یا حضرت حق از ....دلِ ما ......درد..... برون آر..........بذرِ... شعفت را... به دل این بار.. فزونْ کار جز رویِ تو کاری.. چه.. رساند.. برِ جان سود؟......... گر عاقبت آن... روی تو باشد... به عدمْ کار بر جای جَبین،..ما... عرق... از ...دیده فشانیم.......... باشد.... ز کرم،.... مُزد.... بپردازدمان.... یار یا حضرت حق شعله ی عشقت چو برافروخت..........اندر... رهِ جانانه... تو اَش... باش... نگهدار صد.. عیب و مرض بود.. به جان.. ای شهِ آگاه.......... بردی همه را.. تا که شدیمت... همه بیمار ار... دیو کند... در رهِ معشوقْ... کمر ...راست.......... قدْ می شکنیمش چو زنیمش به زمین زار یا حضرت حق.... بیش... مکن... پیشِ نظرْ ناز.......... کاین.. صبرِ نظر باز... بدارد... حد.. و مقدار در.. حلقه ی گیسوی تو... دُرّیست.... چو آویز.......... افرازی... اگر.. این.. سرِ ما... بر سر آن دار تا.. احمدِ رضوان.. به پسندش... نشود.... غیر.......... دل.... را... بِبُریدیم... بجز... یار... ز.... اغیار
زمستان ۸۷
آخرین ویرایش توسط [email protected] پنجشنبه ۱۳۹۴/۵/۱۵ - ۱۲:۴۳, ویرایش شده کلا 1 بار
یا حضرت حق از ....دلِ ما ......درد..... برون آر..........بذرِ... شعفت را... به دل این بار.. فزونْ کار جز رویِ تو کاری.. چه.. رساند.. برِ جان سود؟......... گر عاقبت آن... روی تو باشد... به عدمْ کار بر جای جَبین،..ما... عرق... از ...دیده فشانیم.......... باشد.... ز کرم،.... مُزد.... بپردازدمان.... یار یا حضرت حق شعله ی عشقت چو برافروخت..........اندر... رهِ جانانه... تو اَش... باش... نگهدار صد.. عیب و مرض بود.. به جان.. ای شهِ آگاه.......... بردی همه را.. تا که شدیمت... همه بیمار ار... دیو کند... در رهِ معشوقْ... کمر ...راست.......... قدْ می شکنیمش چو زنیمش به زمین زار یا حضرت حق.... بیش... مکن... پیشِ نظرْ ناز.......... کاین.. صبرِ نظر باز... بدارد... حد.. و مقدار در.. حلقه ی گیسوی تو... دُرّیست.... چو آویز.......... افرازی... اگر.. این.. سرِ ما... بر سر آن دار تا.. احمدِ رضوان.. به پسندش... نشود.... غیر.......... دل.... را... بِبُریدیم... بجز... یار... ز.... اغیار
از نظر معنی کاری باهاش ندارم، وزن هم صحیح و سالمه. اما فضای شعر خیلی خیلی پیره. اگر این اشعار رو در قرون پنجم ششم می گفتی خیلی خوب بود، اما الان مناسب زمان نیست. توصیه می کنم کتابهای شعرایی مثل فاضل نظری و سیدوحید سمنانی رو بخونید. اگر سطح بالاتر خواستید، استاد فقید خلیل عمرانی..
یا حضرت حق از ....دلِ ما ......درد..... برون آر..........بذرِ... شعفت را... به دل این بار.. فزونْ کار جز رویِ تو کاری.. چه.. رساند.. برِ جان سود؟......... گر عاقبت آن... روی تو باشد... به عدمْ کار بر جای جَبین،..ما... عرق... از ...دیده فشانیم.......... باشد.... ز کرم،.... مُزد.... بپردازدمان.... یار یا حضرت حق شعله ی عشقت چو برافروخت..........اندر... رهِ جانانه... تو اَش... باش... نگهدار صد.. عیب و مرض بود.. به جان.. ای شهِ آگاه.......... بردی همه را.. تا که شدیمت... همه بیمار ار... دیو کند... در رهِ معشوقْ... کمر ...راست.......... قدْ می شکنیمش چو زنیمش به زمین زار یا حضرت حق.... بیش... مکن... پیشِ نظرْ ناز.......... کاین.. صبرِ نظر باز... بدارد... حد.. و مقدار در.. حلقه ی گیسوی تو... دُرّیست.... چو آویز.......... افرازی... اگر.. این.. سرِ ما... بر سر آن دار تا.. احمدِ رضوان.. به پسندش... نشود.... غیر.......... دل.... را... بِبُریدیم... بجز... یار... ز.... اغیار
زمستان ۸۷
درود
خوب است و ستودنی
ولی انگار شما جای شیخ عطار یا سنایی نشسته اید و ما را به هال و هوای آن سده ها می برید.
امروزه مذاقها دگر گون شده و سخنانی باید گفته بشه که خوانند حس کنه وارد هوای تازه ای شده است اگر همین سروده ها را با آهنگ ووزن تازه تری اگر می سروید بسیار دلنشین تر می شد
بهر روی آدم ژیانی از خودش داشته باشه بهتراز این که سوار پورشه مردم بشهsmile072
You-See: اما فضای شعر خیلی خیلی پیره. اگر این اشعار رو در قرون پنجم ششم می گفتی خیلی خوب بود، اما الان مناسب زمان نیست.
ژیان نوری نیرو : امروزه مذاقها دگر گون شده و سخنانی باید گفته بشه که خوانند حس کنه وارد هوای تازه ای شده است اگر همین سروده ها را با آهنگ ووزن تازه تری اگر می سروید بسیار دلنشین تر می شد
والا من هنوزم بتهوون گوش می دم و اگه یکی امروز موسیقی ای شبیه به بتهوون ارائه بده، بهش نمی گم سبکش قدیمیه و مال مثلاً 150 ساله پیشه. وزن شعر هم همینه مثل موسیقیه. امروز خیلی ها حافظ و مولوی می خونن نه فقط به خاطر معنیش بلکه به خاطره وزن و آهنگش. موسیقی سنتی ما هم که امروز زندست و هنوز فراموش نشده و مخاطب های خودش رو داره بر اساس همین وزن و آهنگ پیر شکل گرفته. واقعاً اگه وزن، پیر و جوون داشت، امروز کسی نه حافظ می خوند و نه دیوان شمس و نه ... و هر شعر و آهنگی مدت کوتاهی بیشتر دووم نمی آورد.
در ثانی وزن وابسته به سلیقه ی شاعره. من با این نوع وزن تونستم و می تونم بیشترین احساسات خودم رو نثار خدای خودم کنم و نتایج مطلوب و آرامش بخشی هم به دست آوردم. مهم اینه که من خودم راضی باشم و با شعرم با هر وزن و آهنگی بتونم از پله های معرفت بالا برم، حالا مردم هر چی می خوان بگن
دوست گرامی، بنده در مورد وزن شعرتون چیزی نگفتم، ایرادی نداره که وزن شعرتون رو از اوزان قدیمی انتخاب کنید. من در مورد محتوای شعرتون هم نظری ندادم. تمام گفته من روی فضای شعرتون بود، فضای شعر شما شبیه به این بود که با استفاده از پازل های آماده ادبی، و استفاده از منطق شعری (در حقیقت منطق موزون کردن گزاره ها، و نه شعر) اومدید تسبیحی از کلمات ساختید که خب بار شاعرانه اون از قبل بهش تحمیل شده. فقط و فقط در جهت بهتر شدن کارهاتون نظر دادم، که خب انتظار دارم لااقل خودتون پیش خودتون یک بار بهش فکر کنید. من هم اشعاری دارم، و کلاس هایی رفتم و با شعرای جوان ارتباط مستقیم و جلسات هفتگی داریم. از من به دل نگیرید. امیدوارم که همیشه گام به گام رو به جلو پیش بروید و در کنار فضای پر از خط کش فیزیک، از آرامش ادبیات هم بهره ببرید. موفق و موید باشید. - زالی -
بد نبود اینکه میگم بد نبود بخاطر اینه که من خودم به ندرت می تونم با تغزّل امروزی ارتباط برقرار کنم. ببینم شعر اول رو توی بیست سالگی و دومی رو توی بیست و سه سالگی گفتین؟
بله احتمالا در همین سن و سال بوده. از قبل تر و بعد ترش هم هست، اما ترجیح دادم چاپ نشه. این که ارتباط نمی گیرید، طبیعیه. برای همین هم بد نبود معنی متفاوتی می تونه داشته باشه. شعر دنیا و فنون خودش رو داره. مخصوصا ارتباط نظیر و سلیس بودن زبان خیلی مهمه. چرا این سوال رو پرسیدید؟
آخرین ویرایش توسط You-See جمعه ۱۳۹۴/۵/۱۶ - ۲۳:۵۸, ویرایش شده کلا 1 بار
دیگه قدیمی محسوب می شه. عشق شب شعر و جایزه و اینا رو داشتیم دیگه.. یه دفتری می شد. سی چهل تا که خودم رو راضی نگه داشت. باقی صبح تبدیل می شد به مچاله! بیشتر می نوشتم تا شعر. هنوز دو تا دفتر رو دارم. بیشتر فضای فلسفی دارند تا رومنس.
از اشعار نزدیک ترتون بگذارید. اگر هم مایل بودید نقدش کنم براتون. اگر نه، که از خوندنش لذت می بریم.
والا من شعرام تقریباً توی یه سطحه یعنی از زمانی که تونستم رسماً شعر بگم (حدود بیست سالگی) اغلب شعرام برای خودم جاذبه ی خاص خودشو داره و نمی تونم بگم که الان مثلاً نسبت به هفت سال پیش، پیشرفت اساسی کردم. برای همین سعی می کنم گلچینی از همه ی شعرام رو توی این جستار بذارم... مثلاً هفته ای یا دو هفته ای یه شعر. عیبی نداره اگه خواستید نقدشون کنید فقط زیادی نقد نکنید که ممکنه کار دستتون بدم