برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
با عرض جسارت مي خواستم يادآوري اي خدمتتان بكنم
فارسي اي كه ما الان بدان سخن مي گوييم، فارسي دري است كه از عهد ساساني به جاي مانده.
بعضي به اشتباه اين دو را يكي مي دانند و دري را ادامه ي جريان پهلوي مي پندارند
تازه بايد دقت كرد كه ما دو زبان پهلوي داريم: اشكاني(درشرق) و ساساني (در جنوب) كه مستشرقين براي عدم اشتباه به پهلوي اشكاني مختصرا پهلوي و به پهلوي ساساني ، پارسيك مي گويند.
در هر حال بايد مدنظر داشته باشيم كه قواعد دري با پارسيك بسيار متفاوت است پس نبايد آن را ادامه ي پارسيك متصور شد و لغات مهجور آن را كه نياكان ما به هر دليل طرد كردند، دوباره با زبان دري مان بياميزيم.
پس از دوستانم خواهش عاجزانه دارم، دري را به انحطاط نكشانند.
در ضمن واژگان ، مانند اتومبيل نيستند كه مالب كسي باشند؛ پس لطفا زياد به سره گويي وسره نويسي اصرار نفرماييد
اين ذات دري است كه قابليت انطباق و تاثيرپذيري از ديگر زبانها را دارد و اين نه موجب انحطاط آن بل موجب اعتلا و رشد آن تا كنون شده ...
باسپاس
فارسي اي كه ما الان بدان سخن مي گوييم، فارسي دري است كه از عهد ساساني به جاي مانده.
بعضي به اشتباه اين دو را يكي مي دانند و دري را ادامه ي جريان پهلوي مي پندارند
تازه بايد دقت كرد كه ما دو زبان پهلوي داريم: اشكاني(درشرق) و ساساني (در جنوب) كه مستشرقين براي عدم اشتباه به پهلوي اشكاني مختصرا پهلوي و به پهلوي ساساني ، پارسيك مي گويند.
در هر حال بايد مدنظر داشته باشيم كه قواعد دري با پارسيك بسيار متفاوت است پس نبايد آن را ادامه ي پارسيك متصور شد و لغات مهجور آن را كه نياكان ما به هر دليل طرد كردند، دوباره با زبان دري مان بياميزيم.
پس از دوستانم خواهش عاجزانه دارم، دري را به انحطاط نكشانند.
در ضمن واژگان ، مانند اتومبيل نيستند كه مالب كسي باشند؛ پس لطفا زياد به سره گويي وسره نويسي اصرار نفرماييد
اين ذات دري است كه قابليت انطباق و تاثيرپذيري از ديگر زبانها را دارد و اين نه موجب انحطاط آن بل موجب اعتلا و رشد آن تا كنون شده ...
باسپاس
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
درود . . .omid h نوشته شده:با عرض جسارت مي خواستم يادآوري اي خدمتتان بكنم
فارسي اي كه ما الان بدان سخن مي گوييم، فارسي دري است كه از عهد ساساني به جاي مانده.
بعضي به اشتباه اين دو را يكي مي دانند و دري را ادامه ي جريان پهلوي مي پندارند
تازه بايد دقت كرد كه ما دو زبان پهلوي داريم: اشكاني(درشرق) و ساساني (در جنوب) كه مستشرقين براي عدم اشتباه به پهلوي اشكاني مختصرا پهلوي و به پهلوي ساساني ، پارسيك مي گويند.
در هر حال بايد مدنظر داشته باشيم كه قواعد دري با پارسيك بسيار متفاوت است پس نبايد آن را ادامه ي پارسيك متصور شد و لغات مهجور آن را كه نياكان ما به هر دليل طرد كردند، دوباره با زبان دري مان بياميزيم.
پس از دوستانم خواهش عاجزانه دارم، دري را به انحطاط نكشانند.
در ضمن واژگان ، مانند اتومبيل نيستند كه مالب كسي باشند؛ پس لطفا زياد به سره گويي وسره نويسي اصرار نفرماييد
اين ذات دري است كه قابليت انطباق و تاثيرپذيري از ديگر زبانها را دارد و اين نه موجب انحطاط آن بل موجب اعتلا و رشد آن تا كنون شده ...
باسپاس
کمی روشنتر سخن بگویید و ریزه کاری های سخنتان را بهتر نمایان کنید تا ما نیز خوب تر مرادتان از این سخنان را بیابیم . . .
با سپاس.
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
پاره برخ = كسر جزئی = partial fraction = Partialbruchzerlegung
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
پيش نگاره = ( انگليسی ) sketch = ( آلمانی ) Skizze
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
خودآيند = Stochastic = Stochastik
فراوانی = Frequency = Häufigkeit
پُرگاهی = احتمالات = Probability = Wahrscheinlichkeit
خويش چند = ویژهمقدار= Eigenvalue = Eigenwert
هم چيدن = kombinieren
هم چينش = Kombination
هم چيدارشناسی= ترکیبیات= Combinatorics = Kombinatorik
فرایند مارکف = Markov process
وابخشي= توزیع = distribution= Verteilung
بررسی كرانسوی = Marginalanalyse =Grenzwertbetrachtung?
رهپاره = مسير = path = Weg, Pfad
پُرگاهی فراگذر = Übergangswahrscheinlichkeit
فراگذر = Übergang
جداگر = Discriminant = Diskriminante
يكی پس از ديگری = به ترتيب = respective = der Reihe nach
فراوانی = Frequency = Häufigkeit
پُرگاهی = احتمالات = Probability = Wahrscheinlichkeit
خويش چند = ویژهمقدار= Eigenvalue = Eigenwert
هم چيدن = kombinieren
هم چينش = Kombination
هم چيدارشناسی= ترکیبیات= Combinatorics = Kombinatorik
فرایند مارکف = Markov process
وابخشي= توزیع = distribution= Verteilung
بررسی كرانسوی = Marginalanalyse =Grenzwertbetrachtung?
رهپاره = مسير = path = Weg, Pfad
پُرگاهی فراگذر = Übergangswahrscheinlichkeit
فراگذر = Übergang
جداگر = Discriminant = Diskriminante
يكی پس از ديگری = به ترتيب = respective = der Reihe nach
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
محل اقامت: کرج
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۶/۸/۱۵ - ۰۱:۳۷
پست: 269-
سپاس: 2
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
با سپاس از Mansouryar گرامی،Mansouryar نوشته شده:http://hupaa.com/forum/download/file.php?id=2447
لينكی سودمند:
http://www.awti.org/bargardan_vajeh_parsi/index.htm
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
آبگونه = مايع = liquid = flüssigkeit
آبگون, آبگونه = مايع = liquid = flüssig , adj
گِرانرَوی, روندگی = Viscosity = Viskosität
شارا = سيال = Fluid = Fluid
آويزا = معلق= Suspension = Suspension
سفت= جامد = solid = fest
آبگون, آبگونه = مايع = liquid = flüssig , adj
گِرانرَوی, روندگی = Viscosity = Viskosität
شارا = سيال = Fluid = Fluid
آويزا = معلق= Suspension = Suspension
سفت= جامد = solid = fest
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
محل اقامت: کرج
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۶/۸/۱۵ - ۰۱:۳۷
پست: 269-
سپاس: 2
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
از شما استاد خروش گرامی سپاسگزاری میکنم. این پیوند بسیار برایم سودمند بود. شوربختانه فــیـلتر است، اما من با فـیــلترشکن توانستم به آن دست یابم. به امید روزی که کشوری آزاد و آباد داشته باشیم.لينكی سودمند:
http://www.awti.org/bargardan_vajeh_parsi/index.htm
آخرین ویرایش توسط Mansouryar سهشنبه ۱۳۸۸/۲/۲۹ - ۰۳:۵۸, ویرایش شده کلا 1 بار
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
با درود به Mansouryar ارجمند،Mansouryar نوشته شده:از شما استاد خروش گرامی سپاسگزاری میکنم. این پیوند بسیار برایم سودمند بود. شوربختانه فیلتر است، اما من با فیلترشکن توانستم به آن دست یابم. به امید روزی که کشوری آزاد و آباد داشته باشیم.لينكی سودمند:
http://www.awti.org/bargardan_vajeh_parsi/index.htm
همه واژه های آن لينك در فايل pdf زير گردآوری شده است.
يافتن واژه ها در آن لينك آسانتر است، اما دريغ كه، ...
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
-
محل اقامت: کرج
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۶/۸/۱۵ - ۰۱:۳۷
پست: 269-
سپاس: 2
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
http://s000.tinyupload.com/index.php?fi ... 4416738654
یک نرم افزار یابنده ی هم ارزهای ناب برای واژگان زبان
یک نرم افزار یابنده ی هم ارزهای ناب برای واژگان زبان
-
محل اقامت: کرج
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۶/۸/۱۵ - ۰۱:۳۷
پست: 269-
سپاس: 2
تماس:
-
محل اقامت: کرج
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۶/۸/۱۵ - ۰۱:۳۷
پست: 269-
سپاس: 2
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
"دُژ" يا "دُش" به چم بد، زشت و پليد می باشد ودر پيشوند بسياری از واژه ها بكار برده می شود، مانند
دُشمن (بد ِ من)، دشوار (كه دشخوار بوده)، دشنام، دُژم (پژمان و اندوهگن و از غم فروپژمرده، افسرده)،
دژخيم، دُژ آباد، دُژ آهنگ، دُژكام، دُژ گوار...
http://mibosearch.com/Dictionary.aspx?w ... 8%AF%DA%98
هرمز پگاه گرامی در پستی، واژه "دُژآمد" را برابر فاجعه، Katastrophe = catastrophe
بكار گرفته است:
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... 6&start=45
ما می توانيم در رياضيات "نگره دُژآمد" را برابر
Katastrophentheorie = Catastrophe theory بكار گيريم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Catastrophe_theory
http://de.wikipedia.org/wiki/Katastroph ... athematik)
دُشمن (بد ِ من)، دشوار (كه دشخوار بوده)، دشنام، دُژم (پژمان و اندوهگن و از غم فروپژمرده، افسرده)،
دژخيم، دُژ آباد، دُژ آهنگ، دُژكام، دُژ گوار...
http://mibosearch.com/Dictionary.aspx?w ... 8%AF%DA%98
هرمز پگاه گرامی در پستی، واژه "دُژآمد" را برابر فاجعه، Katastrophe = catastrophe
بكار گرفته است:
http://www.hupaa.com/forum/viewtopic.ph ... 6&start=45
ما می توانيم در رياضيات "نگره دُژآمد" را برابر
Katastrophentheorie = Catastrophe theory بكار گيريم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Catastrophe_theory
http://de.wikipedia.org/wiki/Katastroph ... athematik)
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
به گمانم، پیشتر در این تاپیك "كوهان" به جای "مخروط"، "كاب" به جای "مكعب"، "دراز كاب" به جای
"مكعب مستطیل" و "چار ر ُخ" به جای "چار وجهی" بكار برده شد.
در اینجا واژه "توره" را به جای net انگلیسی و یا Netz آلمانی در هندسه بكار می بریم.
نخست نگاه كنید به نمونه های از كاربرد این واژه:
توره یك درازكاب:
توره یك چار ر ُخ:
توره یك استوانه:
توره یك كوهان:
دقیقا ١١ توره برای یك كاب هست. نگاه كنید به این كاب-توره ها:
استادی از زبان اینشتین می گفت: زبان دانش از پالودگی و بهبود بخشیدن زبان روزمره بدست می آید.
پس بد نیست كه اینجا ما واژه "توره" كه از "تور" + "ه" بدست آمده، بكار گیریم. از یك سوی، افزودن
"ه" در فارسی چندان دور نیست و از سوی دیگر با واژه های چون تور ماهیگری اشتباه نخواهد شد.
"مكعب مستطیل" و "چار ر ُخ" به جای "چار وجهی" بكار برده شد.
در اینجا واژه "توره" را به جای net انگلیسی و یا Netz آلمانی در هندسه بكار می بریم.
نخست نگاه كنید به نمونه های از كاربرد این واژه:
توره یك درازكاب:
توره یك چار ر ُخ:
توره یك استوانه:
توره یك كوهان:
دقیقا ١١ توره برای یك كاب هست. نگاه كنید به این كاب-توره ها:
استادی از زبان اینشتین می گفت: زبان دانش از پالودگی و بهبود بخشیدن زبان روزمره بدست می آید.
پس بد نیست كه اینجا ما واژه "توره" كه از "تور" + "ه" بدست آمده، بكار گیریم. از یك سوی، افزودن
"ه" در فارسی چندان دور نیست و از سوی دیگر با واژه های چون تور ماهیگری اشتباه نخواهد شد.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست