برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
بی پایه ، نادرست و «من دراری» است!خروش نوشته شده:در باره واژه رياضيات، نگاه كنيد به:
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... &sk=t&sd=a
بنگرید به:
http://fa.wikipedia.org/wiki/دینکرد
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
خواهش مي كنم كمي موشكافانه تر بفرمائيد، كه چه چيزيسپنتا نوشته شده:بی پایه ، نادرست و «من دراری» است!خروش نوشته شده:در باره واژه رياضيات، نگاه كنيد به:
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... &sk=t&sd=a
بنگرید به:
http://fa.wikipedia.org/wiki/دینکرد
بي پايه و نادرست و << من دراری >>است؟
راستي منظور شما از "من دراری" چيست؟
لينك وكيپديا فارسي را گذاشتيد، مي دانيم كه
وكيپديا به زبان فارسي هم هست، اگر مي خواستيد،
موضوع ويژه اي را به خوانندگان بشناسانيد، خوب
بود كه لينك آنرا مي گذاشتيد و نه لينك ِ صفحه اصلي وكيپديا فارسي را؟
وسرانجام منظور شما از "دين كرد"، چيست؟
با سپاس
خروش
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
درود . . .
از اینکه دیر پاسخ دادم ، پوزش می خواهم!
لینک را بگذارم؛ اکنون نیز هر چه در پی مقاله می گردم (در اینترنت)، پیدایش نمی کنم.بر این پایه به جای آن
بند بند مقاله ی دین کرد را از ویکی پارسی که در رایانه ی خود ، سیو شده داشتم ،در همینجا می نویسم!
******************************************************************************
دینکرد
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
دینْکرد یا دینکرت کتاب سترگی است به زبان پارسی میانه (پهلوی)، که آن را بهدرستی "دانشنامهٔ مَزْدَیَسْنی" و یا "درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)" خواندهاند. واژهٔ "دینْکرد" (dēnkart در پارسی میانه) را میتوان به "کردهها (کارها)ی دینی" و نیز "نوشتهٔ دینی" برگردانید. این گردآوردهٔ بزرگ خود دارای ۹ نسک است، که از آن میان نسکهای نخست و دوم و نیز پارهای از نسک سوم آن به دستان ما نرسیده است. دینْکرد فراهمآمده از نوشتههایی است که زمان نگارش و نیز نویسندگان آنها سراسر شناخته نیستند، و نسکی که در دستان ماست بر پایهٔ این نوشتهها در سدههای نهم و دهم پس از زایش (میلاد) به دست دو تن از فرهیختگان تاریخ فرهنگ ایرانزمین، به نامهای آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان و آذربادِ امیدان گردآوری و سامانبندی (تنظیم) شده است. آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان همان فرزانهای است که در دربار مأمون، خلیفهٔ عباسی، با زرتشتی بهاسلامگرویدهای به گفتگو پرداخت و از این گفتگو پیروز بیرون آمد. (گزارش این گفتگو در ماتیکان (رسالهی) گجستگ ابالیش آمده است.
در این دانشنامهٔ بیهمتا - که بهرام فرهوشی آن را "یک دانشنامه علوم دینی و عقلی"، و فریدون فضیلت آن را "گرانْسنگترین بُنْنوشتِ پهلوی از دانایان پیشین" میخواند - در زمینهها و گسترههای زیر سخن به میان آمده است: یزدانشناسی (الاهیات)، فرزانش (فلسفه)، اسطورهشناسی، دینْگفتارشناسی (کلام)، دلْآگاهی (عرفان)، اخلاقْآیینیک، آداب دینی، زندگانی زرتشت، پیدایش جهان، سزاشناسی (حقوق)، ساستاری (سیاست)، شهرداری و کشورداری، چمآوری (منطق)، مزداهیک (ریاضیات)، اندازش (هندسه)، گیتیک (فیزیک)، اخترشناسی، پزشکی، و دانشها و شاخههای دیگر.
برگرفته از:
ویکی پارسی.
به نقل از:
نوشتاری از «پژوهنده» بر پایه: کتابِ سوم ِ دینْکرد (درسْنامهٔ ِ دین ِ مزدایی)، دفتر یکم: 112 - 0، آراستاری، آوانویسی، یادداشتها و ترجمه: فریدون فضیلت، انتشارات فرهنگ دهخدا، تهران، ۱۳۸۱.
******************************************************************************
با سپاس.
از اینکه دیر پاسخ دادم ، پوزش می خواهم!
منظور بنده : این واژه (راز و مر) چرند است و برپایه ی داده هایی نادرست از سوی کسی همچون پرویز شهریاری است!راستي منظور شما از "من دراری" چيست؟
بنده به خاطر بهره از تندی زیاد اینترنت با مرورگر سفاری(safari)کار می کنم و از این رو نتوانستم به خوبیلينك وكيپديا فارسي را گذاشتيد، مي دانيم كه
وكيپديا به زبان فارسي هم هست، اگر مي خواستيد،
موضوع ويژه اي را به خوانندگان بشناسانيد، خوب
بود كه لينك آنرا مي گذاشتيد و نه لينك ِ صفحه اصلي وكيپديا فارسي را؟
لینک را بگذارم؛ اکنون نیز هر چه در پی مقاله می گردم (در اینترنت)، پیدایش نمی کنم.بر این پایه به جای آن
بند بند مقاله ی دین کرد را از ویکی پارسی که در رایانه ی خود ، سیو شده داشتم ،در همینجا می نویسم!
بنگرید به :وسرانجام منظور شما از "دين كرد"، چيست؟
******************************************************************************
دینکرد
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
دینْکرد یا دینکرت کتاب سترگی است به زبان پارسی میانه (پهلوی)، که آن را بهدرستی "دانشنامهٔ مَزْدَیَسْنی" و یا "درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)" خواندهاند. واژهٔ "دینْکرد" (dēnkart در پارسی میانه) را میتوان به "کردهها (کارها)ی دینی" و نیز "نوشتهٔ دینی" برگردانید. این گردآوردهٔ بزرگ خود دارای ۹ نسک است، که از آن میان نسکهای نخست و دوم و نیز پارهای از نسک سوم آن به دستان ما نرسیده است. دینْکرد فراهمآمده از نوشتههایی است که زمان نگارش و نیز نویسندگان آنها سراسر شناخته نیستند، و نسکی که در دستان ماست بر پایهٔ این نوشتهها در سدههای نهم و دهم پس از زایش (میلاد) به دست دو تن از فرهیختگان تاریخ فرهنگ ایرانزمین، به نامهای آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان و آذربادِ امیدان گردآوری و سامانبندی (تنظیم) شده است. آذرفَرْنْبَغ ِ فرخزادان همان فرزانهای است که در دربار مأمون، خلیفهٔ عباسی، با زرتشتی بهاسلامگرویدهای به گفتگو پرداخت و از این گفتگو پیروز بیرون آمد. (گزارش این گفتگو در ماتیکان (رسالهی) گجستگ ابالیش آمده است.
در این دانشنامهٔ بیهمتا - که بهرام فرهوشی آن را "یک دانشنامه علوم دینی و عقلی"، و فریدون فضیلت آن را "گرانْسنگترین بُنْنوشتِ پهلوی از دانایان پیشین" میخواند - در زمینهها و گسترههای زیر سخن به میان آمده است: یزدانشناسی (الاهیات)، فرزانش (فلسفه)، اسطورهشناسی، دینْگفتارشناسی (کلام)، دلْآگاهی (عرفان)، اخلاقْآیینیک، آداب دینی، زندگانی زرتشت، پیدایش جهان، سزاشناسی (حقوق)، ساستاری (سیاست)، شهرداری و کشورداری، چمآوری (منطق)، مزداهیک (ریاضیات)، اندازش (هندسه)، گیتیک (فیزیک)، اخترشناسی، پزشکی، و دانشها و شاخههای دیگر.
برگرفته از:
ویکی پارسی.
به نقل از:
نوشتاری از «پژوهنده» بر پایه: کتابِ سوم ِ دینْکرد (درسْنامهٔ ِ دین ِ مزدایی)، دفتر یکم: 112 - 0، آراستاری، آوانویسی، یادداشتها و ترجمه: فریدون فضیلت، انتشارات فرهنگ دهخدا، تهران، ۱۳۸۱.
******************************************************************************
با سپاس.
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
مقاله ی جالبی بود!
از سپنتای گرامی سپاسگزارم!
از سپنتای گرامی سپاسگزارم!
-
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰
پست: 11-
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
درود بر دوستان گرامی
کسی واژهی همارز برای هرم و مخروط میداند؟
کسی واژهی همارز برای هرم و مخروط میداند؟
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
نگاه كنيد به ديمه (صفحه) 11 همين تاپيك:
پیرام =هرم= pyramid=Pyramide (گرفته شده از مصری )
كوهان =مخروط =Cone=Kegel
پیرام =هرم= pyramid=Pyramide (گرفته شده از مصری )
كوهان =مخروط =Cone=Kegel
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
واروخوانه = پاليندرُم = Palindrome = Palindrom
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰
پست: 11-
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
از واژههای همارز پيشنهادی برای مخروط و هرم سپاسگزارم.
پرسشی دارم دربارهی واژهی پيرام که همارز هرم پيشنهاد شده است. آيا تازيان هرم (یا اهرام) را از پيرام گرفتهاند؟ آيا پيرام را شما پيشنهاد میدهيد يا پيش از اين نيز در اين چم بکار رفته است؟ میاندیشم که اگر بنا باشد يک واژهی ناپارسی را بکار ببريم پيرام به هرم امتيازی ندارد مگر آنکه بدانيم خود واژهی هرم نيز از پيرام گرفته شده است.
شما چه میگویید؟
پرسشی دارم دربارهی واژهی پيرام که همارز هرم پيشنهاد شده است. آيا تازيان هرم (یا اهرام) را از پيرام گرفتهاند؟ آيا پيرام را شما پيشنهاد میدهيد يا پيش از اين نيز در اين چم بکار رفته است؟ میاندیشم که اگر بنا باشد يک واژهی ناپارسی را بکار ببريم پيرام به هرم امتيازی ندارد مگر آنکه بدانيم خود واژهی هرم نيز از پيرام گرفته شده است.
شما چه میگویید؟
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
پرسش بسيار دشواري ست.
برخي،( در اين ميان وكيپديا هم)، بر آنند، كه واژه Pyramide
يوناني بوده و از دو واژه Pyr به چم "آتش" و meso/mese
به چم ميان ساخته شده است. برخي براين باورند كه يونانيان اين
واژه را از مصريان باستان وام گرفته اند. برخي به پاپيروس هاي
رياضي موزه لندن اشاره مي كنند كه در آن براي بلندي (ارتفاع) ِ
يك نگاره هندسي واژه per-em-us به چم آنچه ازus
بلند مي شود. تا آنجا كه من مي دانم، زبانشناسان نمي توانند سد در سد پيوندي ميان
per-em-us و pyramis پيدا كنند.
بهرروی، از آنجا كه من واژه پارسي براي "Pyramide " نمي شناسم،
در هم آوائي با بسياري از زبان هاي جهان، واژه "پيرام" را مي پسندم.
پيروز باشيد.
برخي،( در اين ميان وكيپديا هم)، بر آنند، كه واژه Pyramide
يوناني بوده و از دو واژه Pyr به چم "آتش" و meso/mese
به چم ميان ساخته شده است. برخي براين باورند كه يونانيان اين
واژه را از مصريان باستان وام گرفته اند. برخي به پاپيروس هاي
رياضي موزه لندن اشاره مي كنند كه در آن براي بلندي (ارتفاع) ِ
يك نگاره هندسي واژه per-em-us به چم آنچه ازus
بلند مي شود. تا آنجا كه من مي دانم، زبانشناسان نمي توانند سد در سد پيوندي ميان
per-em-us و pyramis پيدا كنند.
بهرروی، از آنجا كه من واژه پارسي براي "Pyramide " نمي شناسم،
در هم آوائي با بسياري از زبان هاي جهان، واژه "پيرام" را مي پسندم.
پيروز باشيد.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰
پست: 11-
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
دوستان گرامی کسی واژهی همارز برای واژههای تازی زير میداند:
دايره المعارف
مقسوم
مقسوم عليه
خارج قسمت
اطلاع ثانوی
شاهدان عينی (گواهان چشمی؟)
مسابقات بینالمللی (هماوردیهای میان کشوری؟)
شاد باشید
دايره المعارف
مقسوم
مقسوم عليه
خارج قسمت
اطلاع ثانوی
شاهدان عينی (گواهان چشمی؟)
مسابقات بینالمللی (هماوردیهای میان کشوری؟)
شاد باشید
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
[quote="Kheng Khoda"]دوستان گرامی کسی واژهی همارز برای واژههای تازی زير میداند:
دايره المعارف = دانشنامه
مقسوم = قسم که ریشه فارسی است اما بر وزن مفعول عربی رفته شاید قسمت درست باشه
مقسوم عليه
خارج قسمت = فکر کنم فارسی باشه
اطلاع ثانوی = هم اکنون
شاهدان عينی (گواهان چشمی؟) = گواهان مشاهده گر
مسابقات بینالمللی (هماوردیهای میان کشوری؟)
البته با عرض پوزش اینجا فرهیختگانی هستند که بتونن من را اصلاح کنند چون من فقط نظر شخصی خودم را گفتم
با تشکر
دايره المعارف = دانشنامه
مقسوم = قسم که ریشه فارسی است اما بر وزن مفعول عربی رفته شاید قسمت درست باشه
مقسوم عليه
خارج قسمت = فکر کنم فارسی باشه
اطلاع ثانوی = هم اکنون
شاهدان عينی (گواهان چشمی؟) = گواهان مشاهده گر
مسابقات بینالمللی (هماوردیهای میان کشوری؟)
البته با عرض پوزش اینجا فرهیختگانی هستند که بتونن من را اصلاح کنند چون من فقط نظر شخصی خودم را گفتم
با تشکر
نسل من و تو نسلی بود که یواشکی بوسید ، نوشید ، خندید ، حرف زد ، فکر کرد ، اعتراض کرد ، گریه کرد ، آرزو کرد ، دعا کرد ، درد و دل کرد ، انتخاب کرد ، عاشق شد
به سلامتی " یــواشــکــی " که اگه نبود ، نسل من و تو منقرض میشد
به سلامتی " یــواشــکــی " که اگه نبود ، نسل من و تو منقرض میشد
-
عضویت : شنبه ۱۳۸۷/۵/۵ - ۰۱:۴۰
پست: 11-
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
دوست گرامی
با سپاس از پاسخ شما به پرسشم.
دایره المعارف: به گمانم دانشنامه همارز خوبی باشد
خارج قسمت: هر دو واژهی آن تازی هستند و من دنبال همارز پارسی برای آن میگردم (برای "قابل قسمت" واژهی زيبای "بخش پذير" بکار برده میشود)
اطلاع ثانوی: گمان نمیکنم "هم اکنون" همارز درستی برای آن باشد (برای نمونه فروشگاهی نياز به بازسازی دارد و بر در آن يک آگهی میزنند که تا اطلاع ثانوی اين فروشگاه بسته است)(Further Notice در زبان انگليسی)
شاهدان عينی: مشاهده خودش واژهای تازی است (در زبان تازی "چشم" را "عین" گویند و در زبان انگليسی نیز برای "شاهدان عينی" واژهی "Eyewitnesses" بکار برده میشود از اين رو من "گواهان چشمی" را پيشنهاد دادم)
شاد باشيد
با سپاس از پاسخ شما به پرسشم.
دایره المعارف: به گمانم دانشنامه همارز خوبی باشد
خارج قسمت: هر دو واژهی آن تازی هستند و من دنبال همارز پارسی برای آن میگردم (برای "قابل قسمت" واژهی زيبای "بخش پذير" بکار برده میشود)
اطلاع ثانوی: گمان نمیکنم "هم اکنون" همارز درستی برای آن باشد (برای نمونه فروشگاهی نياز به بازسازی دارد و بر در آن يک آگهی میزنند که تا اطلاع ثانوی اين فروشگاه بسته است)(Further Notice در زبان انگليسی)
شاهدان عينی: مشاهده خودش واژهای تازی است (در زبان تازی "چشم" را "عین" گویند و در زبان انگليسی نیز برای "شاهدان عينی" واژهی "Eyewitnesses" بکار برده میشود از اين رو من "گواهان چشمی" را پيشنهاد دادم)
شاد باشيد
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
اطلاع ثانوی = آگاهی پسین
شاهدان = گواهان
شاهدان عینی = چشمگواهان
شاهدان = گواهان
شاهدان عینی = چشمگواهان
خرد، زنده ی جــاودانی شنــاس
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
مسابقات بین المللی = همپیشی های جهانی
ملت= زادبـُن ( nation -> nat = زادن )
بین المللی = international = اندرزادبنی = جهانی
---
مسابقه -> سبقت -> سبق = پیش. پیشینه، پیشی گرفتن -> همپیشی، همدوی
هم = co
دویدن = cour
همپیشی = كونكور، رقابت •
ملت= زادبـُن ( nation -> nat = زادن )
بین المللی = international = اندرزادبنی = جهانی
---
مسابقه -> سبقت -> سبق = پیش. پیشینه، پیشی گرفتن -> همپیشی، همدوی
هم = co
دویدن = cour
همپیشی = كونكور، رقابت •
خرد، زنده ی جــاودانی شنــاس
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد