اعترافات جالب و خنده دار شما

[SAYE]

اعتراف میکنم دو سال پیش یکی از بچه های هوپا رو جوری گذاشتم سر کار که تا چن ماه خودشم نمیدونست رفته سر کار
و احتمالا درس عبرت گرفت که زیاد به پر و پای من نپیچه...
امروز با دیدن یه پست از همون شخص کلی خندیدم
ماشالا ماشالا

[Amir75]

اعتراف می کنم
حتی اگریه روز از عمرمم مونده باشه دوست دارم اون دختر مردمی که مامانم دیده و همش می گه رو ببینم وحالشو جابیارم
پس کجا اند اون دخترای مردم
که من دست به هر کاری می زنم,جلو تر از من به بحو احسنشون اون دختر مردم انجام داده

[Amir75]

اعتراف می کنم
اونیکه از کلاس افتاد بیرون و رفت پشت پنجره سنگ پرت کرد تو کلاس من بودم

[Amir75]

اعتراف می کنم
تو مدرسه اونیکه بعد از افتادن بیرون می رفت بالا درخت من بودم

[Amir75]

اعتراف می کنم
بچه که بودیم از این کلاها که سرش گلوله بافتنی داشت,بعد پایینشم تا رو دمغ و دهن میومد,دورنگ بود
یادتونه؟ده شصتیا و هفتادیا اکثرا داشتن
چقدر ستم بود تازه برا من,قرمز و بنفش بودکشنه مرده ترکیب رنگیاش بودم
چقدر خفه کننده بود منتظر بودم تا مامانم روشو برمی گردوند,برش می داشتم

[einstein313]

اعتراف می کنم
بچه که بودیم از این کلاها که سرش گلوله بافتنی داشت,بعد پایینشم تا رو دمغ و دهن میومد,دورنگ بود
یادتونه؟ده شصتیا و هفتادیا اکثرا داشتن
چقدر ستم بود تازه برا من,قرمز و بنفش بودکشنه مرده ترکیب رنگیاش بودم
چقدر خفه کننده بود منتظر بودم تا مامانم روشو برمی گردوند,برش می داشتم

[Amir75]

اعتراف می کنم
یه بار از کلاس افتادم بیرون بعدش رفتم بالا درخت توت خودم و ناظممون اومد و...
اعتراف می کنم
یه بار تصمیم گرفتم حوض با فواره درست کنم,برا همین هم کل لگن های مامانمو که تازه خریده بود و سوراخ کردم تا بتونم لوله رد کنم و فواره درست بشه ولی

و حسابی کتک خوردم

[Amir75]

اعتراف می کنم
یه بار داشتم تو حیاط با داداشم بازی می کردم,اون سوار دوچرخه بود در عین حال من هولش می دادم محکم
بابامم که گوشه ی حیاط داشت کله پاچه تمیز می کرد,
چنان هولی دادم داداشمو که افتاد تو قابلمه اب جوش,
بد بخت سوخت و تاول زد در حد چی,تا دوماه فقط پانسمانشو هر روز عوض می کردیم
خلاصه اینطوریاست,سابقه ی پخت داداش دارم

[Amir75]

اعتراف می کنم
یه بار سر کلاس یکی از استادامون که پروفسر داشت یه مساله حل می کرد
قشنگ حل شد
بعد از خوشحالی بلند گفتم افرین درست حلش کردی,استاد ایتجوری شد

[آرژنا]

اعتراف می کنم
یه بار سر کلاس یکی از استادامون که پروفسر داشت یه مساله حل می کرد
قشنگ حل شد
بعد از خوشحالی بلند گفتم افرین درست حلش کردی,استاد ایتجوری شد

واقعا!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوش به حالتون چقد با استاداتون راحتید!!

[Amir75]

اعتراف می کنم
یه بار داشتم دکتر بازی می کردم,ماکارانی خشک کردم تو گوش داداشم,بیچاره گوشش خون اومد
بردنش بیمارستان,گفتن یه ذره کار داشت تا پرده ی گوشش پاره بشه

[Vita]

اعتراف می کنم
یه بار داشتم دکتر بازی می کردم,ماکارانی خشک کردم تو گوش داداشم,بیچاره گوشش خون اومد
بردنش بیمارستان,گفتن یه ذره کار داشت تا پرده ی گوشش پاره بشه

چقدر تو خطرناکی
خوبه الان بزرگ شدی دیگه با داداش بیچارت بازی نمی کنی، وگرنه تا حالا مرده بود

[عطر یاس]

دیشب داشتم جایی با یکی صحبت میکردم.طرف گقت :

واااااااااااااااااااااا
اگه اد نکنی که نمیشناسی؟!!!!!!!!!!!!

خلاصه دخترم..اگه خواستی اد کن میل خودته.

منو باش که فکر میکردم منظورش اینه که من دختر هستم. اگه میخوای اد کن و با هم صحبت کنیم.

خلاصه الان ادش کردم، دیدم رفتار و صحبت های پسرونه داره
گفتم چرا دیشب بهم دروغ گفتی که دختری !!

گفت من دروغ نگفتم، تو بد متوجه شدی
اون دخترم یه صفت بود.

الانم داره گیر سیپیچ میده

[White]

اعتراف میکنم تصمیمم یه خریت محض بود..زین پس دنیا رو عشقــــــــــــــــــــــــــه !

[Amir75]

اعتراف می کنم
از بس گوشیم زنگ.خورش زیاد
امروز هر چی بابام زنگ می زد جواب نمی دادم,یادم رفته بود صداشو
خجالت کشیدم,
از امشب می خوام,روزی چهار بار به خودم بزنگم,تا تمرین و عادت بشه,اونقدر که ملکه ی ذهنم بشه