مشاعره

[SANAZ qb]

تو از کی عاشقی این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید
مدت هاست مدتها

[عطر یاس]

ای خــدای باعــطای باوفـــــا

 رحم کــن بر عمر رفــته در جفـــــا

[خروش]

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

[einstein313]

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

یکی از غزلیات زیبای حافظ بود ، با خواندنش دوباره به یاد آن غزل افتادم --->"یاری اندر کس نمی‌ بینیم یاران را چه شد "
خیلی وقته حافظ نمیخونم ...

---------------------------

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی

کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

شهریار

[goddess]

یا به حالت یا به حیلت یا به زاری یا به زور
عاقبت اندر دل سخت تو راهی می‌کنم (!)

[خروش]

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
حافظ
------
استاد شهرام ناظری _ گل صد برگ / آلبوم
https://www.youtube.com/watch?v=5MaMiydnN9Y

[عطر یاس]

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم 

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

[einstein313]

مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
که پند هوشمندان کار بندم
مجال صبر تنگ آمد به یک بار
حدیث عشق بر صحرا فکندم

سعدی

[خروش]

مهر تو را دل حزين بافته بر قماش جان
رشته به رشته، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو

[einstein313]

وه که سودای تو آخر سر به شیدایی کشید
قصه عشق نهان ما به رسوایی کشید

آخر، ای جان، روزی از حال دل زارم بپرس
تا بگویم آن چه در شب‌ های تنهایی کشید

هلالی

[عطر یاس]

در خرابات مغان نور خدا می بینم

وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم

[q2w2hddjb]

ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر و غزل و دوبیتی آموخته ایم

در عشق که او جان و دل و دیده ماست
جان و دل و دیده هر سه را سوخته ایم ...

[einstein313]

میسر چون نشد "وحشی" که بینم خلوت وصلش
به حسرت بر در و دیوار کویش دیدم و رفتم ...

وحشی

[خروش]

ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است
رهی

[عطر یاس]

 

تا هستم ای رفیق ندانی كه كیستم

روزی سراغ وقت من می آیی كه نیستم