برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياضيات
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
پیشوند hyper در زبان یونانی برابر پیشوند super در لاتین است، و چم آن در پارسي
"فرا"، "فزا"، "فزو" و "فزود" می باشد. بنابراین در جهان هندسی چار گسترایی (بعدی)، واژه های
زیر پدید می آیند:
فرا كاب = hypercube = hyperwörfel= hyperkubus= Tesserakt
فرا چار ر ُخ = Hypertetrahedron = hypertetraeder
فرا گوی= ؟ = hyperkugel
"فرا"، "فزا"، "فزو" و "فزود" می باشد. بنابراین در جهان هندسی چار گسترایی (بعدی)، واژه های
زیر پدید می آیند:
فرا كاب = hypercube = hyperwörfel= hyperkubus= Tesserakt
فرا چار ر ُخ = Hypertetrahedron = hypertetraeder
فرا گوی= ؟ = hyperkugel
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- COSMOLOGIST
نام: محمد میرزایی
محل اقامت: تهران - شیراز
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷
پست: 4983-
سپاس: 153
- جنسیت:
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
سلام بر خروش عزیز
در برخی متن های فارسی دیده ام که در ترجمه hyper از " اَبَر "استفاده می کنند.
ممنون می شوم راهنمایی فرمایید
در برخی متن های فارسی دیده ام که در ترجمه hyper از " اَبَر "استفاده می کنند.
ممنون می شوم راهنمایی فرمایید
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
از آنجا كه در همه و یا بیشتر جاها، پیشوند super به " ابر" بازگردان شده،COSMOLOGIST نوشته شده:سلام بر خروش عزیز
در برخی متن های فارسی دیده ام که در ترجمه hyper از " اَبَر "استفاده می کنند.
ممنون می شوم راهنمایی فرمایید
این واژه گویی " رزرو" شده و با واژه ی لاتین همتای خود جوش خورده است و
برای همین، برای پیشوند " hyper " كه در جاهای گوناگون در دانش كاربرد
دارد، یك همتای دیگر برازنده تر است كه بتواند یك-یكتایی را پدید بیاورد،
بگونه ای كه با دیدن همتای پارسی بتوان به آسانی جفت لاتین/یونانی/ انگلیسی
آنرا دریافت و به یادآورد، و آن میتواند برای نمونه "فرا" ( فراز) و یا "فزو"
از افزودن و فزایندگی باشد كه هردو چم hyper را ( در واروی hypo
كه " فرو" و " اندك" است) میرسانند.
پس همچنان كه جهانیان در عین اینكه هر دو واژه ی یونانی hypo و لاتین
super چم كمابیش یكسانی را میرسانند، گاه از این و گاه ازآن سود میبرند،
برای ما هم بهتر این است كه همین بازی را در پارسی هم بكار گیریم و در جایی
كه برای یكی " فرا" بكار میبریم، برای دیگری " اَبَر" بكار ببریم ، گرچه این
دو پسوند هم چم های نزدیك بهم دارند.
از این گذشته هم براستی، hyper بیشتر چم فرا ، گونه ای گذر از مرزی
ویژه را میرساند كه بایسته نیست كه همواره " برتری" را هم بنماید ، در
حالیكه super یا " ابَر"، همواره با گونه ای القای برتری در سرشت همراه
است، برای نمونه، واژه ی هیپر آكتیو، به كسی ( بیماری) گفته میشود
كه كنش و كار و تكاپوی بیش از مرز بهنجار دارد، بی اینكه برتری در سرشت
و هستی او را بر دیگری برساند، در حالیكه اگر سوپر اكتیو گفته میشد،
این حالت " برترین" را نیز بهمراه داشت و گونه ای بیماری روانی بشمار نمیرفت
مانند سوپر من و یا سوپركامپیوتر كه هیچگاه، هیپرمن و یا هیپركامپیوتر آن چم
بایسته و خواست و انگاشت ذهنی ما را از سوپرمن و سوپر كامپیوتر را نمیرساند.
برای همین بدید من، كسانی كه بجای هیپر، از اَبَر سود میبرند، بگونه ای بهم ریختگی
و بی نظمی در كار بازگردان و روشنی چم پدید میاورند و قرارداد هایی را كه به دریافت
چم واژگان یاری میرساند، بزیان خوانندگان و بزیان درك آسان، فرو میشكنند و ازبرای
آماج هایی كه یاد كردیم، بهتر است به این گونه بازگران ها و گسترش های زیانبار بها ندهیم.
•
آخرین ویرایش توسط هرمز پگاه دوشنبه ۱۳۸۸/۹/۹ - ۰۲:۳۵, ویرایش شده کلا 1 بار
خرد، زنده ی جــاودانی شنــاس
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
همانگونه كه گفته شد، همپیشی بازگردان " مسابقه" تازی و یا همان كنكور فرانسهپين نوشته شده:با سلام خدمت هرمز پگاهتا جایی که من میدانم واژه کنکور ریشه فرانسه داشته و بی ارتباط با واژه concur نیز نیست.مسابقه -> سبقت -> سبق = پیش. پیشینه، پیشی گرفتن -> همپیشی، همدوی
هم = co
دویدن = cour
همپیشی = كونكور، رقابت •
البته بنده تخصصی ندارم و صاحب نظران در این زمینه حتما بهتر میتوانند راهنمایی کنند
متشکرم-پین
است كه concours نوشته میشود و كونكورنس (رقابت) هم از همان است و این
هم پیوندی با واژه یا كارواژه (فعل) concur كه به چم " هم رویداد" و همآوایی
( موافقت) است ندارد جز اینكه هردو پیشوند co ( دگرگون شده به con به
انگیزه ی آوای واژهی پس از آن) دارند كه هم ارز پیشوند " هم " و به چم " باهم"
بودن كاری و یا چیزی است.
•
خرد، زنده ی جــاودانی شنــاس
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، مايه ی زنــدگانی شنــاس
چنان دان هر آنكس كه دارد خرد
بــدانــش روان را هــمی پــرورد
- COSMOLOGIST
نام: محمد میرزایی
محل اقامت: تهران - شیراز
عضویت : سهشنبه ۱۳۸۵/۷/۱۸ - ۱۵:۳۷
پست: 4983-
سپاس: 153
- جنسیت:
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و رياض
با سپاس از استاد پگاه گرامی،
بنابراین هم راستا با زبان های اروپایی كه از hyper یونانی و super لاتین بهره می برند، ما
"فرا" و "اَبـَر " را بكار می بریم.
بنابراین هم راستا با زبان های اروپایی كه از hyper یونانی و super لاتین بهره می برند، ما
"فرا" و "اَبـَر " را بكار می بریم.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
فرهنگستان زبان وردیدن، از ریشه باستانی ورت (ورتیدن)، را بجای واریانس برگزیده است و از این فعل مشتقات وردش(variation)، وردا(variant)، هموردا(covariant)، ناوردا(invariant)، پادوردا(contravariance) را برساخته است.
Varianz (آلمانی) = variance (انگلیسی) = وردای ( واریانس )
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8% ... 9%86%D8%B3
Varianz (آلمانی) = variance (انگلیسی) = وردای ( واریانس )
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8% ... 9%86%D8%B3
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
برگردان پارسی واژه هایی زیر:
wheelbase
axle load
Rolling resistance
wheelbase
axle load
Rolling resistance
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
به جای نویز هم میتونیم بگیم نوفه
هر انسانی یا مشهور است یا گمنام کننده ی یک مشهور
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
عظیم بودن یا یک عظمت را کشتن
جفای انسان به خود یعنی کشتن یک عظمت!!!
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
Abszisse = abscissa , x-coordinate = آسه x = خُفت
Ordinate = آسه y = رُست
Ordinate = آسه y = رُست
شما دسترسی جهت مشاهده فایل پیوست این پست را ندارید.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
یعنی اون کنکور ریاضی که به زبان پارسی باشه هاااااا واقعا امتحان دادن داره.
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
جاذبه و دافعه = ربایش و رانش
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
- غلامعلی نوری
عضویت : سهشنبه ۱۳۹۱/۴/۲۰ - ۰۸:۵۱
پست: 1199-
سپاس: 885
- جنسیت:
تماس:
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
متحرک اربی = پوینده - جنبنده - جنبان
ثابت اربی = آجنبان ( آ در پیش در واژه ای مانی آن را وارون می کند پس آجنبان ینی نا متحرک یا همان ثابت اربی
فرکانس فرنگی = بسامد
مریخ اربی = بهرام
زهره اربی = ناهید
عطارد اربی = تیر
زحل اربی = کیوان
نمونه از فردوسی در سخن از شبی تار که می فرماید
هجری شمسی اربی = فرارفت خورشیدی
صاعقه اربی = آذرخش
انر ژی پتانسیل فرنگی = توانایی نهانی - نهان توانی - نهانی
فیزیک فرنگی = گیتیک
شهاب اربی = شخانه
اشعه اربی = پرتو
اشعه ی ایکس اربی فرنگی = پرتو اکس ( عکس) - پرتو اکس برداری
الکترون فرنگی = کهرُبک
تلسکوپ فرنگی = گیتی بین
مربع اربی = چار بر
مثلث اربی = سه بر
مستطیل اربی = دراز بر
ثابت اربی = آجنبان ( آ در پیش در واژه ای مانی آن را وارون می کند پس آجنبان ینی نا متحرک یا همان ثابت اربی
فرکانس فرنگی = بسامد
مریخ اربی = بهرام
زهره اربی = ناهید
عطارد اربی = تیر
زحل اربی = کیوان
نمونه از فردوسی در سخن از شبی تار که می فرماید
شبی چون شبح روی شسته به قیر
نه کیوان پیدا نه بهرام نه تیر
هجری شمسی اربی = فرارفت خورشیدی
صاعقه اربی = آذرخش
انر ژی پتانسیل فرنگی = توانایی نهانی - نهان توانی - نهانی
فیزیک فرنگی = گیتیک
شهاب اربی = شخانه
اشعه اربی = پرتو
اشعه ی ایکس اربی فرنگی = پرتو اکس ( عکس) - پرتو اکس برداری
الکترون فرنگی = کهرُبک
تلسکوپ فرنگی = گیتی بین
مربع اربی = چار بر
مثلث اربی = سه بر
مستطیل اربی = دراز بر
Re: برابر هاي پارسي براي برخي از واژه هاي بيگانه در فيزيك و
Recuperation = Rekuperation رکیوپرایشن، رکوپِراسیون چیست؟ این واژه امروزه در فندآوری بویژه در خودروسازی کاربرد دارد. ریشه آن از رِکوپِرار recuperare لاتین به چم بازیافتن است، شوربختانه 'بازیافت' در پارسی به جای رسایکلینگ Recycling جا افتاده است. به پیشنهاد دوستی برابر "بازانباشت" (نامواژه) و کارواژه بازانباشتن را به کار میبرم. بازانباشت فرایندیست که در آن انرژی ترمز ماشین در باتری انباشته می شود.
گفتم به شیخ شهر كه كارت ریاست، گفت
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
آنكس كه شیخ هست و ریاكار نیست، كیست
Re:
خروش نوشته شده:همانگر =عضو خنثي
0 همانگر افزايش است = 0 عضو خنثي جمع است
1 همانگر زنش است = 1 عضو خنثي ضرب است
بنمايه:
http://www.shomarozaban.com/pdfd/pdfs/S00-darAmad.pdf
این نشانی در برگیرنده پرونده pdf در بنمایه؛ شوربختانه دیگر بارگذاری نمی شود. چنانچه شدنی است، آنرا دوباره نشان دهی نمائید. با سپاس