alijohar نوشته شده:q2w2hddjb نوشته شده:
در اینجا
فقط میخواستم نشان دهم که اگر بخواهیم پوچگرایی را جایز بدانیم
همه جهان بینی ها ، چه جمله جهان بینی های طبیعت گرایانه و چه
خداباوری و من جمله تشیع دوازده امامی ، پوچ و بیمعنا خواهند بود.
وسلام
سلام ، عالی بود.
اما من طبیعت گرایی هستم که برای زندگی هدفی قائل نیستم و پوچ گرا هم نیستم.
نه برای من هدفی تعیین کرده اند که دنبالش بروم ؛ نه به زندگی آری می گویم و دنبال ابر انسان شدن هستم.
من خود را اسیر جبر میدانم.
انسان بخود وانهاده شده ای که دست تقدیر و سرنوشت ؛ او را از سویی به سوی دیگر می کشاند.
و من خیال می کنم اختیاری در کار است.
اما وقتی کُنه اختیار را بررسی می کنم ، جبر خودش را نشان می دهد.
![]()
بار ها گفته ام و بار ِ دگر می گویم
که من ِ دل شده ؛ این ره ، نه به خود می پویم.
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند ،
آن چه سلطان ازل گفت بگو ، می گویم ! ...
سلام

جبرگرایی به عنوان یک باور چند ویژگی دارد:
(1)باور به جبرگرایی باور حساسی نیست.
باوری حساس است که اگر کاذب بود ما دیگر آن را باور نمی کردیم
و در معرفت شناسی ما اصلی داریم بنام "ملازمه ی حساسیت برای
معرفت" که میگوید " فرد به گزاره ی p معرفت دارد تنها اگر باور او به
p حساس باشد."
اگر جبرگرایی کاذب باشد و ما اختیار داشته باشیم، باز خود را محکوم
جبر خواهیم دانست. چون هر عمل اختیاری ای هم که بکنیم باز
میتوانیم آن را معلول علتی خارجی بدانیم و عملمان را جبری بدانیم.
بنابرین جبرگرایی باورحساسی نیست و طبق آن اصلی که گفتم هم
معرفت بشمار نمی آید.
با این حال نقدهایی به این اصل واردست که کلیت آن را زیر سوال می برد.
(2) جبرگرایی ابطال ناپذیر نیست.
هیچ حالتی وجود ندارد که جبرگرایی را ابطال بکند. هر حالتی را در نظر
بگیریم که در آن ما اختیار داشته باشیم باز جبرگرا میتواند بگوید آن هم
عللی خارجی داشته . مثل همین:
alijohar نوشته شده:این که گویی این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیار نیست ، ای صنم !
بنابرین هیچ جوره نمیتوان جبرگرایی را ابطال کرد.و از این رو جبرگرایی یک
نظریه ی متافیزیکی محسوب میشود.دلیل دیگر برای این ادعا این
است که جبرگرایی اساساً مبتنی بر اصل علیت است و اصل علیت هم
یک تز متافیزیکیست. اما یک نظریه ی متافیزیکیِ سازگار است یعنی درون
خودش تعارضی وجود ندارد .«همه چیز محکوم به علیت است و علیت مستلزم جبرست.»
«««»»»
اگر بخواهیم جبرگرایی را رد کنیم یا باید زیر پای علیترا خالی کنیم
یا کلاً زیر پای متافیزیک را .کانت زیرپای متافیزیک را خالی کرد و
تجربه گرایان زیرپای هر دو را.
اگر انرژی را واجب الوجود بدانیم پس متافیزیک را نمیتوانیم کنار بگذرایم چون
این خود این تز متافیزیکیست و دیگر کانتی نخواهیم بود. و اگر قائل به متافیزیک
باشیم دیگر تجربه گرا بحساب نمی آییم چون گزاره های متافیزیکی مثل
« انرژی واجب الوجود است» یا «هر پدیده ای علتی دارد» گزاره های تجربی
نیستند و متافیزیکی اند. بنابرین با این فلسفه نمی توان از جبر فرار کرد چون
منتهی به جبرگرایی میشود.