سخنی از انیشتین
سخنی از انیشتین
ما مثل بچه کوچکی هستیم که به کتابخانه عظیمی مملو از کتابهایی به زبانهای مختلف وارد می شود. بچه می داند کسی باید این کتابها را نوشته باشد اما نمی داند چگونه. زبان آنها رانیز در ک نمی کند. تنها حدس می زند نوعی نظم مزموز بر این کتابها و چیدن آنها حاکم است ولی نمی داند این نظم چیست. به نظر من این طرز رفتار باهوش ترین انسانها در مقابل خداوند است.ما می بینیم که جهان به طرز شگفت انگیزی مرتب می شود و از قوانین خاصی پیروی می کند ولی تنها اندکی از این قوانین را می فهیمیم. ذهن محدود ما نمی تواند نیروی مرموزی که صور فلکی را به حرکت در می آورد را درک کند..........
کاوه ی آهنگر می گوید
با نگاهی گویا
با لبانی خاموش:
« قصر ضحاک هنوز آباد است
تو به ویرانی این کاخ بکوش »
حمید مصدق
با نگاهی گویا
با لبانی خاموش:
« قصر ضحاک هنوز آباد است
تو به ویرانی این کاخ بکوش »
حمید مصدق
Re: سخنی از انیشتین
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست _________________ عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح_________________تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل ____________________ آنچه در سر سویدای بنیآدم ازوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست___________________به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
زخم خونینم اگر به نشود به باشد_________________________ خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد_______________________ ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست_______________________که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
سعدیا گر بکند سیل فنا خانهی دل________________________ دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
سعدی ...
که البته خیلی قبل تر از انیشتین گفته با کلامی بسیار زیباتر ...