سيب!
از عربي چه مي داني؟؟
تو چقدر زبان شناسي خواندي؟
مجبور نيستيد الكي فوهش بديد
من فكر نكنم شما اين حرف رو با استدلال زده باشيد
البته مي تونيد حرفتون رو پس بگيريد
عدم قطعت و ماديون و الهيون
در مورد چيزي كه خانوم الهه گفتن:
خير به اين سطح منطق كه شما فرموديد ، خير!
و اين استدلال هم نيست
جناب مير احمدي. وقتي دين حقيقتي است جاري و ساري ، چرا هي سعي مي كنيد كه دين را همان ببينيد كه بقيه مي بينند ؟
چرا دين را آن گونه نمي بينيد كه بايد ديده شود؟
اگر واقعيت مطلبي و حقيقي بودنش به ذاتش است چرا آن را با غير از ذاتش بررسي مي كنيد و معنا، و بعد درباره ي آن نظر هم مي دهيد؟
اين يك عجله است
اما بگويم
اين حالت در ميان اين دينداران قلابي زمانه ، كه دين را تبديل به يك جبر بي اختيار دار و سطح و خرافه كرده اند، موضع گيري خوبي است...
من نمي دانم شايد(حتما) شما وقتي به اين كلمه بر مي خوريد همان حالتي يادتان مي افتد كه دين داران خرافه پرست ، دارند...
درباره ي عدم قطعيت و اين كه كساني مثل بنده ي حقير مي خواهيم ماست مالي هايي صورت دهيم فكر نمي كنم كه تفكر واقع گرايانه اي باشه
امثال اين تعاريف با اين نظر بيان مي شوند كه حقيقت چيزي منفك از هم نيست.
بلكه واحد است
اگر منفك باشد ديگر خالص نيست
حقيقت خالص است
من حالا دو چيز را كنار هم مي نويسم و بر آن اعتقاد وافر دارم
(( خوف و رجا داشتن با قبول عدم قطعيت در پيش بيني هاي ما حاصل مي شود ))
اين را هر كس منكر است برود بداند كه چرا انكار مي كند و هر كس اقبال دارد برود بداند كه اقبالش تكميل است يا نه(البته تكميل خواهد بود اگر باور بر اين و رفتن در اين حال رخ دهد)
بهر حق ، ناحق رها كردن چه خوش باد
خير به اين سطح منطق كه شما فرموديد ، خير!
و اين استدلال هم نيست
جناب مير احمدي. وقتي دين حقيقتي است جاري و ساري ، چرا هي سعي مي كنيد كه دين را همان ببينيد كه بقيه مي بينند ؟
چرا دين را آن گونه نمي بينيد كه بايد ديده شود؟
اگر واقعيت مطلبي و حقيقي بودنش به ذاتش است چرا آن را با غير از ذاتش بررسي مي كنيد و معنا، و بعد درباره ي آن نظر هم مي دهيد؟
اين يك عجله است
اما بگويم
اين حالت در ميان اين دينداران قلابي زمانه ، كه دين را تبديل به يك جبر بي اختيار دار و سطح و خرافه كرده اند، موضع گيري خوبي است...
من نمي دانم شايد(حتما) شما وقتي به اين كلمه بر مي خوريد همان حالتي يادتان مي افتد كه دين داران خرافه پرست ، دارند...
درباره ي عدم قطعيت و اين كه كساني مثل بنده ي حقير مي خواهيم ماست مالي هايي صورت دهيم فكر نمي كنم كه تفكر واقع گرايانه اي باشه
امثال اين تعاريف با اين نظر بيان مي شوند كه حقيقت چيزي منفك از هم نيست.
بلكه واحد است
اگر منفك باشد ديگر خالص نيست
حقيقت خالص است
من حالا دو چيز را كنار هم مي نويسم و بر آن اعتقاد وافر دارم
(( خوف و رجا داشتن با قبول عدم قطعيت در پيش بيني هاي ما حاصل مي شود ))
اين را هر كس منكر است برود بداند كه چرا انكار مي كند و هر كس اقبال دارد برود بداند كه اقبالش تكميل است يا نه(البته تكميل خواهد بود اگر باور بر اين و رفتن در اين حال رخ دهد)
بهر حق ، ناحق رها كردن چه خوش باد
قيمت يك كاسه مي داني كه چيست .... / ... قيمت خود نداني ابلهي ايست!
-
جودي
-
عضویت : پنجشنبه ۱۳۸۵/۲/۷ - ۰۱:۴۹
پست: 11-
البته از این اصل خیلی ایده های فکری و فلسفی گرفته شده، اما مهم اینه که این اصل ربطی به خدا پید ا نمی کنه، نه جایی برای خدا باز میکنه، نه جاشو تنگ.
این اصل مربوط به مسئله ی اندازه گیری هست و محدودیت های درک فعلی ما از جهان اطافمون رو بیان میکنه، یعنی میگه حالا که به اینجا رسیدیم دیگه نمی دونیم چه خبره فقط می تونیم پیش بینی کنیم، اما اینکه فردا هم علم ما در همین سطح بمونه من بعید می دونم.
بهترین جایی که میشه باید برای این اصل در مسایل فکری در نظر گرفت در معرفت شناسی هست، یعنی شما بدونید معرفت فیزیکی از جهان فعلی تا مولکول بیشتر قطعیت فیزیکی نداره بعدش رو فعلا شرمنده ایم. میشه ازش توی بقیه جاهای معرفت شناسی هم ایده گرفت و البته گرفته اند. اما بالاخره به خدا ربطی نداره.
این اصل مربوط به مسئله ی اندازه گیری هست و محدودیت های درک فعلی ما از جهان اطافمون رو بیان میکنه، یعنی میگه حالا که به اینجا رسیدیم دیگه نمی دونیم چه خبره فقط می تونیم پیش بینی کنیم، اما اینکه فردا هم علم ما در همین سطح بمونه من بعید می دونم.
بهترین جایی که میشه باید برای این اصل در مسایل فکری در نظر گرفت در معرفت شناسی هست، یعنی شما بدونید معرفت فیزیکی از جهان فعلی تا مولکول بیشتر قطعیت فیزیکی نداره بعدش رو فعلا شرمنده ایم. میشه ازش توی بقیه جاهای معرفت شناسی هم ایده گرفت و البته گرفته اند. اما بالاخره به خدا ربطی نداره.
-
ساراـفيزيك
من با نظر اقاي انشتين موافقم يعني اگر بخواهيم ادعا كنيم ك كوانتوم كامله اصل عدم قطعيت نقض ميشه و اگر ادعا كنيم ك عدم قطعيت وجود داره پس كوانتوم كامل نيست منظورم اينه كه اميد داريم كه يك رابطه علت و معلول قوي (چيزي كه الاهيون براي اثبات اعتقاداتشون بهش نياز دارن)وجود داشته باشه يعني عدم قطعيت در سطح عميق تري از دانش نقض بشه