paradoxy نوشته شده:خیلی ساده. همونطور که گفتم هر لحظه از ناظر های شتاب دار، میتونه موضعا نسبیت خاصی بررسی شه، یعنی چی؟ آخه تو لحظه که ما شتاب نداریم! برای همین هر لحظه از یه ناظر شتاب دار، نسبت به یه ناظر لخت، در حال سکونه. ( چرا؟)
فک کنم بهتره بگیم لخته نه اینکه در حال سکونه...
paradoxy نوشته شده: یعنی اگه ما بگیم، با شتاب ترمزی، دوباره موشک به اندازه اولیه خودش بر نمیگرده، یعنی اصول نسبیت خاص، کشک! در غیر اینصورت باید بپذریم موشک بزرگ میشه. و برمیگرده سره جاش
لزوماً اصول نسبیت خاص رو زیر سوال نمی بره. ببینید قبلاً گفتم که دانشمندا در این زمینه دو دسته اند: دسته ی اول شبیه شما فکر می کنند مثل اینشتین، ریندلر و ... و دسته ی دوم وارد کردنه شتاب رو اصلاً جایز نمی دونن مثل نیما گالی
و ...
البته نمیشه به راحتی گفت که حق با دسته ی اوله: فرض کن یه موشکی به طول بسیار زیاد، موتورش که استثناً در جلوی موشک قرار گرفته رو روشن کنه. ما می دونیم که موشک در حین حرکته جلوش، عقبش همچنان ثابت می مونه چون اطلاعات باید با سرعت نور بدنه ی "بورن-صلبه" موشک رو طی و به عقب موشک برسه و در این مدت زمان سر موشک با شتاب زیادی خیلی جابجا شده و موشک عملاً و شدیداً کِش اومده، حالا فرض کن که اصلاً شتاب ابتدای موشک بینهایت بوده و ناگهان به سرعتی نزدیک نور رسیده پس همونطور که گفتیم موشک کش میاد. تا اینکه پیام شتاب به تهه موشک هم برسه. بعد از اینکه پیام به ته رسید ما انتظار داریم که طول موشک طبق ضریب لورنتس منقبض شده اندازه گیری بشه ولی موشک کش اومده! برای همین اگه محاسباتش رو انجام بدید می بینید که ته موشک باید با سرعتی بیشتر از نور (شاید بینهایت) خودشو تا نزدیک سره موشک (به طوری که به انقباض لورنتس برسه) جمع کنه که غیر قابل قبوله.
مگر اینکه حتی بعد از اینکه سیگنال شتاب یا سرعت به ته موشک رسید ادعا کنیم که همچنان طول لورنتس بی معنیه و یه مدت زمانی مازاد باید بگذره تا ته موشک حداکثر با سرعت نور خودشو به نزدیکای سر برسونه که برای این نوع رفتاره
جمع شوندگی شاید نشه دلیل قانع کننده ای پیدا کرد و درگیر شدنه باهاش واقعاً پیچیدست. برای همین نیما اصرار داره شتاب رو اکیداً کنار بذاریم...