مشاعره
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجان خسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
درد تو بجان خسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
- armin57ghazal
نام: آرمین
محل اقامت: تهران
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۶ - ۱۹:۲۷
پست: 484-
سپاس: 579
- جنسیت:
تماس:
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
تا کی زجهان پر گزند اندیشه
تا چند زجان مستمند اندیشه
آن کز تو توان ستد همین کالبدست
یک مزبله گو مباش چند اندیشه
تا چند زجان مستمند اندیشه
آن کز تو توان ستد همین کالبدست
یک مزبله گو مباش چند اندیشه
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
Re: مشاعره
هر روز مرا عشق نگاري به سر آيد
در باز کند ناگه و گستاخ درآيد
ور در به دو سه قفل گرانسنگ ببندم
ره جويد و چون مورچه از خاک برآيد
در باز کند ناگه و گستاخ درآيد
ور در به دو سه قفل گرانسنگ ببندم
ره جويد و چون مورچه از خاک برآيد
جاده جوانی لغزنده است
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
زنجیر ایمان را ببندید
صلوات شاه کلید همه قفل های بسته است.
آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم
کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند
my physic channel ID : @physicGV
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
در دیاری كه در او نیست كسی یار كسی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی
هـر كس آزار منِ زار پسندیـد ولی ----- نپسندیــد دلِ زار مـن آزارِ كسـی
آخـرش محنت جانكاه به چاه اندازد ----- هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسی
سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من ----- هر كه باقیمت جان بود خریدار كسـی
شهریار
هـر كس آزار منِ زار پسندیـد ولی ----- نپسندیــد دلِ زار مـن آزارِ كسـی
آخـرش محنت جانكاه به چاه اندازد ----- هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسی
سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من ----- هر كه باقیمت جان بود خریدار كسـی
شهریار
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
یادت کنم ار شاد و اگر غمگینم
نامت برم ار خیزم اگر بنشینم
با یاد تو خو کردهام ای دوست چنانک
در هرچه نظر کنم ترا میبینم
نامت برم ار خیزم اگر بنشینم
با یاد تو خو کردهام ای دوست چنانک
در هرچه نظر کنم ترا میبینم
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
مــن غلام قمــرم ، غيـــر قمـــر هيــــچ مگو
پيش مـــن جــز سخن شمع و شكــر هيچ مگو
سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو
ور از اين بي خبري رنج مبر ، هيچ مگو
پيش مـــن جــز سخن شمع و شكــر هيچ مگو
سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو
ور از اين بي خبري رنج مبر ، هيچ مگو
آخرین ویرایش توسط fatemeh_yal چهارشنبه ۱۳۹۳/۶/۱۹ - ۲۰:۲۹, ویرایش شده کلا 1 بار
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم بیکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا
کارم بیکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
از منزل کفر تا به دین یک قدم است
وز عالم شک تا یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش میدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است
وز عالم شک تا یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش میدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است
آخرین ویرایش توسط fatemeh_yal چهارشنبه ۱۳۹۳/۶/۱۹ - ۲۰:۲۸, ویرایش شده کلا 1 بار
- Archimedes
عضویت : دوشنبه ۱۳۹۲/۵/۱۴ - ۱۰:۴۵
پست: 1233-
سپاس: 824
Re: مشاعره
تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت
مسکین دل رنجور من از درد گداخت
گویا که ز روز گار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت
مسکین دل رنجور من از درد گداخت
گویا که ز روز گار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی
Re: مشاعره
یک جهان راز در آمیخته داری به نگاه
در دو چشم تو فرو خُفته مگر راز جهان؟!
چو به سویم نگری لرزم و با خود گویم
که جهانی است پر از راز به سویم نگران
دكتر رعدی آذرخشی ١٢۸۸- ١۳۷۸ خورشیدی
در دو چشم تو فرو خُفته مگر راز جهان؟!
چو به سویم نگری لرزم و با خود گویم
که جهانی است پر از راز به سویم نگران
دكتر رعدی آذرخشی ١٢۸۸- ١۳۷۸ خورشیدی
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
نادان همه جا با همه کس آمیزد
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد
با مردم زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد
سعدی
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد
با مردم زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد
سعدی
Re: مشاعره
دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
-
عضویت : جمعه ۱۳۹۳/۶/۱۴ - ۲۰:۰۸
پست: 48-
سپاس: 53
- جنسیت:
Re: مشاعره
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
عماد خراسانی
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
عماد خراسانی