مشاعره

[عطر یاس]

ما از خُم پرجوش ولایت مستیم...
عهدی ازلی با ره مولا بستیم...

بنگر که وظیفه چیست در این میدان...
ما افسر جنگ نرم آقا هستیم...

[بهار سادات]

مپرس از دل چرا در اختلاج است
ز بی مهری بود خود نیک دانی

تنم همچون جلید و دل در آتش
ز بلغم نیست این شوق نهانی

به افتیمون دلم سودا برون کن
بدست آور دلم گر میتوانی


اختلاج : انقباض و تشنج شدید عضلات ، پریدن رگها / جلید : نیرومند / افتیمون : نوعی گیاه ، دواءالمجنون

[عطر یاس]

یار ِ این طایفه ی خانه برانداز مباش---- ازتوحیف است به این طایفه دمسازمباش

میشوی شهره به این فرقه هم آوازمباش---- غافل از لعب ِ حریفان ِ دغل باز مباش

[Archimedes]

شیرین دهنی که از لبش جان میریخت
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت
گر شیخ به کفر زلف او ره می‌برد
خاک ره او بر سر ایمان می‌ریخت

[DARKENERGY]

تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی

سعدي

[Archimedes]

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد

[DARKENERGY]

دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد
مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت

سعدي

[خروش]

تا چه خواهد کرد با من دور گیتی زین دو کار
دست او در گردنم یا خون من در گردنش
سعدی

[*شارش*]

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
الا در عاشقان که شب باز کنند

[سمانه.پ]

در ره منزل لیلی چه خطرهاست ذر آن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی

[armin57ghazal]

یک عمر گنه کردم و شرمنده که در حشر

شایان گذشت تو مرا نیست گناهی

[عطر یاس]

یا رب برسان گل پسر زهرا(س) را

بشنو صلوات و ربنای ما را

ایام تبری است ، دیگر برسان

نابودی صهیونیست و آمریکا را

[خروش]

آزادی و دین که های و هویی دارند
هر یک زین دو، راه به سویی دارند
این یک به حیات و آن به مرگ اندیشد
حقا که شگفت گفتگویی دارند
م. سحر

[Roya8]

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

[fatemeh_yal]

یارشو ای مونس غمخوارگان

چاره کن ای چاره بیچاره‌گان