد كه در مكانيك كلاسيك زمان مطلق بوده است ( تقريبا همان زمان واقعي كه در مقاله از آن نام برده شده است) ولي در نسبيت زمان نسبي است پس من هم تلفيقي از هر دو به وجود آوردم. يعني اگر از زمان نسبي كه خود اندازه مي گيريم در معادلات استفاده كنيم مي توان به فيزيك كلاسيك امكان هم جهت شدن با با تئوری نسبیت را داد و برخی از مشکلات را از بین برد و این دو تئوری را تا حد زیادی با هم همراه کرد.در واقع اگر من از زمان نسبیتی در مکانیک کلاسیک استفاده کردم به این علت بود که ما سرعت زمان در دستگاه متحرک را متفاوت از دستگاه خودمان به دست می آوریم از طرفی اگر شما با تلفیق زمان نسبیتی با مکانیک کلاسیک مشکل دارید می توانید بگویید در مساله ی اتساع زمان چرا خود نسبیت با توجه به اینکه سرعت نور بالا بود و اتساع زمان مطرح بود و نور ماهیتی موجی نیز داشت و طبق اصل عدم قطعیت مکان آن را نمی توان دقیق محاسبه کرد از قوانین مکانیک کلاسیک استفاده کرد؟( AB=C T)

یا برای مثال مورد خوبی به نظرم آمد که ارزش تفکر را دارد .edwardfurlong یا امگا بود که پرسیده بود
که اگه يك كهكشان با 75%سرعت نور به سمت چپ بره و يكي ديگه هم با همين سرعت بره سمت راست.آيا بايد بگيم كه سرعت يك كهكشان نسبت به كهكشان ديگه ميشه 1.5 برابر سرعت نور؟ یعنی ساکنان هر کهکشان چه سر عتی را برای دیگر کهکشان محاسبه می کنند؟
که بعد Cosmologist با استفاده از تبدیلات لورنس به سادگی نشان داد که هر کدام از آن ها سرعت دیگری را 0.96C محاسبه می کرد .حال سوال اینجاست که اگر این دو کهکشان در حال جنگ باشند و یکی بمبی با سرعت 0.76Cبه سوی دیگری پرتاب کند در همان لحظه که نسبیت پیش بینی میکند به جسم برخورد می کند و آیا اصلا بر خورد میکند؟ (چون سرعت پرتاب کمتر از سرعت جسم است ) می بینید نسبیت فقط چیزی است که ما مشاهده می کنیم و آن هم مبنی بر سرعت نور نه واقعیت .
و در مورد سوال سه فکر کنم که بحث کردیم ولی ببخشید من نفهمیدم شما با کدام قسمت مشکل دارید اگر ممکن است به جای عکس آن ، یک جمله قبل و بعد آن را بنویسید چون عکس را باز نمی کند
با تشکر و سپاس از شما
در ضمن مثال مال edwardfurlong بود رفتم و چک کردم.
با تشکر

نمایه کاربر
ARYT

محل اقامت: KL

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۲:۳۵


پست: 606

سپاس: 11


تماس:

پست توسط ARYT »

[آيا در مبدا زمان صفر است؟]
مسلما خير . ولي با صفر گرفتن آن مشكلي به وجود نمي آيد


با فضاي مينكوفسكي اين مشكل دارد. زمان در محاسبات كنوني ما هيچ جايي صفر نيست. (در همه جا زمان در حال گذر است اگر مبدا فرض شود)

من براي اين مورد از ريسمان ديراك استفاده كردم. كه نتيجه يان هست كه مبدا زمان صفر همان مركز عالم است.

در مورد دوم: شما بايد ذكر كنيد كه تكانه صفر است يعني تاكيوني. چون حتي در سرعت نور تكانه صفر نيست. بايد در ديناميك تاكيون ها به سرعت بي نهايت رسيد تا جرم سكون مطرح نباشد و آنگاه تكانه = 0.
آن موقع مي توان گفت جرم نسبيتي ما (كه اصلا ديگر جرم سكون ندارد و جرم كل = جرم نسبيتي) تكانه صفر دارد. آنگاه اين مي تواند يك حالت ناميده شود.

موفق باشيد
And to You, O Ye Bountiful Immortals! Ye who rule aright, and dispose (of all) aright, I offer the flesh of my very frame, and all the blessings of my life.Thus the two spirits thought, thus they spoke, and thus they did;
تصویر

نمایه کاربر
omid h

محل اقامت: كرج

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۷ - ۱۵:۱۰


پست: 552

سپاس: 4

جنسیت:

تماس:

پست توسط omid h »

با فضاي مينكوفسكي اين مشكل دارد.
هنوز هم درباره خود دياگرام زنده مينكوفسكي كلي مورد و ابهام وجود دارد پس چگونه از آن براي بيان مطالب خود استفاده مي كنيد.



Mathnews

پست توسط Mathnews »

ARYT نوشته شده:[آيا در مبدا زمان صفر است؟]
مسلما خير . ولي با صفر گرفتن آن مشكلي به وجود نمي آيد


با فضاي مينكوفسكي اين مشكل دارد. زمان در محاسبات كنوني ما هيچ جايي صفر نيست. (در همه جا زمان در حال گذر است اگر مبدا فرض شود)

من براي اين مورد از ريسمان ديراك استفاده كردم. كه نتيجه يان هست كه مبدا زمان صفر همان مركز عالم است.

در مورد دوم: شما بايد ذكر كنيد كه تكانه صفر است يعني تاكيوني. چون حتي در سرعت نور تكانه صفر نيست. بايد در ديناميك تاكيون ها به سرعت بي نهايت رسيد تا جرم سكون مطرح نباشد و آنگاه تكانه = 0.
آن موقع مي توان گفت جرم نسبيتي ما (كه اصلا ديگر جرم سكون ندارد و جرم كل = جرم نسبيتي) تكانه صفر دارد. آنگاه اين مي تواند يك حالت ناميده شود.

موفق باشيد
مشكل اينجاست كه چنانچه در متريك لورنتس هم شما ديفرانسيل زمان را صفر كنيد و آنگاه از طرفين نسبت به زمان مشتق بگيريد ما به اصل هاميلتون خواهيم رسيد كه در آن مي توان زمان را مطابق مكانيك كلاسيك صفر كرد. اما اين رهاورد در مورد حالت مطلق زمان صادق است چراكه انگيزه ي شكل گيري نسبيت عام هم همين تبديل t به پارامتر وابسته به سرعت k است كه ديگر خاصيت مطلق بودن زمان را در پي ندارد. يعني در همه جا نمي توان زمان را صفر انگاشت. مگر نقطه اي كه آغاز جهان از آنحا بود. از طرفي مي توان اصل شما را به شرطي پذيرفت كه فرض كنيم منطق صفر شدن زمان به دليل پيروي از اصول مكانيك كلاسيك و تا رده اي نسبيت خاص است. ولي دقت كنيد كه شرط شما تحت هيچ شرايطي در نسبيت عام مقبول نيست.

باتشكر

نمایه کاربر
ARYT

محل اقامت: KL

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۵/۷/۲۵ - ۲۲:۳۵


پست: 606

سپاس: 11


تماس:

پست توسط ARYT »

شرايط من يا ايشون؟

من اصلا مينكوفسكي رو قبول ندارم. از فضاي هاسدورف كه سه بعدي هست استفاده مي كنم. و زمان را ازش جدا مي دونم. به عنوان ريسمان ديراك.

گرچه نقطه ي پيوستگي هم دارند. (چون فضاي مذكور مي تونه همسايگي موضعي داشته باشه و از مباحث منيفولد مي تونيم در اينجاها استفاده كنيم). كه براي ريسمان ديراك مي تونه هموتوپي (كه من ميگم سرعت هست) تعريف بشه.
دقيقا هم جايي كه دنياها طبق LQG و Big Bounce از هم جدا مي شوند. (شروع و پايان ميابند) زمان صفر در نظر گرفته مي شه. چون براي تك قطبي ديراك (به فرض كه در مركز دنيا باشه) ريسمان ديراك r = 0 كه ميل به بي نهايت داره.

مشكلي با اين نيست. ما يك راه ميگيم نسبيت يك راه ديگه. پايه ي رياضي ما يكسان نيست. اما نتايج 75 درصد يكسان هست. بعضي جاها با تعاريف متفاوت البته.

موفق باشيد
And to You, O Ye Bountiful Immortals! Ye who rule aright, and dispose (of all) aright, I offer the flesh of my very frame, and all the blessings of my life.Thus the two spirits thought, thus they spoke, and thus they did;
تصویر

ارسال پست