شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
روزی شرلوک هلمز،به همراه همکارش واتسون به تعطیلات رفته بودند و شب چادر زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های ِ شب شرلوک بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: "نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟...
" واتسون قدری فکر کرد و گفت:میلیون ها ستاره می بینم.
شرلوک گفت: چه نتیجه ای می گیری؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج ِمشتری ست، پس باید اوایل ِتابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات ِ قطب است، پس باید ساعت حدود ِ سه ِنیمه شب باشد .
شرلوک گفت: واتسون! تو چقدر احمقی! نتیجه میگیریم چادر ِ ما را دزدیدند!...
" واتسون قدری فکر کرد و گفت:میلیون ها ستاره می بینم.
شرلوک گفت: چه نتیجه ای می گیری؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج ِمشتری ست، پس باید اوایل ِتابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات ِ قطب است، پس باید ساعت حدود ِ سه ِنیمه شب باشد .
شرلوک گفت: واتسون! تو چقدر احمقی! نتیجه میگیریم چادر ِ ما را دزدیدند!...
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
خدا در ١١١ روز جهان را آفرید.
لایبنیتز
-----
؟
لایبنیتز
-----
؟
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7033-
سپاس: 4152
- جنسیت:
تماس:
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
قانون های اجتماعی میگویند: "تو پروانه (اجازه) نداری"
قانون های فیزیک می گویند: تو نمی توانی!
قانون های فیزیک می گویند: تو نمی توانی!
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7033-
سپاس: 4152
- جنسیت:
تماس:
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7033-
سپاس: 4152
- جنسیت:
تماس:
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
- You-See
نام: U30
محل اقامت: تهران
عضویت : یکشنبه ۱۳۹۳/۵/۱۹ - ۱۹:۰۵
پست: 1280-
سپاس: 787
- جنسیت:
تماس:
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
خیلی قشنگ بود!
دوستای گلم حمایت کنید : https://cafebazaar.ir/app/com.nikanmehr.marmarxword/
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
- برگرفته از برگه های امتحانی دانش آموزان اندیشمند در پاسخ به سؤالات زیر :
1- تعادل گرمایی را تعریف کنید.
پاسخ جالب دانش آموزاول : تعادل گرمایی یعنی اینکه درمواقعی که به جسمی گرما دهیم تا مقداری از آن جسم خراب یا ذوب نشود، می توان گفت تعادل گرمایی دارد.
دانش آموز دوم : تعادل گرمایی به اجسامی گفته می شود که درآن گرما به سرما وبر عکس سرما به گرما تبدیل می شود .
دانش آموزسوم : تعادل گرمایی بین زمین وخورشید را تعادل گرمایی گویند.
دانش آموزچهارم : گرمانه خود به خود بوجود می آید ونه خود به خود ازبین می رود که به این تعادل گرمایی می گویند.
دانش آموزپنجم : انرژی که باعث صرف شدن گرما می شود تعادل گرمایی است.
2-قانون دوم نيوتن را به همراه فرمول مربوطه توضيح دهيد.
پاسخ جالب و خواندني از دانش آموز اول:قانون هاي دوم نيوتن مي گويد تا به يك جسم انرژي منتقل نشود جسم به حركت در مي آيد و تا جسمي را حركت ندهيم حركت نمي كند.
پاسخ دانش آموزدوم:در اين قانون مقدار كار را محاسبه مي كنيم در نتيجه mg را با نيروي f جمع مي كنيم.
قانون دوم نيوتن= w = mg + f
دانش آموز سوم: در اين قانون جسمي از جاي خود حركت نمي كند بلكه بايد به آن نيرويي وارد شود تا آنها داراي جنبش شوند واگر يك جسم داراي سرعت يكنواخت باشد و يا در جاي خود ثابت باشد جم حركت نمي كندمگر به روش بالا و فرمول آن به اين صورت است : f=kx
1- تعادل گرمایی را تعریف کنید.
پاسخ جالب دانش آموزاول : تعادل گرمایی یعنی اینکه درمواقعی که به جسمی گرما دهیم تا مقداری از آن جسم خراب یا ذوب نشود، می توان گفت تعادل گرمایی دارد.
دانش آموز دوم : تعادل گرمایی به اجسامی گفته می شود که درآن گرما به سرما وبر عکس سرما به گرما تبدیل می شود .
دانش آموزسوم : تعادل گرمایی بین زمین وخورشید را تعادل گرمایی گویند.
دانش آموزچهارم : گرمانه خود به خود بوجود می آید ونه خود به خود ازبین می رود که به این تعادل گرمایی می گویند.
دانش آموزپنجم : انرژی که باعث صرف شدن گرما می شود تعادل گرمایی است.
2-قانون دوم نيوتن را به همراه فرمول مربوطه توضيح دهيد.
پاسخ جالب و خواندني از دانش آموز اول:قانون هاي دوم نيوتن مي گويد تا به يك جسم انرژي منتقل نشود جسم به حركت در مي آيد و تا جسمي را حركت ندهيم حركت نمي كند.
پاسخ دانش آموزدوم:در اين قانون مقدار كار را محاسبه مي كنيم در نتيجه mg را با نيروي f جمع مي كنيم.
قانون دوم نيوتن= w = mg + f
دانش آموز سوم: در اين قانون جسمي از جاي خود حركت نمي كند بلكه بايد به آن نيرويي وارد شود تا آنها داراي جنبش شوند واگر يك جسم داراي سرعت يكنواخت باشد و يا در جاي خود ثابت باشد جم حركت نمي كندمگر به روش بالا و فرمول آن به اين صورت است : f=kx
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
تیز پاسخی (حاضر جوابی)
یکبار زبانشناس نامی بریتانیایی John Langshaw (١۹١١-١۹۶۰) در میان شمار بسیاری در دانشگاه کلمبیای نیویورگ سرگرم سخنرانی بود. در آن میان از دو نایش (منفی) Doppelte Verneinung = double negative و معنی آن در زبان های گوناگون سخن گفت: "در برخی از زبانها، با دو نایش، معنای 'هایش' Affirmation (مثبت) پدید میآید. در دیگر زبانها دو نایش، پافشاری به معنای یک نایش (منفی) است. در خور نگرش است که در هیچ زبانی، چه زبان طبیعی و چه زبان ساختگی، از دو 'هایش' (دو بار مثبت) معنی نایشی بدست نمی آید. "
در میان شنوندگان فیلسوف Sidney Morgenbesser گفت: " Yeah، yeah."
یکبار زبانشناس نامی بریتانیایی John Langshaw (١۹١١-١۹۶۰) در میان شمار بسیاری در دانشگاه کلمبیای نیویورگ سرگرم سخنرانی بود. در آن میان از دو نایش (منفی) Doppelte Verneinung = double negative و معنی آن در زبان های گوناگون سخن گفت: "در برخی از زبانها، با دو نایش، معنای 'هایش' Affirmation (مثبت) پدید میآید. در دیگر زبانها دو نایش، پافشاری به معنای یک نایش (منفی) است. در خور نگرش است که در هیچ زبانی، چه زبان طبیعی و چه زبان ساختگی، از دو 'هایش' (دو بار مثبت) معنی نایشی بدست نمی آید. "
در میان شنوندگان فیلسوف Sidney Morgenbesser گفت: " Yeah، yeah."
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻴﺰﻳﻚ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﻴﺎﺩ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ,
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ . ﺷﻤﺎ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ 80ﻛﻴﻠﻮ
ﻣﺘﺮﺩﺭﺣﺎﻝ ﺣﺮﻛﺘﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻪ ﺗﻮ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻣﻴﻜﻨﻢ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺏ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﻦ ﭼﻪ
ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﺳﺮﻋﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﻛﻢ ﻣﻴﺸﻪ. ﻧﺴﺒﺖ ﻓﺸﺎﺭﻫﻮﺍﻱ ﺩﺍﺧﻞ
ﻛﻮﭘﻪ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﻱ ﺧﺎﺭﺝ ﻗﻄﺎﺭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻓﺮﺩﺍﻣﻴﺎﺭﻱ .
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﻪ ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﻏﻠﻄﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ,
ﻧﻔﺮﺑﻌﺪﻱ ﺭﺍ ﺻﺪﺍﻛﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻛﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺍﻝ
ﺩﺭﺳﺶ ﺭﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪ.
ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ 75ﻛﻴﻠﻮ ﻣﺘﺮ
ﺩﺭﺳﺎﻋﺖ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻪ ﺗﻮ ﭼﻜﺎﺭ
ﻣﻴﻜﻨﻲ ؟
... ... ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﻪ ﮔﻔﺖ ﭘﻠﻴﻮﺭﻣﻮ ﺩﺭﻣﻴﺎﺭﻡ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﻣﺎﻱ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺎﻧﺘﻲ ﮔﺮﺍﺩﻩ ,
ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﻪ ﻟﺒﺎﺳﻤﻮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻡ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﻫﺴﺖ .
ﮔﻔﺖ : ﺩﻩ ﺗﺎ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺟﻮﺭﻡ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻦ , ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺻﺎﺏ
ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ.
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ . ﺷﻤﺎ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ 80ﻛﻴﻠﻮ
ﻣﺘﺮﺩﺭﺣﺎﻝ ﺣﺮﻛﺘﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻪ ﺗﻮ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻣﻴﻜﻨﻢ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺏ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﻦ ﭼﻪ
ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﺳﺮﻋﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﻛﻢ ﻣﻴﺸﻪ. ﻧﺴﺒﺖ ﻓﺸﺎﺭﻫﻮﺍﻱ ﺩﺍﺧﻞ
ﻛﻮﭘﻪ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﻱ ﺧﺎﺭﺝ ﻗﻄﺎﺭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻓﺮﺩﺍﻣﻴﺎﺭﻱ .
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﻪ ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﻏﻠﻄﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ,
ﻧﻔﺮﺑﻌﺪﻱ ﺭﺍ ﺻﺪﺍﻛﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻛﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺍﻝ
ﺩﺭﺳﺶ ﺭﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪ.
ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ 75ﻛﻴﻠﻮ ﻣﺘﺮ
ﺩﺭﺳﺎﻋﺖ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻪ ﺗﻮ ﭼﻜﺎﺭ
ﻣﻴﻜﻨﻲ ؟
... ... ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﻪ ﮔﻔﺖ ﭘﻠﻴﻮﺭﻣﻮ ﺩﺭﻣﻴﺎﺭﻡ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﻣﺎﻱ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺎﻧﺘﻲ ﮔﺮﺍﺩﻩ ,
ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﻪ ﻟﺒﺎﺳﻤﻮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻡ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﻫﺴﺖ .
ﮔﻔﺖ : ﺩﻩ ﺗﺎ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺟﻮﺭﻡ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻦ , ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺻﺎﺏ
ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ.
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
يك رياضيدان، يك فيزيكدان و يك مهندس زنداني مي شوند.
در روز نخست هر يك، يك قوطي كنسرو گوشت براي غذا مي گيرند. اين قوطي ها بسته اند.
پس از يك ساعت، نگهبان سري به سلول ها مي زند.
در سلول شماره يك مي بيند كه مهندس خوابيده و يك سنگ در كنار قوطي خالي ست. نگهبان فكر مي كند كه آري، مهندس، از سنگ ابزاري درست كرده و با آن قوطي را باز كرده است.
در سلول شماره دو، فيزيكدان را سرگرم خوردن غذا وهمه ديوار سلول را پُر خراش مي بيند. نگهبان با خود مي گويد كه اين فيزيكدان، قوطي را آنقدر به ديوار پرت كرد تا آنكه قوطي خراب شد.
در واپسين سلول مي بيند كه رياضيدان در برابر قوطي نشسته و زير لب مي گويد:"ما فرض مي كنيم كه، اگر اين قوطي باز باشد ...
اگر از غمهایت روزی صد بار مشتق بگیری
از اضطرابهایت ریشه nام بگیری
واز ترسهایت بی نهایت حد بگیری
آنگاه خواهی دید که مجموع غمهایت به صفر میل میکند
و lim امید در قلبت بی نهایت میشود
اگر نتوانستی بر مصائب چیره شوی
میتوانی به تعداد دلخواه از هوپیتال استفاده کنی
اگر از آنها حد گرفتی و حد آن مبهم شد
با استفاده از هم ارزی می توان آنرا رفع ابهام کنی
اگر در اندیشه ات نسبت به مسئله کاملی مزاحم احساس کردی
اندیشه ات را به جز صحیح ببر
تا ناخالصی های ذهنت را ببرد
وذهنی بدون تشویش به تو تحویل دهد.
اگر در جزئی از زندگی ات ناپیوستگی احساس کردی
می توان آنرا به نا پیوستگی رفع شدنی برطرف کنی
پس برای مشاهده موفقیت هایت میتوان مجموع شادیهایت را با استفاده از انتگرال محاسبه کنی
میتوان از شادی وامید زندگی دنبالهای بسازی که حد آن همگرا به زندگی روشنی باشد
واگر در این طریق به راستی ایمانت شک کردی نا درستی ان شک ها را با برهان خلف نقص کن
عوامل منفی شخصیت را به زیر قدر مطلق ببر بگذار تا به تو شخصیت مثبت دهد
در روز نخست هر يك، يك قوطي كنسرو گوشت براي غذا مي گيرند. اين قوطي ها بسته اند.
پس از يك ساعت، نگهبان سري به سلول ها مي زند.
در سلول شماره يك مي بيند كه مهندس خوابيده و يك سنگ در كنار قوطي خالي ست. نگهبان فكر مي كند كه آري، مهندس، از سنگ ابزاري درست كرده و با آن قوطي را باز كرده است.
در سلول شماره دو، فيزيكدان را سرگرم خوردن غذا وهمه ديوار سلول را پُر خراش مي بيند. نگهبان با خود مي گويد كه اين فيزيكدان، قوطي را آنقدر به ديوار پرت كرد تا آنكه قوطي خراب شد.
در واپسين سلول مي بيند كه رياضيدان در برابر قوطي نشسته و زير لب مي گويد:"ما فرض مي كنيم كه، اگر اين قوطي باز باشد ...
اگر از غمهایت روزی صد بار مشتق بگیری
از اضطرابهایت ریشه nام بگیری
واز ترسهایت بی نهایت حد بگیری
آنگاه خواهی دید که مجموع غمهایت به صفر میل میکند
و lim امید در قلبت بی نهایت میشود
اگر نتوانستی بر مصائب چیره شوی
میتوانی به تعداد دلخواه از هوپیتال استفاده کنی
اگر از آنها حد گرفتی و حد آن مبهم شد
با استفاده از هم ارزی می توان آنرا رفع ابهام کنی
اگر در اندیشه ات نسبت به مسئله کاملی مزاحم احساس کردی
اندیشه ات را به جز صحیح ببر
تا ناخالصی های ذهنت را ببرد
وذهنی بدون تشویش به تو تحویل دهد.
اگر در جزئی از زندگی ات ناپیوستگی احساس کردی
می توان آنرا به نا پیوستگی رفع شدنی برطرف کنی
پس برای مشاهده موفقیت هایت میتوان مجموع شادیهایت را با استفاده از انتگرال محاسبه کنی
میتوان از شادی وامید زندگی دنبالهای بسازی که حد آن همگرا به زندگی روشنی باشد
واگر در این طریق به راستی ایمانت شک کردی نا درستی ان شک ها را با برهان خلف نقص کن
عوامل منفی شخصیت را به زیر قدر مطلق ببر بگذار تا به تو شخصیت مثبت دهد
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
my physic channel ID : @physicGV
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
یکبار اینشتین از پرینستون با قطار در سفر بود که مسئول کنترل بلیط به کوپه او آمد. وقتی او به اینشتین رسید ، انیشتین بدنبال بلیط جیب جلیقه اش را جستجو کرد ولی نتوانست آنرا پیدا کند. سپس در جیب شلوار خود جستجو کرد ولی باز هم بلیط را پیدا نکرد. سپس در کیف خود را نگاه کرد ولی بازهم نتوانست آنرا پیدا کند.بعد از آن او صندلی کنار خودش را جستجو کرد ولی بازهم بلیطش را پیدا نکرد.
مسئول بلیط گفت : دکتر اینشتین ، من می دانم که شما که هستید . همه ما به خوبی شما را میشناسیم و من مطمئن هستم که شما بلیط خریده اید، نگران نباشید. و سپس رفت. در حال خارج شدن متوجه شد که فیزیکدان بزرگ دست خود را به پایین صندلی برده و هنوز در حال جستجوست.
مسئول قطار با عجله برگشت و گفت : " دکتر انیشتین ، دکتر انیشتین ، نگران نباش ، من می دانم که شما بلیط داشته اید، مسئله ای نیست. شما بلیط نیاز ندارید. من مطمئن هستم که شما یک بلیط خریده اید."
اینشتین به او نگاه کرد و گفت : مرد جوان ، من هم می دانم که چه کسی هستم. چیزی که من نمی دانم این است که من کجا می روم .
مسئول بلیط گفت : دکتر اینشتین ، من می دانم که شما که هستید . همه ما به خوبی شما را میشناسیم و من مطمئن هستم که شما بلیط خریده اید، نگران نباشید. و سپس رفت. در حال خارج شدن متوجه شد که فیزیکدان بزرگ دست خود را به پایین صندلی برده و هنوز در حال جستجوست.
مسئول قطار با عجله برگشت و گفت : " دکتر انیشتین ، دکتر انیشتین ، نگران نباش ، من می دانم که شما بلیط داشته اید، مسئله ای نیست. شما بلیط نیاز ندارید. من مطمئن هستم که شما یک بلیط خریده اید."
اینشتین به او نگاه کرد و گفت : مرد جوان ، من هم می دانم که چه کسی هستم. چیزی که من نمی دانم این است که من کجا می روم .
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
...
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
شک و شکاکیت نخستین گام بسوی حقیقت است.
"دنیس دیدرو"
"دنیس دیدرو"