شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
خیلی عالی بودن مخصوصا تاپیک های خروش کاش اینجا هم مثل فیس بوک دکمه لایک داشت تو هر تاپیکی یه لایک اون پایین نمی ذارین مدیران محترم سایت!
- professor.freak
نام: پویان
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۰/۴/۲۱ - ۱۶:۰۵
پست: 611-
سپاس: 19
- جنسیت:
تماس:
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
pezhvak نوشته شده:خیلی عالی بودن مخصوصا تاپیک های خروش کاش اینجا هم مثل فیس بوک دکمه لایک داشت تو هر تاپیکی یه لایک اون پایین نمی ذارین مدیران محترم سایت!
زندگی تنها سایه ای گذرا و بازیگری بی نوا است که ساعتی بر صحنه می خرامد و به شور و هیجان می آید و سپس دیگر آوایی به گوش نمی رسد .افسانه ای خشم آلود و پر خروش که ابلهی حکایت می کند و هیچ معنایی ندارد.(مکبث-شکسپیر)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)
انسان حیوان غمگینی است که فقط اعجاز به هیجان می آوردش ،یا کشتار.(هفت دیوانه -روبرتو آرلت)
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
میکدهی ریاضی دانان
ریاضی دانان بی شماری به میکدهی اندر می شوند.
ریاضی دان نخست یک لیوان آبجو سفارش می دهد.
ریاضی دان دوم نیمی از آن را، ریاضی دان سوم یک
چهارم لیوان، ریاضی دان چهارم یک هشتم لیوان ....
فروشنده گفت، 'گرفتم' و دو لیوان آبجو برایشان می آورد.
ریاضی دانان بی شماری به میکدهی اندر می شوند.
ریاضی دان نخست یک لیوان آبجو سفارش می دهد.
ریاضی دان دوم نیمی از آن را، ریاضی دان سوم یک
چهارم لیوان، ریاضی دان چهارم یک هشتم لیوان ....
فروشنده گفت، 'گرفتم' و دو لیوان آبجو برایشان می آورد.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
ظاهرا فروشنده هم ریاضی دان بودهخروش نوشته شده:میکدهی ریاضی دانان
ریاضی دانان بی شماری به میکدهی اندر می شوند.
ریاضی دان نخست یک لیوان آبجو سفارش می دهد.
ریاضی دان دوم نیمی از آن را، ریاضی دان سوم یک
چهارم لیوان، ریاضی دان چهارم یک هشتم لیوان ....
فروشنده گفت، 'گرفتم' و دو لیوان آبجو برایشان می آورد.
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
یک فیزیکدان، یک ریاضی دان و یک آموزگار با هم شبی را در کلبه ای سر می کنند.
نیم شب کلبه آتش می گیرد. آموزگار تند می گریزد و جان بدر می برد. فیزیکدان از
زبانه های آتش به هیجان می آید و دنبال دماسنج می گردد و در آتش جان می دهد.
ریاضیدان از خواب بیدار شده چشمانش به کپسول آتش خاموش کن می افتد، و
چشمهایش را دوباره فرومی بندد و خوابش را دنبال می کند، چرا که برای آن پرسمان،
پاسخی روشن هم هست.
نیم شب کلبه آتش می گیرد. آموزگار تند می گریزد و جان بدر می برد. فیزیکدان از
زبانه های آتش به هیجان می آید و دنبال دماسنج می گردد و در آتش جان می دهد.
ریاضیدان از خواب بیدار شده چشمانش به کپسول آتش خاموش کن می افتد، و
چشمهایش را دوباره فرومی بندد و خوابش را دنبال می کند، چرا که برای آن پرسمان،
پاسخی روشن هم هست.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
-----
جهنم گرمازاست يا گرماگير؟
جواب يك دانشجوی دانشگاه واشينگتن به يک سؤال امتحان شيمی آنچنان جامع و کامل بوده که توسط پروفسورش در شبکهء جهانی اينترنت پخش شده و دست به دست ميگرده خوندنش سرگرمکننده است .
پرسش: آيا جهنم اگزوترم (گرمازا) است يا اندوترم (گرماگير)؟
اکثر دانشجويان برای ارائهء پاسخ خود به قانون بويل-ماريوت متوسل شده بودند که میگويد حجم مقدار معينی از هر گاز در دمای ثابت، به طور معکوس با فشاری که بر آن گاز وارد میشود متناسب است. يا به عبارت سادهتر در يک سيستم بسته، حجم و فشار گازها با هم رابطهء مستقيم دارند.
اما يکی از آنها چنين نوشت:
اول بايد بفهميم که حجم جهنم چگونه در اثر گذشت زمان تغيير میکند. برای اين کار احتياج به تعداد ارواحی داريم که به جهنم فرستاده میشوند. گمان کنم همه قبول داشته باشيم که يک روح وقتی وارد جهنم شد، آن را دوباره ترک نمیکند.
پس روشن است که تعداد ارواحی که جهنم را ترک میکنند برابر است با صفر.
برای مشخص کردن تعداد ارواحی که به جهنم فرستاده میشوند، نگاهی به انواع و اقسام اديان رايج در جهان میکنيم. بعضی از اين اديان میگويند اگر کسی از پيروان آنها نباشد، به جهنم میرود. از آن جايی که بيشتر از يک مذهب چنين عقيدهای را ترويج میکند، و هيچکس به بيشتر از يک مذهب باور ندارد، میتوان استنباط کرد که همهء ارواح به جهنم فرستاده میشوند.
با در نظر گرفتن آمار تولد نوزادان و مرگ و مير مردم در جهان متوجه میشويم که تعداد ارواح در جهنم مرتب بيشتر میشود. حالا میتوانيم تغيير حجم در جهنم را بررسی کنيم: طبق قانون بويل-ماريوت بايد تحت فشار و دمای ثابت با ورود هر روح به جهنم حجم آن افزايش بيابد. اينجا دو موقعيت ممکن وجود دارد:
۱) اگر جهنم آهستهتر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدريج بالا خواهند رفت تا جهنم منفجر شود.
۲) اگر جهنم سريعتر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدريج پايين خواهند آمد تا جهنم يخ بزند.
اما راهحل نهايی را میتوان در گفتهء همکلاسی من ترزا يافت که میگويد: «مگه جهنم يخ بزنه که با تو ازدواج كنم!» از آن جايی که تا امروز اين افتخار نصيب من نشده است (و احتمالاً هرگز نخواهد شد)، نظريهء شمارهء ۲ اشتباه است: جهنم هرگز يخ نخواهد زد و اگزوترم است.
تنها جوابی که نمرهء کامل را دريافت کرد، همين بود.
-----
جهنم گرمازاست يا گرماگير؟
جواب يك دانشجوی دانشگاه واشينگتن به يک سؤال امتحان شيمی آنچنان جامع و کامل بوده که توسط پروفسورش در شبکهء جهانی اينترنت پخش شده و دست به دست ميگرده خوندنش سرگرمکننده است .
پرسش: آيا جهنم اگزوترم (گرمازا) است يا اندوترم (گرماگير)؟
اکثر دانشجويان برای ارائهء پاسخ خود به قانون بويل-ماريوت متوسل شده بودند که میگويد حجم مقدار معينی از هر گاز در دمای ثابت، به طور معکوس با فشاری که بر آن گاز وارد میشود متناسب است. يا به عبارت سادهتر در يک سيستم بسته، حجم و فشار گازها با هم رابطهء مستقيم دارند.
اما يکی از آنها چنين نوشت:
اول بايد بفهميم که حجم جهنم چگونه در اثر گذشت زمان تغيير میکند. برای اين کار احتياج به تعداد ارواحی داريم که به جهنم فرستاده میشوند. گمان کنم همه قبول داشته باشيم که يک روح وقتی وارد جهنم شد، آن را دوباره ترک نمیکند.
پس روشن است که تعداد ارواحی که جهنم را ترک میکنند برابر است با صفر.
برای مشخص کردن تعداد ارواحی که به جهنم فرستاده میشوند، نگاهی به انواع و اقسام اديان رايج در جهان میکنيم. بعضی از اين اديان میگويند اگر کسی از پيروان آنها نباشد، به جهنم میرود. از آن جايی که بيشتر از يک مذهب چنين عقيدهای را ترويج میکند، و هيچکس به بيشتر از يک مذهب باور ندارد، میتوان استنباط کرد که همهء ارواح به جهنم فرستاده میشوند.
با در نظر گرفتن آمار تولد نوزادان و مرگ و مير مردم در جهان متوجه میشويم که تعداد ارواح در جهنم مرتب بيشتر میشود. حالا میتوانيم تغيير حجم در جهنم را بررسی کنيم: طبق قانون بويل-ماريوت بايد تحت فشار و دمای ثابت با ورود هر روح به جهنم حجم آن افزايش بيابد. اينجا دو موقعيت ممکن وجود دارد:
۱) اگر جهنم آهستهتر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدريج بالا خواهند رفت تا جهنم منفجر شود.
۲) اگر جهنم سريعتر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدريج پايين خواهند آمد تا جهنم يخ بزند.
اما راهحل نهايی را میتوان در گفتهء همکلاسی من ترزا يافت که میگويد: «مگه جهنم يخ بزنه که با تو ازدواج كنم!» از آن جايی که تا امروز اين افتخار نصيب من نشده است (و احتمالاً هرگز نخواهد شد)، نظريهء شمارهء ۲ اشتباه است: جهنم هرگز يخ نخواهد زد و اگزوترم است.
تنها جوابی که نمرهء کامل را دريافت کرد، همين بود.
-----
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
یک ریاضیدان و یک فیزیکدان سوارِ بر قطار از کشورِ هلند میگذشتند.
در مراتع تعدادی گوسفندِ سفید و توپول میبینند.
فیزیکدان میگه: هلند چه گوسفندای تپل و سفیدی داره.
ریاضیدان: نه! ما فقط می تونیم بگیم در هلند حداقل یه گله گوسفند هست که حد اقل یه روشون سفیده!
در مراتع تعدادی گوسفندِ سفید و توپول میبینند.
فیزیکدان میگه: هلند چه گوسفندای تپل و سفیدی داره.
ریاضیدان: نه! ما فقط می تونیم بگیم در هلند حداقل یه گله گوسفند هست که حد اقل یه روشون سفیده!
“Science is a way of trying not to fool yourself”
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
ورژن دیگر با یک جامعه شناس هم (از برگ نخست )
----
یک رياضيدان، یک فيزيكدان و یک جامعه شناس سوار ترن شده
و هنگامي كه از دهي مي گذشتند، از پنجره ِ ترن يك گوسفند سياهي ديدند.
جامعه شناس: دراين ده گوسفند هاي سياه هستند.
فيزيكدان: اشتباه ست. در اين ده دست كم یک گوسفند سياه است.
رياضيدان: هنوز هم اشتباه ست. در اين ده، دست كم يك گوسفند است، كه دست كم یک طرف آن
سياه است.
----
----
یک رياضيدان، یک فيزيكدان و یک جامعه شناس سوار ترن شده
و هنگامي كه از دهي مي گذشتند، از پنجره ِ ترن يك گوسفند سياهي ديدند.
جامعه شناس: دراين ده گوسفند هاي سياه هستند.
فيزيكدان: اشتباه ست. در اين ده دست كم یک گوسفند سياه است.
رياضيدان: هنوز هم اشتباه ست. در اين ده، دست كم يك گوسفند است، كه دست كم یک طرف آن
سياه است.
----
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
چهار مهندس ِ برق، مکانیک، شیمی و کامپیوتر با یک ماشین در حال مسافرت بودن که ماشین خاموش میکنه! و هر چی استارت میزنن روشن نمیشه. میگن آخه یعنی چی شده!
مهندس برقه میگه: احتمالاً مشکل از مدارها و اتصالات و سیم کشی هاست.
مهندس مکانیکه میگه: نه بابا، مشکل از سیستم ِ انتقال ِقدرته، به احتمال زیاد خار ِموشکی ِ گیربکس از بین رفته.
مهندس شیمیه میگه: نه، ایراد از روغن موتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت ِ روان کنندگیشو از دست داده.
در اینجا میبینن مهندس کامپیوتره ساکته و هیچ چی نمیگه. بهش میگن: تو چی میگی؟ مشکل از کجاست؟ چیکارش کنیم درست شه؟
مهندس کامپیوتره یه فکری می کنه و میگه: نمیدونم، ولی بنظرم اگر پیاده شیم، سوار شیم شاید درست شه!
------------------------------------------------
روزی شرلوک هلمز،به همراه همکارش واتسون به تعطیلات رفته بودند و شب چادر زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های ِ شب شرلوک بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: "نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟...
" واتسون قدری فکر کرد و گفت:میلیون ها ستاره می بینم.
شرلوک گفت: چه نتیجه ای می گیری؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج ِمشتری ست، پس باید اوایل ِتابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات ِ قطب است، پس باید ساعت حدود ِ سه ِنیمه شب باشد .
شرلوک گفت: واتسون! تو چقدر احمقی! نتیجه میگیریم چادر ِ ما را دزدیدند!
مهندس برقه میگه: احتمالاً مشکل از مدارها و اتصالات و سیم کشی هاست.
مهندس مکانیکه میگه: نه بابا، مشکل از سیستم ِ انتقال ِقدرته، به احتمال زیاد خار ِموشکی ِ گیربکس از بین رفته.
مهندس شیمیه میگه: نه، ایراد از روغن موتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت ِ روان کنندگیشو از دست داده.
در اینجا میبینن مهندس کامپیوتره ساکته و هیچ چی نمیگه. بهش میگن: تو چی میگی؟ مشکل از کجاست؟ چیکارش کنیم درست شه؟
مهندس کامپیوتره یه فکری می کنه و میگه: نمیدونم، ولی بنظرم اگر پیاده شیم، سوار شیم شاید درست شه!
------------------------------------------------
روزی شرلوک هلمز،به همراه همکارش واتسون به تعطیلات رفته بودند و شب چادر زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های ِ شب شرلوک بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: "نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟...
" واتسون قدری فکر کرد و گفت:میلیون ها ستاره می بینم.
شرلوک گفت: چه نتیجه ای می گیری؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج ِمشتری ست، پس باید اوایل ِتابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات ِ قطب است، پس باید ساعت حدود ِ سه ِنیمه شب باشد .
شرلوک گفت: واتسون! تو چقدر احمقی! نتیجه میگیریم چادر ِ ما را دزدیدند!
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
- hossein-fadaee
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۹/۱۴ - ۱۵:۰۵
پست: 36-
سپاس: 27
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
یه مقاله درمورد فضاهای ۵ بعدی میدن به یه فیزیکدان، یک مهندس و یک ریاضیدان. فیزیکدان همون اول مقاله رو میندازه کنار و میگه: بابا ما تو همون بعد چهارم موندیم مهندس بعد از کلی محاسبه نا امید میشه و میگه: فکر کنم محاسباتم اشتباه بودن، به جایی نرسیدم ریاضیدان بعد از خوندن مقاله شروع میکنه به پیپ کشیدن… بهش میکن چی شد؟ میگه من اول فضا رو برای n بعد فرض کردم، بعد n رو برابر ۵ قرار دادم.
- hossein-fadaee
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۹/۱۴ - ۱۵:۰۵
پست: 36-
سپاس: 27
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
از بقراط میپرسن که فرق ریاضیدان ها با فلاسفه چیه؟ میگه: ریاضی دان ها سعی میکنن هر مسئله ای رو با کمک ریاضی حل کنن، ولی فلاسفه سعی میکنن هر چیز حل شده ای رو به مسئله تبدیل کنن!
- hossein-fadaee
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۹/۱۴ - ۱۵:۰۵
پست: 36-
سپاس: 27
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
Beauty is truth, truth beauty
That is all ye know on earth
and all ye need to know
That is all ye know on earth
and all ye need to know
Re: شوخي و فكاهي در رياضيات و فيزيك
اشارات علمي در برخي از متون كهن پارسي :
ترانه « دستمال گمشده » یکی از ترانه های فلسفی مي باشد كه در آن به يكي از مسائل عميق فلسفي كه امروزه در فلسفه رياضي نيز داراي كاربرد است، اشاره شده است. اصل ترانه به اين صورت است:
دستمال من زير درخت آلبالو گم شده
سواد داري؟
نچ ... نچ ...
بي سوادي؟
نچ ... نچ ...
پس تو خر مني!
همان طور كه ملاحظه مي كنيد شاعر به صورت نمادين به گم شدن يك دستمال زير درخت آلبالو اشاره مي كند و از شخصي سوال مي كند كه آيا سواد داري؟ وقتي كه شاعر با جواب منفي روبرو مي شود، نقيض سوالِ اولش را مي پرسد، شاعر كه بر اساس قاعده «جمع نقيضين محاله! » انتظار دارد اين بار با پاسخ مثبت روبرو شود، وقتي مجدداً پاسخ منفي مي شنود، عصباني مي شود و آن شخص را خرِ خود در نظر مي گيرد. اين برخورد شاعر نشان مي دهد كه او بر روي مسائل فلسفي تعصب ويژه اي داشته است و ضمناً از مخالفان سرسخت مكتب شهودگرايي در رياضيات بوده هست.
سید امیر سادات ِ موسوی، تكانه، نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف، شماره 18
ترانه « دستمال گمشده » یکی از ترانه های فلسفی مي باشد كه در آن به يكي از مسائل عميق فلسفي كه امروزه در فلسفه رياضي نيز داراي كاربرد است، اشاره شده است. اصل ترانه به اين صورت است:
دستمال من زير درخت آلبالو گم شده
سواد داري؟
نچ ... نچ ...
بي سوادي؟
نچ ... نچ ...
پس تو خر مني!
همان طور كه ملاحظه مي كنيد شاعر به صورت نمادين به گم شدن يك دستمال زير درخت آلبالو اشاره مي كند و از شخصي سوال مي كند كه آيا سواد داري؟ وقتي كه شاعر با جواب منفي روبرو مي شود، نقيض سوالِ اولش را مي پرسد، شاعر كه بر اساس قاعده «جمع نقيضين محاله! » انتظار دارد اين بار با پاسخ مثبت روبرو شود، وقتي مجدداً پاسخ منفي مي شنود، عصباني مي شود و آن شخص را خرِ خود در نظر مي گيرد. اين برخورد شاعر نشان مي دهد كه او بر روي مسائل فلسفي تعصب ويژه اي داشته است و ضمناً از مخالفان سرسخت مكتب شهودگرايي در رياضيات بوده هست.
سید امیر سادات ِ موسوی، تكانه، نشريه علمي دانشجويان فيزيك دانشگاه صنعتي شريف، شماره 18
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند