پارسی را پاس بداریم
Re: پارسی را پاس بداریم
حرف دکتر خانلری درست. اما ایشان وجه را شرح می دهند؛ نه زمان را!
«وجه فعل» حالت و احساسی است که فعل دارد. پس ممکن است یک فعل در جملات مختلف وجوه گوناگونی داشته باشد. مثلا اخباری، استفهامی، تردیدی، التزامی و...
زمان فعل به یکی از چند فرمول ساخت فعل در دستور زبان اشاره دارد.
برای بیان وجه تردیدی در گذشته از فعلی با زمان گذشته استمراری استفاده می شود.
تمام مثال هایی که لطف کرده اید و ارائه نموده اید از فعل گذشته استمراری استفاده کرده اند. کار سختی نیست که سرچ کنید و ببینید گذشته استمراری با چه فرمولی ساخته می شود.
«وجه فعل» حالت و احساسی است که فعل دارد. پس ممکن است یک فعل در جملات مختلف وجوه گوناگونی داشته باشد. مثلا اخباری، استفهامی، تردیدی، التزامی و...
زمان فعل به یکی از چند فرمول ساخت فعل در دستور زبان اشاره دارد.
برای بیان وجه تردیدی در گذشته از فعلی با زمان گذشته استمراری استفاده می شود.
تمام مثال هایی که لطف کرده اید و ارائه نموده اید از فعل گذشته استمراری استفاده کرده اند. کار سختی نیست که سرچ کنید و ببینید گذشته استمراری با چه فرمولی ساخته می شود.
آنچه دانه را شکافت، آن خدای من است.
Re: پارسی را پاس بداریم
گذشته روان (استمراری)mrfane نوشته شده:حرف دکتر خانلری درست. اما ایشان وجه را شرح می دهند؛ نه زمان را!
«وجه فعل» حالت و احساسی است که فعل دارد. پس ممکن است یک فعل در جملات مختلف وجوه گوناگونی داشته باشد. مثلا اخباری، استفهامی، تردیدی، التزامی و...
زمان فعل به یکی از چند فرمول ساخت فعل در دستور زبان اشاره دارد.
برای بیان وجه تردیدی در گذشته از فعلی با زمان گذشته استمراری استفاده می شود.
تمام مثال هایی که لطف کرده اید و ارائه نموده اید از فعل گذشته استمراری استفاده کرده اند. کار سختی نیست که سرچ کنید و ببینید گذشته استمراری با چه فرمولی ساخته می شود.
--------------------------
حسن هر روز به مدرسه می رفت
"در صیغهء 'می رفت' فعلی بیان می شود که در زمان گذشته انجام گرفته اما وقوع آن مدتی دوام داشته یا تکرار شده است. در این صیغه لحظهء تمام شدن فعل معین نیست. این صیغه را 'ماضی استمراری' می خوانیم" /خانلری
--
کنون اگر به جای می رفت، در پارسی کهن 'همی رفت' هم به کار رفت، باز گذشته روان (استمراری) است.
ولی با افزدون 'ی' به گذشته کارواژه (فعل) مانند: رفتمی، درآویختمی، خستمی، بودمی و دهها نمونه ای دیگری که آوردم، اگر چم(معنی) گزاره، گذشته روان (استمراری) نباشد، نمی توان به این گزاره های گذشته روان گفت. برای دریافت بهتر ببینید که چگونه می توانید این گزاره ها را به انگلیسی برگردانید. هیچیک از آن چامه های که در جستار نخست آوردم و با اگر و ار و ایکاش. ... همراه هستند، را نمی توان به گذشته روان (استمراری) برگرداند. از اینرو می گویم که آن چامه های کهن همسنگ آینده در گذشته در زبان های اروپاییند.
پرسش نخستین هم این بوده که
"زبان شناسان معتقدن آینده در گذشته معادل فارسی نداره، پارسی کهن نیز همچین نقصی داشته!!"
در پاسخ باید گفت که همه آن چامه های نشان از آن دارد که زبان پارسی چنین کاستی نداشته است.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: پارسی را پاس بداریم
.Hydrogen نوشته شده:دوست عزیز اینکه میگید زمان اینده در گدشته معادل فارسی نداره رو من متوجه نمیشم! لطفا اگر معادل فارسی نداره یه نمونه انگلیسی بیارید تا ببنیم دقیقا منظورتون چه فعل و زمانیه!
.
.
سپاس فراوان از اساتید عزیز، mrfane و خروش کمال تشکر رو دارم که جایی برای نظر دادن دیگران نذاشتن.
از تمام مطالبی که مطرح شد، می شود چنین برداشت کرد که زمان آینده در گذشته در پارسی کهن نیز همچون فارسی مدرن جایگاه دستور زبانی نداشته ولی با کش و قوسهایی که بر زمان گذشته استمراری داده می شده است به نحوی استفاده می شد که در نوع خودش نقص بی نهایت بزرگیست!
دوست عزیز در زبان انگلیسی به ساختار زیر آینده در گذشته (ساده) می گویند:
فعل+ should/would + فاعل
+ که should برای اول شخص (مفرد و جمع) و would برای بقیه اشخاص به کار می رود.
++ کاربردش نیز در جملات نقل قول غیر مستقیم، تطابق زمان ها و شرطی (نوع دوم و سوم) می باشد.
+++ که همچون سه زمان دیگر 8 حالت دارد: ساده معلوم- کامل معلوم- استمراری معلوم- کامل استمراری معلوم- ساده مجهول- کامل مجهول- استمراری مجهول- کامل استمراری مجهول.
.
.
.
پی نوشت (مثالهای حالتهای مختلفش اینجا هست):
http://www.valodugramatika.lv/english/v ... ast-tense/
Re: پارسی را پاس بداریم
خروش نوشته شده:
پرسش نخستین هم این بوده که: "زبان شناسان معتقدن آینده در گذشته معادل فارسی نداره، پارسی کهن نیز همچین نقصی داشته؟"
در پاسخ باید گفت که همه آن چامه ها، نشان از آن دارد که زبان پارسی چنین کاستی نداشته است.
موجیم که آسودگی ما عدم ماست ... ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ...
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1199-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
درست که شناسه ی برتری زبان نباید باشد ولی گویی فراموش کردی که گفتمان اربی گرایی و ارب پرستی جدای از این سخن شما تاخته استmrfane نوشته شده:
واقعیت این است که ملاک برتری و پستی انسان ها، زبان گفتار آنها نیست. و هر انسان فرهیخته ای می داند که همان طور که روش تلفظ سایر زبان ها به نظر او عجیب می آید، ممکن است روش تکلم او نیز برای دیگران عجیب باشد.
هنگامی که گروهی بنام دین و زبان آفرید گار با زور شمشیر و آدم کشی زبانی را در اندیشه ی دیگران کاشتند بدان که آماج آنها بر تری جویی بوده است آنهایی که بر پایه ی نبی می گویند کسی که بجز اسلام دینی بر گزیند هر گز آفریدگار از وی نمی پذیرد
و بانگ بر می آوردند که نا مسلمانان و مغان پارسی را باید گردن زد وبانگ بر می آوردند که اربان از همه بر ترند چون که الله پیامبر مهمد را از میان آنان بر گزید !!!
نه خیر اینگونه نیست که شما می پندارید دگر گونی زبان و مانی های واژگان در روند روز گاران فر گشت می یابد و دانش آموزان هم باید کار های گذشتگان را ارج نهند و هم واژگان نوین را یاد بگیرند و بکار برندmrfane نوشته شده: بله. «هافز» و «حافظ» برای ما فارسی زبانان یکسان تلفظ می شود؛ اما این دو نوع نوشتن یک فرق عمده دارند. یکی دارای پیشینه ای چند صد ساله در زبان فارسی است و دیگری نه!
تصور کنید اگر روزی پیشنهاد شما مورد اقبال عمومی قرار گیرد و همه دانش آموزان به روشی که شما می پسندید خواندن و نوشتن را بیاموزند، آنگاه نسلی خواهیم داشت که نمی تواند هیچ کدام از کتاب های خطی قدیمی و اصیل خود را بخواند. خیانتی که شما (دانسته یا ندانسته) مرتکب می شوید کم از جنایت سوزاندن کتاب های ارزشمند ایرانیان توسط مغول ها نیست.
من پیشتر گفتم که آنچه که سدی و هافز گفته اند سخن خدای جهان که نیست تا ابد دگر گون نشود دیگر گونی مانی ها و نوشتار
یک روند فر گشتی و سپهری است
در همین کشور تورکی آتا تورک نویسه و دبیره ی تورکی را که سده ها پیشینه داشت دگر گون ساخت ولی گویش آن پایدار ماند
دگر گونی مانی ها و نویسه همیشه بوده و چیز من در آوردی بنده نیست
برای نمونه مولوی بزرگ و ارجمند در یکی از سروده هایش گفته است
خوب اکنون بفرمایید این چه گفته ی زشتی است که مولانا گفته است ؟؟؟ای خدا ضایع مکن این رنج و این ادرار من
یا سدی می فرمایید
مرا در نظامیه ادرار بود !
ما که ارب نیستم که مو به مو واژگان آنها را با به رنج افگندن گلو و دهان و زبان چون آنها ادا کنیم ولی شمای ارب پرست و اربگرا می کوشید که مو به مو پا جای پای آنها بگذاربد
پاسداشت زبان پارسی هیچ ستیزی با کار های بزرگانی چون مولوی سدی و هافز ندارد
همانگونه که خود بانگ برداشته اید زبان پارسی بسیار پویا و پرتوان است ما می خواهیم همین را نشان دهیم و بیگانه زدایی کنیم
دستور این را با نگرش به نوشته های پیشین از گویش زبان پارسی گرفته ام . برای سدا زدن نامهای ویژه هیچ نیازی نیست مانی آن را در چون بیگان در نگر بگیریمmrfane نوشته شده:راستی! قرار بود بفرمایید این قاعده را از کجا آورده اید. لطفا فراموش نشود. چون ادعا کرده بودید:
اربها به ایران نژاد می گویند ایران نجاد ینی بر پایه ی گویش زبان خود این واژه ی ویژه را دگر گون کرده دیگر به این نپرداخته اند که با دگر گونی گویش مانی از میان رفته اند ایران نژاد ینی از نژاد ایرانی ولی ایران نجاد ینی چی ؟؟
در ایران به تله ویژن فرنگی تلویزیون می گویند خوب اگر این تلویزیون را به یک فرنگی بگویی چه مانی می دهد در می ماند چون گویش ایرانی آن را دگر گون ساخته است
پس بدانید که برای دریافت نامی از زبانی دیگر نیازی نیست که مانی نخستین بر جای مانده باشد بلکه گویش کشور دوم آن را می تواند دگر گون کند
ما هم دنبال این نیستیم که بدانیم نام ویژه ی حافظ در اربی چی مانی می دهد آن گفتمانی جداگانه است و در آموزش ربان اربی باید به آن پرداخته شود نه در گویش و نوشتار روز مره ی پارسی
براستی شما اکنون در این کشور دارید اربی سخن می گویید ولی هر آینه اربی ایرانیان
شتر سوار ی دو لا دولا ؟mrfane نوشته شده: فارسی چنان ریشه استواری دارد که می تواند بدون کوچکترین آسیبی کلمه های زیادی را از زبان های دیگر به عاریت بگیرد، بدون این که ماهیتش تغییر کند. این امر نشان دهنده زنده بودن و پویایی زبان فارسی است.
اگر باور دارید که زبان پارسی زبانی پویا است وپر توان پس چرا چوب لای چرخ ما می گذارید و واژه سازی را زشت می شمارید
مگر واژه هایی که ناسر خسرو - پورسینا , مولوی , سدی هافز و فردوسی و هتا فر هنگستان کنونی ایران ساخته اند من در آوردی نبوده است
بسیار واژگانی ساخته اند که پیش از آنان کسی آن واژه ها را بکار نگرفته بود خب این ینی من در آوردی دیگر !!
پس بدان که آن من در آوردی نا درست است که پشتوانه ی گویشی دستوری و خردپذیر نداشته باشد و از ساختار پایداری پیروی نکرده باشد شما اگر خردمندید باید به نو آوری و نو آفرینی باور داشته باشید
به سنگواره ها ی باستانی دلخوش نکید
Re: پارسی را پاس بداریم
اگر کسی چنین حرفی بزنه، حرف اشتباهی زده. دقیقا همان قدر که شما اشتباه می کنید. من هرگز نمی توانم شما را وادار به رعایت ادب کنم. قضاوت درباره این موضوع که آیا اشتباه دیگران توجیه مناسبی برای حرف های نادرست شما هست یا نه را به سایر دوستانی که این پست ها را می خوانند واگذار می کنم.نوری نیرو نوشته شده:و بانگ بر می آوردند که نا مسلمانان و مغان پارسی را باید گردن زد وبانگ بر می آوردند که اربان از همه بر ترند چون که الله پیامبر مهمد را از میان آنان بر گزید !!!
آفرین. من نگرانم که ایران مثل ترکیه نشود. در ترکیه یک دانش آموز یا دانشجو نمی تواند یک کتاب تاریخی را در دست بگیرد و مطالعه نماید. من اصلا از گویش صحبتی نکردم. دوست دارم این شاه نکته را بیشتر باز کنم:در همین کشور تورکی آتا تورک نویسه و دبیره ی تورکی را که سده ها پیشینه داشت دگر گون ساخت ولی گویش آن پایدار ماند
وقتی یک نوجوان ترکیه ای به کتابخانه ملی کشورش می رود، حتی نمی تواند اسم روی جلد کتابهای قدیمی را بخواند! مطالعه محتوای کتب پیشکش! آنها تنها توانایی مطالعه کتبی را دارند که برایشان «ترجمه» شده باشد. این امر به تدریج باعث ایجاد شکافی در فرهنگ ترکیه شده. امروزه ترکیه ای ها (که تا پیش از جنگ های جهانی بزرگترین کشور دنیا را داشتند و اروپا از اونها حساب می برد) در هیچ زمینه ای صاحبنظر و پیشتاز نیستند. چون نمی توانند به گذشته خود تکیه کنند. نمی توانند به آن افتخار کنند، نمی توانند با استفاده از فرهنگ خود، خودباوری داشته باشند.
درست است که زبان در طول زمان تغییر می کند، اما کار شما یک کار طبیعی نیست؛ بلکه کاملا تصنعی دارید رسم الخط جدیدی ابداع می کنید. این اصلا طبیعی نیست.من پیشتر گفتم که آنچه که سدی و هافز گفته اند سخن خدای جهان که نیست تا ابد دگر گون نشود دیگر گونی مانی ها و نوشتار
یک روند فر گشتی و سپهری است
اجازه دهید بی پرده سخن بگویم: من هم سخن سعدی و حافظ را حرف خدا نمی دانم؛ اما اگر قرار باشد روزی بین گلستان و بوستان سعدی با پست های نوری نیرو یکی را انتخاب کنم، حتما اولی را انتخاب خواهم کرد.
ادعای کذب با هدف جوسازی.ولی شمای ارب پرست و اربگرا می کوشید که مو به مو پا جای پای آنها بگذاربد
بالا توضیح دادم که کارهای شما را به هیچ عنوان پاسداشت زبان فارسی نمی دانم؛ بلکه به وضوح تغییر زبان فارسی است. لذا خیانت به بزرگانی است که نام بردید.پاسداشت زبان پارسی هیچ ستیزی با کار های بزرگانی چون مولوی سدی و هافز ندارد
به نظر من شما در حال لجبازی هستید نه بیگانه زدایی. در پست های قبل توضیح دادم که حرف «ح» امروزه جرئی از زبان فارسی است؛ گرچه «ه» و «ح» هر دو ریشه بیگانه دارند.همانگونه که خود بانگ برداشته اید زبان پارسی بسیار پویا و پرتوان است ما می خواهیم همین را نشان دهیم و بیگانه زدایی کنیم
لطفا برای افزایش اطلاعات عمومی خود درباره کلمه «تلویزیون» بیشتر تخقیق کنید. یک مثال اشتباه می تواند اعتبار علمی شما را زیر سؤال ببرد.
بله. نیازی نیست که وقتی کلمه ای وارد زبان ما می شود با همان معنی و همان گویش وارد شود؛ بحث اینجاست که وقتی کلمه ای وارد زبان ما شده و چند قرن مورد استفاده قرار گرفته، نیازی نیست که لزوماً آن را تغییر دهیم.پس بدانید که برای دریافت نامی از زبانی دیگر نیازی نیست که مانی نخستین بر جای مانده باشد بلکه گویش کشور دوم آن را می تواند دگر گون کند
من فعلا درباره تغییر رسم الخط صحبت می کنم.اگر باور دارید که زبان پارسی زبانی پویا است وپر توان پس چرا چوب لای چرخ ما می گذارید و واژه سازی را زشت می شمارید
مگر واژه هایی که ناسر خسرو - پورسینا , مولوی , سدی هافز و فردوسی و هتا فر هنگستان کنونی ایران ساخته اند من در آوردی نبوده است
بسیار واژگانی ساخته اند که پیش از آنان کسی آن واژه ها را بکار نگرفته بود خب این ینی من در آوردی دیگر !!
یکی از ما دو نفر به سنگواره های باستانی دل خوش کرده. یکی از ما دو نفر از زبان و فرهنگ مردم کوچه و بازار حمایت می کند. یکی از ما دو نفر خواهان بازگشت زبان به چند قرن پیش و بازگرداندن تغییرات است. یکی از ما دو نفر به آنچه که امروز در همه کتاب های فارسی نوشته شده دل خوش دارد. یکی از ما دو نفر...به سنگواره ها ی باستانی دلخوش نکید
آنچه دانه را شکافت، آن خدای من است.
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1199-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
خب پس چرا در باره هنگامی که اربهای گرسنه ولگام گسیخته به این کشور یورش آوردند و آیین و زبان و فرهنگ آن را دگر گون ساخته اند نگران نیستید یک بام و دو هوا ؟؟mrfane نوشته شده:
آفرین. من نگرانم که ایران مثل ترکیه نشود. در ترکیه یک دانش آموز یا دانشجو نمی تواند یک کتاب تاریخی را در دست بگیرد و مطالعه نماید
چرا ایران با تاخت و تاز اربها دگر گون شد شما نگران نیستید ؟ آری یک بام دو هوا چرا ؟
می گویم ارب پرستید از همین است
ما داشتیم زندگی مان را می کردیم فرهنگ و آیین روشن و دستور مند ی داشتیم اربها ریختند و داشته های ما را با اندیشه های پوچ
و سرابین جایگزین کرده و با زنجیر افسانه های پوشالی ایران را در بند کردند
اگر اربها ایران را گرفتار نمی کردند چه بسا اکنون ایران پیش رفته و وارسته ترین کشور در جهان می شد
من در شگفتم که شما چرا می پندارید که اگر من سخن از جانرسانی به زبان پارسی می گویم برابر با فراموشی سخنوران باستان می گیریددرست است که زبان در طول زمان تغییر می کند، اما کار شما یک کار طبیعی نیست؛ بلکه کاملا تصنعی دارید رسم الخط جدیدی ابداع می کنید. این اصلا طبیعی نیست.
اجازه دهید بی پرده سخن بگویم: من هم سخن سعدی و حافظ را حرف خدا نمی دانم؛ اما اگر قرار باشد روزی بین گلستان و بوستان سعدی با پست های نوری نیرو یکی را انتخاب کنم، حتما اولی را انتخاب خواهم کرد.
چه بدی دارد که دانش پژوهان و دانشجویان همزمان ی که پارسی گویی می کنند درسی را بنام فارسی باستان هم داشته باشند
که هم این را زنده نگه دارند و هم آن را پاس بدارند مگر در در سهای دانشگاهی بخشی بنام زبان و ادب فارسی نیست که درست همین کار را انجام می دهد ؟
کدام زبان پارسی جناب ؟ شما به زبانی که بیش از 70درسد آن بر گرفته از اربی است فارسی می گویید ؟کارهای شما را به هیچ عنوان پاسداشت زبان فارسی نمی دانم؛ بلکه به وضوح تغییر زبان فارسی است. لذا خیانت به بزرگانی است که نام بردید.
زبان کنونی ایران پارسی نیست همانگونه که پیشتر گفتم که اربی ایرانیان است اربی با گویش فارسی است همین!
بحث اینجاست که وقتی کلمه ای وارد زبان ما شده و چند قرن مورد استفاده قرار گرفته، نیازی نیست که لزوماً آن را تغییر دهیم.
بر داشت نادرست شما همینجاست گویی نمی دانیدپذیرش یک واژه ی اربی پیش زمینه ی پذیرش دست کم چندین واژه ی دیگر است
بسیاری از واژ گان به نادرستی و نا شایستگی و با زور شمشیر و باور های پوچ وارد زبان ما شده اند
Re: پارسی را پاس بداریم
نرود میخ آهنین در سنگ.
این زبان فارسی ای است که کلمات زیادی از عربی وام گرفته است.
قبلا هم چنین حرفی زده بودید و من از شما مدرک خواسته بودم و شما به روی مبارک نیاورده بودید. چنین ادعاهایی داشتن حداقل اطلاعات لازم برای اظهار نظر درباره زبان ها از جانب شما را زیر سؤال می برد.
___________________________
بخشی از مشکل ما از آنجا ناشی می شود که برخی می پندارند: یا کسی کاملا با من موافق است؛ یا کاملا از دانش و منطق و انصاف بی بهره است و باید او را با هر روشی، یا با هر برچسب و اتهامی منکوب کرد.
چرا به جای قضاوت درباره کارها، آدم ها را قضاوت می کنیم؟ وقتش نرسیده که کمی فکر کنیم؟ من از یک ابداع شما انتقاد کردم. بیایید درباره آن صحبت کنیم.
وقتی من می گویم فلان کار شما اشتباه است، شما در حواب، کار اشتباه دیگران را به رخ من می کشید. کجاست آن اندیشه برتر ایرانی که شما لاف داشتن آن را می زنید و من را دور از آن می پندارید؟ (ر.ک انتهای همین پست)خب پس چرا در باره هنگامی که اربهای گرسنه ولگام گسیخته به این کشور یورش آوردند و آیین و زبان و فرهنگ آن را دگر گون ساخته اند نگران نیستید یک بام و دو هوا ؟؟
از کی تا حالا نوشتن کلمه هایی با ریشه عربی با رسم الخط من درآوردی شده «فارسی باستان»؟ میشه بفرمایید کلمه های «هافز» و «سدی» چند سال قدمت دارند؟چه بدی دارد که دانش پژوهان و دانشجویان همزمان ی که پارسی گویی می کنند درسی را بنام فارسی باستان هم داشته باشند
به هیچ وجه. توضیح دادم که ساختار زبانی که ما امروزه به آن صحبت می کنیم کاملا ساختاری هند و اروپایی است؛ نه سامی.زبان کنونی ایران پارسی نیست همانگونه که پیشتر گفتم که اربی ایرانیان است اربی با گویش فارسی است همین!
این زبان فارسی ای است که کلمات زیادی از عربی وام گرفته است.
قبلا هم چنین حرفی زده بودید و من از شما مدرک خواسته بودم و شما به روی مبارک نیاورده بودید. چنین ادعاهایی داشتن حداقل اطلاعات لازم برای اظهار نظر درباره زبان ها از جانب شما را زیر سؤال می برد.
می دانم. خوب که چی؟ نوشتن «حافظ» به صورت «هافز» چی رو تغییر می دهد؟گویی نمی دانیدپذیرش یک واژه ی اربی پیش زمینه ی پذیرش دست کم چندین واژه ی دیگر است
___________________________
بخشی از مشکل ما از آنجا ناشی می شود که برخی می پندارند: یا کسی کاملا با من موافق است؛ یا کاملا از دانش و منطق و انصاف بی بهره است و باید او را با هر روشی، یا با هر برچسب و اتهامی منکوب کرد.
چرا به جای قضاوت درباره کارها، آدم ها را قضاوت می کنیم؟ وقتش نرسیده که کمی فکر کنیم؟ من از یک ابداع شما انتقاد کردم. بیایید درباره آن صحبت کنیم.
آنچه دانه را شکافت، آن خدای من است.
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7035-
سپاس: 4153
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
گرد و غبار و گرمای شدید در شرق و غرب ایران
گرد و خاک و گرمای سخت در خاور و باختر ایران
--------------------------------------------------
واژه الكترون ریشه در زبان یونانی دارد و به چم (معنی) كهرباست و ما این را در دبیرستان آموختیم.
واژه های الكتریسته، الكترونیك، الكترو... همه از الكترون یونانی گرفته شدند.
عرب ها به جای آن واژه پارسی 'كهربا' را به کار میبرند.
درست آن است که ما به جای برق و الکتریسته واژه 'کهربا' را به کار بریم
مغناطیس/مغناتیس = آهنربا
جریان الکتریکی ، جریان برق = شارش کهربایی
جریان مغناتیسی (مغناطیسی) = شارش آهنربایی
امواج الکترومگنتیک/الکترومغناتیسی = خیزه های کاهنربایی ( آهنکهربایی)
---------
در فیزیک: برق = کهربا، در جاهای دیگر برق = رخش؛ برق زدن = درخشیدن
-----------------------------------------------------------------------------------------------
جدید التأسیس = نوبنیاد
موسسه = نهاد، بنیاد
موسس = پایه گذار
اساس = پایه، شالوده، گوهر
عنقریب = بزودی
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
با داشتن واژه های گوش آشنای 'تازه، نو، نوین'، نیازی به واژه "جدید" نیست.
جدید = نو، تازه، نوین
جدیدا = به تازگی
تجدید = نوسازی؛ تجدید چاپ = بازچاپ، دوبارهچاپ
مجدداّ = دوباره، باز، از نو
تجدد/مدرنیسم = نوگرایی
متجدد = نوگرا، نوخواه
--------------------------------------------------------------------------------------------
بجای سرویس یا خدمت/خدمات بگوییم کاریاری
نمونه:
بخش خدمات در ایران چند درصد است؟
بخش کاریاری در ایران چند درسد است؟
امیرکبیر یکی از خادمین بزرگ ملت ایران بود.
امیر کبیر یکی از کاریاران بزرگ مردم ایران بود.
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1199-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
هر آینه پیشتر پاسخ شما را داده ام ولی نکته ی دیگر اینکه نویسه ی میخی چه از دبیره ی چینی یا هندی کمتر داشت که امروزه چند ملیارد تن بدانها می نویسندmrfane نوشته شده:بچه ها ما چرا داریم از رسم الخط عربی برای نوشتن زبان فارسی استفاده می کنیم؟
آیا نباید خط میخی را دوباره زنده کنیم؟
دبیره ی میخی
دبیره هندی
دبیره ی چینی
اربها آن را همچو داشته های دیگرمان نابود کردند و جایش را خواسته ها خود گذاشتند
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1199-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
ما که از بیخ اربیم آیا بهتر نیست به پیروی از آن برگزیدگان الله رب العالمین
بجای گوگل بگوییم جوجل ؟
بجای اشکان د ژاگه بگوییم اشکان دیجا جا
بجای سدیم بگوییم الصودیوم
بجای گاز بگوییم غاز ؟
بجای اسپا هان بگوییم اصفهان
بجای سابون بگوییم صابون
بجای کاسپین بگوییم قزوین
بجای دهگان بگوییم دهقان
بجای پارسی بگوییم فارسی
بجای دماسنج بگوییم میزان الحراره
بجای توفان بگوییم طوفان
اره دیگه ما که از بیخ اربیم بهتر است که همه ی واژگان خود را با دستور زبان و گویش اربها ساز گار کنیم تا به الله نزدیکی جوییم
پارسی چیه ؟ زبان مغان کافر خدا نشناس ولی اربی زبان الله بزرگ و توانای جهان است
پس کار را که کرد ؟ آن که اربی کرد
بجای گوگل بگوییم جوجل ؟
بجای اشکان د ژاگه بگوییم اشکان دیجا جا
بجای سدیم بگوییم الصودیوم
بجای گاز بگوییم غاز ؟
بجای اسپا هان بگوییم اصفهان
بجای سابون بگوییم صابون
بجای کاسپین بگوییم قزوین
بجای دهگان بگوییم دهقان
بجای پارسی بگوییم فارسی
بجای دماسنج بگوییم میزان الحراره
بجای توفان بگوییم طوفان
اره دیگه ما که از بیخ اربیم بهتر است که همه ی واژگان خود را با دستور زبان و گویش اربها ساز گار کنیم تا به الله نزدیکی جوییم
پارسی چیه ؟ زبان مغان کافر خدا نشناس ولی اربی زبان الله بزرگ و توانای جهان است
پس کار را که کرد ؟ آن که اربی کرد
Re: پارسی را پاس بداریم
شما که همه جور پیشنهادات من درآوردی داشتید؛ این هم روی قبلی ها.نوری نیرو نوشته شده:ما که از بیخ اربیم آیا بهتر نیست به پیروی از آن برگزیدگان الله رب العالمین
بجای گوگل بگوییم جوجل ؟
بجای اشکان د ژاگه بگوییم اشکان دیجا جا
بجای سدیم بگوییم الصودیوم
بجای گاز بگوییم غاز ؟
بجای اسپا هان بگوییم اصفهان
بجای سابون بگوییم صابون
بجای کاسپین بگوییم قزوین
بجای دهگان بگوییم دهقان
بجای پارسی بگوییم فارسی
بجای دماسنج بگوییم میزان الحراره
بجای توفان بگوییم طوفان
اره دیگه ما که از بیخ اربیم بهتر است که همه ی واژگان خود را با دستور زبان و گویش اربها ساز گار کنیم تا به الله نزدیکی جوییم
پارسی چیه ؟ زبان مغان کافر خدا نشناس ولی اربی زبان الله بزرگ و توانای جهان است
پس کار را که کرد ؟ آن که اربی کرد
توی این فروم یک نفر هست که خودش برای کارهای دیگران دلیل می آورد، سپس دلیل من درآوردی اش را رد می کند و خیال می کند در بحث سنگینی پیروز شده.
در هر حال نژادپرستی ناپسند و نشانه بی منطقی و بلاهت نژادپرستان است.
من بارها و بارها در همین تاپیک در بحث با همین آقا دلیل منطقی برای دفاعیات خودم آوردم، کس دیگری هم نیست که دلیل استفاده از لغات عربی را پیروی از الله دانسته باشد. من چند پست اخیر ایشون را نشانه تمام شدن حرف هاشون می دونم.
_________________________________
فقط یک نکته هست که درباره اش مطمئن نیستم و باید بیشتر درباره اش فکر کنم:
درک می کنم که کسی نتواند به اشتباه خود اعتراف کند و با نیش و کنایه برای حفظ آبروی نداشته اش دست و پا بزند. اما واقعا درک نمی کنم تشکر کردن از پست های تمسخر آمیز ایشون چه معنایی میتونه داشته باشه؟ یعنی تقریبا معنای این تشکرها را می دانم، اما نمی دانم صفاتی که یک پست بی محتوای نژادپرستانه از نویسنده خود نشان می دهد شدیدتر است یا از تشکر کنندگان؟
(این رو نوشتم چون هنوز کسی از این پست آخری تشکر نکرده.)
آنچه دانه را شکافت، آن خدای من است.
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1199-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
mrfane نوشته شده:نوری نیرو نوشته شده: در هر حال نژادپرستی ناپسند و نشانه بی منطقی و بلاهت نژادپرستان است.
_________________________________
فقط یک نکته هست که درباره اش مطمئن نیستم و باید بیشتر درباره اش فکر کنم:
درک می کنم که کسی نتواند به اشتباه خود اعتراف کند و با نیش و کنایه برای حفظ آبروی نداشته اش دست و پا بزند. اما واقعا درک نمی کنم تشکر کردن از پست های تمسخر آمیز ایشون چه معنایی میتونه داشته باشه؟ یعنی تقریبا معنای این تشکرها را می دانم، اما نمی دانم صفاتی که یک پست بی محتوای نژادپرستانه از نویسنده خود نشان می دهد شدیدتر است یا از تشکر کنندگان؟
(این رو نوشتم چون هنوز کسی از این پست آخری تشکر نکرده.)
یک زبانزد نامدار هست که میگه
یک سوزن بخودت بزن و یک جوالدوز به مردم
جناب نژاد نا پرست !!!
نخست گفته ی خویش را بسنج آنگاه بنویسش
خب شما که با خودگویی خود نژاد پرست نیستید !! بگو پس چرا پیرو یک نژاد 14 نفره از اربها شده اید ؟؟
وبا هر چیزی که هتا بدرستی گفتار و کردار فرسوده ی آنها را زیر پرسش ببرد به ستیز بر می خیزد
آیا جز این است که از کودکی آنچنان مغز شما را شتشو داده اند که جز افسانه پرستی ارب دوستی و ارب گرایی و ارب پرستی سخنی را بر نمی تابید
آری راست گفته اند که یک سوزن به خودت بزن و یک جوال دوز به مردم
دروغ پرست کوته نگر بیسوات
بدان که نژاد پرستی بسی شرف دارد بر بیگانه پرستی و افسانه پرستی و کوته نگری و مردم را خر کردن
- DARKENERGY
نام: Melina
محل اقامت: krj_teh
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - ۱۳:۲۷
پست: 7035-
سپاس: 4153
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
واژه ی عربي "تمدن" كاربرد بسیار دارد و بهتر این كه از واژه ی "شهرمندی" سود بجوییم.
كه به چمِ داشتن شهر و شهرنشینی و خوی و منش نیك شهری گری ( در برابر خوی بیابانی و دشتیِ ویرانگری ) است.
متمدن = civilized/ziviliziert = شهرمند ( بر پاد ناشهرمند = "بربر"، بیابانی )
مصر مهد مدنیت قدیم بود = مصر، گهواره ی شهرمندی باستان بود.
نافرمانی مدنی = نافرمانی شهرمندانه ( و نه بیابان منشانه)
ویژگی والای شهرمندی تنها با زندگی كردن در شهر ها بدست نمیآید ،
بساكه از فرهنگ و نیك منشی بدست میاید ، اگرچه روستا نشین هم باشیم.
**********************************************************
حركت> = جنبیدن، جنبش، براه افتادن، انگیخته شدن
خواجه نصیر طوسی هولاگو را <تحریك> كرد كه بغداد را <فتح> كند
= خواجه نصیر توسی هولاگو را بر انگیخت كه بغداد را بگیرد.
باهاشون <تماس> گرفتم، <حركت> كردن امشب میرسن
= بهشون زنگ زدم، راه افتادن امشب میرسن
دگمه شو زدم <اصلا ً><حركت> نمیكنه = دگمشو زدم هیچ تكون نمیخوره
این چیزا <خیلی><تحریك كننده> اند = این چیزها <خیلی> بر انگیزنده اند
از تنبلی افتاده یه جا <اصلا ً><تحرّكی> نداره =
از تنبلی افتاده یه جا هیچ جنب و جوشی نداره
این <شیئی> <بلا تحرّك> است =
این چیز بی جنبش است= جنبندگی ندارد= ایستاده است=ایستاست
انرژی <محرّك> هر <متحركی> است.
انرژی جنباننده ی هر جنبنده ای است، یا
انرژی جنبش انگیز هر جنبشمندی است، یا
كارمایه، جنبشگر هر جنبان است.
حركت><جوهره ی><ذاتی><عالم> است> = جنبش گوهره ی سرشتین جهان است.
چکامه:
ميهن ما و فرهنگ ما
---------------------------------
ما درخت مهربانی كاشتيم
کينه را از سينه ها برداشتيم
بر فراز کوچه های شهر خويش
پرچم پندار پاک افراشتيم
دانش شهريگری را از کهن
ما برای ديگران بگذاشتيم
گنج گيتی هر کجا آمد بدست
ما نه بهر خويشتن انباشتيم
تا نميرد ميهن و فرهنگ ما
ديده ی جان را بر او بگماشتيم
هم بهمراه اهورا در نبرد
اهرمن را ما بهيچ انگاشتيم
ريشه نيک است در کردار ما
نيک گفتيم نيک هم پنداشتيم
ما بمانيم و بماند پايدار
آنچه ما در دشت دلها کاشتيم
قراچه داغی
نگاره:
به آتش کشیده شدن تخت جمشید به دست اسکندر
********************************************
طاقت
واژه ی طاقت عربي است، بجای آن چنین بگوییم:
طاقت دیدن این منظره ی فجیع را ندارم = تاب دیدن این دیدار دلخراش را ندارم.
طاقتم طاق شد = دیگر تاب ندارم.
بی طاقتی نكن = بی تابی نكن.
الان تموم میشه، كمی طاقت بیارید = بزودی پایان میگیرد، كمی تاب بیاورید
-------------------------------------------------------------
طاقت : توان، توانایی، توش، یارایی، یاره، یارگی، نا // بردباری
طاقت آوردن : تاب آوردن، بتابیدن، برتابیدن، بتاویدن، بردباری کردن، توانایی داشتن
طاقت داشتن: تاب داشتن// توانایی داشتن، توانستن، یارستن، توانا بودن، یاراداشتن،
طاقت نیاوردن: تاب نیاوردن، برنتافتن، نتابیدن
كه به چمِ داشتن شهر و شهرنشینی و خوی و منش نیك شهری گری ( در برابر خوی بیابانی و دشتیِ ویرانگری ) است.
متمدن = civilized/ziviliziert = شهرمند ( بر پاد ناشهرمند = "بربر"، بیابانی )
مصر مهد مدنیت قدیم بود = مصر، گهواره ی شهرمندی باستان بود.
نافرمانی مدنی = نافرمانی شهرمندانه ( و نه بیابان منشانه)
ویژگی والای شهرمندی تنها با زندگی كردن در شهر ها بدست نمیآید ،
بساكه از فرهنگ و نیك منشی بدست میاید ، اگرچه روستا نشین هم باشیم.
**********************************************************
حركت> = جنبیدن، جنبش، براه افتادن، انگیخته شدن
خواجه نصیر طوسی هولاگو را <تحریك> كرد كه بغداد را <فتح> كند
= خواجه نصیر توسی هولاگو را بر انگیخت كه بغداد را بگیرد.
باهاشون <تماس> گرفتم، <حركت> كردن امشب میرسن
= بهشون زنگ زدم، راه افتادن امشب میرسن
دگمه شو زدم <اصلا ً><حركت> نمیكنه = دگمشو زدم هیچ تكون نمیخوره
این چیزا <خیلی><تحریك كننده> اند = این چیزها <خیلی> بر انگیزنده اند
از تنبلی افتاده یه جا <اصلا ً><تحرّكی> نداره =
از تنبلی افتاده یه جا هیچ جنب و جوشی نداره
این <شیئی> <بلا تحرّك> است =
این چیز بی جنبش است= جنبندگی ندارد= ایستاده است=ایستاست
انرژی <محرّك> هر <متحركی> است.
انرژی جنباننده ی هر جنبنده ای است، یا
انرژی جنبش انگیز هر جنبشمندی است، یا
كارمایه، جنبشگر هر جنبان است.
حركت><جوهره ی><ذاتی><عالم> است> = جنبش گوهره ی سرشتین جهان است.
چکامه:
ميهن ما و فرهنگ ما
---------------------------------
ما درخت مهربانی كاشتيم
کينه را از سينه ها برداشتيم
بر فراز کوچه های شهر خويش
پرچم پندار پاک افراشتيم
دانش شهريگری را از کهن
ما برای ديگران بگذاشتيم
گنج گيتی هر کجا آمد بدست
ما نه بهر خويشتن انباشتيم
تا نميرد ميهن و فرهنگ ما
ديده ی جان را بر او بگماشتيم
هم بهمراه اهورا در نبرد
اهرمن را ما بهيچ انگاشتيم
ريشه نيک است در کردار ما
نيک گفتيم نيک هم پنداشتيم
ما بمانيم و بماند پايدار
آنچه ما در دشت دلها کاشتيم
قراچه داغی
نگاره:
به آتش کشیده شدن تخت جمشید به دست اسکندر
********************************************
طاقت
واژه ی طاقت عربي است، بجای آن چنین بگوییم:
طاقت دیدن این منظره ی فجیع را ندارم = تاب دیدن این دیدار دلخراش را ندارم.
طاقتم طاق شد = دیگر تاب ندارم.
بی طاقتی نكن = بی تابی نكن.
الان تموم میشه، كمی طاقت بیارید = بزودی پایان میگیرد، كمی تاب بیاورید
-------------------------------------------------------------
طاقت : توان، توانایی، توش، یارایی، یاره، یارگی، نا // بردباری
طاقت آوردن : تاب آوردن، بتابیدن، برتابیدن، بتاویدن، بردباری کردن، توانایی داشتن
طاقت داشتن: تاب داشتن// توانایی داشتن، توانستن، یارستن، توانا بودن، یاراداشتن،
طاقت نیاوردن: تاب نیاوردن، برنتافتن، نتابیدن
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1199-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: پارسی را پاس بداریم
DARKENERGY نوشته شده:واژه ی عربي "تمدن" كاربرد بسیار دارد و بهتر این كه از واژه ی "شهرمندی" سود بجوییم.
كه به چمِ داشتن شهر و شهرنشینی و خوی و منش نیك شهری گری ( در برابر خوی بیابانی و دشتیِ ویرانگری ) است.
متمدن = civilized/ziviliziert = شهرمند ( بر پاد ناشهرمند = "بربر"، بیابانی )
مصر مهد مدنیت قدیم بود = مصر، گهواره ی شهرمندی باستان بود.
نافرمانی مدنی = نافرمانی شهرمندانه ( و نه بیابان منشانه)
ویژگی والای شهرمندی تنها با زندگی كردن در شهر ها بدست نمیآید ،
بساكه از فرهنگ و نیك منشی بدست میاید ، اگرچه روستا نشین هم باشیم.
**********************************************************
[ تصویر ]
حركت> = جنبیدن، جنبش، براه افتادن، انگیخته شدن
خواجه نصیر طوسی هولاگو را <تحریك> كرد كه بغداد را <فتح> كند
= خواجه نصیر توسی هولاگو را بر انگیخت كه بغداد را بگیرد.
باهاشون <تماس> گرفتم، <حركت> كردن امشب میرسن
= بهشون زنگ زدم، راه افتادن امشب میرسن
دگمه شو زدم <اصلا ً><حركت> نمیكنه = دگمشو زدم هیچ تكون نمیخوره
این چیزا <خیلی><تحریك كننده> اند = این چیزها <خیلی> بر انگیزنده اند
از تنبلی افتاده یه جا <اصلا ً><تحرّكی> نداره =
از تنبلی افتاده یه جا هیچ جنب و جوشی نداره
این <شیئی> <بلا تحرّك> است =
این چیز بی جنبش است= جنبندگی ندارد= ایستاده است=ایستاست
انرژی <محرّك> هر <متحركی> است.
انرژی جنباننده ی هر جنبنده ای است، یا
انرژی جنبش انگیز هر جنبشمندی است، یا
كارمایه، جنبشگر هر جنبان است.
حركت><جوهره ی><ذاتی><عالم> است> = جنبش گوهره ی سرشتین جهان است.
چکامه:
ميهن ما و فرهنگ ما
---------------------------------
ما درخت مهربانی كاشتيم
کينه را از سينه ها برداشتيم
بر فراز کوچه های شهر خويش
پرچم پندار پاک افراشتيم
دانش شهريگری را از کهن
ما برای ديگران بگذاشتيم
گنج گيتی هر کجا آمد بدست
ما نه بهر خويشتن انباشتيم
تا نميرد ميهن و فرهنگ ما
ديده ی جان را بر او بگماشتيم
هم بهمراه اهورا در نبرد
اهرمن را ما بهيچ انگاشتيم
ريشه نيک است در کردار ما
نيک گفتيم نيک هم پنداشتيم
ما بمانيم و بماند پايدار
آنچه ما در دشت دلها کاشتيم
قراچه داغی
نگاره:
به آتش کشیده شدن تخت جمشید به دست اسکندر
********************************************
طاقت
واژه ی طاقت عربي است، بجای آن چنین بگوییم:
طاقت دیدن این منظره ی فجیع را ندارم = تاب دیدن این دیدار دلخراش را ندارم.
طاقتم طاق شد = دیگر تاب ندارم.
بی طاقتی نكن = بی تابی نكن.
الان تموم میشه، كمی طاقت بیارید = بزودی پایان میگیرد، كمی تاب بیاورید
-------------------------------------------------------------
طاقت : توان، توانایی، توش، یارایی، یاره، یارگی، نا // بردباری
طاقت آوردن : تاب آوردن، بتابیدن، برتابیدن، بتاویدن، بردباری کردن، توانایی داشتن
طاقت داشتن: تاب داشتن// توانایی داشتن، توانستن، یارستن، توانا بودن، یاراداشتن،
طاقت نیاوردن: تاب نیاوردن، برنتافتن، نتابیدن
بانو ملی ما درود برشما
ولی دوسد گفته چون نیم کردار نیست