مفهوم زمان
-
محل اقامت: رشت
عضویت : پنجشنبه ۱۳۸۶/۱۱/۴ - ۱۹:۲۳
پست: 14-
مفهوم زمان
سلام منجم جوان عزيز! فيزيك جديد ميگويد زمان يكي از ابعاد است. زمان به خاطر حركت در3بعد وجود دارد و حركت به خاطر زمان. در واقع اينها دو پديده نيستند بلكه يك پديده است به نام فضازمان.
R J A Physis
-
عضویت : چهارشنبه ۱۳۸۶/۱۱/۱۷ - ۰۱:۴۹
پست: 2-
زمان
زمان
این سوال یک دغدغه ذهنی زمان طولانی برای من است.ولی متاسفانه هنوز جواب کاملی که به ان ایمان پیدا کنم را نیافتم.
این که زمان وجود خارجی ندارد هیچ شکی در ان نیست ولی ایا وجود مجازی دارد یا نه؟.به نظر من زمان در حقیقت معنا وجود ندارد و نخواهد داشت.زمان تنها دستاویزی برای گذشته و اینده انسان است. و انسان ناگزیر به قبول این امر است. به نظر من دنیا بدون زمان مانند نقاشی میناتوری می ماند که در ان دور و نزدیک معلوم نیست.
اگر هم فرض کنیم در دنیا بدون زمان حرکت رخ دهد. زمین بچرخد و یا نوزادی متولد شود. چه عاملی تقدم و تاخر ادم ها را توجیه خواهد کرد. چه توجیهی وجود دارد که من در عین واحد به زمان های قبل و یا بعد منتقل نشوم. در مورد طی الارض که خیلی از عرفا انجام میدهند چه جوابی می توان گفت. ایا غیر از این است که زمان برای این ادم ها نگه داشته می شود ولی حرکت صورت می گیرد و این چیزی است که در عالم ماده بدون شک غیر ممکن است چون زمان او زمان دیگر انسان ها نیز خواهد بود و ثابت بودن زمان برای او به معنی ثابت بودن زمان برای سایر انسان ها و موجودات و پدیده های طبیعی خواهد بود پس چیزی که مسلما در مورد طی الارض می توان گفت این است که این حرکت در عالم دیگر رخ می دهد. عالمی که در ان زمان وجود ندارد.و ایا این چیزی است که بر اساس مستندات مذهبی قابل استنتاج است یا خیر؟چون در عالم ماده و علم فیزیک این امر معنی ندارد و مطمئنا قابل اثبات در عالم ماده نخواهد بود.
پس مسلما زمان امری است قراردادی نه وحی منزل که انسان ها در پناه ان,گذشته و اینده خود را با ان می سازند. وبه نظر من قید وابستگی انسان با زمان با مرگ از بین می رود و تا زمانی که در این عالم هستم محکوم به تبعیت از زمان خواهیم بود.
اما ایا حرکت زمین- ماه و کلی دیگر از حر کت ها که از محدوده نیرو انسان خارج هستند با زمان در ارتباطند؟ایا زمان صفر معنی و مفهوم دارد؟
ایا اگر یکی از زمین و یا ماه از حر کت خود باز بایستند دیگری به حرکت خود ادامه خواهد داد؟به عنوان مثال فرض کنیم که زمین از حرکت دور خورشید باز ایستد.ان وقت ایا ماه به حرکت دور زمین ادامه خواهد داد. به نظر می رسد که ماه می تواند به حرکت دور زمین ادامه دهد وجز اینکه تعد اد خسوف ها زیاد شود مشکل خاصی روی ندهد. ان وقت بلا شک زمان باز خواهد ایستاد چون یک نیمه زمین روز و نیمه دیگر زمین در شب تا ابدیت بسر خواهد برد. ولی حرکت رخ خواهد داد چون ماه هنوز هم می چرخد پس اثبات اینکه با ثابت بودن زمان حرکت صورت گیرد امکان پذیر است پس طی الارض نیز غیر ممکن نیست ولی ایا می توانیم بگوییم عالمی که در ان طی الارض صورت می گیرد عالم ثبات است و هیچ تغییر و تحولی در ان روی نمی دهد.دراین مورد ایه های از سوره الرحمن و واقعه را به خاطر می اورم.
چه نتیجه می توانیم بگیریم. ایا جز این است که زمان ما نیز تابع حر کت زمین است و ثابت بودن زمین به معنی کنده شدن انسان از قید زمان است .
ایا نمی توانیم بگوییم زمان توالی رخ داد هاست و همانطور که نمی توانیم حرکت زمین را قدری نگه داریم و یا قدری تندتر کنیم . پس هیچ وفت نخواهیم توانست توالی حرکت(مثل جرکت اب در جوی) را بر گردانیم و پس زمان را چیزی جز توالی واقعه ها نمی سازند.پس زمان صفر را وقتی خواهیم داشت که حرکتی در جهان نباشد.پس یک تناسب کشف شد . تناسب بین زمان و حرکت. پس چطور ممکن است که زمان بعد چهارم فضا باشد. در حالی که سه مقیاس z¸x¸y با زمان متناسب هستند. ایا نمی توانیم بگویم در متن xyzزمان نهقته است.
این سوال یک دغدغه ذهنی زمان طولانی برای من است.ولی متاسفانه هنوز جواب کاملی که به ان ایمان پیدا کنم را نیافتم.
این که زمان وجود خارجی ندارد هیچ شکی در ان نیست ولی ایا وجود مجازی دارد یا نه؟.به نظر من زمان در حقیقت معنا وجود ندارد و نخواهد داشت.زمان تنها دستاویزی برای گذشته و اینده انسان است. و انسان ناگزیر به قبول این امر است. به نظر من دنیا بدون زمان مانند نقاشی میناتوری می ماند که در ان دور و نزدیک معلوم نیست.
اگر هم فرض کنیم در دنیا بدون زمان حرکت رخ دهد. زمین بچرخد و یا نوزادی متولد شود. چه عاملی تقدم و تاخر ادم ها را توجیه خواهد کرد. چه توجیهی وجود دارد که من در عین واحد به زمان های قبل و یا بعد منتقل نشوم. در مورد طی الارض که خیلی از عرفا انجام میدهند چه جوابی می توان گفت. ایا غیر از این است که زمان برای این ادم ها نگه داشته می شود ولی حرکت صورت می گیرد و این چیزی است که در عالم ماده بدون شک غیر ممکن است چون زمان او زمان دیگر انسان ها نیز خواهد بود و ثابت بودن زمان برای او به معنی ثابت بودن زمان برای سایر انسان ها و موجودات و پدیده های طبیعی خواهد بود پس چیزی که مسلما در مورد طی الارض می توان گفت این است که این حرکت در عالم دیگر رخ می دهد. عالمی که در ان زمان وجود ندارد.و ایا این چیزی است که بر اساس مستندات مذهبی قابل استنتاج است یا خیر؟چون در عالم ماده و علم فیزیک این امر معنی ندارد و مطمئنا قابل اثبات در عالم ماده نخواهد بود.
پس مسلما زمان امری است قراردادی نه وحی منزل که انسان ها در پناه ان,گذشته و اینده خود را با ان می سازند. وبه نظر من قید وابستگی انسان با زمان با مرگ از بین می رود و تا زمانی که در این عالم هستم محکوم به تبعیت از زمان خواهیم بود.
اما ایا حرکت زمین- ماه و کلی دیگر از حر کت ها که از محدوده نیرو انسان خارج هستند با زمان در ارتباطند؟ایا زمان صفر معنی و مفهوم دارد؟
ایا اگر یکی از زمین و یا ماه از حر کت خود باز بایستند دیگری به حرکت خود ادامه خواهد داد؟به عنوان مثال فرض کنیم که زمین از حرکت دور خورشید باز ایستد.ان وقت ایا ماه به حرکت دور زمین ادامه خواهد داد. به نظر می رسد که ماه می تواند به حرکت دور زمین ادامه دهد وجز اینکه تعد اد خسوف ها زیاد شود مشکل خاصی روی ندهد. ان وقت بلا شک زمان باز خواهد ایستاد چون یک نیمه زمین روز و نیمه دیگر زمین در شب تا ابدیت بسر خواهد برد. ولی حرکت رخ خواهد داد چون ماه هنوز هم می چرخد پس اثبات اینکه با ثابت بودن زمان حرکت صورت گیرد امکان پذیر است پس طی الارض نیز غیر ممکن نیست ولی ایا می توانیم بگوییم عالمی که در ان طی الارض صورت می گیرد عالم ثبات است و هیچ تغییر و تحولی در ان روی نمی دهد.دراین مورد ایه های از سوره الرحمن و واقعه را به خاطر می اورم.
چه نتیجه می توانیم بگیریم. ایا جز این است که زمان ما نیز تابع حر کت زمین است و ثابت بودن زمین به معنی کنده شدن انسان از قید زمان است .
ایا نمی توانیم بگوییم زمان توالی رخ داد هاست و همانطور که نمی توانیم حرکت زمین را قدری نگه داریم و یا قدری تندتر کنیم . پس هیچ وفت نخواهیم توانست توالی حرکت(مثل جرکت اب در جوی) را بر گردانیم و پس زمان را چیزی جز توالی واقعه ها نمی سازند.پس زمان صفر را وقتی خواهیم داشت که حرکتی در جهان نباشد.پس یک تناسب کشف شد . تناسب بین زمان و حرکت. پس چطور ممکن است که زمان بعد چهارم فضا باشد. در حالی که سه مقیاس z¸x¸y با زمان متناسب هستند. ایا نمی توانیم بگویم در متن xyzزمان نهقته است.
سلام
زمان مفهومي است ذهني كه ذهن (مغز ) به هر فرم از چينش در هر دگرش ذرات مادي يك ارزشي نسبت ميدهد
مثل t1 و بعد وقتي چينش به هم خورد يك ارزش ديگر t2 .
و گرنه اگر شما در مكاني بسته باشيد كه پنجره نداشته باشد و بعد n ساعت بخوابيد يا به كما رويد و ساعت و ديگر وسائل و ابزار سنجش و معيار هم نداشته باشيد نميدانيد " چقدر " زمان گذشته .
براي همين بود كه مثلا وقتي اصحاب كهف صد و چند سال خوابيدند و بعد بلند شدند مثلا فكر كردند يك نيمه روز خوابيده اند كه تازه گفتنه همين نصفه روز هم براي خالي نبودن عريضه بود ! و گرنه اگر به خورشيد و تاريكي و روشنايي نگاه نميكردند شايد همان نصفه روز زا هم نميگفتند.
همانطور كه افلاطون (PLATO) اين پيام هراكليتوس (Heraclitus) را به نيكي پذيرفت : " شما نميتوانيد دوبار در يك رودخانه گام نهيد٬ زيرا ابهاي تازه است كه همواره جريان دارد و بر شما ميگذرد ."
زمان چيزي نيست جز روي امدن ارزشي نسبي و قرار دادي بر ارزشي نسبي و قراردادي ديگر.
مفهوم ساعت و ثانيه و ... هم تنها يك قرار داد بين العوام و بين الملل است براي اينكه در تبادلات اقتصادي و امور روزمره با هم هماهنگ باشند و گرنه ارزش ديگري ندارد.
اين كه ما هم مثلا سپري شدم زمان را حس ميكنيم در تغيير در چينش هاي مادي را در ميابيم
بعد انرا به يك بازه ي زماني نسبت ميدهيم.
در نتيجه به همان حرف هراكليتوس كه مورد قبول افلاطون بود ميرسيم يعني :
" شما نميتوانيد دوبار در يك رودخانه گام نهيد٬ زيرا ابهاي تازه است كه همواره جريان دارد و بر شما ميگذرد ."
With Thanks
زمان مفهومي است ذهني كه ذهن (مغز ) به هر فرم از چينش در هر دگرش ذرات مادي يك ارزشي نسبت ميدهد
مثل t1 و بعد وقتي چينش به هم خورد يك ارزش ديگر t2 .
و گرنه اگر شما در مكاني بسته باشيد كه پنجره نداشته باشد و بعد n ساعت بخوابيد يا به كما رويد و ساعت و ديگر وسائل و ابزار سنجش و معيار هم نداشته باشيد نميدانيد " چقدر " زمان گذشته .
براي همين بود كه مثلا وقتي اصحاب كهف صد و چند سال خوابيدند و بعد بلند شدند مثلا فكر كردند يك نيمه روز خوابيده اند كه تازه گفتنه همين نصفه روز هم براي خالي نبودن عريضه بود ! و گرنه اگر به خورشيد و تاريكي و روشنايي نگاه نميكردند شايد همان نصفه روز زا هم نميگفتند.
همانطور كه افلاطون (PLATO) اين پيام هراكليتوس (Heraclitus) را به نيكي پذيرفت : " شما نميتوانيد دوبار در يك رودخانه گام نهيد٬ زيرا ابهاي تازه است كه همواره جريان دارد و بر شما ميگذرد ."
زمان چيزي نيست جز روي امدن ارزشي نسبي و قرار دادي بر ارزشي نسبي و قراردادي ديگر.
مفهوم ساعت و ثانيه و ... هم تنها يك قرار داد بين العوام و بين الملل است براي اينكه در تبادلات اقتصادي و امور روزمره با هم هماهنگ باشند و گرنه ارزش ديگري ندارد.
اين كه ما هم مثلا سپري شدم زمان را حس ميكنيم در تغيير در چينش هاي مادي را در ميابيم
بعد انرا به يك بازه ي زماني نسبت ميدهيم.
در نتيجه به همان حرف هراكليتوس كه مورد قبول افلاطون بود ميرسيم يعني :
" شما نميتوانيد دوبار در يك رودخانه گام نهيد٬ زيرا ابهاي تازه است كه همواره جريان دارد و بر شما ميگذرد ."
With Thanks
Re: مفهوم زمان درفیزیک
زمان بعداست که برروی همه ی اجسام تاثیرنمیگذارد ولی استادمون توصنعت شریف میگفت:(زمان دراثر حرکت به وجودمی آید.)ولی اگه به نتیجه رسیدی منودرجریان بزار.منجم جوان نوشته شده: كسي جواب مارو نمي ده ؟