اشعار جوانشیری
Re: اشعار جوانشیری
ما را جدی نگیرید, مایه خوشبختی است. اصلا عکس این خودش یک جور زنگ خطر است, مقادیر زیادی بی شرمی و وقاحت لازم دارد که بشود توی کثافت دست و پا زد و حال کرد. گاهی شرکت در چنین بحث هایی لازم مینمایاند, که بفهمیم از ابتذال عمومی دور میشویم یا در حال فرو رفتنیم
- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1458-
سپاس: 514
- جنسیت:
تماس:
Re: اشعار جوانشیری
Grotesque نوشته شده:ما را جدی نگیرید, مایه خوشبختی است. اصلا عکس این خودش یک جور زنگ خطر است, مقادیر زیادی بی شرمی و وقاحت لازم دارد که بشود توی کثافت دست و پا زد و حال کرد. گاهی شرکت در چنین بحث هایی لازم مینمایاند, که بفهمیم از ابتذال عمومی دور میشویم یا در حال فرو رفتنیم
بهتر است ابتذال و کثافت را در جامعه ی امروزیِ بی بندو بارِ خود جستجو کنید تا در اشعار حافظ و سعدی که اگر این مملکت آوازه و نیک نامی ای هم در جهان داشته باشد بخاطر همان تفکرات و اشعار این بزرگان است!
Re: اشعار جوانشیری
اینکه ما بخواهیم مثل شما فکر کنیم که احیانا به خاطر مبارکتان برنخورد, مثل این است که بگوییم آفتاب نتابد که بستنی هایمان آب نشود.
Re: اشعار جوانشیری
[/quote]آفرین به این اندیشه بلند قبلا محمد از شما تعریف کرده بود با نوشتن این پست فهمیدم تعاریف منطبق بر واقعیت بوده
واقعا این فکر و اندیشه رها میتونه خیلی پرواز کنه و این ذهن خلاق میتونه به جایگاه بلندی دست پیدا کنه
سینای عزیز همه جا نه فقط در این انجمن کسانی هستند که ذهنشان محصور در چهارچوبهایی است که فکر میکنن فقط از طریق قوانین تعریف شده اونم توسط فکر ناقص بشر میشه مساله ای رو پذیرفت و درک کرد.غافل از این هستند همون قوانین و منطق که اینقدر سنگش رو به سینه میزنن از یک خیال و رویا بوجود آمده
شما خیلی جدیشون نگیر [/quote]
سلام بر شما علی آقای گرامی و عزیز
لطف دارید بزرگوار هم شما هم جناب جوانشیری
فرمایشتون کاملا متینه و لذت بردم
هر چیز که راکد بمونه مثل آب یک لجنزار عاقبت میگنده و جز زشتی براش چیزی نمیمونه
بله قواعد اگه اصولی و از روی علم و آگاهی تغییر پیدا کنه شاهکار به وجود میاد.قلب تپنده ی جاودانگی یک هنر همین ابتکاراته
من واقعا به شعر و ادبیات فاخر ایران افتخار میکنم.نه چون خودم ایرانی هستم چون جوهره ی زیبایی و تعمق رو در این آثار به اندازه ی خودم درک کردم
همون طور که از آثار تولستوی ،گوته یا شکسپیر لذت میبرم.هنر مرز و سرزمین نداره.هر جا زیبایی عواطف و درک والا ی هستی با هم پیوند بخوره میشه مهد هنر و فرهنگ
واقعا این فکر و اندیشه رها میتونه خیلی پرواز کنه و این ذهن خلاق میتونه به جایگاه بلندی دست پیدا کنه
سینای عزیز همه جا نه فقط در این انجمن کسانی هستند که ذهنشان محصور در چهارچوبهایی است که فکر میکنن فقط از طریق قوانین تعریف شده اونم توسط فکر ناقص بشر میشه مساله ای رو پذیرفت و درک کرد.غافل از این هستند همون قوانین و منطق که اینقدر سنگش رو به سینه میزنن از یک خیال و رویا بوجود آمده
شما خیلی جدیشون نگیر [/quote]
سلام بر شما علی آقای گرامی و عزیز
لطف دارید بزرگوار هم شما هم جناب جوانشیری
فرمایشتون کاملا متینه و لذت بردم
هر چیز که راکد بمونه مثل آب یک لجنزار عاقبت میگنده و جز زشتی براش چیزی نمیمونه
بله قواعد اگه اصولی و از روی علم و آگاهی تغییر پیدا کنه شاهکار به وجود میاد.قلب تپنده ی جاودانگی یک هنر همین ابتکاراته
من واقعا به شعر و ادبیات فاخر ایران افتخار میکنم.نه چون خودم ایرانی هستم چون جوهره ی زیبایی و تعمق رو در این آثار به اندازه ی خودم درک کردم
همون طور که از آثار تولستوی ،گوته یا شکسپیر لذت میبرم.هنر مرز و سرزمین نداره.هر جا زیبایی عواطف و درک والا ی هستی با هم پیوند بخوره میشه مهد هنر و فرهنگ
...
- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1458-
سپاس: 514
- جنسیت:
تماس:
Re: اشعار جوانشیری
Grotesque نوشته شده:اینکه ما بخواهیم مثل شما فکر کنیم که احیانا به خاطر مبارکتان برنخورد, مثل این است که بگوییم آفتاب نتابد که بستنی هایمان آب نشود.
همانند ما فکر نکنید و به آفتاب هم بگویید که بتابد!
لیکن بستنی تان را زودتر میل بفرمایید تا هم آب نشود و هم زودتر قند به مغز مبارکتان برسد بلکه معقول تر سخن برانید!
Re: اشعار جوانشیری
Grotesque نوشته شده:همه مفاهیم عالی و زیبایی های جهان در این جا بی معنی, مبتذل و احمقانه میشود. انسان گاهی که حرف میزند, خودش به عق مینشیند. میداند گندی زده, چیز والایی را برای مردمانی گفته که کثافت را حس نمیکنند - مثل آنکه میگوید درخت ها نمیگذارند جنگل را ببیند - چرا که تا خرخره داخل گه اند.
- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1458-
سپاس: 514
- جنسیت:
تماس:
Re: اشعار جوانشیری
Grotesque نوشته شده:اینکه ما بخواهیم مثل شما فکر کنیم که احیانا به خاطر مبارکتان برنخورد, مثل این است که بگوییم آفتاب نتابد که بستنی هایمان آب نشود.
امان از تعصبات و دنباله رویی های کورکورانه ی ما
منشا درد بشر همیشه دو جناح بوده اند(همان هایی که میگوییم یا از این ور بام میافتند یا اون ورش)
1-متحجر ها که با هر نوآوری و به روز رسانی مخالفند(همونهایی که از اون ور افتادن)
2- شبه روشنفکر ها و پیروانشان:این دسته که مراتب خطرناک تر و معمولا کثرتشان از دسته ی اول بیشتر است.
این دسته چون خود چیزی برای گفتن ندارند فکر میکنند با کتمان موفقیت های گذشتگان و ساز مخالف زدن با هر تفکر و نگرشی،می توانند نقیصه ی خود را برطرف کنند.
لذا برای مرتفع نمودن این نقص(تهی دستی در اندیشه)شروع می کنند به اعتراض به زمین و زمان.
بهتر است جای دنباله رویی ها کمی هم به حقایق رجوع کنیم.
ای دوست عزیز شما چندبار دیوان حافظ را خوانده اید.همانی که در کتابخانه ی 90 درصد مردم ایران وجود دارد.یقینا هیچ.چون از طرز بیانتان پیداست
جایی که همین اندیشمندان اروپایی که شما سنگشان را به سینه میزنید،می نشینند در قرن 19 و 20 آثار حافظ و سعدی و خیام را تفسیر می کنند.جایی که می بینیم نظریات والای فلسفه مدرن به بیان دیگر در غزل حافظ وجود دارد.جایی که خیام را در صدر تفکرات فلسفی جهان برمی نشانند و فریتز جرالد او را به عنوان نابغه ای از غرب مطرح می کند و برای اولین بار آوازه ی تفکرات این حکیم را به اروپا میرساند.
پس نامعقول است اگر کسی بگوید اینها کهنه هستند و به خاطر قواعد این شعرا قادر به بیان مقصود نبوده اند.
شبه روشنفکری آفت است که گریبان هر قشر یا رشته ای را خواهد گرفت .خودمان باید آگاه باشیم و گرنه در گرداب تعصب و مخالف با همه و همه غرق خواهیم شد.
بهتر است به جای این خود کم بینی های واهی و تخیلی.سعی کنیم حقایق راببینیم بی مبالغه و بدون بی انصافی
...
Re: اشعار جوانشیری
روشن فکر هم از کلمات به لجن کشیده شده این زبان است.
بنده یک بار نوشته های حافظ را خوانده ام از کتاب حافظ شاملو و بعضی نوشته ها را چند بار, متاسفانه بصیرت کافی نبود که ما دریابیم و الا بر همه عیان است که جناب حافظ در علوم عقلی و نقلی و پای منقلی فرد شماره اول عالم وجود بوده و هستند . خصوصا آنجا که ایشان به در خون غلتیدن سرزمینشان از مغول اشارات فرموده بودند.
ما سنگ کسی به سینه نمیزنیم. شما هم واضح است چه قدر فلسفه مدرن خوانده اید.
خیام, من شش ماه مرتبا خیام خواندم و در انتها مطلب کوتاهی هم درباره ایشان نوشتم. اما بعد دیدم که خیام خودش واعظ مرگ بود! یعنی همان چیزی که من گمان بردم خیام نقطه مقابلش بود. نهایتش همان ماهرو و جام شراب است. کجا خیام از ابرانسان سخن گفت؟ فرار خیام از نیهیلیسمی به نیهیلیسمی دیگر و از مخدری به مخدر دیگر نبود؟ کجا اشارت است به معرفت این شراب؟ کدام معرفت؟
بنده یک بار نوشته های حافظ را خوانده ام از کتاب حافظ شاملو و بعضی نوشته ها را چند بار, متاسفانه بصیرت کافی نبود که ما دریابیم و الا بر همه عیان است که جناب حافظ در علوم عقلی و نقلی و پای منقلی فرد شماره اول عالم وجود بوده و هستند . خصوصا آنجا که ایشان به در خون غلتیدن سرزمینشان از مغول اشارات فرموده بودند.
ما سنگ کسی به سینه نمیزنیم. شما هم واضح است چه قدر فلسفه مدرن خوانده اید.
خیام, من شش ماه مرتبا خیام خواندم و در انتها مطلب کوتاهی هم درباره ایشان نوشتم. اما بعد دیدم که خیام خودش واعظ مرگ بود! یعنی همان چیزی که من گمان بردم خیام نقطه مقابلش بود. نهایتش همان ماهرو و جام شراب است. کجا خیام از ابرانسان سخن گفت؟ فرار خیام از نیهیلیسمی به نیهیلیسمی دیگر و از مخدری به مخدر دیگر نبود؟ کجا اشارت است به معرفت این شراب؟ کدام معرفت؟
Re: اشعار جوانشیری
با حرفای جناب Grotesque کاملا موافقم! خصوصا این پست عالی بود
viewtopic.php?f=12&t=35059&p=615105#p615105
viewtopic.php?f=12&t=35059&p=615105#p615105
Re: اشعار جوانشیری
این شعر را هم بخوانیم خالی از لطف نیست
سعدی شیرازی:
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی
نه هرکس سزاوار باشد به صدر
کرامت به فضل است و رتبت به قدر
به جای بزرگان دلیری مکن
چو سر پنجه ات نیست شیری مکن
ندانی که برتر مقام تو نیست
فروتر نشین یا برو یا بایست
به عزت هر آن کو فروتر نشست
به خواری نیفتد ز بالا به پست
کس از سر بزرگی نباشد به چیز
کدو سر بزرگ است و بی مغز نیز
به صورت کسانی که مردم وشند
چو صورت همان به که دم درکشند
والسلام
سعدی شیرازی:
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی
نه هرکس سزاوار باشد به صدر
کرامت به فضل است و رتبت به قدر
به جای بزرگان دلیری مکن
چو سر پنجه ات نیست شیری مکن
ندانی که برتر مقام تو نیست
فروتر نشین یا برو یا بایست
به عزت هر آن کو فروتر نشست
به خواری نیفتد ز بالا به پست
کس از سر بزرگی نباشد به چیز
کدو سر بزرگ است و بی مغز نیز
به صورت کسانی که مردم وشند
چو صورت همان به که دم درکشند
والسلام
آخرین ویرایش توسط Litmus چهارشنبه ۱۳۹۶/۲/۲۷ - ۲۰:۳۹, ویرایش شده کلا 1 بار
...
Re: اشعار جوانشیری
کظم غیظ راستی یادم رفته بود
چشم جناب جوانشیری عزیز
به نظرتون این 4 بیت خوبه؟
تو کوچه مون بودم چن وقت پیش با دیدن صحنه ی ساختمان سازی گفتمش
سقف کوته،خانه ها بی پنجره
حصر خود در هستی بی انتها
درد بی دردی حکایت داشت از
مرگ انسان و وفور سایه ها
نردبان ها متکی بر هیچ وپوچ
پایه هاشان هم به روی آب بود
بی خرد خندان و شادان و دوان
بهر بالا رفتنش بی تاب بود
.
.
.
البته بیشتره ها
چشم جناب جوانشیری عزیز
به نظرتون این 4 بیت خوبه؟
تو کوچه مون بودم چن وقت پیش با دیدن صحنه ی ساختمان سازی گفتمش
سقف کوته،خانه ها بی پنجره
حصر خود در هستی بی انتها
درد بی دردی حکایت داشت از
مرگ انسان و وفور سایه ها
نردبان ها متکی بر هیچ وپوچ
پایه هاشان هم به روی آب بود
بی خرد خندان و شادان و دوان
بهر بالا رفتنش بی تاب بود
.
.
.
البته بیشتره ها
...
- [email protected]
نام: م. ج. معروف به گربه ی زَبادی
محل اقامت: تهران
عضویت : پنجشنبه ۱۳۹۰/۹/۲۴ - ۱۱:۴۹
پست: 1458-
سپاس: 514
- جنسیت:
تماس:
Re: اشعار جوانشیری
سینا SINA نوشته شده:سقف کوته،خانه ها بی پنجره
حصر خود در هستی بی انتها
درد بی دردی حکایت داشت از
مرگ انسان و وفور سایه ها
نردبان ها متکی بر هیچ وپوچ
پایه هاشان هم به روی آب بود
بی خرد خندان و شادان و دوان
بهر بالا رفتنش بی تاب بود
آفرین! خیلی قشنگه، حالو هوای شِعرای سهراب رو داره همشو بذار بخونیم کِیف کنیم
Re: اشعار جوانشیری
[email protected] نوشته شده:سینا SINA نوشته شده:سقف کوته،خانه ها بی پنجره
حصر خود در هستی بی انتها
درد بی دردی حکایت داشت از
مرگ انسان و وفور سایه ها
نردبان ها متکی بر هیچ وپوچ
پایه هاشان هم به روی آب بود
بی خرد خندان و شادان و دوان
بهر بالا رفتنش بی تاب بود
آفرین! خیلی قشنگه، حالو هوای شِعرای سهراب رو داره همشو بذار بخونیم کِیف کنیم
سپاس
چشم تکمیلش کنم حتما
بزار فردا پس فردا که جو آروم شد و هوا آفتابی یه غزل یا یه مثنوی میزارم
...