سطح دانش ادبی....

مدیران انجمن: parse, javad123javad

نمایه کاربر
ashkanOo

نام: اشکان

محل اقامت: تهران

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۹/۳۰ - ۱۵:۱۱


پست: 733

سپاس: 414

جنسیت:

تماس:

سطح دانش ادبی....

پست توسط ashkanOo »

من تازه گیا تو حرف زدن خیلی سطح بالا فکر میکنم و سخن میگم (( حد اقل خودم اینطور فکر میکنم smile032 ))

رو جمله ها گیره سه پیچ میدم.....

دوس دارم جمله ها رو ب چالش بکشم.....

مثلا.

یه دانشمندی گفته : انجام دادن کار درست بهتر از انجام دادن درست کاره smile024

من کلا باهاش مخالفم......

دوس دارم نظر شما هم بدونم...... smile072
B.Sc physics at amirkabir university of tehran

نمایه کاربر
mycolony

عضویت : جمعه ۱۳۹۲/۱/۲ - ۱۰:۳۴


پست: 787

سپاس: 134

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط mycolony »

من این جمله رو درک نمی کنم
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله

نمایه کاربر
slice_of_god

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۸:۱۲


پست: 1163

سپاس: 654

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط slice_of_god »

اگه تونستید این جمله رو درک کنید(از فرانتس کافکا)

"وقتی قطار می گذرد ناظران مبهوت می مانند"
به نظرتون
قطار چیه؟
ناظران کی ن؟
منظور از مبهوت ماندن چیه؟

کسی که سکوت می کند
بازی را مسخره کرده
ما که حرف می زنیم
باخته ایم .

نمایه کاربر
slice_of_god

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۸:۱۲


پست: 1163

سپاس: 654

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط slice_of_god »

هواس 24 نوشته شده:راهنمایی
کن
دارم فکر می کنم ولی یکم گیج شدم
شما نظر خودتون رو بگین
کلی منظور میشه از این جمله گرفت
می خوام ببینم بهترین منظور رو کی می تونه برسونه
کسی که سکوت می کند
بازی را مسخره کرده
ما که حرف می زنیم
باخته ایم .

نمایه کاربر
mycolony

عضویت : جمعه ۱۳۹۲/۱/۲ - ۱۰:۳۴


پست: 787

سپاس: 134

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط mycolony »

slice_of_god نوشته شده:اگه تونستید این جمله رو درک کنید(از فرانتس کافکا)

"وقتی قطار می گذرد ناظران مبهوت می مانند"
به نظرتون
قطار چیه؟
ناظران کی ن؟
منظور از مبهوت ماندن چیه؟

از نظر من منظور از قطار این جا زندگی است انسان ها مبهوت می شن کی گذشت
که ما ازش جا موندیم
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله

نمایه کاربر
Sara_74

نام: سارا

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۷/۳۰ - ۰۰:۳۵


پست: 244

سپاس: 12

جنسیت:

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط Sara_74 »

"وقتی قطار می گذرد ناظران مبهوت می مانند"
به نظر من نمیشه هیچجوره منظور نویسنده رو فهمید.
smile124

jhvh

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۲۶ - ۱۷:۰۲


پست: 1666

سپاس: 284

جنسیت:

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط jhvh »

Sara_74 نوشته شده:
"وقتی قطار می گذرد ناظران مبهوت می مانند"
به نظر من نمیشه هیچجوره منظور نویسنده رو فهمید.
smile124
به نظر من اشاره ای به نسبیت دارد

ناظر مهمه که کیه



اگر هم منظورش نسبیت نباشه نتیجه نسبیت از این نتیجه میشه(این دو کلمه یعنی نسبیت ) ما نسبیتو نفهمیدیم و من تنها کسیم که براش ایده دارم و برای 90 درصد دانشمندان احمق متاسفم .......(دارد ولی حوصله ندارم)




اگه ترمز باشه می تونم نظرشو بفهمم





کسی که این جمله رو گفته برام بشناسونید تا معنیشو بگم

نمایه کاربر
Sara_74

نام: سارا

عضویت : یک‌شنبه ۱۳۹۱/۷/۳۰ - ۰۰:۳۵


پست: 244

سپاس: 12

جنسیت:

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط Sara_74 »

درسته بستگی به ناظر داره نه پدیده!
با توجه به ذهن خواننده هر برداشتی ممکنه صورت بگیره

هیچوقت نمیشه منظور صاحب اثر رو فهمید
فهم آن چیزی است که در اندیشهٔ مفسر نقش می‌بندد. فهم هر مفسر ریشه در زمانه، جامعه، فرهنگ و تربیت او دارد و این عوامل، محدودهٔ عملکرد ذهن مفسر را ناخودآگاه در حصار می‌گیرد؛ او نمی‌تواند بیرون از این دایره بیندیشد و بفهمد. بنابراین فهم امری اتفاقی و مسبوق به پیشینهٔ تاریخی مفسر است که به شکل یک واقعه (event) درون ذهن وی شکل می‌گیرد و به هیچ روی قابل کنترل‌کردن و تعریف در قالب روش و راهکار نیست. درک و استنباط هر خواننده، منحصر به خود اوست و به تعداد خوانندگان یک متن، فهم‌های متفاوت وجود خواهد داشت.

jhvh

عضویت : دوشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۲۶ - ۱۷:۰۲


پست: 1666

سپاس: 284

جنسیت:

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط jhvh »

Sara_74 نوشته شده:درسته بستگی به ناظر داره نه پدیده!
با توجه به ذهن خواننده هر برداشتی ممکنه صورت بگیره

هیچوقت نمیشه منظور صاحب اثر رو فهمید
فهم آن چیزی است که در اندیشهٔ مفسر نقش می‌بندد. فهم هر مفسر ریشه در زمانه، جامعه، فرهنگ و تربیت او دارد و این عوامل، محدودهٔ عملکرد ذهن مفسر را ناخودآگاه در حصار می‌گیرد؛ او نمی‌تواند بیرون از این دایره بیندیشد و بفهمد. بنابراین فهم امری اتفاقی و مسبوق به پیشینهٔ تاریخی مفسر است که به شکل یک واقعه (event) درون ذهن وی شکل می‌گیرد و به هیچ روی قابل کنترل‌کردن و تعریف در قالب روش و راهکار نیست. درک و استنباط هر خواننده، منحصر به خود اوست و به تعداد خوانندگان یک متن، فهم‌های متفاوت وجود خواهد داشت.
آفرین ممنون
میرم (خودت بفهم جملات معکوس )


منظور من نسبیت فیزیکیه که سی صدو شصت درجه متفاوته



مغز ما هنوز با نسبیت بررسی نشده و دو به علاوه ی دو نسبیت نیست (بحث خیلی ثقیله ولی لطفا بگیر )

نمایه کاربر
mycolony

عضویت : جمعه ۱۳۹۲/۱/۲ - ۱۰:۳۴


پست: 787

سپاس: 134

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط mycolony »

jhvh نوشته شده:
Sara_74 نوشته شده:درسته بستگی به ناظر داره نه پدیده!
با توجه به ذهن خواننده هر برداشتی ممکنه صورت بگیره

هیچوقت نمیشه منظور صاحب اثر رو فهمید
فهم آن چیزی است که در اندیشهٔ مفسر نقش می‌بندد. فهم هر مفسر ریشه در زمانه، جامعه، فرهنگ و تربیت او دارد و این عوامل، محدودهٔ عملکرد ذهن مفسر را ناخودآگاه در حصار می‌گیرد؛ او نمی‌تواند بیرون از این دایره بیندیشد و بفهمد. بنابراین فهم امری اتفاقی و مسبوق به پیشینهٔ تاریخی مفسر است که به شکل یک واقعه (event) درون ذهن وی شکل می‌گیرد و به هیچ روی قابل کنترل‌کردن و تعریف در قالب روش و راهکار نیست. درک و استنباط هر خواننده، منحصر به خود اوست و به تعداد خوانندگان یک متن، فهم‌های متفاوت وجود خواهد داشت.
آفرین ممنون
میرم (خودت بفهم جملات معکوس )


منظور من نسبیت فیزیکیه که سی صدو شصت درجه متفاوته



مغز ما هنوز با نسبیت بررسی نشده و دو به علاوه ی دو نسبیت نیست (بحث خیلی ثقیله ولی لطفا بگیر )
این حرف رو یک رومان نویس گفته یک نویسنده
پس فکر نسبیت فیزیک رو بی خیال شو
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله

نمایه کاربر
mycolony

عضویت : جمعه ۱۳۹۲/۱/۲ - ۱۰:۳۴


پست: 787

سپاس: 134

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط mycolony »

jhvh نوشته شده:شاید خواسته قطار زمان رو بگه


باز اگه آثارشو بیشتر بخونم بهتر می تونم نظر بدم
حالا چرا قطاره زمان
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله

نمایه کاربر
slice_of_god

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۸:۱۲


پست: 1163

سپاس: 654

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط slice_of_god »

بزارید شخصیت نویسنده و زندگی نامه ی اون رو خیلی خلاصه
نشون بدم:(+ بی خودی به نسبیت ربطش ندین)
در یک خانواده ی یهودی در پراگ به دنیا اومد
پدرش بازرگان یهودی
و مادرش زنی متعصب بود.
رفتار مستبدانه و جاه‌طلبانه ی پدر چنان محیط رعب‌انگیزی در خانواده به وجود آورده بود که از کودکی
سایه‌ای از وحشت بر روح کافکا انداخت و در سراسر زندگی هرگز از او دور نشد
شاید همین نفرت از زندگی در کنار پدری سنگدل موجب شد که کافکا اینجوری بشه.
اون آلمانی بلد بود و چک رو بی نقض حرف می زد
عموماً اعتقاد بر این است که کافکا در سراسر زندگیش از افسردگی حاد و اضطراب رنج می‌برده‌است.
او همچنین دچار میگرن، بی‌خوابی، یبوست، جوش صورت و مشکلات دیگری بود که عموماً عوارض فشار و نگرانی روحی هستند.
کافکا سعی می‌کرد همهٔ اینها را با رژیم غذایی طبیعی، از قبیل گیاه‌خواری و خوردن مقادیر زیادی شیر پاستوریزه نشده (که به احتمال زیاد سبب بیماری سل او شد)
او بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود
و دو برادر کوچک‌تر داشت که قبل از شش سالگی فرانتس مردند
و سه خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها جان باختند.
اواخر عمرش از گرسنگی مُرد
وقتی دکتر میاد بالا سرش کافکا براش می نویسه:
اگر منو نکشی قاتلی !!!
و در اخر با درد میمیره
و اولین جمله اش توی یاد داشت ها:
اینه که:

وقتی قطار می گذر ناظران مبهوت می مانند
آخرین ویرایش توسط slice_of_god شنبه ۱۳۹۲/۳/۴ - ۲۲:۲۷, ویرایش شده کلا 1 بار
کسی که سکوت می کند
بازی را مسخره کرده
ما که حرف می زنیم
باخته ایم .

نمایه کاربر
ashkanOo

نام: اشکان

محل اقامت: تهران

عضویت : چهارشنبه ۱۳۹۰/۹/۳۰ - ۱۵:۱۱


پست: 733

سپاس: 414

جنسیت:

تماس:

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط ashkanOo »

خودم همیشه ب خودم میگم:

سعی نکن آدم خاصی باشی; آدمای خاص باید سعی کنن مثه تو باشن.........







این جمله رو هم خودم گفتم smile038
B.Sc physics at amirkabir university of tehran

نمایه کاربر
mycolony

عضویت : جمعه ۱۳۹۲/۱/۲ - ۱۰:۳۴


پست: 787

سپاس: 134

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط mycolony »

من به خودم می گویم
همیشه به رویاهات فکر کن تا نا امید نشوی
درون سینه هر آدمی یک خاورمیانه پنهان است.
پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله

نمایه کاربر
slice_of_god

عضویت : جمعه ۱۳۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۸:۱۲


پست: 1163

سپاس: 654

Re: سطح دانش ادبی....

پست توسط slice_of_god »

jhvh نوشته شده:
هواس 24 نوشته شده:
jhvh نوشته شده:شاید خواسته قطار زمان رو بگه


باز اگه آثارشو بیشتر بخونم بهتر می تونم نظر بدم
حالا چرا قطاره زمان
قطاری که داره میگذره و یه عده ازش عقب می وفتن


چیزی نیست جز فرصت و زمان (اینجا یه کلک زدم )

و ناظران مبهوت می مانند ناظرانی که از بیرون فرصت ها رد شدنشونو می نگرند هنوز نمی دونن توی قطار چه خبره فقط میشه گفت قطار آروم میره
بیشتر از این نمی فهمند و مات این ابهامند
داخل قطار چه خبره ؟!
وقتی قطار می گذرد ناظران مبهوت می مانند

1-قطار در حال گذر از ناظران است
2-قطار به مقصد می رسه
3-ناظران انسانند
4-ناظران بهت زده اند
5-مقصد مشترک همه ی انسان ها مرگِ
6-وقتی قطار مرگ شماره ی 1 در حال بردن عده ای است, آن هایی که منتظر "قطارِ مرگ" شماره ی 2 و 3 و 4 و 5 و.....هستند حیران می مانند
دلیل این حیرانی رو جا ماندن می دونم
این نظر من بود
کسی که سکوت می کند
بازی را مسخره کرده
ما که حرف می زنیم
باخته ایم .

ارسال پست