درست بنويسيم

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
mahshid.m

محل اقامت: لاهیجان

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۲/۱۵ - ۰۹:۳۰


پست: 185

سپاس: 281

جنسیت:

Re: درست بنويسيم

پست توسط mahshid.m »

خروش نوشته شده:سد یا صد
http://aaryoo.wordpress.com/2008/05/07/ ... incorrect/"

جشن سده از جشنهای ما ایرانیان برگرفته از این واژه است(سد)
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!

پين

محل اقامت: تهران

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۱۰/۷ - ۰۱:۱۶


پست: 974

سپاس: 611

جنسیت:

Re: درست بنويسيم

پست توسط پين »

fargol :
ننویسین و نگین حبوبات! چون حب یعنی دانه! جمعش می شه حبوب! نمی تونیم کلمه ی جمع رو جمع ببندیم!
به همين شكل ، "ادويه جات" هم اشتباه است .
زيرا ادويه خودش جمع مكسر " دواء " ست
smile072

نمایه کاربر
reza azadi

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۷/۱/۲۹ - ۱۷:۳۶


پست: 740

سپاس: 14

Re: درست بنويسيم

پست توسط reza azadi »

از همان دوران دبستان این سوال برام پیش امده بود که چرا یک حرف را می توان دو جور نوشت و ...حال بعد از سالها نگو به خاطر حماقت و بی سوادی !!بوده نه شعور و سواد!! smile012 .

در کتاب زبان نمی دانم سال چندم بود که نوشته بود زبان رشته ای است که بیش از هر چیزی می توان در مورد ان بحث کرد و از این جور تعریفها .حال بگو ببینم شما ( نویسنده مطلب ) که این قدر ادعا سواد و ... می کنی و اینقدر به رشته ای که در ان تخصص داری می بالی هیچ ابتکاری تا حالا داشتی یا تنها حرافی می باشد smile057

به جای اینکه بیان از این همه ادعا و سواد و تخصص استفاده کنند و باری را دوش این مردم بردارند یه سنگی هم جلوی پا می ندازند ایا همش اسیب شناسی زبان ایا فقط تعصب ایا تنها هویت و فرهنگ smile033
کدام هویت ؟ smile032
الان داریم رو به جهانی شدن و پیشرفت می رویم باز اینهمه کلاس زبان و روش یادگیری و وقت بگذارو بیارو ببر smile127

یکی نیست بگه شما که اینقدر ادعا می کنی بیاید شروع به پایه ریزی یک زبان همگانی به دور از حماق های احمقانه!! بکنید زبانی که مزیتهای که ار تباط انسانها و روش یادگیری و بسیاری ا ز مسائلی که با ان مربوط می شود را تا حد امکان ساده و کاربردی بکند smile015


زبان مادری و از این جور تعریفها و تعصبات و استفاده از دلایلی که غیرت یک انسان را نشانه قرار می دهد یک طرف. smile057
سهولت در ارتباط جهانی استفاده از وقت . پیشرفت صرفه جویی و... هم طرف دیگه smile043
نمی خوایم حماقت را جایگزین مزیتهای یاد شده بکنیم smile047

باید از یک جای شروع شود روشن است دبستان یکی از اولین مکانها خواهد بود smile039
و تا کل اقشار جامعه پیش خواهد رفت حال بگو کی حرف گوش می کنه و مسئو لیت قبول می کنه smile057
و باز بگو با این تعصبات کی می خواهد توافق کشورهارو در مورد یک زبان جهانی به دست اورد smile068
کهکشانو از جا بکنی اسونتره smile056 smile058
ووو smile056
دوستان هر پیشنهاد و انتقاد شدید ی دارید دریغ نکنید smile072 smile124 این مطالب خطاب به مسئولین می باشد :roll: البته ما تا حد امکان از توهین کردن پرهیز کردیم که البته می بایست دفتر مشق دبستان را می کردم تو حلق اون معلم smile132
در ضمن دوران دبستان فکر می کریم ادم بزرگها خیلی می فهمند و... نگو حماقت اونا بیشر از بچه هاست :!: :!: :!: :!: :!: :!: :!:
smile124



smile012
پين نوشته است:
یکی از دغدغه‌های پیش روی هر زبانی در راه تبدیل شدن به یک زبان نوین، درست‌آیین و خردمندانه، جهش هرچه سریع‌تر به سوی سادگی و کنارنهادن ناپاکی‌ها و آلودگی‌ها و هنجارهای دست‌و‌پاگیر بازمانده از منطق حاکم بر روزگاران کهن است. روزگار نو منطق نو می‌خواهد و منطق نو زبان و خط نو.
اما در مورد پذیرش عامه با شما موافقم اما این عامه از یک جا باید شروع کنند دیگر . آیا اینطور نیست ؟ هر جمعی از تک تک افراد تشکیل میشود
smile015 smile015 smile015 smile015 smile015 smile015 smile015 smile015 smile015 smile015 smile015 smile015
تصویر

Mansouryar

محل اقامت: کرج

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۶/۸/۱۵ - ۰۱:۳۷


پست: 269

سپاس: 2


تماس:

Re: درست بنويسيم

پست توسط Mansouryar »

تمام واژه‌هايي كه ما فكر مي‌كنيم نداريم همه در فرهنگ معين وجود دارد

تمام واژه‌هايي كه ما فكر مي‌كنيم نداريم همه در فرهنگ معين وجود دارد، ولي شما بخواهيد يك‌متن فلسفي يا ادبي يا روانشناسي را ترجمه كنيد بيچاره مي‌شويد. نه براي آنكه لغت نيست، لغت هست، لغت را نمي‌شناسيم. چون با آن كار نكرده‌ايم. مشكل اين است كه ما فارسي زبان‌ها به دلايلي كه شايد تاريخي است در استفاده از زبان روز به روز تنبلانه‌تر عمل مي‌كنيم. مثال ساده‌اش اسم گل‌هاست. شما اگر به يك گل فروشي در فرانسه برويد يك خانم خانه‌دار كه براي خريدن گل مي‌آيد، مي‌بينيد نام صد تا گل را بلد است. نام گل‌هايي كه اين خانم مي‌داند و به گل فروش مي‌گويد شايد بيست برابر نام‌هايي است كه ما از گل‌ها مي‌شناسيم. در حالي كه نه فقط تمام اين گل‌ها به زبان فارسي اسم دارند و در فرهنگ‌ها موجود است بلكه اين گل‌ها توي باغچه خانه‌هاي ما هم هست ولي ما اسمشان را نمي‌دانيم. مادر من به همه گل‌هاي سفيد مي‌گفت ياس؛ ما همه همينطوريم. در يك جمله خلاصه كنم؛ همان كه گفتم؛ مشكل، مشكل زبان فارسي نيست. مشكل، مشكل ما فارسي زبان‌هاست.

مهدی سحابی

بنمایه: http://www.google.com/reader/item/tag:g ... 788b1825f6

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: درست بنويسيم

پست توسط خروش »

"گرایش" واژه ی پارسی ست و جمع آن گرایش ها می باشد (مصدرش گرویدن)، پس گرایشات یكسره نادرست است. همینطور جمع های "نمایشات"، "گزارشات"، "نگارشات"، "باغات"، "آزمایشات "، و "سفارشات" نادرست می باشند و درستشان نمایش ها، گزارش ها، نگارش ها، باغ ها، آزمایش ها و سفارش ها می باشند. توجه داشته باشید كه در زبان پارسی با "ها" همیشه می توان جمع بست. افزون بر آن برخی از واژه های پارسی با "ان" جمع بسته می شوند، مانند پدران، مادران، درختان، ستارگان، گیاهان، اختران، گاوان و خران.
حتا هنگامی كه ما واژه ای را از زبانی دیگر وام می گیریم، باید در كاربرد آن از دستور زبان فارسی بهره ببریم و این روش در همه زبان های جهان بكار بسته می شود. برای نمونه ما واژه "تلگراف" یونانی را وام گرفته و به زبان پارسی آوردیم؛ باید برای جمع بستن آن "تلگراف ها" بنویسیم و نه تلگرافات. واژه "میدان" پارسی است پس جمع آن می شود میدان ها و نه میادین. " استاد" واژه ای پارسی است و جمع آن می شود "استادان" و یا "استادها" و نه اساتید. البته اگر عرب ها این واژه را از ما وام گرفتند، می توانند از دستور خود پیروی كرده و "استادان" را اساتید بنویسند، اما ما چرا.
آخرین ویرایش توسط خروش یک‌شنبه ۱۳۸۹/۲/۵ - ۱۱:۴۹, ویرایش شده کلا 1 بار
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
ایمورتال

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۸/۷/۲۳ - ۱۶:۱۳


پست: 35



Re: درست بنويسيم

پست توسط ایمورتال »

سلام، بعضی پست‌‌ها رو خوندم، اما حرف من در مورد این پست‌ها نیست و موضوع دیگه‌ای رو می‌خوام مطرح کنم. راستش وقتی این عنوان رو دیدم انتظار نداشتم بحثش دیکته یا اشکالات زبانی داشته باشه... چرا که یکی از مهم‌ترین مسایلی که این روزها در اینترنت به چشم می‌خوره اشکالات فراوان تایپی است که جداً کسی حوصلی‌ای برای رفع آنها نداره. منظورم از اشکال تایپی جابجا نوشتن کلمات از روی سهو نیست منظورم عدم رعایت نیم فاصله، نقطه گذاری‌ها، گیومه‌ و سایر است.

مقاله‌ای رو برای شما دوست‌داران زبان فارسی نقل می‌کنم، اگر واقعاً به فرهنگ و زبان کشورتان اهمیتی قائلید با خودتان عهد ببندین که اجراش کنین تا آیین نوشتاری ما در فضای مجازی حفظ بشه.


نیم‌فاصله چیست؟
برای ایجاد فاصله میان کلمات، ما از کلید Space استفاده می‌کنیم که به آن اصطلاحا می‌گوییم «فاصله». اما یک نوع فاصله هم برای ما فارسی‌‌نویسان هست که به آن می‌گوییم «نیم‌فاصله» که با زدن هم‌زمان دو کلید Shift و Space ایجاد می‌شود. استفاده‌ی هم‌زمان از این دو کلید، بدون این که از نظر ظاهری میان دو کلمه فاصله ایجاد کند، باعث می‌شود این دو کلمه به هم نچسبند. در غالب ویندوزها «نیم‌فاصله» یا همان Shift + Space عمل نمی‌کند که به آن هم می‌رسیم.

دقیق‌تر بگو نیم‌فاصله چیست؟
معمولا «فاصله» را میان هر دو کلمه‌ی مستقل ایجاد می‌کنیم، مثل همین فاصله‌هایی که بین کلمات این سطر می‌بینید. اما برخی کلمه‌ها هستند که از چندپاره تشکیل شده‌اند، ولی در مجموع یک کلمه محسوب می‌شوند، مثل «می‌شود»، «رفته‌اند»، «دست‌ها»، «همه‌ی» یا همین کلمه‌ی «نیم‌فاصله». اگر دقت کنید، می‌بینید که مثلا کلمه‌ی «می‌شود» از دو بخش «می» و «شود» تشکیل شده، ولی برای ایجاد فاصله میان آن‌ها از Space استفاده نشده. به عبارت ساده‌تر این دو بخش هم جدا هستند و هم کنار هم نشسته‌اند چون از Shift + Space برای ایجاد فاصله میان آن‌ها استفاده شده.

چه فایده‌ای دارد؟
وقتی میان اجزای یک کلمه، به جای Space از Shift + Space استفاده کنیم، هم ظاهر متن‌مان زیباتر می‌شود و از شلختگی پرهیز کرده‌ایم، و هم اتفاق بزرگی برای ماشین زبان‌نفهمی به نام کامپیوتر می‌افتد که تقریبا از آن غافل‌ایم. کامپیوتر هر کلمه‌ای را که با Space از دیگری جدا شده باشد، یک واحد مجزا حساب می‌کند، ولی اگر در میان این کلمه از «نیم‌فاصله» یا همان Shift + Space استفاده شده باشد، همه‌ی آن را یک واحد مجزا محسوب می‌کند. با دوبار کلیک کردن روی کلمات مختلف می‌توانید این وضعیت را آزمایش کنید. اگر مایل نیستید متن‌تان از نظر ظاهری زیبا و منظم به نظر برسد و این خاصیت کامپیوتر هم برای‌تان مهم نیست، دست‌ِ‌کم به این نکته توجه کنید که نمایش نوشته‌های شما در وب کیفیتی نسبی دارد. اگر خود را به مرور مقید کنید که «فاصله» و «نیم‌فاصله» را به‌جا استفاده کنید، خواهید دید که پایان سطرهای نوشته‌ی شما در وبلاگ یا سایت‌تان، این‌قدر آشفته نمی‌شود. همین الان نگاهی به سایت یک خبرگزاری بکنید یا یک وبلاگ دم‌دست؛ می‌بینید که «می» فعل‌های مضارع در انتهای سطرها جدا افتاده یا مثلا کلمه‌ای در پایان سطر آمده و «ها» جمع آن افتاده اول سطر پایین و... در حالی که اگر این فاصله‌ها به «نیم‌فاصله» تبدیل شوند، اجزای کلمه‌های واحد در هر شرایطی کنار هم می‌ایستند، بدون که به هم چسبیده باشند.

موارد کاربرد نیم‌فاصله چیست؟
«می» افعال مضارع، «ها» جمع، پسوند فعل‌ها، و کلمه‌هایی که از دو یا چند جزء تشکیل شده‌اند. به‌خصوص کسانی که در نوشتن از قاعده‌های گوناگون «جدانویسی» پیروی می‌کنند، بیش‌تر به این «نیم‌فاصله‌»ی نازنین نیاز دارند.

کامپیوتر من «نیم‌فاصله» ندارد، چه کنم؟
روی اینhttp://khabgard.com/traylayout-1.2.zip کلیک کنید و یک برنامه‌ی بسیار سبک را (به اسم تری‌لی‌آوت) دانلود کنید. این یک فایل zip است. آن را از حالت زیپ خارج کنید و روی آیکون برنامه کلیک کنید. بلافاصله به سمت راست نوار پایین Desktop شما یک علامت تازه اضافه می‌شود. بدون نیاز به وارد شدن به این برنامه، از این پس شما در هر محیطی از ویندوز که تایپ کنید (نت‌پد یا ورد یا هر محیط دیگر) امکان ایجاد «نیم‌فاصله» را نیز دارید؛ کافی‌ست به جای زدن کلید Space کلید Shift را بگیرد و هم‌زمان کلید Space را بزنید و از زندگی لذت ببرید. احتمالا تا چند روز کمی کند خواهید بود ولی اگر تحمل کنید، خیلی زود عادت خواهید کرد.

برنامه‌ی «تری‌لی‌آوت» فقط به همین درد می‌خورد؟
علاوه بر امکان ایجاد «نیم‌فاصله»، با این برنامه می‌توانید حتی کلیدهای کیبورد خود را به دلخواه خود تعریف کنید. کافی‌ست روی آیکون برنامه راست‌کلیک کنید و بعد از انتخاب گزینه‌ی «آرایش صفحه کلید» قولنج کیبوردتان را بگیرید. به این ترتیب که بعد از کلیک روی «آرایش صفحه کلید» تصویری از کیبورد شما ظاهر می‌شود. روی کلید هر کاراکتر که می‌خواهید جای آن را تغییر دهید، کلیک می‌کنید، در صفحه‌ی جدید که باز می‌شود تمام کاراکترها در دسته‌بندی‌های مختلف در اختیار شما قرار می‌گیرد. کاراکتر دلخواه‌تان را انتخاب می‌کنید، سپس روی گزینه‌ی «قبول» کلیک می‌کنید؛ به همین سادگی! اگر به سراغش رفتید، توصیه می‌کنم اعداد ردیف بالای کیبورد خود را یکی یکی با اعداد فارسی جایگزین کنید و هنگام تایپ از آن‌ها استفاده کنید تا اعداد میان نوشته‌های شما روی وب، در هر ویندوزی به شکل فارسی دیده شوند.

هر بار باید روی آیکون این برنامه کلیک کنم تا اجرا شود؟
اگر ویندوزتان XP است، در درايوی که ويندوز XP نصب شده (غالبا C) اين مسير را دنبال کنید:
Documents and Settings / All Users / Start Menu / Programs / Startup
حالا از روی آیکون آن برنامه با راست‌کلیک يک کپی بگیرید و در فولدر Startup پيست کنید، بعد هم ری‌استارت. از این پس نیازی به هربار اجرای برنامه نخواهید داشت.

الفبای نگارش در کامپیوتر و برای وب فقط همین نیم‌فاصله بود؟
نه! دو تا نکته‌ی بسیار مهم دیگر هم هست. نخست علامت‌های نگارشی مثل نقطه، ویرگول، نقطه‌ویرگول، علامت سؤال، علامت تعجب، سه‌نقطه و... شیوه‌ی تایپ این علائم بسیار ساده است. فاصله انداختن بين علامت‌هايی چون [. ، ؛ : ؟ !] با کلمه‌ی قبلی غلط است و فاصله نينداختن بين آن‌ها و کلمه‌ی بعدی‌شان هم به هم‌چنین. درست اين است:
[کلمه] [علامت نقطه‌گذاری] [فاصله يا همان space] [کلمه‌ بعد]
پس متوجه باشید که قبل از یکی این علامت‌ها کلید Space را نزنید، و نیز متوجه باشید که بعد از علامت‌ها حتما کلید Space را بزنید. رعایت اين شيوه، هم شکل ظاهری متن را زيباتر می‌کند و هم باعث می‌شود نقطه‌گذاری‌های متن شما در هر حالتی از دیده شدن در مونيتور و يا چاپ شدن روی کاغذ، به هيچ وجه از انتهای سطر پايین نيفتند. هنگام استفاده از سه‌نقطه [...] هم بدون هیچ فاصله‌ای از کلمه‌ی قبل، سه‌ نقطه (دقیقا سه نقطه، نه کم‌تر و نه بیش‌تر) پشت سر هم تایپ کنید؛ این جوری...

نکته‌ی دوم یادت رفت!
دومی و در واقع آخری مربوط است به استفاده از علامت‌هایی مثل پرانتز، کروشه، آکولاد و گیومه ("«[{}]»"). برای این‌ها هم دقیقا یک فرمول بسیار ساده وجود دارد، دقت کنید: هر کدام از این علامت‌ها را که باز می‌کنید، قبلش باید Space را زده باشید تا با کلمه‌ی قبلی فاصله ایجاد شود، اما بعد از علامت به هیچ‌وجه کلید Space را نزنید و فاصله ایجاد نکنید. برای بستن علامت هم دقیقا برعکس عمل کنید؛ یعنی بدون هیچ فاصله‌ای از کلمه‌ي قبلی، علامت را ببندید، ولی بعد از آن کلید Space را بزنید و به نوشتن ادامه دهید. نمونه‌ی این شیوه را می‌توانید در جملاتی از سطرهای بالا که داخل پرانتز آمده‌اند، ببینید. به این مثال هم می‌توانید توجه کنید تا دقیقا دریابید ماجرا چیست: «برای نگارش در کامپیوتر و برای وب باید اصول آن را (به‌عنوان الفبا) رعایت کرد.»

در جمله‌ی بالا هم به وضعیت گیومه دقت کنید و هم به وضعیت پرانتز. این توضیح تکراری‌ست که رعایت این شیوه هم علاوه بر زیبا کردن ظاهر متن، باعث می‌شود این علامت‌ها همواره و در هر حالتی از نمایش و پرینت، سر جای اصلی‌شان باشند و تکان نخورند.


-----------------------------
ممنون که با دقت خواندید و ممنون که از این پس رعایت می‌کنید و ممنون که به دیگران هم توصیه می‌کنید رعایت کنند. تکرار می‌کنم که این یادداشت هیچ ربطی به موضوع ویرایش و رسم‌الخط و درست‌نویسی ندارد، بلکه صرفا مربوط است به ابتدایی‌ترین قوانین تایپ کردن، خصوصا برای وبلاگ‌نویس‌ها. شخصا نمی‌توانم تصور کنم کسی برای نوشته‌اش اهمیت و جدیت قائل باشد، ولی به ظاهر و آداب نوشتن اهمیتی ندهد. من یکی نوشته‌هایی این‌چنین را همیشه از سر بی‌حوصلگی می‌خوانم، چون احساس می‌کنم این نوشته‌ها آن‌قدر برای مؤلف‌شان اهمیت نداشته که با ظاهری درست و خوشایند آن را تحویل من بدهد، من چرا باید آن را جدی بگیرم؟

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: درست بنويسيم

پست توسط خروش »

شست
شست به چم (معنی) انگشت بزرگ و شست به چم ۶۰ هر دو واژه ای
فارسی هستند، بنابراین نوشتن یكی با "ص" بی معنی است. واژه های بسیاری
داریم كه یك جور نوشته و خوانده می شوند، اما معنی گوناگون دارند. شیر و بادیه
را همه می شناسند. واژه "سیر" در زبان پارسی ۵ معنی گوناگون دارد.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: درست بنويسيم

پست توسط خروش »

------------------------
...

اکنون پس از آشنایی با کارکرد و موارد کاربرد نشانه های نگارشی، به چه گونگی به کارگیری و نوشتن درست آن ها می پردازیم.

نشانه های نگارشی را می نوان به دو گروه بخش نمود:

١- تکی مانند نقطه (.) یا ویرگول (،)

۲- دوتایی مانند نشانه ی نقل قول « » یا پرانتز ( )

به کارگیری و نوشتن درست نشانه های تکی

الف ) نشانه ی تکی بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود.

ب) میان نشانه ی تکی با نخستین حرف کلمه ی پس از آن یک فاصله وجود دارد.

نادرست:

دارا انار دارد.سارا انار ندارد.

دارا انار دارد .سارا انار ندارد.

دارا انار دارد . سارا انار ندارد.

درست:

دارا انار دارد، سارا انار ندارد.

به کارگیری و نوشتن درست نشانه های دوتایی

جزء نخست نشانه ی دوتایی را باز و جزء دوم آن را بسته می نامند.

الف) جزء باز با یک فاصله از آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن بدون فاصله می باشد.

ب) جزء بسته بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن یک فاصله دارد.

نادرست:

«دارا(برادر سارا) انار دارد.»

«دارا ( برادر سارا) انار دارد.»

«دارا (برادر سارا)انار دارد.»

«دارا (برادر سارا )انار دارد.»

«دارا ( برادر سارا ) انار دارد.»

« دارا (برادر سارا) انار دارد.»

و موارد ممکن دیگر

درست:

«دارا (برادر سارا) انار دارد.»
------------------------
http://aryaadib.blogfa.com/cat-7.aspx
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
paymanazodi

عضویت : سه‌شنبه ۱۳۸۸/۸/۱۲ - ۱۸:۲۶


پست: 59

سپاس: 1


تماس:

Re: درست بنويسيم

پست توسط paymanazodi »

به نظر من باید تا جایی که امکان داره از واژگان فارسی استفاده کنیم ولی:
یک روز من با دوستم داشتیم فکر می کردیم که چگونه جمله زیر رو به فارسی بگیم:
عقب پراید هاشبک سیستم بسته:
به این نتیجه رسیدیم:
پشت غرور ح پشت نظام بسته
smile058 smile058 smile058 smile058
البته این فقط برای شوخی بود چون مثلا برای ترجمه اسامی رو ترجمه نمی کنیم(پراید)

پين

محل اقامت: تهران

عضویت : جمعه ۱۳۸۶/۱۰/۷ - ۰۱:۱۶


پست: 974

سپاس: 611

جنسیت:

Re: درست بنويسيم

پست توسط پين »

99% کلماتی که دارای حرف قاف هستند ریشه ی فارسی ندارند و بسیاری از این واژه ها ترکی اند .

کلمات دارای حرف قاف دریکی از این گروه ها واقع می شوند :

دارای ریشه ی عربی:در این صورت تشخیص آن ها آسان است .زیرا دارای سه
حرف اصلی و وزن هستند و به سادگی چندین هم خانواده برای آن ها ردیف
می کنید . مانند : تقدیر
هم خانواده هایش "مقدّر/ اقتدار / قدرت / قدیر / قادر / قدر / مقتدر و ..."
وزن تقدیر هم تفعیل است .

دارای ریشه مغولی : قلدر / قلچماق /قُـرُمساق

دارای ریشه ترکی: قزل آلا / قره قروت /قره قاتی /اتاق

یک واژه روسی : قوری

معرَّب (دارای ریشه فارسی اما عربی شده): قهرمان معرب کهرمان /
خندق معرب کنده یا کندک/قند معرّب کند/ قباد معرب کَواذ /

دارای غلط املایی: قورباغه درست آن غورباغه *

http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/147

----------------------------------------------------------------
*همينطور ، "سماق " نادرست است و بايد "سماغ" نوشت

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: درست بنويسيم

پست توسط خروش »

smile072

ابرقو = ابر كوه؛ قربان = كوربان؛ دهقان = دهگان
قهرمان = كهرمان؛ قباد = كوآد
قند = كند، كندو هم از آن گرفته شده. واژه "كند = قند " به زبان های اروپایی رفته. آنها با "ك" تلفظ می كنند.
یاقوت = یاك ُند (این واژه در قرآن هم آمده)
----
در ویكیپدیا خواندم كه بیش از سه هزار واژه پارسی به زبان تازی راه یافته و
نزدیك به ١۰۰ واژه پارسی نیز در قرآن است. این واژه ها در كتاب " معجم المعربات الفارسیه"
به كوشش محمد التونجی گردآوری شدند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8% ... 8%A8%DB%8C
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
خروش

عضویت : پنج‌شنبه ۱۳۸۶/۱/۲۳ - ۱۲:۱۵


پست: 3009

سپاس: 2067

Re: درست بنويسيم

پست توسط خروش »

واژه‌های پارسی در قرآن

در اين نوشتار تنها به گوشه‌اي از واژه‌هاي پارسي و معرب (فارسیِِ عربي شده = تازيسته ) که پروردگار يکتا در قرآن کريم آورده ‌است، اشاره مي‌کنم و در بخش آينده درباره ريشه‌يابي آنها خواهم نوشت. لازم به يادآوري است واژه‌هاي بسياري از زبان پارسي به زبان تازي راه يافته است که بررسي آن‌ها چندین سال پژوهش مي‌خواهد.

1- استبرق: ديباي حرير، ديباج (کهف/29)
2- سجيل: سنگ‌وگل (هود/84)
3- کورت: غروب،غورت، غروب کند (تکوير/1)
4- مقاليد: کليدها، مفاتيح (زمر/63)
5- اباريق: کوزه‌ها، ظروف سفالي دسته‌دار و با لوله براي آب يا شراب (واقعه/17،18)
6- بيَع: کليساهاي ترسايان (حج/41)
7- تنور: تنور (هود/42 و مومنون/27)
8- جهنم: دوزخ ( بينه/5- اين واژه59 بار در قرآن به‌کار رفته است)
9- دينار: پول زر (آل عمران/68)
10- سرادق: سراپرده، دهليز (کهف/28)
11- روم: نام سرزميني که روميان بر آن حکومت مي‌کردند (روم/1)
12- سجل: کتاب (انبياء/104)
13- ن: انون، هرچه خواهي انجام ده (قلم/1)
14- مرجان: مرواريد (رحمن/22،58)
15- رس: چاه، رود ارس (ق/11 و فرقان/38)
16- زنجبيل: گياهي‌ست خوش‌بو (دهر/17)
17- سجين: دائم، ثابت، سخت و نام چاهي در جهنم (مطففين/7،8،9)
18- سَقَر: جهنم، دوزخ (مدثر/26،27)
19- سلسبيل: نرم، روان، ميِ خوش‌گوار، آب گوارا و نام چشمه‌اي‌ست در بهشت (دهر/18)
20- ورده: گل، گل سرخ (رحمن/37)
21- سندس: ابريشم، زربفت، ديبا، حرير نازک و لطيف (دخان/53)
22- قرطاس: کاغذ (انعام/7)
23- اقفال: کليدها، جمع قفل (محمد/26)
24- کافور: گياهي خوش‌بو (دهر/5)
25- کنز: گنج (کهف/81- نه بار تکرار شده است)
26- مجوس: گبران (حج/81)
27- ياقوت: ياکند نوعي سنگ قيمتي است. (رحمن/58)
28- مسک: مشک (مطففين/26)
29- هود: قوم هود (شعراء/124)
30- يهود: جهودان (بقره/107)
31- صلوات: کنشت و کنيسه (حج/41)
32- فردوس: پرديس،بهشت، بستان (کهف/107 – مومنون/11)
33- جناح: گناه، عمل زشت، معصيت (بقره/158 – 25 بار تکرار)
34- زمهرير: شدت سرماي سخت، جاي بسيار سرد (انسان/13)
35- فيل: پيل (فيل/1)
36- کاس: جام، ظرفي که در آن نوشيده شود، کاسه ( صافات/45 – 6بار)
37- زُور: قوه، نيرو، عقل، راي، شرک، لذت، زور (حج/30 – 4بار)
38- شُواظ: زبان? آتش، شعله، حرارت، درحال ذوب شدن (رحمان/35)
39- اُسوَه: مقتدا، پيشوا، آنچه کسي را با آن تسلي دهند (ممتحنه/6 و 4)
40- عبقري: جاي نيکو، درخشان، بزرگ قوم، فرش زيبا، لباس فاخر (رحمان/76)
41- زبانيه: نگهبانان دوزخ، دوزخبان، زبانه کشيدن شعله هاي آتش (علق/18)
42- ابد: جاودان (نسا/57 – 28 بار)
43- قمطرير: شديد، سخت، دشوار (انسان/10)
44- نجس: ناپاک، پليد (توبه/28)
45- بررُخ: مانع وحايل بين دو چيز (مومنون/100 و رحمن/20)
46- تَبَت: نابودشده، قطع شده، تب و تاب يافته (لهب/1)
47- سخط: خشم گرفتن برکسي، غضب (مائده/80)
48- يس: ياسين، يسنا (يس/1)
49- کتاب: نوشته (بقره/2 – بيش از 200 بار تکرار)
50- صراط: راه، روش (فاتحه/6 – 45 بار تکرار)
51- ذوالقرنین: کورش بزرگ (کهف/83 تا 99)
52- جند: لشکر، سپاه، ارتش (یس/28 – 29 بار تکرار)
53- بیض: تخم، تخم مرغ (صافات / 49)

منابع:

1- شماره 1 تا 31 از کتاب "رساله المتوکلي" نوشته جلال‌الدين محمد سيوطي و برگردان دکتر محمدجعفر اسلامي
2- شماره 32 تا 47 از کتاب "واژه‌هاي دخيل در قرآن مجيد" نوشته آرتور جفري (زبانشناس و قرآن‌شناس) و برگردان دکتر فريدون بدره‌اي
3- شماره 48 تا 50 از کتاب "ديوان دين در تفسير قرآن مبين" نوشته حبيب الله نوبخت
4-- شماره 51 از کتاب "تفسیر المیزان" نوشته علامه طباطبایی
5- شماره 52 از مقاله "ریشه واژه جنباشی" نوشته علی‌اصغر فیروزنیا، ماهنامه حافظ، شماره 34
6- شماره 53 از کتاب "ایرانویچ" نوشته دکتر بهرام فره‌وشی
---
http://ariobarzan.blogfa.com/post-56.aspx
---
در نوشتار پیش به واژه‌های پارسی قرآن و سوره‌ها و آیاتی که این واژه‌ها در آنها ذکر شده‌اند اشاره کردم. در این شماره به ریشه‌یابی آنها می‌پردازم:

۱- استبرق:
طبرسي در مجمع‌البيان، گويد: واژه‌ي "استبرق"، فارسي است و اصل آن "استبره" است. (جلد ششم/ ديمه‌ي 267)
آرتور جفري نيز در نسک خود ريشه‌ي آن‌را پارسي مي‌داند که واکه‌ي "ک" در "استبرک" پارسي ميانه به "ق" گوهريده و در تازي به ريخت "استبرق" درآمده است.

2- سجيل:
مجمع‌البيان اين واژه را پارسي مي‌داند و گويد: اصل آن "سنگ و گل" است. (جلد 5/ديمه‌ي 183)
جفري ريخت پهلوي سنگ را sang و گل را gil مي‌داند و بر اين باور است که اين واژه از پارسي ميانه يک‌راست به زبان تازي رفته است.

3- کورت:
سيوطي زير اين واژه مي‌نويسد: «روايتي ذکر کرده که سعيد بن جبير گفت: واژه‌ي "کورت" به زبان فارسي به معناي "غورت" غروب کند، است.
امام‌شوشتري به زيبايي ريشه‌ي اين واژه را آشکار مي‌کند:
«ابوهلال فعل "کورت" را در آيه‌ي "اذا شمس کورت" از ريشه‌ي واژه‌ي کور در فارسي دانسته است. معني اين آيه چنين است:"آن‌گاه که خورشيد تار شد" کورشدن به معني خاموش شدن روشني و آتش در فارسي خيلي رواج دارد.
ريشه‌ي (ک.و.ر) در عربي با معني فعلي که در اين آيه به‌کار رفته است، سازگاري ندارد. در فارسي کورشدن به معني تيره‌شدن آمده و مجاز کوردل به معني نفهم بي‌استعداد، به‌همين مناسبت ساخته شده است. در شوشتر واژه‌ي "کورروز" به‌معني تيره‌بخت و نيز "آساره‌کور ـ ستاره‌کور" به‌همين معني به‌کار مي‌رود. و همگي اين‌ها نظر ابوهلال را استوار مي‌سازد. »

4- مقاليد:
ريخت تک اين واژه "مقلاد" مي‌باشد که از واژه‌ي "کليد" گرفته شده است. سيوطي اين واژه را از ريشه‌ي پارسي مي‌داند. جواليقي در معرب و خفاجي در شفاء‌القليل هم ريشه‌ي اين واژه را پارسي مي‌دانند.

5- اباريق:
اين واژه افزاي "ابريق" مي‌باشد که آن‌چنان‌که جفري نوشته، از گذشته پارسي‌بودن آن باشناخته بوده است. او بر اين باور است که ريخت اين واژه در پارسي نو "آب‌ريز" است.
واژه‌ي "ابريق" در پارسي نيز زير نام يک واژه‌ي تازيسته به‌کار مي‌رود. آن‌چنان‌که خيام مي‌گويد:
ابريق مى مرا شكستى ربّى/ بر من در عیش ببستی ربی

۶- بيع:
اين واژه را سيوطي و جواليقي پارسي دانسته اند؛ واژه براي ساختمان‌هاي گنبددار که براي پرستش بنا شده باشند؛ به‌کار رفته است.

7- تنور:
سيوطي اين واژه را پارسي شمره است و واژه‌ي tanura در ونديدا، فرگرد هشتم، بند 254 نيز بر اوستايي بودن آن گواه مي‌دهد. جفري بر اين باور است که اين واژه از زبان مردمي که پيش از تاريخ رسمي آرياييان ساکن ايران بودند به ريخت بنيادين به زبان‌هاي ايراني راه يافته است. دهخدا بر پارسي‌بودن آن باور دارد و مي‌نويسد:
فارسى است و عرب و ترك از فارسى گرفته‌اند چه مشتقاتى از آن در فارسى هست و در آن دو زبان نيست، مانند تنورى و تنوره و دوتنوره و تنوره كشيدن و تنورآشور.

8- جهنم:
جفري بر اين باور است که واژه‌شناساني که آن‌را پارسي دانسته اند؛ برپايه‌ي اين‌که "فردوس" پارسي‌ست؛ آن‌را پارسي پنداشته اند. امام‌شوشتري در کتاب خود، سخنان گواه‌مندتري به ما مي‌دهد. او بر اين باور است که دو واژه‌ي "جهنم" و "جهنام" هر دو از يک ريشه‌ اند و به چم گودي يا چاه ژرف مي‌باشند. او به گفت‌آورد از فيروزآبادي دنباله مي‌دهد: دوزخ را از همين جهت جهنم ناميده اند. اين فرنود خردمندانه‌تر مي‌نمايد، چرا که پادشاهان نيز براي شکنجه، گناه‌کاران را به سياه‌چال مي‌انداختند و از اين‌رو معنی شکنجه‌گاه پيدا کرده است.

9- دينار:
بيش‌تر واژه‌شناسان بر بيگانه‌بودن آن هم‌نگر اند. اين واژه به ريخت dēnᾱr در پهلوي بوده است. که واژه‌ي پارسي دينار از آن ساخته شده است.

10- سرداق:
اين واژه را سيوطي و جفري هر دو برگرفته از سراپرده‌ي پارسي دانسته اند. اگرچه لگارد ريخت پارسي آن را سراچه مي‌داند. از آن‌جايي که "ک" در تازي به "ق" دگرگونی مي‌یابد، به گاس بالا اين واژه از سراپردک پارسي ميانه به تازي راه يافته است.

11- روم:
برخي مانند جواليقي و به پيروي او سيوطي دريافتند که واژه بيگانه است.
در پهلوي به ريخت Arum و در نوشته‌هاي تورفاني به ريخت Hrum به‌کار رفته است. گويا نگر سيوطي بر پارسي‌بودن آن جاي ديگري پشتيباني نشده است؛ اگر چه از شهرهايي که خسروي نخست بنا نهاد شهري داريم به نام "روم‌گان" که در جنوب تيسپون بنياد نهاده بود.

12- سجل:
اين واژه در پارسي به معنی "شناس‌نامه" هم به‌کار رفته است.

13- ن:
سيوطي به گفت‌آورد از کرماني مي‌نويسد: « "نون" در آيه‌ي "ن والقلم و ما يسطرون" فارسي است و اصل آن "انون" بوده است و معناي آن "اصنع ماشئت" هرچه مي‌خواهي انجام بده، مي‌باشد. »
"نون" در دهخدا به چم‌هاي زير آمده است:
دوات (منتهى‌الارب) (غياث اللغات) (جهانگيرى) (متن‌اللغة) (اقرب‌الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم‌الاطباء). سياهى‌دان(ناظم‌الاطباء). سياهى دوات(غياث اللغات). مركب و سياهى كه در دوات نمايند(جهانگيرى). مركب(برهان قاطع).
اگرچه واژه‌ي "نون"‌اي که به معنی ماهي در قرآن به‌کار رفته است؛ از زبان‌هاي سامي شمالی گرفته شده است؛ ليک به نگر مي‌رسد با معنی سياهي‌دان تازي باشد. در اين روي، اين واژه به گزاره‌ي پسين آن که "قلم و هرچه با آن مي‌نويسند." مي‌باشد هم مي‌خورد و نشانگر پارسی بودن آن است.

14- مرجان:
اين واژه را از گذشته برگرفته از پارسي مي‌دانستند. ليک جفري درآمدن يک‌راست آن از پارسي را نمي‌پذيرد. در پارتي واژه‌ي murvărit و در پارسي ميانه margărit به کار رفته است و جفري بر اين باور است که اين واژه به زبان‌هاي فراواني درآمده است؛ و سپس از يکي از روي‌هاي آرامي به تازي راه يافته است.
چنين به‌نگر مي‌رسد که margărit به ريخت مارگاريت به زبان ارمني درآمده و ازآنجا به زبان‌هاي يوناني و آرامي راه‌ يافته است. در زبان آرامي واکه‌ي "ر" به "ن" گوهريده و به ريخت margania درآمده که روي تک آن margan برابر با تازي "مرجان" است.

15- رس:
گواه پارسي‌بودن اين واژه سيوطي است که در پانويس اين واژه در نسک "ريشه‌يابي واژه‌ها در قرآن" مي‌خوانيم: "در لغت به هر چيز کنده مانند گور و چاه، رس مي‌گويند."
دهخدا زير درآمد "رس" با آواي " رَس‌س" آورده است:
چاه كندن. (ناظم الاطباء) (منتهى الارب) (تاج المصادر بيهقى) (آنندراج) (مصادر اللغهء زوزنى) (از اقرب الموارد). در زير خاك پنهان كردن چيزى. (ناظم الاطباء) (منتهى الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
دکتر فريدون بدره اي در کتاب کورش در قرآن و عهد عتيق مي‌نويسد: اصحاب رس براساس نگر برخي مفسران (عيون الاخبار‌الرضا، تفسير اثني‌عشري جلد 9 صص271 و 272، کتاب نبي جلد2 ص 372، يکتاپرستي در ايران باستان صص 54 و 55) ساکنان کناره رود ارس در ايران بوده‌اند، که حضرت زردشت از سوي خداوند دين خود را براي آنان آورد، ولي گروهي از مردم دعوتش را نپذيرفتند و وي را انکار کردند. بنابراين زردشت رو به خاور آورد و دين خود را بر گشتاسب شاه عرضه داشت.

۱۶- زنجبيل:
کمابيش همه‌ي ريشه‌شناسان، پارسي‌بودن آن‌را پذيرفته اند. جفري زبان سرياني را ميان‌جي درآمدن واژه به تازي دانسته است و آن‌را وام‌واژه‌اي کهن مي‌داند. ريخت نخست اين واژه در پهلوي به نگرش جفري ᾱrβsinga بوده است، ليک دکتر فريدون بدره‌اي در پيش‌گفتار کتاب جفري يادآوري مي‌کند که ᾱrβsingi با روي‌هاي ارمني و يوناني واژه‌ هماهنگ‌تر است. از سوي ديگر به نگر مي‌رسد که يک روي ديگر اين واژه به ريخت ᾱrβsinga بوده است که به ᾱrβzinga دگرگون شده است. گويا روي يونانیsιρεβιγγιζ ميان‌جي اين دگرگوني بوده است.

17- سجين:
اگرچه ميان معنی اين واژه ناسازنگري‌هاي فراواني هست، ليک اگر گفته‌ي جواليقي بر اين‌که در بسياري از واژه‌ها "ل" به "ن" دگرگونی می‌یابد، را بپذيريم؛ پس بايد "سجين" هم رويي از "سجيل" پارسي به معنی "سنگ‌وگل" بدانيم.

18- سَقَر:
ره‌گذر سوم دوزخ است؛ چنان‌چه نخستين آن "جحيم" دوم "جهنم" و سوم "سقر" باشد.سيوطي اين واژه را پارسي شمرده است.

19- سَلسَبيل:
هر چيز نرم و گوارايي را که به آساني در گلو فرو شود؛ سلسبيل گويند که هم‌تاي پارسي آن خوش‌گوار مي‌باشد. هم‌چنين چشمه‌اي در بهشت نيز به همين نام است. در ادب پارسي نيز اين واژه به‌فراواني به‌کار رفته است؛ چنان‌چه حافظ مي‌فرمايد:
اى رخت چون خلد و لعلت سلسبيل / سلسبيلت كرده جان و دل سبيل.
در تازي، واژه‌ي "سلسل" هم بکار رفته است.

20- وَردَه:
امروز، بر همه‌ي ريشه‌شناسان روشن است که ريشه‌اي ايراني دارد. ريشه‌ي هندواروپايي آن Ṷrdho به چم درخت خاردار مي‌باشد. که واژه‌ي يوناني ρoδov و اوستايي vαrəδα از آن آمده است. و از اوستايي واژه‌ي پهلوي varta به چم گل سرخ گرفته شده است. از زبان‌هاي ايراني به زبان‌هاي سامي راه‌يافته است و از زبان آرامي به تازي درآمده است.

21- سُندُس:
از گذشته اين واژه را واژه‌اي ناتازي مي‌دانستند و از آن‌جايي که در يک آيه از قرآن با "استبرق" آمده است؛ آن را واژه‌اي ايراني مي‌دانستند. ريشه‌ي اين واژه بر بسياري از دانشمندان شناخته نبود؛ ليک پژوهش‌هاي نو نشان مي‌دهد که در يک نوشته‌‌ي سغدي ميانه هم آمده است و به گاس (=احتمال) بالا ريخت پارتي، آبشخور ريخت قرآني بوده است. اين واژه به ريخت sndws در يک نوشته‌ي سغدي آمده است.

22- قرطاس:
سيوطي در کتبب اتقان آنرا غيرعربي مي‌داند.

23- اقفال:
جواليقي در معرب، ديمه‌ي 125 و سيوطي در اتقان ديمه‌ي 323 اين واژه را پارسي دانسته اند که افزاي (=جمع) واژه‌ي "قفل" مي‌باشد. گويا ريشه‌ي پارسي اين واژه "کوپال" مي‌باشد. اين واژه در پارسي بيش‌تر به چم جنگ‌افزاري همانند گرز به‌کار رفته است. در کردي کوپال به چم چوب‌دست شبان نيز به‌کار رفته است. گويا ريشه‌ي اين واژه کوب‌+آل مي‌باشد و شايد از اين رو، جواليقي ريشه‌ي "قفل" را "کوپال" دانسته است.

۲۴- کافور:
اين واژه از زبان‌هاي ايراني به يوناني، سرياني، آرامي و ... راه يافته و در تازي به ريخت‌هاي کافور، قافور، قَفُور و قفّور به‌کار رفته است. در پهلوي اين واژه را به ريخت kᾱpῡr به‌کار رفته است.
اگرچه در چامه‌هاي کهن تازي نيز اين واژه ديده مي‌شود؛ ليک گويا آن‌چنان در ميان تازيان، اين ماده شناخته نبوده است. آن‌چنان که بلاذري مي‌گويد: تازيان به هنگام گشودن مداين، انبارهاي کافور را انبار نمک پنداشته بودند.

25- کنز:
بنياد واژه "گنج" پارسي بوده است که به زبان‌هاي آرامي، سرياني، ماندايي، يوناني و ارمني راه يافته است. اين واژه در پازند گنز و در پهلوي به ريخت گنج آمده است. برساخته‌ي اين واژه، گنج‌ور نيز به همه‌ي زبان‌هاي يادشده درآمده است.

26- مجوس:
ابن سيده آن را برگرفته از منج به چم قيصر و کوش به چم الاذن مي‌داند. هم‌چنين منج به چم "خرد" آمده است؛ از اين‌رو برخي گفته اند: منج‌‌کوش مردي بود که از بهر کوچکي‌ گوش‌اش اين‌گونه خوانده مي‌شد و او نخستين فرارسان دين مجوسان بود.
اين واژه در پارسي باستان به ريخت magush آمده است که ريخت مفعولي آن را مي‌توان با magav در اوستايي و moōīγ پهلوي سنجيد.
اين واژه از پارسي باستان به آرامي، سرياني و يوناني درآمده است و گويا از ريخت سرياني آن به تازي راه‌ يافته است.

27- ياقوت:
جفري بر اين باور است که ياقوت در پارسي نو يک‌راست از تازي گرفته شده است و ريخت ديگر آن "ياکند" نيز از سرياني گرفته شده است.
به هر روي برهان قاطع، ريخت پارسي واژه را "ياگند" پارسي مي‌داند، بسياري از واژه‌شناسان نيز؛ باور به پارسي‌بودن اين واژه دارند.

28- مِسک:
کمابيش همه‌ي دانش‌مندان پارسي بودن اين واژه را پذيرفته اند و از گذشته آن‌را وام‌واژه‌اي پارسي مي‌دانستند. ريشه‌ي اين واژه مشک پهلوي‌ست که به زبان‌هاي يوناني، آرامي، سرياني و حبشي راه يافته است. به گاس بالا واژه يک‌راست از زبان پارسي ميانه به تازي درآمده است تا اين‌که آن‌چنان‌که برخي گويند با ميان‌جي‌گري زبان‌ سرياني.

29- هود:
اين واژه از نگر ريشه، پيوستگي فراواني با يهود دارد. چنان‌که برخي وات "ي" در يهود را افزوده‌‌اي به "هود" مي‌دانند و برخي هود را سبک‌شده‌ي "يهود" دانسته اند. از اين‌رو براي روشن‌گري پيرامون اين واژه به واژه‌ي پسين بنگريد. دهخدا آنرا غيرعربي مي‌داند.

30- يهود:
جفري مي‌نويسد واژه‌ي yahūt در شايست‌نشايست و هم‌چنين در yahūd در اوستا بکار رفته است. ادي‌شير بر اين باور است که "هاد"، "يهود" و "هوداً" از هوده‌ي پارسي گرفته شده است.
"هُده" يا "هوده" در پارسي به چم "حق" مي‌باشد که بيهوده در روبه‌روي آن به چم "باطل" مي‌باشد. ادي‌شير معنی واژه‌ي يهود را رجع‌الي‌الحق مي‌داند که در اين روي بايد آن‌را برگرفته از "هده‌ي" پاسي دانست.
رودکي چامه‌سراي بزرگ کشورمان مي‌گويد:
مهرجويى ز من و بى‌مهرى / هده‌ جويى ز من و بي‌‌هده‌اى

31- صَلَوَات:
اين واژه در سوره‌ي 22 و آيه‌ي 40 به معنایی جز معنی تازي به کار رفته است؛ از آن‌جايي که واژه به چم نيايش و گاه نيايش‌گاه در ريخت‌هاي نزديک، در آرامي، سرياني و عبري به کار رفته است؛ بيش‌تر پژوهش‌گران آن‌را واژه‌اي بيگانه مي‌دانند. گويا خواسته‌ي اين واژه، کنشت يا کنيسه، پرستش‌گاه يهوديان مي‌باشد.

۳۲- فردوس:
دکتر محمد معين در فرهنگ خود مي‌نويسد: اين واژه پارسي در اوستا "پاري‌ديزه" آمده است که مرکب از پايري (گرداگرد) و دئزا (انباشتن) بوده و به باغ‌هاي باشکوه گفته مي‌شود. نخست يهوديان آنرا از فارسي گرفته (عبري) و سپس به زبان‌هاي آرامي، سرياني، ارمني، يوناني و رومي رفته و سرانجام به همه زبان‌هاي اروپايي راه يافت. دهخدا مي‌نويسد: پاليز هم از همين ريشه مي‌باشد.

33- جناح:
براساس نوشته محمد معين جناح معرب (تازيسته) واژه گناه در پارسي است.

34- زمهرير:
محمد معين در اين‌باره چنين مي‌نگارد: زمهرير ترکيب شده‌است: از زم (ريشه پهلوي zam و به‌معنی سرد) + هرير. زم در واژه‌هاي زمستان، زامياد و زمين هم به‌کار رفته است.

۳۵- فيل:
ريخت پارسي فيل، پيل مي‌باشد و نگر جفري اين است که با ميانجي‌گري زبان آرامي به تازي رفته است. و يک وام‌واژه‌ي کهن تازي از پارسي‌ست.
نگر دکتر بدره اي در کتاب کورش چنين است که: در مقدمه قرآن مجيد با برگردان ابوالقاسم پاينده و تاريخ ايران نوشته سرپرسي سايکس (ص707) آمده است: داستان فيل نشان‌گر جنگ ايران و روم بوده است. براساس منابع يوناني و رومي، ژوستي‌نين امپراطور روم، سفيري به‌نام ژوليان به دربار حبشه مي‌فرستد تا او را در جنگ با ايران ياري دهد. نجاشي پادشاه حبشه (اتيوپي) دست‌نشانده خود در يمن (ابرهه) را به جنگايران مي‌فرستد. ابرهه براي حمله به ايران، هنگام گذر از عربستان، قصد ويران‌کردن خانه خدا را هم داشته‌است که ناگهان لشکر او در نزديکي مکه تارومار شده و ابرهه پس از عقب‌نشيني در يمن درمي‌گذرد.

37- زور:
زور برگرفته از واژه پهلوي zor مي‌باشد.

42ـ ابد:

دکتر پرویز رجبی در کتاب بسیار باارزش هزاره‌های گمشده چنین می‌نویسد: واژه عربی‌شده ابد از «اپاد یا اپاذ» پهلوی گرفته‌شده‌است، که از پیشوند نفی أ و پاد به‌معنی پایان ساخته‌شده‌است. واژه مقابل آن یعنی ازل نیز پارسی بوده و از «اسر» پهلوی برگرفته‌شده‌است، که از پیشوند أ و سر به‌معنی آغاز ساخته‌شده‌است‌.

46- تبت:
دکتر معبن مي‌نويسد:تب و تبت برگرفته از واژه اوستايي tafnu به‌معني تب و تاب يافته و افزايش دماي بدن است.

48- يس:
حبيب الله نوبخت در "ديوان دين " (صفحه 439 – 450) مي‌نويسد: لغت‌شناسان ياسين را واژه‌اي غيرعربي مي‌دانند. واژه يس در قرآن اشاره‌اي است به يسنا بخشي از کتاب مقدس زرتشتيان (اوستا) و در حقيقت مقايسه‌اي اين کتاب است با قرآن مجيد و نشان دادن يگانگي مفاهيم آن با هم. سوره يس برخلاف ديگر سوره‌هاي قرآن درباره ملل سامي‌نژاد نبوده و بيشتر مربوط به کردار و رفتار آريايي‌ها مي‌باشد.

49- کتاب:
در باره واژه کتاب بر پايه كتاب ديوان دين در تفسير قرآن مبين،نوشته حبيب الله نوبخت،در بخش واژه هاي پارسي بكار رفته در قرآن آمده است: كتاو كه اصل كلمه كتاب است لغتي است اوستايي (kota) و در فارس تا اوايل همين قرن مدرسه و مكتب‌خانه را كتو مي‌ناميدند كه از همين كلمه كتاو است. (ص350)
اهل تاريخ مي دانند كه طوايف عرب خاصه مردم حجاز را تا پيدايش اسلام از خواندن و نوشتن و خط داشتن كمترين بهره و نصيبي نبوده است و چنين مردمي طبعا براي مفهوم قلم و کتاب نيز نامي نداشته‌اند. (ص 391)

۵۰- صراط:
نوبخت چنين نگرشي دارد که: در بندهش (سفر آفرينش = کتابي است به زبان پارسي پهلوي و آن خلاصه‌اي است از اوستاي ساساني و زند) دوبار واژه‌ي صراط به ريخت سرات (srat) به کار رفته است. واژه لاتيني strata و واژه انگليسي street هم از همين ريشه است.

51- ذوالقرنين:
ذوالقرنين گرچه واژه‌اي پارسي نيست، ولي چون مربوط به بزرگ‌ترين پادشاه ايران‌زمين يعني کورش مي‌باشد، دراين پهرست آورده شده‌است. کساني‌که بر يگانگي ذوالقرنين و کورش (پدر ايران) گواهي داده‌اند عبارت‌اند از:
مولانا ابوالكلام آزاد مفسر بزرگ قرآن و وزير فرهنگ هند در زمان گاندي در تفسيرالبيان ( ترجمه تفسير سوره کهف از باستاني پاريزي) ــ علامه طباطبايي در تفسير الميزان ــ آيت‌الله العظمي ناصر مكارم شيرازي و 10 نفر از مفسران بزرگ قرآن در تفسير نمونه (مانند قرائتي، امامي، آشتياني،حسني، شجاعي، عبدالهي و محمدي) ــ تابنده گنابادي در کتاب سه داستان عرفاني از قرآن ــ آيت الله مير محمد کريم علوي در تفسير کشف الحقايق (با ترجمه عبدالمجيد صادق نوبري) ــ حجه الاسلام سيد نورالدين ابطحي در کتاب ايرانيان در قرآن و روايات _ دکتر علي شريعتي در کتاب بازشناسي هويت ايراني اسلامي ــ سيد صدر بلاغي در قصص قرآن _ جلال رفيع در کتاب بهشت شداد _ دکتر فاروق صفي زاده در کتاب از کورش هخامنشي تا محمد خاتمي ــ منوچهر خدايار در کتاب کورش در اديان آسياي غربي ــ قاسم آذيني فر در کتاب کورش پيام آور بزرگ ــ دکتر فريدون بدره اي در کتاب کورش در قرآن و عهد عتيق ــ محمد کاظم توانگر زمين در کتاب ذوالقرنين و کورش ــ آيت الله سيد محمد فقيه استاد اخلاق، حافظ کل قرآن و نماينده مجلس خبرگان دوم _ استاد محيط طباطبايي _ حجه الاسلام شهيد هاشمي نژاد _ سر احمدخان بنيان‌گذار دانشگاه اسلامي عليگر هند.

52- جند:
در فرهنگ معين آمده‌است: جند معرب گند (واژه پهلوي gund) يعني لشکر و سپاه. کريستين‌سن در کتاب ايرانيان در زمان ساسانيان مي‌نويسد: واحدهاي ارتش در دوره ساسانيان را گند مي‌گفتند و فرمانده آنان را گندسالار. در کتاب زند و هومن يسن صفحه 56 نيز به همين معني آمده است.

53ـ بیض:
دکتر بهرام فره‌وشی در کتاب ایرانویچ ریشه بیض تازی را پارسی می‌داند. شکل ناب این واژه در زبان اوستایی وئجو (به‌چم تخمه و نژاد) vaejōبوده که در زبان پهلوی به ویج (مانند واژه ایرانویج یعنی خاستگاه و نژاد ایرانی) و پس از آن به بیج دگرگونی یافته است.
ویچ در زبان‌های اسلاوی (صرب، کروات، روسی و...) به‌معنی زاده نیز از همین ریشه فارسی می باشد.


واژه‌هاي تازيسته‌ي پارسي (معرب = فارسي ِ عربي شده) در قرآن به اين چندشماره پايان نمي‌پذيرد و بسيار بيش از اين‌ها مي‌باشد؛ خواننده‌ي گرامي مي‌تواند براي آشنايي بيش‌تر با اين واژه‌ها و واژه‌هاي ديگر، منابع ديگر را بررسي کند.

درباره واژه‌های دیگر پارسی هم که در بخش پیش یادآوری کردم (۳۶-کٱس، ۳۸-شواظ، ۳۹-اسوه، ۴۰-عبقری، ۴۱-زبانیه، ۴۳-قمطریر، ۴۴-نجس، ۴۵-برزخ، ۴۷-سخط) در آینده نوشته‌ای خواهم داشت.

منابع:

روزنامه "عصر مردم"، دکتر حسنعلی پیشاهنگ
تارنوشت "پالایش زبان پارسی"، استاد حامد قنادی
"رساله المتوکلی"، جلال‌الدین محمد سیوطی اندلسی
"ریشه‌یابی واژه‌ها در قرآن"؛ دکتر محمدجعفر اسلامی، شرکت سهامی انتشار
"واژه‌های دخیل در قرآن مجید"، آرتور جفری (زبانشناس، قرآن شناس و پژوهشگر)، برگردان دکتر فریدون بدره‌ای
"فرهنگ‌ واژه‌های فارسی در زبان عربی"، محمدعلی امام‌شوشتری
"ديوان دين در تفسير قرآن مبين"، حبيب الله نوبخت
"فرهنگ معین"، دکتر محمد معین
"لغت‌نامه دهخدا"، علی‌اکبر دهخدا
تفسیر قرآن "مجمع‌البیان"، طبرسی
کتاب "اتقان"، سیوطی
"کورش در قرآن و عهد عتیق"، دکتر فریدون بدره ای
"ایرانویچ"، دکتر بهرام فره‌وشی

"هزاره‌های گمشده"، دکتر پرویز رجبی
-------------------------------------------
http://ariobarzan.blogfa.com/post-57.aspx
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست

نمایه کاربر
omid h

محل اقامت: كرج

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۸۶/۳/۲۷ - ۱۵:۱۰


پست: 552

سپاس: 4

جنسیت:

تماس:

Re: درست بنويسيم

پست توسط omid h »

با عرض پوزش همونطوري كه خيلي وقت پيش هم گفتم
چند اعتراض كوچك به مطالب بالا دارم
اصلاح املا كار بسيار خوبي است مثل كاري كه آمريكايي ها كرده اند و ما نيز از آن متمتع شده ايم و در پايان بعضي كتاب ها براي جذاب تر شدن، واژگاني چند از لغاتي كه املايشان در رسم الخط بريتانيايي فرق دارد مي گذارند.
در هر حال بايد بدانيم در گذشته مردم ما به همانند ما تكلم نمي كردند و تلفظشان فرق داشته و واج ها و آواهاي بيشتري داشته اند كه اكنون پاره اي از آن ها از بين رفته است.
مانند تاي مولف يا همون دسته دار خودمون «ط» كه تلفظش فرق داشته و اكنون مرده است يا «ق» تركي و «غ» فارسي كه در گذشته پارسيان «غ» تلفظ مي كردند و اكنون «ق»،( به گفته دكتر خانلري بنيان گذار آواشناسي ايران)
و معروفترينشان «خوا» به جاي «خا»
بعضي ديگر به دلايل تاريخي شكلشان عوض شده مانند تبديل دال به دال منقوطه و برعكس كه در واژه ي
آزينه آذينه آدينه
تبديل معكوسش را شاهديم
يا مضر كه به مصر (كشور قبط يا اژيت در آفريقا) دگرگون شده
و قس علي هذا
به گفته ي يك مجله تخصصي قديمي كه چندي پيش آن را تورق كردم
ما110000 واژه داريم كه 3500 واژه از آن مدخل غير عربي اند
در ضمن در مورد مداخل عربي هم كه بحث زيادي است كه الان مي خولاهم از آن سخن بگويم
عربي از بسياري از زبان ها واژه ي قرضي دارد مانند «كري» كه شده «شري» از سانسكريت پس شايسته نيست ما دنبال ريشه ي كلمات باشيم چون آن ها بسيار تغيير مي كنند مانند «اپا» كه شده «ابد» و زبان ها با هم تبادل مي كنند تا بتوانند كمبودهاي خود را برطرف كنند
و ما يك مشكل داريم
ما نمي توانيم الكي كلمه بسازيم
و بايد از روشهاي پيش بيني شده آن ها را توليد كنيم
يك راه ساخت واژگان از طريق اشتقاق و تركيب است
چندي پيش به ما چند پرسشنامه تحقيقاتي از فرهنگستان دادند كه آيا كلماتي كه آن ها ساختند خوب است يا نه؟
به نظر شما معادل «در باز كن» به جاي «ريموت» كار درستي است ؟
آيا معادل «چيني جا» به جاي «بوفه» خوب است؟
آيا «بامپوش» به جاي «ايزولاسيون» نيكوست؟
كمك از زبانهاي ديگر به هيچ وحه عيب نيست به شرط آن كه باعث رشد و كمك به زبان ما شود.

تا زبان ما به طور علمي مورد مطالعه قرار نگيرد، دادن دستور العمل رسم الخطي براي ما ميسر نخواهد بود
دكتر معين گفت 500 سال، پس چگونه ما يك شبه نسخه مي پيچيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ارسال پست